🌐♻️🌐♻️🌐♻️🌐♻️🌐♻️🌐
❣﷽❣
#شـــــرح_ڪـامـل_زعفـرجنـی_اززبـان_خـودش_در #کربلا
#قسمت_دوم_وپایانی
همانطور که از دور نظاره میکردم ودر کار ان حضرت حیران بودم ،ناگهان دیدم که اقا امام حسین علیه السلام سر غربت از نیزه ی بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره ای فرمود که : ای زعفر ! بیا .
در این هنگام همه فرشتگان به سوی من نگاه کردند و مرا اجازه دادند تا نزد حضرت بروم . من خود را خدمت حضرت رساندم و عرض کردم : من با نود هزار جن به یاری شما امده ام . اگر بخواهی تمام دشمنانت را قبل از اینکه از جای خود حرکت کنی نابود میسازیم . حضرت فرمود : ای زعفر زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو مورد قبول درگاه حق باشد .
اما لازم نیست که زحمت بکشید ،شما برگردید .عرض کردم : قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمائید ؟! حضرت فرمود : خداوند چنین نخواسته است و باید به لقای حضرت دوست برسم . اگر من در جای خود بمانم خداوند بوسیله چه کسی این مردم نگونبخت را مورد امتحان قرار دهد ؟ و چگونه از کردار زشت خود آگاه خواهند شد و..........
جنیان گفتند : ای حبیب خدا و ای فرزند حبیب خدا ! به خدا سوگند اگر اطاعت از تو لازم و مخالفت با تو حرام نبود ، سخنت را قبول نمی کردیم و تمام دشمنانت را پیش از دستیابی به تو از میان می بردیم . حسین بن علی علیه السلام فرمود : به خداوند سوگند که ما بر این کار از شما جنیان تواناتریم ولی باید حجت بر مردم تمام شود تا (( آنکس که گمراه می شود با دلیل گمراه شود و انکس که هدایت می شود با دلیل هدایت شود .))
من (زعفر ) به امر آن حضرت مایوسانه برگشتم .وقتی که ما جنیان به محل خود رسیدیم ، بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم کردیم . مادرم به من گفت : پسرم چه میکنی ؟! کجا رفته بودی که اینچنین ناراحت بر گشتی ؟!
گفتم :مادر ! پسر ان بزرگواری که ما را مسلمان کرد ، اینک در کربلا در چنان حالی است که من رفتم تا یاریش کنم اما ان حضرت اجازه نفرمود و چون امر امام واجب بود . باز گشتم .
مادرم وقتی که سخنان را شنید ، گفت : ای فرزند ! تو را عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش حضرت فاطمه (س ) چه بگویم ؟! زعفر گفت : مادر ! من خیلی ارزو داشتم تا جانم را فدای انحضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمود . مادرم گفت :
((بیا برویم ، من همراهت می آیم . مادرم جلو و من با لشکریانم از پشت سرش ، دوباره به سوی کربلا حرکت کردیم . )) و هنگامی که به انجا رسیدم ، از لشکریان کفار صدای تکبیر شنیدم و چون نگاه کردیم ، دیدیم که سر مبارک و درخشان اقا امام حسین علیه السلام بالای نیزه است و دود و آتش از خیمه های حرم بلند است .
مادرم خدمت حضرت امام سجاد علیه السلام رسید اجازه خواست تا با دشمنان آنان بجنگد ولی ان حضرت اجازه نداد و فرمود : (( در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را مواظبت کنید تا از بالای شتران بر زمین نخورند .))
در نتیجه جنیان اطاعت کردند و تا سرزمین شام با اسیران بودند تا حضرت سجاد علیه السلام آنان را مرخص فرمود .
