💕 ظهور نزدیکه ان شاءالله
✌️🏼 #دو_کلوم_حرف_حساب
😔هــمه ما میدانــیم و #عمل نمیکنـیم!!!
◻️میدانـیم که وقتی #صـد مرتبه میگوییـم #سبـــحان_الله_و_بحـــمده گناهــان ما بخشـیده میشود حتی اگر اندازه ذرات #دریــا باشد...
😔روزهــا و شــبهایمان میگـذرد اما آن را نمیگوییم..!!
◻️میدانـیم که هرکـس صبح و شب #سید_الاســتغفار را بخواند مجـوز رفتن به بهشت را امضا میکنــد..
😔اما از آن #غافـــلیم...!!
◻️میدانیــم که #صلوات فرســتادن بر پیامبر یعـنی ریــزش گناهان و بالا رفتن #درجــات و به دست آوردن شـــفاعت و رفاقتــش در قیـامت...
😔اما شـبها و روزهای ما بـدون صلوات فرسـتادن بر پیامبر سپری میشـود..!!
◻️میدانیــم که دورکعـــت نماز ضحی برای سیـــصد و شـــصت استخوان بدنمان صـــدقه دفع میکند امـــا روزها میگذرد
😔ولـــی آن را نمیخوانـــیم..!!
◻️میدانـــیم هرکس در راه خـــدا یک روز #روزه باشد خـــداوند چهره او را اندازه هفـــتاد سال از #آتش_جهـــنم دور میکند...
😔امــــــا روزه نمیگیــــــریم..!!
◻️ میدانیــم که اجر کمک به #بیــوه_زنان و یتیـــمان و فقرا ماننـــد #مجاهدی در راه خداســـت که روز را روزه و شب را در قیام اللیـــل گذرانده است...
😔اما حتی کمک به یک #یتیــم را به عــهده نمیگـیریم..!!
◻️میدانـیم که هرکس حـرفی از #قرآن را بخواند ســی #اجر برایش نوشــته میشود...
😔اما به قـرائت روزانه قـرآن اهمیت نمیدهــم..!!
📄و خییییییلی چــیزهای دیــگه که توی یک متن نمیـشه گنجــاند..
⁉️آیا واقــعا به این #نیکـیها و #حسنـــات نیاز نداریم؟
⁉️یعـنی اینقدر #مطـمئن هستیم که اعمـال دیگر ما مورد قـبول واقع شده که خود را از این #ســنتها و عبادتهای باارزش محـروم میکنیم؟؟؟
😔👈 حــداقل در انجام یـکی از این اعمال #ثابـت_قدم بمانــــیم...
⚖نمیدانــیم کدام عمل تـرازوی اعـــمال ما را #سنگـــین خواهد نمود...
😔 ما هرگـز بینـــیاز نیســتیم کافـــیست یکبار #غیبـت کنیم تا کیسـه ذخیره خود را سوراخ کنـیم و همه چـیز از دست بـــرود...
#اللهمعجللولیڪالفرج
#تا_نیایی_گره_از_کار_بشر_وا_نشود
https://eitaa.com/joinchat/2104623196C07139a0285
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎
💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے
💎 #حـــــــــرمٺ_عشــق
💞قسمـــٺ #چهل_ونهم
هرکسی چیزی میگفت..!
خاله شهین_ خوبه والا خدا شانس بده😕
مریم خانم_ خداکنه بعضیا قدر بدونن😠
دلخوری ریحانه...
گرچه، #بیشتر بود، اما #سکوت جایز نبود. اینان، قصد داشتند، تیشه به #ریشه زندگیشان بزنند. ریشه ای که نهال بود و نورس.⛏🌱
ریحانه_ مطمئن باشین مریم جون. هر کاری میکنم تا #آقای_مهندس ازم راضی باشه.😊 مهربونی و خوش اخلاقی از سیره اهلبیت.ع. هست، که آقای مهندس داره، شهین خانم.!😇
کوروش خان_ نمیتونی ریحانه. پسر من خیلی بد سلیقه هس.😏
ریحانه_ این چه حرفیه.هرچی باشه آقای مهندس #تاج_سرمه😊👑
فخری خانم_ خدا کنه همیشه همینجوری باشی..!😕
ریحانه_ حتما زن عمو جون. #مطمئن باشین.😊
آقای سخایی_ همه اولش همینو میگن!😏
ریحانه_ ولی من #تاآخرش همینو میگم میتونین امتحانم کنین.😊
مهسا باعصبانیت گفت:
_چه مهندس مهندسی میکنی..! باهمین چیزا خامش کردی.. میدونم😠
سهیلا_ماشاله چه زبونی هرچی میگیم.. یه جوابی داره.😠
ریحانه_ میدونی مهساجون.دارم حقیقت رو میگم شما #هیچکدومتون آقای مهندس رو #نمیشناسین.😊
یوسف همچون برنده🏅 و قهرمان🏆...
