eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.8هزار دنبال‌کننده
61.3هزار عکس
62.8هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀برگ سوم فردای آن روز، ابن‌سعد با چهار هزار نفر به کربلا آمد و حُر با هزار سوار به ابن‌سعد پیوست. چون پیک ابن‌سعد نزد امام علیه‌السلام آمد و از علت آمدن حضرت جویا شد، امام در پاسخ به نامه کوفیان اشاره فرمود. ابن‌سعد ماجرا را برای عبیدالله‌بن‌زیاد مرقوم کرد و ابن‌زیاد از وی خواست از امام برای یزید، بیعت بگیرد. به دنبال آن نخستین دیدار امام حسین علیه‌السلام و ابن‌سعد انجام شد و آن حضرت، نصایحی را به او فرمود که ابن‌سعد نپذیرفت. پس از این دیدار، ابن‌سعد نامه‌ای به عبیدالله ارسال کرد. ابن‌زیاد به توصیه شمر، در پاسخ به ابن‌سعد دستور داد در صورت تسلیم نشدن امام علیه‌السلام، «او را به قتل برسان» و «بر سینه و پشتش اسب بتازان.» در این روز امام حسین علیه السلام قسمتی از زمین کربلا که قبر مطهرش در آن واقع می شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری کرد و با آنها شرط کرد که مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوار او را تا سه روز میهمان کنند. 📕کتاب: شهید کربلا ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
🥀برگ چهارم در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود . به دنبال آن ۱۳ هزار نفر در قالب ۴ گروه که عبارت بودند از: ۱. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر; ۲. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر; ۳. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر; ۴. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر; به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است. 📕کتاب: بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۳۸۶ 🆔 @razavi_aqr_ir
🥀برگ پنجم در این روز عبیدالله بن زیاد، شخصی بنام «شبث بن ربعی» را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد. عبیدالله بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام «زجر بن قیس» بر سر راه کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین(ع) داشته و بخواهد به سپاه امام(ع) ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند. با توجه به تمام محدودیتهایی که برای نپیوستن کسی به سپاه امام حسین(ع) صورت گرفت، مردی به نام «عامر بن ابی سلامه » خود را به امام(ع) رساند و سرانجام در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید. 📕کتاب: بحارالانوار، ج 44، ص 386 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
🥀برگ ششم در این روز عبیدالله بن زیاد نامه‌ای برای عمر بن سعد فرستاد که: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‌ام . هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من میفرستند. از طرفی، حبیب بن مظاهر به امام حسین(ع) عرض کرد: در این نزدیکی طائفه‌‌ای از بنی اسد سکونت دارند که اگر اجازه دهی آنها را به سوی شما دعوت نمایم. امام(ع) اجازه دادند و حبیب بن مظاهر نزد آنها رفت و به آنان گفت:شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت میکنم. عمر بن سعد او را با لشکری انبوه محاصره کرده است، شما را به این راه خیر دعوت می نمایم. سپس مردان قبیله که تعدادشان به 90 نفر میرسید برخاستند و برای یاری امام حسین(ع) حرکت کردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه کرد و او مردی بنام «ازرق» را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یکدیگر درگیر شدند. هنگامی که یاران بنی اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریکی شب پراکنده شدند . حبیب جریان را برای امام (ع) بازگو کرد. امام(ع) فرمودند: «لاحول ولا قوة الا بالله» 📕کتاب:بحارالانوار، ج 44ص 386 ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
🥀برگ هفتم در روز هفتم محرم عبید الله بن زیاد ضمن نامه‌ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد. عمر بن سعد نیز بدون فاصله «عمرو بن حجاج» را با ۵۰۰ سوار در کنار شریعه فرات مستقر کرد و مانع دسترسی امام حسین علیه السلام و یارانش به آب شدند. مردی به نام «عبدالله بن حصین ازدی »، که از قبیله «بجیله » بود، فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطره‌ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی! امام علیه السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده. حمید بن مسلم می‌گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می‌آمد و آن را بالا می‌آورد و باز فریاد می‌زد: العطش! باز آب می‌خورد، ولی سیراب نمی‌شد. چنین بود تا به هلاکت رسید. 📕ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۸۶ ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