منابع: داستان زعفر جنی (این داستان را نخستین بار کاشفی نقل کرده است، رک به: محدث نوری/ همان/ ص 183)؛ داستان منصور ملک (فرهنگ عاشورا/ محدثی، جواد/ ص343/ نشر معروف/ 1374. به نقل از مرآهالعقول/ علامه مجلسی/ ج 5/ ص 368)؛
#پایان
🌤 أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🌤
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
🌐♻️🌐♻️🌐♻️🌐♻️🌐♻️🌐
4_6023613116342863541.mp3
9.49M
🔸 #باران_رحمت ۱۷
💠هیچ فرقی بین تو و پیغمبــرانِ خدا نیست؛
در امکانِ همنشینیِ با خدا ❗️
آغوشِ منتظر خداوند، همانقدر برای تو باز است، که برای نزدیکترین دوستانش...
تابحال برای این نعمت، شکر کردهای؟
💌 استاد #شجاعی
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
تنبلی و بی حوصلگی_17.mp3
12.5M
🔸 #تنبلی_و_بی_حوصلگی ۱۷
🔹تنبلی در شناخت ماهیّت آرزوها و دغدغهها؛
تنبلی در چینشِ درستِ خِشتِ اول است.
این تنبلی قطعاً ،
حجم عظیمی از تلاشهای بعدیِ شما را ،
بیثمر یا کمثمر خواهد کرد.
استاد #شجاعی
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #یا_من_ارجوه_لکل_خیر
👆چقدر به این جمله باور دارید؟
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
هدایت شده از ظهور بسیار نزدیک است
✡ به زعم فاتحان آندلس
🔸 اندلسیزه کردن ایران
❌ تنها راه پیروزی
🔹 بر علیه مکتب تشیع است
🔰 در نبرد های آخرالزمانی
🚺 با شوالیه های جنسی
🌀 برای جلوگیری از ظهور منجی
👌 با تیم ما همراه باشید👇
🔻 شوالیه های جنسی
http://eitaa.com/joinchat/4181327895C8d664596cd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 دانلود #کلیپ
📝 موضوع : #چگونه_گناه_نکنیم ؟ « قسمت یازدهم »
📌خلاصه سخنرانی استاد #رائفی_پور در #رمضان ١٣٩٣
📥 دانلود با کیفیت بالا 👇
bit.ly/MahdiaranClip
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
╭━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮
❣﷽❣
💠 #تفسیر_زیارت_عاشور
⬅️ #قسمت 8⃣1⃣
🔹«حَلَّتْ بِفِنائِكَ..»
👈ما یک فَنا داریم و یک فِنا داریم این خیلی مهم است، چون در بعضی جاها اشتباه ترجمه کردند. وقتی فَنا بگوییم یعنی نابودی و هلاکت، طرف به فَنا رفت اما فِنا که اینجا هم فِنا است. یعنی آستان و درگاه، یعنی آن ارواحی که حل شده باشند در آستان امام حسین (ع)، نه اینکه در خود امام حل شده باشد. در آستان ولایت آقا ابا عبدالله اصحاب حل شدند. پس این «بِفِنائِكَ» هلاکت و نابودی نیست، منظور آستان و درگاه امام حسین است.
⚜همانطور که مقام امام حسین با اصحاب فرق می کرد و خدا در اول زیارتنامه جدا آورد. خود اصحاب هم مقامشان با همدیگر فرق می کرد، یقینا همه ی شهدای کربلا در بهشت در یک مقام نیستند کسی مثل حبیب بن مظاهر مقامش بسیار بالاتر است یا افراد دیگری که از حبیب پایین تر بودند مقامشان پایین تر است. ولی چون همه ی آنها خودشان را به امام حسین پیوند زدند و حسینی شدند اگر اینطور بگوییم، خدا همه یشان را با صفت «جَمِعیاً» با هم آورد و برای آنها تفاوت قائل نشد.
