eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.9هزار دنبال‌کننده
75.8هزار عکس
78.9هزار ویدیو
1.4هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
وظایف و حقوق پیشوا ▫️وَأَنْ تَکُونُوا عِنْدِي فِي الْحَقِّ سَوَاءً 🟠 (و نيز از حقوق شما بر من اين است که) همه شما درحق، نزد من يکسان باشيد (وتفاوتى ميان شريف و وضيع قائل نشوم) ✍البته منظور اين است که افراد در شرايط مساوى بايد بدون در نظر گرفتن موقعيّت اجتماعيشان يکسان باشند بنابراين مفهوم اين سخن اين نيست که اگر شرايط يکسان نيست باز هم حقوق يکسانى براى آنان در نظر گرفته شود مانند اينکه مثلاً يکى فرمانده لشکر است و ديگرى فردى عادى، يکى فرماندار يک منطقه است و ديگرى نگهبان عمارت فرماندارى و ديگرى به عنوان مثال نگهبان يک عمارت دولتى و يا اينکه يکى طبيب است و ديگرى پرستار، يکى کارهاى بسيار سنگين را در روزهاى متوالى به عهده گرفته و ديگرى کارى سبک در مدتى کوتاه. به يقين آنها يکسان نيستند ولى اگر دو نفر کارى يکسان داشتند حق آنها يکسان پرداخته خواهد شد، هرچند يکى از فاميل هاى سرشناس باشد و ديگرى فردى عادى و گمنام. 📘 ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─   🤲   👇 @zohoore_ghaem
12.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱٠ توصیه‌ی به بسیجیان 🔻 توصیه هشتم👆 🗓 انتشار به بهانه 🔰 توصیه‌های دیگر در کلیپ‌های بعدی خواهد آمد 🔸 صوت کامل این سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir
10.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱٠ توصیه‌ی به بسیجیان 🔻 توصیه نهم👆 🗓 انتشار به بهانه 🔰 توصیه‌های دیگر در کلیپ‌های بعدی خواهد آمد 🔸 صوت کامل این سخنرانی 💠 اندیشکده راهبردی سعداء 🆔 @soada_ir
💠  ⃟⃟   ⃟❀ ﷽ ❀ ⃟⃟    ⃟💠 💡 فاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن 💡 عهد روز_بیست‌ونهم سوره سی‌ویکمین سوره به ترتیب نزول صوت قرائت ترجمه و تفسیر 👇 https://quran-365 .ir/2023/02/17/page-577/
جنگِ جهان‌بینی‌ها: چرا تقابلِ ما با غرب، یک "اختلافِ ذاتی" و "آشتی‌ناپذیر" است؟ ✍️ یکی از خطرناک‌ترین تفکرات رایج در فضای اجتماعی ما «تقلیلِ تقابلِ تمدنی ما و آمریکا» به یک اختلاف سیاسی است. رهبر معظم انقلاب در بیاناتِ اخیرشان، با هوشمندی، این «عقلانیتِ معیوب» را به چالش کشیدند و پرده از «ذاتی بودنِ» این اختلاف برداشتند. تقابلِ ما با غربِ استکباری، نه بر سرِ «منافعِ ملی» یا «مسائلِ هسته‌ای»، که بر سرِ «پاسخ به بنیادین‌ترین سوالاتِ هستی» است. این یک «جنگِ جهان‌بینی‌ها» است. برای فهمِ عمقِ این «شکافِ آشتی‌ناپذیر»، کافی است «سیستم‌عاملِ فکریِ» دو تمدن را در شش لایه‌ی کلیدی با هم مقایسه کنیم: ۱. اختلاف در نگاه به «انسان»: در نگاهِ غرب: انسان، یک «حیوان