🥀برگ هشتم امام(ع) کلنگی برداشت و در پشت خیمه‌ها به فاصله۱۹ گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند، سپس آن آب ناپدید شد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیدالله رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که به محض دریافت این نامه، بیش از پیش مراقبت کن که دست آنها به آب نرسد. یکی از یاران از امام(ع) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد، او گفت: چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت:اگر تو خود را مسلمان میپنداری پس چرا تصمیم به کشتن عترت پیامبر(ص) گرفته‌ای؟ ابن سعد گفت: ای همدانی! من در لحظات حساسی قرار گرفته‌ام و نمی‌دانم باید چه کنم، آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‌دانم کیفر این کار، آتش است؟ امام(ع) با ابن سعد ملاقاتی داشتند. در این ملاقات ابن سعد هر بار در برابر سؤال امام(ع) که فرمود: آیا می‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد. 📕بحارالانوار، ج ۴۴، ص۳۸۸ ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
توجیه شمر😒 ابی اسحاق می‌گوید: شمر بن ذی‌الجوشن ابتدا با ما نماز می‌خواند، پس از نماز دست‌های خود را بلند می‌کرد و گفت: خدایا تو می‌دانی که من مردی شریف هستم، مرا مورد بخشش قرار ده. من بدو گفتم چگونه خداوند تو را ببخشد، درحالی که در قتل فرزند پیامبر معاونت کرده‌ای؟ شمر گفت: «ما چه کرده‌ایم؟ امرای ما به ما دستور دادند که چنین کنیم. ما نیز نباید با آنها مخالفت کنیم. چرا که اگر مخالفت می‌کردیم، از الاغ‌های آبکش بدتر بودیم. من به او گفتم: این عذر و توجیه زشتی است. اطاعت تنها در کارهای درست و معروف است. خداوند در قرآن حتی اطاعت از پدر و مادر را تا زمانی می‌داند که مخالفت با امر او نداشته باشد، چه برسد اطاعت حاکمان. ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند و اگر آن دو (مشرک باشند و) تلاش کنند که برای من همتایی قائل شوی که به آن علم نداری، از آنها پیروی مکن! ❉وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا ۖ وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا❉ 📕توجیه المسائل کربلا، ص۴۹ ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
🥀برگ نهم شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان نامه‌ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس(ع) گرفته بود. شمر نزدیک خیام امام حسین(ع) آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی(ع) که مادرشان ام البنین(س) بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند و همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟! در این روز اعلان جنگ شد. امام حسین(ع)فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟ حضرت عباس(ع) گفتند اینان میگویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید. امام حسین(ع) به عباس فرمودند: اگر می‌توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال می‌داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم. حضرت عباس(ع) نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. فرستاده عمر بن سعد نزد عباس(ع) آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می‌دهیم. 📕 ارشاد، شیخ مفید، ج۲، ص ۹۱ ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
😔بزرگترین جنایت با توجیه صلح در مورد شهادت امام حسین علیه السلام از توجیهات معروف دشمن این بود که: حسین بن علی علیه السلام از دین جدش خارج شده و می‌خواهد شقّ اجتماع مسلمین کند. یعنی اختلاف اندازی کند. عمر سعد با توجیه اینکه برای صلح می‌روم، به بزرگترین جنایت دست زد. یکی از یاران او در کربلا بعد از شهادت امام مشغول غارت اموال اهل بیت علیه السلام بود، ولی گریه می‌کرد! کودکی از فرزندان امام به او فرمود: چرا گریه می‌کنی؟ گفت: به خاطر جنایت و غارتی که می‌کنم.😭 کودک فرمود: بنابراین از این خلاف دست بردار. او در پاسخ گفت: می‌ترسم این زیور را شخص دیگری برباید. 📕توجیه المسائل کربلا، ص۵۵ 🆔 @razavi_aqr_ir