🔹«اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهار» یعنی همیشه تا زمانی که روزها و شب ها باشد من این سلامم را به امام حسین می دهم و جالب این است می گوید «سَلامُ الله» یعنی سلام خدا، یعنی زائر حتی خودش را شاید لایق این نداند که به امام حسین سلام کند، سلام را از جانب خدا به امام حسین می دهد.
🔹«اَبَداً ما بَقیتُ» یعنی همیشه، همیشه به یاد امام حسین (ع) هستم. یکی از اسرار اینکه آدم زیارت عاشورا را در طول روز تقسیم کند و صد بارش را بگوید همین است در طول روز به یاد امام حسین است و این ذکر را می گوید و مداومت دارد.📿
🔹«یا اَباعَبْدِاللَّهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتْ وَ عَظُمَتِ الْمُصیبَهُ بِکَ عَلَیْنا وَ عَلى جَمیعِ اَهْل ِالاِْسْلامِ و َجَلَّتْ وَ عَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ» در این فراز می گوید امام حسین (ع) مصیبت تو، آن بلایی که سر تو آمد بر ما عظیم بود و ما را خیلی داغدار کرد، نه تنها بر ما بلکه بر تمام اهل اسلام و حتی اهل آسمان ها. در حقیقت به نوعی اهل زمین را هم شامل می شود.
⚠️ نکته: چرا خدا از این جنایتی که در حق امام حسین (ع) بکار برده شد یک تعبیر عظیم دارد و می گوید جنایتی عظیم در حق امام شد؟!👇
💢اینجا خدا دارد جرم را معرفی می کند چون در فرازهای بعدی ما به لعنت کردن می رسیم. وقتی می خواهیم دشمنان امام حسین (ع) را لعنت کنیم خدا اول جرم ایشان را بیان می کند تا بدانیم به چه علتی داریم ظالمین را لعنت می کنیم، چون لعن های زیارت عاشورا بیشتر از سلام هایش است به همین خاطر خدا باید به ما بگوید دلیل این لعن ها برای چه است و به چه علتی لعنت می کنیم.
👌در قانون خودمان هم داریم هر چه جرم بزرگتر باشد، مجازاتش هم سنگین تر است. اینجا هم دارد می گوید این لعنت هایی که شما می کنید به خاطر این ظلم بزرگی است که اینها کردند و اینقدر این ظلم بزرگ بود که نه تنها تمام اهل زمین بلکه تمام اهل آسمان ها هم به گریه افتادند و بر مصیبت امام حسین (ع) عزاداری کردند.
🔹 #ادامه_دارد ...
🎤استاد #احسان_عبادی
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشورا 18
✨🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج☀️✨
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
╰━═━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
@rafiei110.mp3
17.15M
💾 #دانلود_سخنرانی
💌 استاد #رفیعی
📝 « #امیدواری_در_کربلا»
🌼جلسه اول
📅 محرم۹۸،قم،هیئات رزمندگان
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
باران رحمت_18.mp3
9.65M
🔸 #باران_رحمت ۱۸
🔹تا دیر نشــده ؛
رفاقت با کسی را آغاز کنید که؛
قرار است ، از لحظه ی تولدتان به برزخ،
تا ابد در کنارش زندگی کنیــد !
🔺نکند، وقتِ تولّد، با او غریبه باشیــد !
💌 استاد #شجاعی
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
تنبلی و بی حوصلگی_18.mp3
11.15M
🔸 #تنبلی_و_بی_حوصلگی ۱۸
🔹نتیجه ی تنبلیِ والدین در آموختن مهارتهایِ مهرورزی به فرزندان، و حد و حدود مهرورزی به آنان؛
عدم مسئولیت پذیری فرزندان
نازپروردگی و عدم تحمل مشکلات
و عدم سازگاری آنان در شرایط جامعه است.
💌 استاد #شجاعی
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
🔴عاقبت توهین به تربت امام حسین علیه السلام!
