eitaa logo
ظهور بسیار نزدیک است
16.6هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
25.6هزار ویدیو
452 فایل
💓 از غدیر تا ظهور 🙏 با شما حرف خواهیم زد از : 🌹 یاایتها النفس المطمئنة 🌼 ارجعی الی ربک 🌼 راضية مرضية 🌼 فدخلي في عبادي 🌼 وادخلي جنتي 👈 کپی آزاد 🔸 موسسه جنبش پیشوازان دولت کریمه 🔸 تبلیغات 🔹 @mahdeyar314
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚 ❣﷽❣ 👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍 ⃣ خدايا! خيلى وقت ها دلم مى خواست از تو سؤالى بكنم. مى خواستم بدانم چرا تو اين همه بين بندگانت فرق گذاشته اى؟ به عدّه اى پول زيادى داده اى و به عدّه اى ديگر، فقر را هديه داده اى. بعضى ها سالم و تنومند هستند و بعضى بيمار. ديروز از خيابان كه عبور مى كردم، كودكى را ديدم كه فلج بود و نمى توانست راه برود، خيلى دلم سوخت، تو چرا او را اين گونه آفريدى؟ آن ديگرى را بگويم كه كورمادرزاد به دنيا آمده است، او هرگز نتوانسته است دنيا و زيبايى هاى آن را ببيند. چرا او را اين گونه آفريدى؟ به بعضى ها آن قدر بچّه مى دهى كه نمى دانند چه بكنند و بعضى ديگر هم تا ابد در حسرت يك فرزند مى سوزند. زمان زيادى گذشت تا فهميدم كه تو خدايى و همه كارهاى تو از روى حكمت است. تو براى همه كارهاى خود دليلى دارى كه من از آن بى خبرم. اگر همه انسان ها ثروتمند و سالم بودند، هيچ كس به ياد تو نبود، هيچ كس شكر تو را به جا نمى آورد و تو خود مى دانى كه اگر انسان، تو را از ياد ببرد به چه روزى مى افتد! وقتى من در خيابان راه مى روم، روزگار كارى با من كرده است كه به همه زمين و آسمان تو، بد بگويم و از تو گلايه داشته باشم، تو ناگهان تصوير آن كودك فلج را جلوى چشم من مى آورى و من ناخودآگاه به فكر فرو مى روم: خدايا! تو را سپاس كه مرا سالم آفريدى! اين گونه است كه من به ياد تو مى افتم و تو را سپاس مى گويم، لحظه اى دلم از زمين به آسمان تو وصل مى شود و تو خود مى دانى اين چقدر ارزش دارد. آن كس كه ثروتمند است، وقتى فقيرى را مى بيند، مى فهمد به لطف خدا بوده است كه توانسته به اين زندگى برسد. تو سعادت ابدى بنده خود را مى خواهى; به آن كسى كه فقر دادى، روى حكمت بوده است، شايد اگر همان بنده تو، ثروت مى داشت، براى هميشه تو را فراموش مى كرد و كارهايى مى كرد كه عذاب را براى خود مى خريد. تو او را دوست داشتى و به خاطر همين بود كه فقر را به او هديه دادى، ولى او خودش نمى داند، امّا تو خوب مى دانى كه با بنده ات چه كنى. چه چيزى به او بدهى و چه چيزى از او بگيرى. اگر او در اين سختى ها صبر كند، پاداش خوبى به او خواهى داد. اشكال من اين است كه همه چيز را فقط در اين دنيا مى بينم و مى جويم، مى خواهم راز كارهاى تو را در محدوده اين دنيا تفسير كنم، امّا بايد زمان بگذرد و اين دنيا سپرى شود، آن وقت همه رازها برملا خواهد شد.1 🔴 نویسنده:' دكتر ... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 🔻 نفس مطمئنه 🔹 @zoohor59 💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚
💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚 ❣﷽❣ 👈تـــا خـــ❤️ـــدا راهــ🕊ـــی نـیــست😍 ⃣1⃣ موسى(ع) كسى است كه مناجات با تو را با همه دنيا عوض نمى كند، او مى داند كه ارزش يك لحظه سخن گفتن با تو چقدر است، او وقتى در مقابل تو مى ايستد و راز دل با تو مى گويد، لذّتى را تجربه مى كند كه همه دنيا در مقابل آن هيچ است، پس چه شده است كه او سكوت كرده است و با تو سخن نمى گويد؟ تو راز موسى(ع) را مى دانى. تو به همه چيز آگاه هستى، امّا دوست دارى كه علّت اين كار را از زبان خود موسى(ع) بشنوى. پس خطاب مى كنى: ــ اى موسى! چرا با من سخن نمى گويى؟ چرا حرفى نمى زنى؟ چه شد آن مناجات هاى تو؟ ــ خدايا! من روزه هستم و دهانم بو مى دهد. من مى خواهم صبر كنم تا افطار كنم و غذايى بخورم، دهانم خوشبو شود، آنگاه با تو سخن بگويم. ــ اى موسى! مگر خبر ندارى كه من بوى دهان روزه دار را بهتر از هر بويى دوست دارم. براى من، بوى دهان روزه دار از هر عطر و گلابى خوشبوتر است.15 سال هاست كه قوم بنى اسرائيل در انتظار امشب بوده اند، شبى كه تو آن ها را از دست فرعون نجات مى دهى و آن ها به آرزوى ديرين خود مى رسند. همه آماده اند تا حركت كنند، موسى(ع) مى خواهد از تاريكى شب استفاده كند و قبل از آن كه سپاه فرعون متوجّه حركت آن ها شود، از مصر بيرون برود. تو با موسى(ع) سخن مى گويى: اى موسى! قبل از اين كه از مصر بروى، بايد قبر يوسف را پيدا كنى و پيكر او را همراه خود ببرى و آن را در بيت المقدس دفن كنى. موسى(ع) رو به ياران خود مى كند: چه كسى مى داند قبر يوسف كجاست؟ هيچ كس جواب نمى دهد، بار ديگر او سخن خود را تكرار مى كند، يكى مى گويد: مادربزرگ پيرى دارم، گمانم او مى داند كه قبر يوسف كجاست. موسى(ع) نزد آن پيرزن مى رود و مى گويد: ــ مادر! آيا تو مى دانى قبر يوسف كجاست؟ ــ آرى! مى دانم. ــ خوب. آن قبر را نشان ما بده تا ما هر چه زودتر حركت كنيم. ــ اى موسى! اگر قبر يوسف را مى خواهى بايد هر چه من مى گويم قبول كنى. موسى(ع) به فكر فرو مى رود، او نمى داند اين پيرزن چه مى خواهد. مى ترسد چيزى بخواهد كه او نتواند آن را انجام بدهد، امّا تو كه مى دانى او چه مى خواهد، تو به راز دل همه بندگان خود آگاه هستى. براى همين با موسى(ع) سخن مى گويى: "اى موسى! شرط او را قبول كن". موسى(ع) رو به پيرزن مى كند و مى گويد: ــ مادر! باشد، هر چه بگويى قبول مى كنم، بگو بدانم چه مى خواهى؟ ــ مى خواهم كه مقام من در بهشت، همچون مقام تو و هم درجه تو باشم. موسى(ع) از همّت والاى اين پيرزن تعجّب مى كند، به آن پيرزن قول مى دهد كه در روز قيامت، هم درجه او باشد.16 * * * اكنون همه مى فهمند كه تو چرا به موسى(ع) گفتى كه شرط آن پيرزن را قبول كند، تو همّت بالاى او را دوست داشتى، هر كس جاى او بود، جوانى و ثروت دنيا را مى خواست، امّا او چيزى را خواست كه هيچ كس به آن فكر نمى كرد، تو مى خواستى به همه بفهمانى كه اين گونه از تو حاجت بخواهند، حاجت هاى بزرگى مثل هم درجه بودن با پيامبران! 🔴نویسنده:' دکتر .... 🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤 🔻 نفس مطمئنه 🔹 @zoohor59 💚🌹💚🍃🌺🍃💚🌹💚