eitaa logo
ظهور نزدیکه ان شاءالله
9.9هزار دنبال‌کننده
10.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
52 فایل
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است 🌱 هدف از ایجاد کانال معرفت بیشتر به امام و خودسازی و در نهایت زمینه سازی ظهور...❤️💚 جهت انتقاد و پیشنهاد 👈 @Gol_narges_110 کپی با ذکر صلوات آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔴🔵 دو ذکر ارزشمند برای پیشرفت معنوی 1⃣ در کتاب مصباح مرحوم کفعمی نقل کرده که برای کشف حجاب از دل بعد از نماز صبح دست بر سینه بگذارید و 70 مرتبه بگویید : 🌺 یا فتّاح 📚 مفاتیح‌الجنان-تعقیبات نماز صبح 2⃣ هر کس با خلوص و اعتقاد تمام بعد از نماز صبح 100 بار بگوید : 🌺 عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ خدای تعالی او را از اهل یقین گرداند و از اصحاب کشف شود.چنانکه اسرار صورت و معنی بر او روشن گردد و هر کاری را آغاز کند فتح برایش حاصل گردد و از امور غیبی بهره مند گردد. 📚 کتاب هزار و یک ختم / ختم ۵۸۱ @zohoor_nazdike_enshaallah
بوی پیراهن یوسف.mp3
1.67M
  💥 بوی پیراهن یوسف ▪︎توضیح بعضی چیزا برای آدمای معمولی سخته، اما بزرگانِ اهل معنا اونا رو براحتی درک میکنن؛ و حالا مدتیه که این بزرگان خبر از یک اتفاق میدن! @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله 🔆امروز 432190 وز از غیبت بهارانسانیت گذشت😔 ‌‌✅آزمون غیبت 🌹امتحان هدیه ی الهی🌹 *⃣ما به دنیا آمده ایم تا در کوره ی ابتلا و امتحان قرار گیریم. *⃣امام باقر می فرمایند:"به راستی که خداوند بنده ی مومن خود را با بلا مورد لطف قرار می دهد و می نوازد،چنان که مسافر،خاندانش را با هدیه" *⃣هدیه را برای چه می آورند؟ برای نزدیکی و تالیف قلوب. برای پرکردن خلا طرف مقابل. خداوند هم هدیه می فرستد تا ما را مورد نوازش قرار دهد. بلا هم که هدیه خداست،باعث قرب به حق می شود و خداوند آن را به عبد مومن تقدیم می کند. *⃣اصل امتحان و آزمایش با این هدف است که انسان از میل و خواست خود بگذرد. پس قبولی در امتحان،به گذشتن از میل خود در ابعاد شخصی،جزئی،شهوی و غضبی و عمل کردن برای خداست. *⃣در این میان،عصر غیبت از مهم ترین عرصه های امتحان است و قبولی در آن سخت تر است چون باید از خیلی از هوس هایمان بگذریم. 😥 ┄┅══✼🌼✼══┅┄ نسیم صبح سعادت، خدا کند که بیایى رسیده شب به نهایت، خدا کند که بیایى... جهان ز دودِ ستم شد سیاه، در برِ چشمم فروغِ صبحِ سعادت، خدا کند که بیایى...🙏😔 @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💞 💞 ۵۲ نشم اشک میریخت پشتمو بهش کردم که راحت باشه خودمم میخواستم با شهیدم درد و دل کنم سرمو گذاشتم رو قبر. خاک های روی قبرشو فوت کردم از کارم خندم گرفت مثل بچه ها شده بودم . بین خنده بغضم گرفت لبخند رو لب داشتم اما اشک میریختم حالم رو نمیدونستم. از خودش خواستم تو انتخابم کمک کنه کمکم کرد و علی رو انتخاب کردم حالا هم اومده بودم علیمو بسپرم بهش ، بگم مواظبش باشه _ بگم علی که بره قلبمو هم با خودش میبره، کمکش کن خوب ازش نگهداری کنه با صدای علی به خودم اومدم اسماء بسته دیگه پاشو بریم. هوا تاریک شده بلند شدم ، تمام