✳️موسی به عبدالعزیز می گفت: مشهورترین و داناترین پزشک شهر بغداد در زمان حکومت هارون الرشید دکتری مسیحی به نام "یوحنا"بود،
🍃 او پزشک مخصوص هارون بود و هرگاه خلیفه بیمار می شد، او درمان می کرد.
✳️روزی یوحنا به نزد من آمد و گفت: تو را به حق پیامبرت و دینت قسم می دهم، بگو این کیست که قبرش در کربلا قرار دارد و مردم به زیارتش می روند؟
💠گفتم: او نوه پیامبر ما، امام حسین علیه السلام است. اما تو به من بگو چرا این سؤال را کردی و منظورت چه بود؟
🔆طبیب مسیحی گفت: مدتی قبل، شاپور خادم خلیفه مرا به نزد خود طلبید. چون به نزدش رفتم مرا برداشت و به خانه موسی بن عیسی که از خویشان خلیفه بود، برد.
🔴او حاکم شهری بود و به دستور خلیفه به بغداد آمد. او را دیدم که بیهوش بر رختخوابش افتاده است.
☑️در پیش او طشتی بود که تمام احشاء و امعاء و محتویات شکمش در آن ریخته بود.
🔻شاپور از خدمتکار موسی پرسید: چگونه این بلا بر سرش آمد؟
🔹خدمتکار جواب داد: یک ساعت قبل، امیر در نهایت سلامتی و خوشی بود و با ندیمان و دوستان خود صحبت می کرد. شخصی از بنی هاشم نیز در مجلس حاضر بود.
♦️او گفت: من بیماری شدیدی داشتم و هر کار کردم، بیماری ام بهبود نیافت. تا اینکه شخصی به من گفت: اگر از تربت امام حسین استفاده کنی شفا می یابی. من نیز چنین کردم و عافیت یافتم.
⚡️موسی به مرد هاشمی گفت: آیا از آن تربت هنوز چیزی نزد تو باقی مانده است؟
مرد هاشمی گفت: آری. پس از آن کسی را فرستاد تا آن تربت را آورد.
🔥موسی (از روی تمسخر و بی احترامی) تربت را گرفت و روی آن نشست،مدتی نگذشت که ناگهان موسی فریاد کشید: سوختم! سوختم! طشت بیاورید!
⚡️ ما برایش طشت آوردیم. او به قدری استفراغ کرد که تمام احشای بدنش بیرون ریخت پس از آن ندیمان به خانه هایشان باز گشتند و مجلس شادی مبدل به عزا شد.
🍀طبیب مسیحی ادامه داد: شاپور به من گفت، بیا او را معاینه کن، شاید بتوانی درمانش کنی، من چراغی طلبیدم و با دقت به محتویات طشت نگاه کردم.
‼️ دیدم جگر و دل و تمام احشای امیر در طشت افتاده است. با تعجب گفتم: هیچ کس نمی تواند او را معالجه کند مگر حضرت عیسی مسیح که مرده را زنده می کرد.
🚫سرانجام به هنگام سحر، امیر به جهنم واصل شد.
🔆یوحنا با اینکه مسیحی بود، مدتها به کربلا می رفت و قبر حضرت سیدالشهداء علیه السلام را زیارت می کرد. بعد از مدتی، از عقیده خود برگشت و مسلمانی نیکوکار و پرهیزکار گردید.
🌻🍃🍂🌻🍃🍂🌻🍃🍂🌻
📕گناهان کبیره ج۲ص ۵۳۳
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
⚫️ بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 8)
✳️اهل بیت امام حسین علیه السلام از کودکانی که پدرشان در کربلا شهید شده بود،خبر شهادت پدر را مخفی میداشتند.
🌺دختر سه ساله ی حسین علیه السلام شبی از خواب پرید و بهانه پدر گرفت و گفت:
بابایم حسین الان کنارم بود و مرا در آغوش گرفت...به کجا رفت؟
🌹 اهل بیت که از خواب رقیه آگاه شده بودند صدای ضجه و ناله شان بلند شد.