ابزارساز دارای عقل خودبنیاد» است که هدفش، «حداکثرسازیِ لذت و منفعتِ مادی» در همین دنیاست. در نگاهِ اسلام: انسان «آفرینشی مفطور به فطرت الهی» است که می‌تواند عقل خود را از بند نفس آزاد کرده و عقل را برای رسیدن به «قربِ الهی» و «حیاتِ طیبه» در دنیا و آخرت، به تعبد از وحی درآورد. ۲. اختلاف در نگاه به «جامعه»: در نگاهِ غرب: جامعه، «مجموعِ افرادِ جدای از یکدیگر» است که بر اساسِ یک «قراردادِ اجتماعی» برای تأمینِ منافعِ فردی، دور هم جمع شده‌اند. در نگاهِ اسلام: جامعه، یک «پیکره‌ی زنده و به هم پیوسته» (امت) است که بر اساسِ «اخوتِ ایمانی» بر «محوریتِ ولایت»، برای تحققِ یک «رسالتِ مشترکِ تاریخی»، حرکت می‌کند. ۳. اختلاف در نگاه به «حکومت»: در نگاهِ غرب: حکومت، یک «نهادِ خدماتیِ سکولار» است که وظیفه‌اش، «مدیریتِ امورِ دنیویِ» شهروندان و «تضمینِ آزادی‌هایِ فردی» است. در نگاهِ اسلام: حکومت، «ابزارِ تحققِ حاکمیتِ الله» و «بسترسازِ رشدِ معنوی و مادیِ» جامعه به سوی کمال است. ۴. اختلاف در نگاه به «سیاست»: در نگاهِ غرب: سیاست، «هنرِ کسب و حفظِ قدرت» برای تأمینِ منافعِ یک گروه یا طبقه است . در نگاهِ اسلام: سیاست، «امتدادِ دیانت» و «هنرِ سرپرستی امت برای رسیدن به اهدافِ الهی» است (سیاستنا دیانتنا). ۵. اختلاف در نگاه به «فرهنگ»: در نگاهِ غرب: فرهنگ، «آگاهی‌های توسعه یافته توسط عقل خودبنیاد بشری» است که با پشتیبانی «نظامِ سرمایه‌داری» و در جهت خدمت به این نظام تولید و توسعه پیدا می‌کند. در نگاهِ اسلام: فرهنگ، «علوم حاصل از استنباط و اجتهاد فقهی» است که در جهت ساخت «نظام‌های اجتماعی توحیدی» توسعه پیدا می‌کند. اختلاف در نگاه به «اقتصاد»: در نگاهِ غرب: اقتصاد، «علمِ تخصیصِ منابعِ محدود به نیازهایِ نامحدود» با هدفِ «افزایشِ سود و انباشتِ سرمایه» است. در نگاهِ اسلام: اقتصاد، «ابزارِ اقامه‌ی قسط»، «رفعِ فقر» و «فراهم کردنِ بستری برای رشدِ کارآمدی» جامعه در جهت «خدمت به جبهه حق» است. نتیجه‌گیری: وقتی دو «سیستم‌عاملِ فکری» تا این حد در «مبانیِ» خود با یکدیگر در تضاد هستند، هرگونه تلاش برای «تعاملِ بنیادین» و «همزیستیِ پایدار»، یا از سرِ «ساده‌اندیشی» است یا «خیانت». این دو جهان‌بینی، مانندِ آب و روغن، هرگز با یکدیگر ممزوج نخواهند شد. تکلیفِ ما، نه تلاش برای «کاهشِ تنش» با این تمدنِ ذاتاً «تمامیت‌خواه»، که «جهادِ همه‌جانبه» برای اثباتِ «کارآمدیِ» جهان‌بینیِ خودمان در میدانِ عمل و «معماریِ» آن «تمدن نوین اسلامی» است که به عنوانِ تنها «الگویِ جایگزین و نجات‌بخش»، به بشریتِ سرگشته عرضه خواهد شد. این، یک «نبردِ وجودی» است؛ یا «ما» می‌مانیم، یا «آن‌ها». راهِ سومی در کار نیست. @andisheyelabbayk ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─   🤲   👇 @zohoore_ghaem