چادرم خاکی شده بود خاک چادرمو با دستش پاک کرد و من با لبخند تلخی بهش نگاه میکردم چند قدم که برداشتم سرم گیج رفت، اگه علی نگرفته بودم با صورت میخوردم زمین با اصرار های من دکتر بالاخره راضی شد که مرخصم کنه علی یک گوشه وایساده بود و نگاه میکرد اومد سمتم و گفت بالاخره کار خودتو کردی لبخندی از روی پیروزی زدم کمکم کرد تا لباسامو پوشیدم و باهم از بیمارستا رفتیم بیرون بخاطر آرام بخشی که تو سرم زده بودن یکم گیج میزدم سوار ماشین که شدیم به علی گفتم برو بهشت زهرا چیزی نگفت و به راهش ادامه داد. تو ماشین خوابم برد، چشمامو که باز کردم جلوی خونه بودیم پوووووفی کردم و گفتم: علی جان گفتم که حالم خوبه، اذیتم نکن برو بهشت زهرا خواهش میکنم. - آهی کشید و سرشو گذاشت رو فرمون و تو همون حالت گفت: اسماء به ولله من راضی نیستم به چی _ این که تو رو ، تو ای حالت ببینم. اسماء من نمیرم کی گفته من بخاطر تو اینطوری شدم، بعدشم اصلا چیزیم نشده که،مگه نگفتی فقط یکم فشارت افتاده سرشو از فرمون بلند کردو تو چشمام نگاه کرد عصبانی شد و با صدایی که عصبانیت هم قاطیش بود گفت: بیا ، خوبم خوبمت این بود چیزی نیست علی از گشنگیه خیله خوب بریم _ روبروی یه رستوران وایساد - دیگه از عصبانیت خبری نبود نگاهم کردو پرسید:خوب خانمم چی میخوری اوووووووم، فلافل - فلافل ؟؟ آره دیگه علی فلافل میخوام - آخه فلافل که حرفشو قطع کردم. إ مگه ازمن نپرسیدی هوس کردم دیگه - خیله خب باشه عزیزم فلافل رو خوردیم و رفتیم سمت خونه ی علی اینا وارد خونه که شدیم مامان علی زد تو صورتشو گفت:خاک به سرم اینجا چیکار میکنیداسماء جان، حالت خوبه دخترم؟ پشت سر اون بابا رضا اومدو با خنده گفت: سلام، منظور خانم این بود که خدارو شکر که مرخص شدی و حالت خوبه خوش اومدی دخترم بعد هم رو به علی کرد و با اشاره پرسید: قضیه چیه _ علی شونهاشو انداخت بالا و گفت: نمیدونم بابا با اصرار خودش مرخصش کردم لبخندی زدم و گفتم:حالم خوبه نگران نباشید راستی فاطمه کجاست مامان علی دستشو گذاشت رو شونمو گفت: خسته بود خوابید تو هم برو تو اتاق علی استراحت کن چشمی گفتم و همراه علی از پله ها رفتم بالا در اتاقو برام باز کرد وارد اتاق شدم و رو تخت نشستم اومد سمتم و چادرمو از سرم در آورد و آویزون کرد. لباسام بوی بیمارستان میداد و حالمو بد میکرد لباسامو عوض کردم یه نفس راحت کشیدم دستی به موهام کشیدم. موهام بهم ریخته بود، دستام جون نداشت اما نمیخواستم علی بفهمه شونرو برداشتم و کشیدم به موهام علی شونرو از دستم گرفت و خودش موهامو شونه کرد!!! نویسنده✍"" ادامــه.دارد.... @zohoor_nazdike_enshaallah
بزن به حساب خدا.mp3
4.54M
🌟| بزن به حساب خدا | ➖ بلدی بزنی به حساب خدا؟ ➖ بلدی بکشی کنار، خدا هزینه‌ی مصائب و بلایای زندگیت رو حساب کنه؟ ✖️ تا این مهارت رو یاد نگیری، اسمت مؤمن نیست! نه خودت امنیت داری، نه محل امنیت برای دیگرانی! 🎤 @zohoor_nazdike_enshaallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
-1050468607_1027030480.mp3
1.25M
🎙 بشنوید | رهبر انقلاب صبح امروز: پیشرفت جمهوری اسلامی برای استکبار و غرب غیر قابل تحمل است @zohoor_nazdike_enshaallah