🔴صدای شیون به خانه ی یزید رسید و از خواب بیدار شد!
پرسید در خرابه چه خبر است؟
✳️گفتند دختر حسین،بهانه ی پدر گرفته است.
🔥 یزید لعنت الله گفت: سر پدرش را برایش ببرید..
🌸 سر حسین علیه السلام را درون طشتی نهاده و با پارچه ای میپوشانند و برای رقیه خاتون می آورند.
او به خیال اینکه برایش غذا آورده اند فرمود: عمه جان من گرسنه نیستم،من بابایم حسین را می خواهم!
🌾گفتند: هرچه میخواهی در میان طشت است. دختر ابی عبدالله با دستهای کوچکش روی ظرف را برداشت...
✨چشمش به سر بریده پدر افتاد،سر را در آغوش گرفت و با سر پدر شروع به دردودل کرد ... بعد از ساعتی اهل بیت حسین دیدند که سر یک طرف و رقیه به طرفی افتاد و جان به جان آفرین تسلیم کرد...
🌹حضرت سکینه نقل میکند:
هنگامی که در خرابه شام بودیم ،شبی در خواب دیدم پنج نفر بر مرکبهایی از نور سوارند و فرشتگان انها را احاطه نموده و خادمی نیز با آنها است براهی میروند،
💠مرکبها گذشتند ولی خادم بر طرف من آمد و گفت: سکینه جدت رسول خدا بهت سلام میرساند.
🌹گفتم: سلام خدا بر رسولش، تو کیستی؟
✨گفت : من خادمی هستم از خدمه بهشت.
🌹گفتم : این مردانی که بر مرکبهای نور سوارند،کیستند و به کجا میروند؟
✨ گفت اولی آدم صفی الله،دومی ابراهیم خلیل الله،سومی موسی کلیم الله، چهارمی عیسی روح الله و پنجمی که محاسنش را در دست گرفته،گاهی می افتد و برمیخیزد...
او جدت رسول خداست ،که برای زیارت پدرت حسین به کربلا میروند.
🌷 همینکه نام جدم را شنیدم به سویش دویدم تا از مصائبی که بر ما گذشته او را خبر بدهم و بگویم ستمکاران با ما چه کرده اند،
🌟که ناگهان دیدم پنج هودج از نور به زمین فرود آمدند و در میان هر هودج خانمی نشسته.
💐پرسیدم اینان کیستند؟
✨گفت: اولی حوا ام البشر، دومی آسیه بنت مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه خویلد، و اون خانومی که دست بر سر نهاده گاهی می افتدو گاهی برمیخیزد جده ی تو فاطمه دختر رسول خداست.
🍀گفتم میروم و به جده ام فاطمه شکایت این ستمکاران را مینمایم.دویدم جلوی حضرت زهرا را گرفتم و گریه کنان گفتم:
💫مادر،مادر بخدا قسم حق مارا منکر شدند...
مادر،مادر بخدا سوگند جمع مارا پراکنده ساختند،
مادر..مادر بخدا پدرم حسین را شهید کردند..
🌹 فرمود: سکینه جان دیگر بس است.ناله ات جگرم را آتش زد و بندهای قلبم را برید،
💥 این پیراهن آغشته به خون پدرت حسین است که از خود جدا نمیکنم تا خدا را ملاقات نمایم...
که ناگهان از خواب بیدار شدم...
🔥پس از آنکه یزید دریافت که برنامه قتل حسین بر خلاف تصوراتش نتوانست محبت اهل بیت را از دلها بیرون کند
و نه تنها حکومتش تثبیت نشد بلکه متزلزل گشت و با واکنش قتل حسین علیه السلام از همه طرف رو به رو شد.
