eitaa logo
ظهور نزدیکه ان شاءالله
11.2هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
20.1هزار ویدیو
57 فایل
هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت از دنیا رفته است 🌱 هدف از ایجاد کانال معرفت بیشتر به امام و خودسازی و در نهایت زمینه سازی ظهور...❤️💚 جهت انتقاد و پیشنهاد 👈 @Gol_narges_110 کپی با ذکر صلوات آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
💎بنـــامـ خــــداے یــــوســـــف💎 💎رمـــــان جذاب و نیمہ واقعے 💎 💞قسمـــٺ خانم بزرگ_چون برات برنامه ها دارن.!! با ای که اقاجلال برای پسراش گذاشته بود.بابات وقتی از تهران اومد. که شد، به ، آقاجلال رو راضی کرد، باسهراب دست به یکی کردن که حتما ارث تقسیم بشه.تا کسب و کار راه بندازن.بابات خودش رو از ارتش بازخرید کرد.محمد راضی نبود اما کوروش و سهراب کردن.😔 اونم راضی شد ولی هنوز که هنوزه محمد، دست به سهم الارثش نزده. _عجب... خب این ارث چه ربطی به من داره!؟😟😕 _چایت رو بخور مادر تا بگم آقابزرگ ته مانده چایش را خورد.با ناراحتی به گل قالی زل زده بود. _اوایل جوونی، عشق شاهنامه خونی و تاریخ بودم. اسمشونو گذاشتم کوروش و سهراب. بعد چند سال با بدنیا اومدن عموت اسمش رو محمد گذاشتم. تا زیر سایه نور محمدی، زندگیم داشته باشه. آقابزرگ آه دردناکی کشید. _خیلی بده،.. برا بچه هات، برا وقتی که بشی..ولی.. پیر که شدی،کسی کاری بهت نداشته باشه.. خیلی دلت میگیره..!! خانم بزرگ_بابات و سهراب به هر جور شده، میخان تو با فتانه یا مهسا، ازدواج کنی. اینم که میگن مهسا، چون خودت یه بار گفتی میخای زن آینده ات باشه، اونا هم دارن مهسا رو بگیری. مادرت هم، چون به خواهرش هس دخترای اونو بگیری. پرسوال گفت‌: _مهسا دختر اقای سخایی؟!😟🙁 خانم بزرگ_اره مادر..!! وقتی بابات و سهراب، سهم الارثشون رو که گرفتن، با اقای سخایی شدن، باهم کارگاه تولیدی زدن. یه تولیدی که روکش و وسایل اولیه مبل رو درست میکنن. _پس تمام این مهمونی ها بخاطر اینه؟!!.. اینهمه اصرار بابا.... اینهمه نقشه های مامان.!!!؟؟؟😥😧😞 آقابزرگ_بعد از اون اتفاق، محمد شیمیایی شد، مجروح شد، ولی کسی احوالش رو نپرسید، 😔تازه کوروش و مادرت کلی جنجال بپا کردن، که مقصر همه چی محمد بوده. درصورتیکه اون فقط بود...!😒 کم کم واضح میشد افکارش.. جواب تمام سوالاتش را چه خوب پیدا کرده بود.همه چراهایی که یک عمر با آنها سر کرده بود... همه دعواها بر سر ..!؟😥 پدرش و عمویش چه میخواستند..!؟😨 بر سر ازدواجش کنند..!؟😞 نزدیک به اذان مغرب بود... بلند شد. آستینش را بالا میبرد. _بااجازتون من برم مسجد. اقابزرگ شمام میاین؟ _نه باباجان حالم خوب نیس، تو برو، التماس دعا. _خدا بد نده..!! چی شده؟ _خدا که بد نمیده. این بنده های خدا هستن برا هم بد میخان. چیزی نیست باباجان. برو به نماز برسی. خانم بزرگ_قلب آقاجلال درد میکرد همیشه، اما از اون موقعی که تو حالت بد شد،قلبش بیشتر اذیتش میکنه. وقتی خیلی ناراحت میشه تپش قلبش زیاد میشه. امروزم با یاد اون خاطرات، دوباره... نگاهی به خانم بزرگ و آقابزرگ کرد... ناراحت از جملات آقابزرگ و خانم بزرگ نشست.پشت دست آقابزرگ را . _این درد رو منم دارم آقاجون.😊اما شما، مراقب خودتون باشین😒 نوازش دست اقابزرگ را بر سرش حس کرد. _چقدر میمونی باباجان. خدا حفظت کنه پسرم.تو هم مراقب خودت باش، درد بدیه😒 با لبخند بلند شد.و خداحافظی کرد.... هنوز سوار ماشینش نشده بود،که عمو محمد و طاهره خانم را دید. لبخندی زد. با سر سلامی به طاهره خانم کرد. به سمت عمو محمد رفت. حالا که بیشتر او را شناخته بود. بیشتر از قبل حس صمیمیت داشت.