🔴 #وضعیت_تهران_در_دوران_پهلوی
#اسـدالله_عَلَم در خاطراتش می نویسد:
دو کامیـون در جـاده فرح آبـاد تصـادف کـرده بودنـد و ترافیـک شـده بـود و راه را حسـابی بنـد آورده بودنـد. صبـر کـردم و در ایـن فاصلـه، نگاهـی بـه زندگانـی مـردم ایـن بخـش تهـران انداختـم.
تمـام خیابانهایـی کـه بـه بـزرگراه می خورنـد، کثیـف و خاکـی هسـتند...
صبـح زود بود و پلیــس راهنمایــی هنــوز ســر کار نیامــده بــود؛ ولــی یــک پلیــس تنهـا کـه پی درپـی سـیگار می کشـید، بـاد در غبغـب انداختـه بـود و چنـان بـا مـردم رفتـار می کـرد کـه گویـی پادشـاهی اسـت در حضـور رعایایـش! چنـد مـرد و چنـد زن چـادری بـا بغچه هـای زیر بغل از حمـام عـازم خانـه بودنـد...
گروهـی بچـه دور هـم جمـع بودنـد.
دخترهـا همگـی چـادر بـر سـر داشـتند. طبقـات بـالای جامعـۀ مـا هرگـز چنیـن سـاعتی از خـواب بیـدار نمی شـوند، دخترهایشـان هـم چـادر سرشـان نمیکننـد.
مـردم دورِ چـرخ لبوفروشـی ازدحـام کـرده بودنـد. در گوشـۀ خیابـان، چنـد سـگ ولگـرد و چنـد بچـۀ لخت وعـور لابه لای زباله هـا می لولیدنـد...
سـربازان وظیفه با سـرهای تراشـیده، شــلوارهای بدقــواره و پوتینهــای بی ریخــت، در کنــار خیابــان قــدم می زدند و ظاهراً از تعطیلــی صبــح جمعه شــان لــذت می بردنــد...
هــم کســالت آور بــود و هــم غم انگیــز صحنــه ای از جامعـۀ روبه توسـعه... هیـچ مقـدار خوشبینـی، زندگـی را در ایـن خیابانهــا تغییــر نمیدهــد.
📚صعود چهل ساله،سیدمحمدحسین راجی، ص٧١
┈•✾🍃💜🍃✾•┈
@zohoore_ghaem