⚫️در مقام گرامیداشت ظاهری اهل بیت برآمد و آنان را در مجلسی خصوصی احضار کرد و گفت:شما دوست دارید در شام بمانید و با عزت و احترام زندگی کنید و همواره مورد لطف حکومت باقی بمانید
🔷 یا به مدینه برگردید و سه حاجت شما بر آورده گردد؟
✍ادامه دارد...
🌿▪️▪️🌿▪️▪️🌿▪️▪️🌿
📕 اعیان الشیعه ج 1 ص626.
📗مقرم 456
📘نفس المهموم ص 466
📔بحار ج 45 ص 144
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
⚫تاکنون به شیوه لعن در زیارت عاشورا دقت کرده اید؟
🔥ما معمولا پلیدترین دشمن امام حسین(علیه السلام) را شمر میدانیم. در حالی که شمر ملعون فقط کسی بود که سر را از بدن جدا کرد.
🛡 مهم جریان های پشت صحنه اند!!
ترتیب لعن اینگونه است:
آل زیاد
آل مروان
بنی امیه
و نهایتا عمر سعد و شمر!
✔ترتیب لعن در فرازهای زیارت عاشورا به ما یاد می دهد که باید جریان باطل (مثل آمریکا)را بشناسید و صرفا به افراد حاضر در میدان دشمن(مثل داعش) نگاه نکنید..
🔴 به همین خاطر رهبر حتی در بدترین جنایات داعش میفرمایند داعش دشمن اصلی نیست،دشمن اصلی آمریکاست!
⚘🌷⚘🌷⚘🌷⚘🌷⚘🌷⚘
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 9)
🌺اهل بیت علیه السلام در پاسخ یزید گفتند:
ما برای حسین علیه السلام عزاداری نکردیم،فعلا میخواهیم برایش عزاداری کنیم.
🔴یزید قبول کرد و خانه مجلللی در اختیارشان قرار داد و هفت روز در دمشق به عزاداری پرداختند.
▪️ تمام زنان قریشی و هاشمی که در شام زندگی میکردند حتی زنان بنی امیه و خانواده یزید لباس سیاه پوشیدند و در عزای حسینی شرکت کردند...▪️
پس از آنکه مردم شام خاندان اهل بیت را شناختند،مخصوصا بعد از سخنرانی کوبنده حضرت زینب و امام سجاد علیه السلام ،حکومت بنی امیه به افتضاح کشیده شد و انقلاب فکری در مردم ایجاد نمود.
🔥یزید امام سجاد را خواست و اظهار داشت:
خدا لعنت کند پسر مرجانه را! اگر من با پدرت روبرو میشدم تمام پیشنهادات اورا میپذیرفتم،لکن مقدرات الهی است که باید اجرا شود،اکنون حاجتی داری،بخواه.
🌷 امام سجاد علیه السلام فرمود:
حاجت اولم این است که سر بابایم حسین را به من نشان بدهی تا اورا دیدار و وداع کنم.
🔅دوم دستور بده هرچه از ما غارت کردند به ما برگردانند.
🔅سوم اگر قصد کشتنم را داری کسی را همراه زنان بفرست تا ایشان را به حرم جدشان برگرداند.
♨️ یزید گفت: سر پدرت را هرگز نخواهی دید،
اما از قتل تو گذشتم تو خود آنها را به وطن میرسانی
و به جای آنچه از شما گرفته اند چندین برابر به شما خواهم داد.
🌸امام فرمود: چشم داشتی به مال تو نداریم بلکه در میان این اموال لباسهایی است که جده ام حضرت زهرا آنرا رشته و بافته است
و مخصوصا روسری و پیراهن و گوشواره های فاطمه دختر رسول خدا در میان آنهاست..
♨️ یزید دستور داد آنها را برگردانند و دویست دینار هم بر آنها افزود که امام علیه السلام آنرا در میان فقرا تقسیم کرد.
