وقتی به کربلا رسیدیم، دستور داشت تا راه کاروان را ببندد و اجازه نداد جایی برویم.
صبح روز دهم اما فرق داشت...
پشیمانی تمام وجودش را گرفته بود،
قدمهایش میلرزید؛
دانههای عرق روی صورتش، زیر آفتاب برق میزد.
چشمانش غرق در اشک بود.
با حسین که چشم در چشم شد روی زانو افتاد
و چشمانش را بست.
چند لحظه بعد سرش روی دامن حسین بود.
شاید اگر بخشندگی در قامت انسانی بود، آن حسین بود!
عجب آرزوی خوبی است، جُون!
وقتی که میمیری، سرت روی زانوی اربابت باشد، آخرین چیزی که میبینی، چشمهای حسین باشد.
#جون_غلام_امام_حسین_علیه_السلام
#غلام_سیاه_امام_حسین
─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
گنجینهای از مطالب ناب مهدوی ولایی شهدایی معرفتی و نهج البلاغه به کانال #ظهور_نزدیک_است بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c
@zohoore_ghaem
@ba_Shaheidan