از "ربط" تا "ولایت": چگونه «نخِ نامرئیِ» حاکم بر عالم را کشف کنیم؟ ✍️ وقتی به دنیایِ اطرافمان نگاه می‌کنیم، با انبوهی از «اجزایِ پراکنده» روبرو می‌شویم: انسان‌ها، اشیاء، رویدادها. یک نگاهِ سطحی، تنها همین «کثرت» را می‌بیند. اما یک «ذهنِ تحلیل‌گر»، به دنبالِ کشفِ آن «نخِ نامرئی» است که این اجزایِ پراکنده را به یک «کُلِ معنادار و متحرک» تبدیل می‌کند. «فلسفه‌ی نظامِ ولایت»، دقیقاً «علمِ کشفِ» همین نخِ نامرئی است. این فرآیندِ کشف، یک «سفرِ تحلیلیِ سه‌مرحله‌ای» از «ظاهر» به «باطن» است: مرحله ۱: از «کثرت» به «ربط» (مشاهده‌ی اولیه) در اولین گام، ما متوجه می‌شویم که این اجزایِ به ظاهر پراکنده، در «ارتباط» با یکدیگر هستند. هیچ چیزی در عالم، یک «جزیره‌ی تنها» نیست. یک دانشجو با کتابش در «ربط» است، یک راننده با ماشینش، و یک مادر با فرزندش. این، اولین لایه‌ی تحلیل است: کشفِ «شبکه‌ی روابط». مرحله ۲: از «ربط» به «تعلق» (کشفِ جهت‌گیری) در گامِ دوم، سوالِ عمیق‌تری مطرح می‌شود: "منشأ این «ربط‌ها» چیست؟ چرا یک فرد، با «مسجد» ربط برقرار می‌کند و دیگری با «کازینو»؟" اینجاست که به یک لایه‌ی عمیق‌تر، یعنی «اصالتِ تعلق»، می‌رسیم. ما می‌فهمیم که این «ربط‌هایِ» بیرونی، محصولِ «تعلقات و کشش‌هایِ» درونیِ افراد است. این «تعلقاتِ قلبی» است که به روابطِ ما «جهت» می‌دهد. این، دومین لایه‌ی تحلیل است: کشفِ «نظامِ تعلقات». مرحله ۳: از «تعلق» به «ولایت» (کشفِ سرچشمه‌ی اصلی) و اما در آخرین و عمیق‌ترین گام، به این سوالِ بنیادین می‌رسیم: "خودِ این «تعلقات» و «کشش‌ها» از کدامین چشمه سیراب می‌شوند؟ چگونه کشش یک انسان به «عدالت» و کشش دیگری به «ثروت» به تصرف در عالم می‌انجامد؟" اینجاست که به «ریشه‌ی نهاییِ» تمامِ حرکات، یعنی «اصالتِ فاعلیت و ولایت»، می‌رسیم. "جایی که پایِ حرکت سفت می‌شود، ولایت است." این، نقطه‌ی پایانیِ تحلیل است. ولایت الهی، آن «نخِ نامرئی» و آن «اراده‌ی محوری» است که هم کشش‌های «جبهه حق» و هم کشش‌های «جبهه باطل» را امداد می‌کند و هیچ اراده‌ای بدون امداد آن اراده محوری هیچ تصرفی در عالم نمی‌تواند داشته باشد. نتیجه‌گیری با این «دستگاهِ تحلیلیِ مادر»، تکلیفِ ما در میدانِ عمل، کاملاً روشن می‌شود: ۱. تحلیلِ خود: ما جدای از تحقق «تعلقات» و «کشش‌هایمان» باید این تعلقات را تحلیل کنیم تا بفهمیم در هر لحظه، در کدام جبهه هستیم. ۲. مهندسیِ جامعه: «ولایت الهی» کشش‌ها و تعلقات هر دو جبهه‌ی حق و باطل را در جهت توسعه اجتماعی این دو جبهه به فراخور حکمت امداد خواهد کرد و ما باید با شدت بخشیدن به کشش‌ها و تعلقات ایمانی خود امداد الهی را در توسعه اجتماعی توحید و تحول ساختارهایِ سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جلب نماییم. ۳. حرکتِ آگاهانه: تکلیفِ ما، نه فقط «حرکت کردن»، که «حرکتِ آگاهانه» است. یعنی فهم فعالانه‌ی «حق» و تلاشِ مجاهدانه برای «تنظیمِ» تمامِ ربط‌ها و تعلقاتِ زندگی‌مان بر اساسِ آن. این نگاه همان «عینکِ توحیدی» است که به ما قدرتِ «تحلیلِ ریشه‌ایِ» عالم و «مهندسیِ هدفمندِ» حرکت را می‌بخشد. @andisheyelabbayk ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─   🤲   👇 @zohoore_ghaem
از انرژی‌های پراکنده تا پیکره‌ی واحد: مهندسیِ «هماهنگی» در میدان ✍️ چرا گاهی با وجود نیت‌های خالص و تلاش‌های بی‌وقفه، یک مجموعه درجا می‌زند و حرکتش به هم‌افزایی نمی‌رسد؟ کلیدواژه‌ی گم‌شده، «هماهنگی» است. اما هماهنگی چیست؟ یک دستورالعملِ مدیریتی نیست؛ «هماهنگی، وصفِ برایند اراده‌‌ها است». یک مجموعه هماهنگ است، اگر و تنها اگر، اراده‌های افرادش «کوک» شده باشند. این «اراده»، یک حقیقتِ یکپارچه با سه «حیث» (وجه) جدانشدنی است: ۱. حیثِ روحی: آیا قلب‌ها و تعلقاتِ ما به یک مبدأ واحد گره خورده است؟ این، سوختِ محوری اراده است. ۲. حیثِ ذهنی: آیا نگاه و تفکر ما برای فهمِ میدان و طراحیِ مسیر، از یک «عقلانیتِ واحد» سیراب می‌شود؟ این، نقشه‌ی راهِ اراده است. ۳. حیثِ عینی: آیا ابزارها، مهارت‌ها و قدرتِ تصرفِ ما در میدان، مکمل یکدیگرند؟ این، دست و بازویِ اراده است. منشأ هر ناهماهنگی، آفتی در یکی از همین سه حیثِ اراده است. ظاهر کردنِ «باطن» با «ساختار» برایندِ اراده‌های ما باید حول یک مرکز به هماهنگی برسد و آن مرکز، «ولایت» است. ولایت، آن حقیقتِ باطنی و آن خورشیدی است که به تمام اراده‌ها جهت و گرما می‌بخشد. اما این حقیقتِ باطنی، خودبه‌خود در میدانِ عمل، ظاهر نمی‌شود. این تکلیفِ ابدیِ ماست: ما موظفیم آن «ولایتِ باطنی» را با «ساختارسازی» از پس پرده غیبت در بیاوریم. وظیفه‌ی ما، کنار زدنِ آن ابر «ساختارهایِ اجتماعیِ» مزاحم از مقابلِ «خورشیدِ ولایت» است تا نورِ آن بر پیکره‌ی جامعه بتابد. «ساختار»، کانالی است که آن حقیقتِ باطنی را در عالمِ واقع، جاری می‌کند. نتیجه‌گیری: یک سرپرستِ حکیم، صرفاً به «توصیه به وحدت» بسنده نمی‌کند؛ او یک «معمارِ ساختارهایِ هماهنگ‌کننده» است. او نمی‌گوید «همدل باشید»، بلکه «میدانی» طراحی می‌کند که در آن، اخوت و همدلی، تنها راهِ پیروزی است. او نمی‌گوید «مثل هم فکر کنید»، بلکه «بستری برای تفکر» می‌سازد تا عقلانیتِ حرکت، در افراد «شکل» بگیرد. او نمی‌گوید «با هم کار کنید»، بلکه «فرآیندی» را مهندسی می‌کند که در آن، توانمندی‌های فردی، در کنار یکدیگر تکمیل می‌شوند. رسالتِ ما، نه تلاش برای تغییر مستقیمِ باطنِ افراد، که «معماریِ هوشمندانه‌ی ساختارهایی» است که بسترِ جاری شدنِ آن باطنِ نورانی در ظاهرِ حرکت باشد. @andisheyelabbayk ─┅ঊ🍃🌹🍃ঊ┅─   🤲   👇 @zohoore_ghaem