eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.8هزار دنبال‌کننده
61.4هزار عکس
62.9هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
11.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗣| 🔰صحیفه‌سجادیه،کتاب فوق بشر 🔹اولین قسمت از برنامه باحضور حجت الاسلام و المسلمین پوراکبر استادحوزه و دانشگاه 🔹 یکی از بزرگان اهل‌سنت از مصر نامه‌ای مینویسد به آیت‌الله مرعشی و درخواست میکند که کتابی همچون نهج‌البلاغه را به ایشان معرفی نمایند. 🔹آیت‌الله مرعشی که خودشان از علما و کتاب‌شناسان بزرگ‌ تشیع محسوب میشوند صحیفه سجادیه را به این شخص معرفی میکنند. 🔹بعد از گذشت مدتی، آن بزرگ‌اهل‌سنت یک نامه‌ای مجددا به آیت الله مرعشی مینویسد و می‌گوید این کتاب فوق کتاب بشر است. وای بر من که تاکنون از این کتاب ارزشمند بی‌خبر بوده ام! 🔻مساجد و مسجدی های ما چه میزان از این کتاب خبردار هستند؟ 🕌به همسنگران مسجدی بپیوندید @hamsangar_masjedi
تصویر قشنگی است ڪہ در صحنہ ی محشر ما دور حسینیم و بهـشت است ، ڪہ مات است . . . 💚 @sangarshohada 🕊🕊
من معتقد هستم امام زمان که ظهور بکنند حکومتی که ایجاد می‌کنند قله‌ی اول حکومت ، آن دوره‌ای خواهد بود که در دفاع مقدس ما در بخش‌ها و حالاتش اتفاق افتاد ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
 من از امت اسلامی و فرزندان می خواهم که از اسلام ناب محمدی و ولایت فقیه دفاع کنند مبادا روزی بیاید که شما از اسلام دفاع نکنید امروز همان عاشورای حسینی(ع) تکرار می شود باید بگویم اگر در زمان حسین(ع) بودم می گفتم ای کاش آن روز یکی از یاران حسین(ع) باشم که از اسلام و مسلمین دفاع کنم. بهترین کاری که شما انجام می دهید با تقوا و صبور باشید 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دست مےگیرد و دل میبرد و در رهش میدهند این ڪیست ڪہ این گونہ عطایـے ‌دارد ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
رزمنده دانش آموزی‌ که سردار سلیمانے، او را بعنوان "الگوی الی الابد برای نسل جوان" معرفی کردند؛ . 🔽در خاطره‌ای از شهید بزرگوار می‌خوانیم: اصرار داشت به برود. پدرش گفت: تو هنوز بچه‌ای!! جبهه هم جای بازی نیست که تو میخواهی بروی. حسن گفت: مگر قاسم نداشت؟ من هم می‌شوم✌.. . . 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
علی همیشه یک سوم حقوقش را به من می داد و من با همان یک سوم، امور منزل را اداره می کردم. خرج و مخارج منزل دست خودم بود. می گفتم: شما مسئولین از وضع بازار که خبر ندارید. رفتم بلوزی را که تازه خریده بودم، برایش آوردم.گفتم: به نظرت قیمت این بلوز چنده؟ قیمت پنج هزار تومانی را می گفت پانصد تومان. دادم در می آمد. معلوم بود که از قیمت ها خبر ندارد. می گفتم: شما مسئولین نمی دانید که قیمت ها چقدر بالاست و گرانی چه بیدادی می کند.😔 پولی که علی می داد با اینکه یک سوم حقوقش بود؛ اما برکت داشت. وقت که بهم پول می داد می گفتم: حاج آقا! یه وقت پول کم نیارید و برید قرض کنید. از همین بردارید. می خندید و می گفت: شما نگران نباش قرض نمی کنم. دو سوم باقی مانده حقوق هر ماهش را برای کمک به این و آن خرج می کرد. خیلی ها می آمدند دم در خانه نامه می دادند و گریه می کردند. درد دل می کردند. نامه را که می دادم علی، مدام پیگیری می کردم تا به نتیجه برسد. علی می خندید و می گفت: « خانم ! شما بیش تر از من برای درد دل این مردم جوش می زنید.» ✍راوی: همسر شهید کتاب خدا می خواست زنده بمانی؛ 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
خوشم به بند تو، صیدت رها ز دام مکن ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و یک مرد با یک بچه ایستاده بودن وسط راه، من و علی هم از منطقہ بر می‌گشتیم. تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون...‌ پرسید: ” ڪجا  میرین؟ “ مرد گفت: ڪرمانشاه . علی گفت: رانندگی بلدی؟ گفت بله بلدم . علی رو کرد به من گفت: سعید بریم عقب .... مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا ... عقب خیلی سرد بود. گفتم: آخہ این آدم رو می‌شناسی گه این جوری بهش اعتماد ڪردی؟ اون هم مثل من می‌لرزید، لبخندی زد و ... گفت: آره! اینا همون کوخ نشینایی هستن ڪہ امام فرمود به تمام کاخ نشین‌ها شرف دارن.تمام سختی‌های ما توی جبهه به خاطر ایناس.... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
بُرو من می‌شورم ... پای کار بودن رفقا در شستن لباس‌ :) اردوگاه سد دز سال ۱۳۶۵ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
جثه ريزی داشت ... مثل همه‌ ی بسيجـی‌ها خوش سيما بود و خوش مَشرَب ؛ فقط يك كمی بيشتر از بقيه شوخی می‌كرد، نه اينكه مايه تمسخر ديگران شود، كه اصلاً اين حرف ها توی جبهه معنا نداشت ، سعی می‌كرد دل مؤمنان خدا را شاد كند آن هم در جبهـه و جنـگ ... از روزی كه او آمد ... اتفاقات عجيبی در اردوگاه تخريب افتاد. لباس های نيروها كه خاكی بود و در كنار ساک‌هايشان قرار داشت، شبانه شسته می‌شد و صبح روی طناب وسطِ اردوگاه خشڪ شده بود.... ظرف غذای بچه ها هر دوسه تا دسته ، نيمه‌های شب خود به خود شسته می‌شد هر پوتينی كه شب بيرون از چادر می‌ماند، صبح واڪس خورده و بـرّاق جلویِ چــادر قرار داشت ... او كه از همه كوچكتر و شوخ‌تر بود وقتی اين اتفاقات جالب را می‌ديد، می‌خنديد و می‌گفت: بابا اين كيه كه شب‌ها زورو بازی در می آره و لباس بچه ها و ظرف غذا را میشوره؟ و گاهی می‌گفت : « آقای زورو ، لطف كنه و امشب لباس‌های منم بشوره و پوتين‌هام رو هم واكس بزنه » بعد از عملـيات ... وقتی «علی قزلباش » شهيـد شد ، يكی از بچه ها با گريه گفت: بچه ها يادتونه چقدر قزلباش زوروی گردان رو مسخره می كرد ... زورو خـودش بود و به من قسم داده بود كه به كسی نگم ! 🌷 ۱۳۶۶ j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
برنامه ی ❇️ تأخیر در برای هدایت 👈 من كلام له (علیه السلام) و قد استبطأ أصحابه إذنه لهم في القتال بصفين: أَمَّا قَوْلُكُمْ أَ كُلَّ ذَلِكَ كَرَاهِيَةَ الْمَوْتِ؟ فَوَاللَّهِ مَا أُبَالِي دَخَلْتُ إِلَى الْمَوْتِ أَوْ خَرَجَ الْمَوْتُ إِلَيَّ. وَ أَمَّا قَوْلُكُمْ شَكّاً فِي أَهْلِ الشَّامِ، فَوَاللَّهِ مَا دَفَعْتُ الْحَرْبَ يَوْماً إِلَّا وَ أَنَا أَطْمَعُ أَنْ تَلْحَقَ بِي طَائِفَةٌ فَتَهْتَدِيَ بِي وَ تَعْشُوَ إِلَى ضَوْئِي، وَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقْتُلَهَا عَلَى ضَلَالِهَا وَ إِنْ كَانَتْ تَبُوءُ بِآثَامِهَا. 👈 حضرت علی که درود خدا بر او باد در این خطبه فرمودند: (در سال 37 هجرى در آستانه جنگ صفّين، برخى مدارا كردن امام را ديده و علّت را پرسيدند در پاسخ آنان فرمود): توضيحاتى پيرامون جنگ صفّين: اينكه مى گوييد، خويشتن دارى از ترس است، بخدا سوگند باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم يا مرگ ( ) به سوى من آيد ، و اگر تصوّر مى كنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم، بخدا سوگند هر روزى كه جنگ را به تأخير مى اندازم براى آن است كه آرزو دارم عدّه اى از آنها به ما ملحق شوند و هدايت گردند. و در لابلاى تاريكى ها، نور مرا نگريسته به سوى من بشتابند، كه اين براى من از كشتار آنان در راه گمراهى بهتر است، گر چه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار مى گردند. http://farsi.balaghah.net/محمد-دشتی/ترجمه 👌 شرح این خطبه ی نورانی را (با عناوین زیر) " اینجا " بخوانید: 👇 👈 خطبه در يك نگاه * خويشتندارى امام (عليه السلام) از جنگ 🖋کانال انس با صحیفه سجادیه 🆔 @sahife2