به گرمی دست عمو را فشرد. _سلام عمو خوبین🤗 +به به ببین کی اینجاست، سلام عمو تو چطوری؟! 😊 _خداروشکر.داشتم میرفتم مسجد. +خوب کاری میکنی که میای، خیلی تنها هستن. مزاحمت نمیشم. برو ب نماز برسی _نه بابا. اختیاردارید. پس بااجازتون من برم. _برو بسلامت. یاعلی دست عمو را به گرمی تکان داد.یاعلی گفت،بانگاهش ازطاهره خانم خداحافظی کرد. یک هفته گذشت... از جلسه کنکور،به خانه می آمد.در را با ریموت باز کرد.ماشین را به حیاط هدایت کرد.به خودش قول داده بود آرام همه چیز را به خانواه اش بگوید. گذاشته بود کمی بگذرد تا هم کنکورش را بدهد و هم با حرفهایش را بزند. از داخل حیاط... صدای داد و فریادهای یاشار🗣 را خوب میتوانست تشخیص دهد.قدم هایش را بلندتر برداشت.درب ورودی خانه را باز کرد. یاشار _ولی بابا من اون روز هم بهتون گفتم، من مخالفم که عروسی من و یوسف یه شب باشه. من میخام باغ باشه اونم خارج از شهر. من همون روز اول گفتم بهتون..!😠🗣 یوسف_سلام باصدای سلام کردنش،.... پدرش کوروش خان، سری به معنای جواب سلام تکان داد. برادرش یاشار، چیزی نگفت و فقط به نگاه بسنده کرد. مادرش فخری خانم گفت: ادامه دارد... @zohoor_nazdike_enshaallah
🔥 دوباره به کانون جنگ جهانی بدل میشود! بین ایران و محور مقاومت با اسرائیل و آمریکا، به سوریه کشیده میشود! 📌 که در ابتدا همچون آغاز گردید تا خود ادامه خواهد یافت! دقیقا نعل به نعل و گام به گام، همچون اشاره‌ی صریح روایات آخرالزمانی به این فتنه بزرگ پیش از ظهور ✍ ادامه‌ی ارسال پیام‌ها از طریق کانال‌های دیپلماتیک بین طرف‌های درگیری بزرگ در ؛ اوج‌گیری بین ایران و آمریکا در منطقه؛ ⁉️ آیا اسرائیل و آمریکا، را در سوریه می‌دهند؟! ⛔️ و / شرایط برای محور مقاومت به رهبری ایران، هر روز خطرنا‌ک‌تر میشود. ⚠️ منابع سوری: وزیر خارجه که روز گذشته وارد شد، حامل پیام آمریکا برای حاکمیت سوریه مبنی بر لزوم توقف فوری ارسال تسلیحات به نیروهای مقاومت در و بوده است. آمریکایی‌ها به صراحت تهدید کرده‌اند که اگر خواست حکومت سوریه برای اجتناب از ورود به جنگ جدی است، باید نقش حمایتی و رابطه‌ای آنها از مقاومت، پایان یابد! ✍ یکی از سناریوهایی که درخصوص احتمال اقدامات بعدی مطرح شده و طرفداران زیادی نیز دارد، حرکت دشمن در سوریه جهت دکتر حفظهم‌الله است. ⛔️ دشمن می‌تواند با ترور اسد، را پس از حدود چهار سال آرامش نسبی (آتش زیر خاکستر و حرکات تروریستی)، دچار هرج و مرج بی‌سابقه‌ای از درون، با استفاده از ظرفیت بزرگ تروریست‌ها در چند جبهه کرده و چه بسا راه برای نفوذ و ارتش کودک‌کش از مسیر و به بقاع لبنان، فراهم شود. نفوذی که بیش از سه هفته از شروع تهاجم زمینی به ، به شکل تحقیرآمیزی، ناکام مانده ✍ این نکته را نیز در نظر داشته باشیم که سوریه، برعکس اضلاع دیگر مقاومت در عراق و لبنان و غزه، به شدت به آن است و هرگونه خللی در وضعیت رهبری مقاومت و ارتش در خاک سوریه، ضربه‌ی جبران‌ناپذیر و سختی خواهد بود‌. ‼️ بدین ترتیب، با زدنِ سوریه، حلقه‌ی اتصال ایران و عراق با جبهه لبنان و غزه و کرانه، آسیب جدی دیده و به اصطلاح کمر مقاومت شکسته شده و راه برای ضربات بعدی به و ... نیز فراهم خواهد شد؛ از سوی دیگر، سوریه نیز توان پاسخ نداشته و ایران هم بهانه و مشروعیت کافی برای پاسخ را نخواهد داشت. این یکی از سناریوهای جدی پیش‌بینی شده در خصوص پاسخ و به است. 🆔 کانال ظهور نزدیکه ان شاءالله 👇 @zohoor_nazdike_enshaallah