باافتخار گوش به جوابهای خانمش میداد.😍😎💪
فتانه با خباثت و حسادت گفت:
_آها بعد تو که دوهفته هس، محرمش شدی، بیشتر از ما میشناسیش.. !؟😏
همه بحرف فتانه خندیدند.ریحانه را مسخره میکردند..! اما ریحانه گفت:
_بعضی شناخت ها به محرم شدن نیس فتانه جون.😊☝️
سهیلا_ خب تو چه شناختی داری..؟ بگو ما هم بشناسیم..!🙄
💭یادش افتاد...
روزی که تازه محرم شده بودند.. میبایست، حسن های سَرورَش را، به تعداد بند بند انگشتانش بشمارد...دست راست مردش را گرفت و انگشتش را روی تک تک بند انگشتانش میگذاشت و میشمرد...
_ ✨مردونگی. ✨غیرت. ✨احترام.✨ غرور.✨دل دریایی.✨صفای باطن.✨ نگهداشتن حرمت به بزرگترها.✨شعور. ✨مهربونی.✨درک.✨هوش.✨اطمینان به کارهای بزرگ.✨یکدلی.✨ادب.✨مفیدبودن.✨
دست چپ عشقش را گرفت..
ایمان.✨اخلاق خوب.✨تواضع.✨درس خون بودن.✨فعال فرهنگی.✨جذاب.✨شجاع.✨با سخاوت.✨ کافیه یا بازم بگم... ؟😊
همه سکوت کرده بودند..
ریحانه متکلم وحده ای شده بود.هیچکسی باور نداشت که ریحانه اینطور #بشناساند.از همه مهمتر اینطور #دفاع☝️ کند از پسر عمویی که محجوب بود. اما الان #همسر اوست.
یوسف #باافتخار...
به ریحانه اش نگاه میکرد..هیچ کلمه نمی یافت در برابر حرفهای بانویش.😍فقط با سکوت به او #زل_زده بود. چه جانانه دفاع کرده بود. چه زیبا تمام محاسن #مومنان را به او نسبت میداد..
از بچگی باهم بزرگ شده بودند. روحیات هم را #میدانستند. اما حالا وضع فرق میکرد. بحث زندگی مشترک بود.عشقشان #خدایی بود.
ریحانه از قبل محرم شدن...
تصمیمش را گرفته بود.که همیشه و درهمه حال #دفاع کند از عشقش. #پشتش باشد. او را تنها نگذارد. #خام حرفهای اطرافیان نشود.
👈حتی اگر #دلخور بود. حتی اگر #کدورتی بود.
دلش قرص و محکم بود..💪باید #دل_همه را قرص و محکم میکرد.✌️تک تک جوابهایی که میداد،مدتی سکوت بین همه حکمفرما میشد.
اما از موضع خود عقب نمیرفت... ☝️
میتازید به #افکارشان...
#محکم و #باصلابت..میگفت
اما #بااحترام، و #صمیمیت.
💎مهم نبود که دلگیر بود..مهم #عهدی بود که بسته بود با خودش، باخدایش.
👈شرم و حیایش به جا،..
👈دفاع از یوسفش به جا،..
👈احترام و صمیمیتش هم، باید به جا میبود.
💎هرچه بود زهرایی بود... دختر زهرایی که فقط برای #حجاب نیست..
با لبخند حرف میزد. بااحترام..😊 اما از درون دلخور بود و غصه دار...😭
ادامه دارد...
۳ بهمن ۱۴۰۱