🥀برگ دهم در سپیده عاشورا، امام حسین(ع) با اصحاب خود نماز گزارد و سپس رو به آنان کرد و فرمود: خدا به شهید شدن شما اجازه داد؛ بر شما باد صبر و پایداری! در ساعات نخست روز، ابن سعد سپاه مجهز ۳۰ هزار نفری خود را مهیای جنگ کرد. امام حسین(ع) نیز یارانشان را برای دفاع آماده ساختند. ابن سعد سپاه زبون خود را آراست و پرچم‌ها را افراشت و مهیای رزم شد. امام نیز یاران خود را که ۳۲ سوار و چهل پیاده بودند، آرایش جنــگی داد. زهیربن‌قین را بر سمت راست و حبیب بن مظاهر را بر سمت چپ گماشت و پرچم را به برادرش عباس سپرد و خود و همراهانش برابر خیمه‌ها ایستادند. سپاه دشمن، امام و یاران حضرت را در محاصره داشت. امام حسین(ع) نزدیک دشمن شد و خواست که ساکت شوند ولی آنان نپذیرفتند. سپس فرمود: وای بر شما چرا خاموش نمی‌شوید تا گفتار مرا بشنوید من شما را به راه رشد فرا می‌خوانم. هر که پیرویم کند از رهیافتگان و هر که سرپیچیم کند از هلاک‌شدگان خواهد بود. شماها که به سخن من گوش نمی‌دهید و از من نافرمانی میکنید شکم‌هایتان از حرام آکنده شده است و بر قلب‌هایتان مُهر نهاده شده است.... 📕 شهید کربلا 🆔 @razavi_aqr_ir
😔مردی که بجای خویش، اسبش را به امام بخشید! در مسیر رسیدن به کربلا در یکی از منازل کاروان ایستاد. امام پرسید:خیمه‌گاه کیست؟ گفتند: عبدالله بن حر جعفی! پیک امام را که جواب نداد، امام شخصاً به سراغ او رفت. بعد از کلی صحبت و دلیل باز نیامد. می‌گفت: حاضرم اسبم را به شما بدهم... و حضرت فرمود: نیازی نیست... ما خودت را می‌خواستیم. امام خودش را می‌خواست. عرض کرد: اسب و شمشیر را به شما می‌بخشم و شما مرا از این کار معاف کن. فرمود: اگر خودت را به ما نمی‌سپاری، ما احتیاجی به مالت نداریم. و این آیه را تلاوت فرمودند: ما گمراه‌کنندگان را یاور خود نمی‌گیریم. خیلی اصرار کرد که نیاید! گفته بود: تو را به خدا سوگند همراهی مرا با خود مخواه. من هرچه بتوانم تو را کمک می‌کنم. اینک این اسب لگام‌دار من، به خدا بر آن از پی کسی نتاختم، مگر آنکه آثار مرگ را بر او چشاندم و از پی‌ام نتاختند که مرا بر آن دریابند و نیز این شمشیر تقدیم شما که به هرچه زدم برید! امام هم فرمود: پسر حر! ما برای اسب و شمشیر تو نیامده‌ایم. آمده‌ایم یاری‌ات را بخواهیم. اکنون که از جان خود دریغ می‌ورزی، هیچ نیازی به اموال تو نداریم. حاضر نشد خودش را برای امام خرج کند، حرف از اسب تیز و شمشیر برنده‌اش می‌زد. بعد عاشورا، سر همین انتخاب اشتباه تاسف می‌خورد و اشک می‌ریخت، عجب درسی به ما داد عبیدالله‌بن‌حر جعفی. اولویت خودت را امام بگذار، نه اولویت اسبت را! مگر اینکه مثل حضرت نافع، اسب و شمشیر هم در راه او باشد، به شرط حضور خودت. مشکل امثال ابن حر این بود که برای فرار هم راه حل داشت، فرار از تکلیف! کربلا راه فرار درست نمی‌کند. کربلا حرکت به جلوست.... 📕توجیه المسائل کربلا، ص۹۱ ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem
📘 🖤امشب در ویدیوهایی که از مردم مظلوم فلسطین به دستمان می‌رسد یک جمله با فریاد تکرار می‌شود... «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» این جمله مربوط به آیه ۱۷۳ سوره‌ی آل عمران است. بعد از آنکه مسلمانها از جنگ اُحُد، ناموفّق، مجروح، خسته، کوفته، شهیدداده، و مصیبت‌زده برگشتند، یک عدّه از منافقین افتادند بین مردم که شما اینجا نشسته‌اید، امّا دشمنها آنجا حاضرند، نزدیک مدینه یک جایی اجتماع کرده‌اند و بزودی حمله میکنند پدر شما را درمی‌آوردند؛ پیغمبر فرمود فقط آن کسانی که امروز در این حادثه در اُحُد مجروح شدند بیایند؛ شب بلند شدند رفتند آن مجموعه را شکست دادند و برگشتند. اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم؛ منافقین شایعه درست میکردند که بله، پدرتان درآمد، علیه شما دارند چنین میکنند، چنان میکنند، اما آنها رفتند و غائله را ختم کردند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سوء. این یک «قضیّه» است، این قضیّه مال یک حادثه‌ی خاص است امّا مخصوص آن زمان نیست؛ امروز هم هست، در همه‌ی دورانها هم بوده است. ان شاءالله بزودی شاهد پیروزی مردم مظلوم و ستم‌دیده‌ی فلسطین باشیم. سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبونَ ─═┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅┅─ 🌹ظهور نزدیک است .... 🥀 گنجینه ای از بهترین مطالب 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1327431703C4d3e0da40c @zohoore_ghaem