⚫️ورود اهل بیت به میعادگاه عاشقان(کربلا)
🍀هنگامی که اهل بیت اباعبدالله در مسیر به سوی مدینه به سرزمین عراق رسیدند به راهنما گفتند: ما را از راه کربلا ببرید که نتوانستیم روز عاشورا عزاداری کنیم.
⚫️چون به قتلگاه اباعبدالله رسیدند جابر ابن عبدالله انصاری و جماعتی از بنی هاشم را دیدند که برای زیارت حسین ابن علی آمده بودند و همزمان با اهل بیت وارد کربلا شده بودند.
🌾این گروه تا چشمشان به خاندان اباعبدالله افتاد صدارا به شیون و زاری بلند کردند و عزای حسین را برپا کردند. آنچنان عزاخانه ای تشکیل شد که زنان قبایل نزدیک هم اجتماع کردند و سه روز عزاداری ادامه داشت...▪️
✍ادامه دارد...
🌿🌿🌿🌸▪️🌺▪️🌸🌿🌿🌿
📕نفس المهموم ص455
📒بحار ج 45 ص144
📗ارشاد ص 247
📘حیات الامام حسین ج3 ص392
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
🔵عاقبت یک لحظه ادب و احترام به امام حسین (علیه السلام)🌺
💠آیت الله اراکی فرمودند:
شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.
🔹پرسیدم چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟
با لبخند گفت: خیر.
سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟
گفت: نه
با تعجب پرسیدم: پس راز این مقام چیست؟
جواب داد: هدیه ی مولایم حسین (ع) است!
گفتم چطور؟
💠با اشک گفت:
آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند، چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد. سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید.
☑️ناگهان به خود گفتم میرزا تقی خان! ۲ تا رگ بریدند اینهمه تشنگی! پس چه کشید پسر فاطمه؟ او که از سر تا به پایش زخم شمشیر و نیزه و تیر بود! از عطش حسین حیا کردم، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.
🌷آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند امام حسین (علیه السلام) آمد و فرمود:
✨به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ. باشد تا در قیامت جبران کنیم!
🔶 همیشه برایم سوال بود که امیرکبیر که در کاشان به شهادت رسید چگونه با امکانات آن زمان مزارش در کربلاست.
جواب، عشق به مولایش امام حسین (علیه السلام) بود.
🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔰منبع: کتاب آخرین گفتار
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
🔘 ورود فاطمه(س) به عرصه قیامت و گریه جانسوز او
▫️ ... از پیامبر اکرم(ص) نقل شده فرمود: «هنگامی که روز قیامت بر پا گردد، فاطمه(س) در میان جماعتی از بانوان وابستگانش وارد محشر گردد، از سوی خدا فرمان آید که وارد بهشت شو، فاطمه(س) سوگند به میگوید: «به بهشت نروم تا اینکه بدانم پس از من با فرزندم حسین(ع) چه کردند؟» خطاب رسد به قلب قیامت نظر کن، او به آن سو بنگرد حسین(ع) را با پیکر بیسر ببیند که بر پا ایستاده، پس شیونی کشد، و من از شیون او شیون کنم، و همه کرّوبیان از ناله و افغان ما بخروشند.»
▫️ برای مطالعه به شناسه زیر مراجعه نمایید:
@mouood_ketabkhani
@mouood_org
@mouood_ketabkhani
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59
🔘 بخشی از خطبه فاطمه صغری(س)
▫️ ... وای بر شما! آیا به ما حسادت میورزید؟ به خاطر آنکه خداوند ما را بر شما برتری بخشیده است.
🔹 گناه ما چیست که دریاهای (فضائل) ما جهان را فروگرفت، و دریای تو روپوش کوچکی است که حتّی حشره دعموس (جانور کوچ دریایی) را نمیپوشاند....
▫️ برای مطالعه به شناسه زیر مراجعه نمایید:
@mouood_ketabkhani
@mouood_org
@mouood_ketabkhani
🔻 نفس مطمئنه
🔹 @zoohor59