eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
57.6هزار عکس
59.1هزار ویدیو
1.2هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan ارتباط با خادم 👈 @mohebolMahdi
مشاهده در ایتا
دانلود
📎رزمنده ضدگلولهٔ دفاع مقدس 🔺مجروحيت‌هاي هاشم كلهر مثل خودش عجيب و منحصر به فرد هستند. جراحاتي كه شايد هر كدامشان براي يك نفر رخ مي‌دادند براي هميشه او را از جبهه دور مي‌كردند. اصابت تیردوشکا به سر ، انفجارنارنجک ۴۰تکه در دست ، اصابت گلوله پدافتد به بدن ، هیچکدام هاشم را به شهادت نرساند. 🔺يكبار همراه مهدي خندان به سوي دشمن پيشروي مي‌كنند، عراقي‌ها از اينكه دو ايراني با لباس سپاه آن قدر به آنها نزديك شده‌اند تسليم مي‌شوند. 🔺اما تك‌تيرانداز بعثي‌ها، هاشم را از دور نشانه مي‌گيرد و تا هاشم از جايش بلند مي‌شود، تير قناصه درست به صورت و فك و دهانش مي‌خورد؛ «هاشم غافلگير شد. نفهميد چه اتفاقي افتاد، فقط ناخواسته چيزي را قورت داد. شدت ضربه به حدي بود كه در جا چند تا از دندان‌هايش را بلعيد. بقيه هم از دهانش بيرون ريخت. 20 دندان هاشم همان جا ريخت. فك ثابت و متحركش هم در جا متلاشي شد.» 🔺همه این جراحت‌ها موجب شده بود تا روزی هاشم به مادرش که به نماز ایستاده بود بگوید: «ننه من دارم جونمو، قسطی می‌دم. بخدا این مجروحیت‌های من هرکدامش یک شهادته ولی من شهید نشدم.» 🔺پس از نماز، مادر به هاشم گفته بود: «خوب مادرجان هرچه خدا بخواد همان می‌شه» هاشم ادامه داده بود: «ننه بعد نمازت دستهایت را بلند کن به سمت آسمان و بگو خدایا من از هاشم راضیم توهم راضی باش .» مادر هم همین جمله را به زبان آورده بود.برای همین تا هاشم این جمله را شنید ابتدا کف پای مادرش را بوسیده بود و بعد یک پشتک کف منزل زده و گفته بود:دیگه تمام شد... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
📎رزمنده ضدگلولهٔ دفاع مقدس 🔺مجروحيت‌هاي هاشم كلهر مثل خودش عجيب و منحصر به فرد هستند. جراحاتي كه شايد هر كدامشان براي يك نفر رخ مي‌دادند براي هميشه او را از جبهه دور مي‌كردند. اصابت تیردوشکا به سر ، انفجارنارنجک ۴۰تکه در دست ، اصابت گلوله پدافتد به بدن ، هیچکدام هاشم را به شهادت نرساند. 🔺يكبار همراه مهدي خندان به سوي دشمن پيشروي مي‌كنند، عراقي‌ها از اينكه دو ايراني با لباس سپاه آن قدر به آنها نزديك شده‌اند تسليم مي‌شوند. 🔺اما تك‌تيرانداز بعثي‌ها، هاشم را از دور نشانه مي‌گيرد و تا هاشم از جايش بلند مي‌شود، تير قناصه درست به صورت و فك و دهانش مي‌خورد؛ «هاشم غافلگير شد. نفهميد چه اتفاقي افتاد، فقط ناخواسته چيزي را قورت داد. شدت ضربه به حدي بود كه در جا چند تا از دندان‌هايش را بلعيد. بقيه هم از دهانش بيرون ريخت. 20 دندان هاشم همان جا ريخت. فك ثابت و متحركش هم در جا متلاشي شد.» 🔺همه این جراحت‌ها موجب شده بود تا روزی هاشم به مادرش که به نماز ایستاده بود بگوید: «ننه من دارم جونمو، قسطی می‌دم. بخدا این مجروحیت‌های من هرکدامش یک شهادته ولی من شهید نشدم.» 🔺پس از نماز، مادر به هاشم گفته بود: «خوب مادرجان هرچه خدا بخواد همان می‌شه» هاشم ادامه داده بود: «ننه بعد نمازت دستهایت را بلند کن به سمت آسمان و بگو خدایا من از هاشم راضیم توهم راضی باش .» مادر هم همین جمله را به زبان آورده بود.برای همین تا هاشم این جمله را شنید ابتدا کف پای مادرش را بوسیده بود و بعد یک پشتک کف منزل زده و گفته بود:دیگه تمام شد... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
📎رزمنده ضدگلولهٔ دفاع مقدس 🔺مجروحيت‌هاي هاشم كلهر مثل خودش عجيب و منحصر به فرد هستند. جراحاتي كه شايد هر كدامشان براي يك نفر رخ مي‌دادند براي هميشه او را از جبهه دور مي‌كردند. اصابت تیردوشکا به سر ، انفجارنارنجک ۴۰تکه در دست ، اصابت گلوله پدافتد به بدن ، هیچکدام هاشم را به شهادت نرساند. 🔺يكبار همراه مهدي خندان به سوي دشمن پيشروي مي‌كنند، عراقي‌ها از اينكه دو ايراني با لباس سپاه آن قدر به آنها نزديك شده‌اند تسليم مي‌شوند. 🔺اما تك‌تيرانداز بعثي‌ها، هاشم را از دور نشانه مي‌گيرد و تا هاشم از جايش بلند مي‌شود، تير قناصه درست به صورت و فك و دهانش مي‌خورد؛ «هاشم غافلگير شد. نفهميد چه اتفاقي افتاد، فقط ناخواسته چيزي را قورت داد. شدت ضربه به حدي بود كه در جا چند تا از دندان‌هايش را بلعيد. بقيه هم از دهانش بيرون ريخت. 20 دندان هاشم همان جا ريخت. فك ثابت و متحركش هم در جا متلاشي شد.» 🔺همه این جراحت‌ها موجب شده بود تا روزی هاشم به مادرش که به نماز ایستاده بود بگوید: «ننه من دارم جونمو، قسطی می‌دم. بخدا این مجروحیت‌های من هرکدامش یک شهادته ولی من شهید نشدم.» 🔺پس از نماز، مادر به هاشم گفته بود: «خوب مادرجان هرچه خدا بخواد همان می‌شه» هاشم ادامه داده بود: «ننه بعد نمازت دستهایت را بلند کن به سمت آسمان و بگو خدایا من از هاشم راضیم توهم راضی باش .» مادر هم همین جمله را به زبان آورده بود.برای همین تا هاشم این جمله را شنید ابتدا کف پای مادرش را بوسیده بود و بعد یک پشتک کف منزل زده و گفته بود:دیگه تمام شد... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