#داستان_راستان
#فراز_سوم_دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
#اراده_الهی
🌟فَهِىَ بِمَشيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرِةٌ وَ بإرادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ
درون حضرت ابراهيم عليه السلام از عواطف پدرى نسبت به اسماعيل موج مىزد.
او را همواره به ياد مىآورد و جانش براى ديدار او طوفان شوق و مهر داشت.
ولی رضاى حضرت محبوب را بر خشنودى خود مقدم مىدانست، به خصوص كه او را به فرمان خدا در بيابانى خشك و سوزان، بىآب و نان با مادرى بى پناه رها كرده بود و نمىدانست در اين امر الهى چه مصلحتى است و آينده چگونه مىشود؟
شبى در خواب ديد كه از جانب پروردگار مأموريت يافته كه فرزندش اسماعيل را ذبح كند!
ابراهيم يقين داشت كه رؤياى انبيا، حقيقتى است كه در خواب به او الهام شده و براى انجام آن بايد بدون كم و كاست بپا خيزد و اقدام كند:
قربان كردن فرزند! سر بريدن همان اسماعيل كه خداوند به او عنايت كرده است!
بايد انديشيد كه اين كار چه اندازه دشوار و سخت است، كدام پدر مىتواند خود را راضى و حاضر كند كه سر فرزندش را به دست خود ببرد؟
انجام اين گونه فرامين جز آثار ايمان و نمودهاى عقيده و اعتقاد به حقّ و حقيقت نمىتواند باشد.
او خدا را بزرگتر از هر چيز و مقدم بر كل هستى مىداند و رضاى او را بر رضا و ميل خود ترجيح مىدهد.
پدر فرمان الهى را به پسر گفت .
اسماعيل چون سخن پدر را شنيد بدون تأمل اظهار رضايت كرد و خود را تسليم نمود.
اين چه تربيت و ايمان محكمى بود كه به اين صورت و با آن رضامندى و چهره گشوده، از مرگ به خاطر اطاعت فرمان خدا استقبال مىشد؟ خدا خود داناتر است.
پدر پير پسر جوان را در آغوش كشيد و بوسههاى گرم و پرسوزى نثارش كرد، سپس دست و پاى او را بست و با دلى سرشار از ايمان و لبريز از رضا، كارد را بر كشيد و بر گلوى اسماعيل نزديك كرد در حالى كه تمام ملكوت نگران كار او بودند.
ابراهيم كارد را به گلوى اسماعيل كشيد، بار دوم و سوم نيز تكرار كرد اما اثرى از بريدگى و جارى شدن خون نديد و تغيير حالتى هم در قربانى مشاهده ننمود
گويى به زبان حال بر سر كارد تيز فرياد زد: چرا نمىبُرى؟ و كارد هم به زبان حال به او پاسخ داد:
الْخَليلُ يَأْمُرْنى، وَ الْجَليلُ يَنْهانى.
ابراهيم تو مىخواهى من سر فرزندت را جداكنم، ولى صاحب هستى مرا از بريدن نهى مىكند!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻"نایفه بریخ" پیرزن ۸۰ ساله ای که بعد از ۲ ماه زنده از زیر آوار بیرون آمد .
یکی از فرزنداش می گوید : ۲ ماه پیش خانه ما بمباران شد وتعداد زیادی از اعضای خانواده زیر آوار ماندند ، ما هم فکر کردیم همه آنها شهید شدند ، بعد از اینکه ارتش اشغالگر از این منطقه عقب نشینی کرد ما رفتیم که پیکرها را از زیر آوار بیرون بکشیم ،دیدیم که خواهران ما شهید شدند ولی مادرمون هنوز زنده هست
#اراده_الهی
─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─
سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ
🌹 #پاسخ_سخت #پایان_اسرائیل #فلسطین #یمن
🥀 #ظهور_نزدیک_است
گنجینه ای از بهترین مطالب #مهدوی #معنوی #معرفتی #سیاسی #ولایی #شهدایی #تربیتی 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem