eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
55.9هزار عکس
57.4هزار ویدیو
1.2هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
‼️شب آخری که آقا مهدی پیش ما بود و روز بعدش به سوریه رفت، ابوالفضل را روی پایش گذاشت تا بخواباند. تا صبح این بچه روی پای بابایش بود و غر می‌زد و گریه می‌کرد. مهدی با یک حوصله خاصی ناز این بچه را می‌کشید و تا صبح او را روی پایش نگه داشت و گریه کرد. گفت این بار که به سوریه بروم معلوم نیست برگشتی درکار باشد. رفت و 27 آبان ماه به شهادت رسید. ‼️روزهای آخر متوجه شدم آقا مهدی ترکش خورده و از ترس اینکه مسئولانش او را برگردانند چیزی بروز نداده است. در یکی از آخرین تماس‌هایمان پرسیدم دلت برای ابوالفضل تنگ شده است؟ قاطعانه گفت نه. کمی بعد خودش گفت فیلم خنده‌هایش را بفرست تا ببینم. فرستادم و گفت دیگر نمی‌خواهم به صدای خنده‌اش گوش بدهم مبادا دلم بلرزد. دلش قرص ماند و تا آخرش هم مردانه ایستاد. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 @sangarshohada
🔹خیلی اهل شوخی و خنده بود. با هر قشری، از هر سنی ارتباط برقرار می کرد و برای ارتباط بهتر، نسبت به سن و موقعیت افراد رفتار می کرد. و همیشه هم خنده به لب داشت که امروز با اون لبخند ها و شوخی ها تصویر ها و خاطرات زیبایی تو ذهن خانواده و دوستانش نقش زده. 🔸پسرم حامد رفتارش طوری بود که اگر از کسی کدورت یا ناراحتی داشت سعی میکرد با خوبی و خنده مشکلش رو حل کنه. ولی یه خط قرمزی داشت، ولایت فقیه. به ولایت که میرسید می گفت منطقه ی ممنوعه است. 🔹یه دوستی داشتیم که با همه شوخی میکرد یک بار به شوخی بحثی کرد، که دیدم حامد کشیدش کنار. و با جدیت گفت: با هرکسی دوست داری شوخی کن، با خونواده م، خودم، دوستام ولی یادت باشه حق نداری با رهبری شوخی بکنی به این نقطه که میرسی باید خط قرمز بکشی. 🔸عاشق رهبر بود، و همیشه در تعریف و صحبت از دیدارهای رهبریش، از عظمت و هیبت آقا صحبت می کرد ورد زبانش در این چند وقته اخیر شده بود «که میروم تا اشک در چشمان رهبرم جمع نشود» ✍به روایت مادر شهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۹/۸/۲۶ تبریز شهادت : ۱۳۹۴/۴/۴ لاذقیه ، سوریه ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
‼️شب آخری که آقا مهدی پیش ما بود و روز بعدش به سوریه رفت، ابوالفضل را روی پایش گذاشت تا بخواباند. تا صبح این بچه روی پای بابایش بود و غر می‌زد و گریه می‌کرد. مهدی با یک حوصله خاصی ناز این بچه را می‌کشید و تا صبح او را روی پایش نگه داشت و گریه کرد. گفت این بار که به سوریه بروم معلوم نیست برگشتی درکار باشد. رفت و 27 آبان ماه به شهادت رسید. ‼️روزهای آخر متوجه شدم آقا مهدی ترکش خورده و از ترس اینکه مسئولانش او را برگردانند چیزی بروز نداده است. در یکی از آخرین تماس‌هایمان پرسیدم دلت برای ابوالفضل تنگ شده است؟ قاطعانه گفت نه. کمی بعد خودش گفت فیلم خنده‌هایش را بفرست تا ببینم. فرستادم و گفت دیگر نمی‌خواهم به صدای خنده‌اش گوش بدهم مبادا دلم بلرزد. دلش قرص ماند و تا آخرش هم مردانه ایستاد. ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
هدایت شده از ظهور نزدیک است
🔹خیلی اهل شوخی و خنده بود. با هر قشری، از هر سنی ارتباط برقرار می کرد و برای ارتباط بهتر، نسبت به سن و موقعیت افراد رفتار می کرد. و همیشه هم خنده به لب داشت که امروز با اون لبخند ها و شوخی ها تصویر ها و خاطرات زیبایی تو ذهن خانواده و دوستانش نقش زده. 🔸پسرم حامد رفتارش طوری بود که اگر از کسی کدورت یا ناراحتی داشت سعی میکرد با خوبی و خنده مشکلش رو حل کنه. ولی یه خط قرمزی داشت، ولایت فقیه. به ولایت که میرسید می گفت منطقه ی ممنوعه است. 🔹یه دوستی داشتیم که با همه شوخی میکرد یک بار به شوخی بحثی کرد، که دیدم حامد کشیدش کنار. و با جدیت گفت: با هرکسی دوست داری شوخی کن، با خونواده م، خودم، دوستام ولی یادت باشه حق نداری با رهبری شوخی بکنی به این نقطه که میرسی باید خط قرمز بکشی. 🔸عاشق رهبر بود، و همیشه در تعریف و صحبت از دیدارهای رهبریش، از عظمت و هیبت آقا صحبت می کرد ورد زبانش در این چند وقته اخیر شده بود «که میروم تا اشک در چشمان رهبرم جمع نشود» ✍به روایت مادر شهید 🌷 ولادت : ۱۳۶۹/۸/۲۶ تبریز شهادت : ۱۳۹۴/۴/۴ لاذقیه ، سوریه ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem