eitaa logo
ظهور نزدیک است
1.7هزار دنبال‌کننده
60.1هزار عکس
61.5هزار ویدیو
1.3هزار فایل
گلچینی از بهترین مطالب #مهدوی #ولایی #شهدایی #سیاسی #معنوی #معرفتی #تربیتی کانال شهدایی ما👈 @ba_shaheidan کانال قصه های شهداء 👈 @Ghesehaye_shohada
مشاهده در ایتا
دانلود
13990227_38446_64k.mp3
4.25M
🎙 بشنوید | صوت قرآن به سر رهبر انقلاب در شب ۲۳ رمضان، سال ۱۳۵۳ 💻 @Khamenei_ir
13990227_38447_192k.mp3
4.11M
🎙 کلیپ صوتی | دعا و توسل، نیاز اساسی بشریت 🤲🏼 خدایا ما بندگانی هستیم که هیچ نداریم... 💻 @Khamenei_ir
⭕️؛ خون‌بهایت با نابودی اسرائیل محقق خواهد شد... ♦️لوگوی جالب و متفاوت برای روز قدس امسال با به‌کارگیری از تصویرِ دست بریده شده‌ی حاج قاسم سلیمانی (فرمانده سپاه قدس و شهید مقاومت) اسرائیل 🔥در حال نابودی ست ... http://eitaa.com/joinchat/3919708172C0ac62f0a34 💚••👆
هدایت شده از شبکه افق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 در طب سنتی معاینه افراد با چه مولفه‌هایی انجام می‌شد! در گذشته مردم عادی هم از اصول عمومی طب مطع بودند و تدابیر تغذیه‌ای و سبک زندگی سالم را بر حسب مزاج، سن، آب و هوا و... رعایت می‌کردند. در آیتم موشن گرافی انارستان می‌بینید که در مرور زمان چه مشکلاتی برای انسان عصر مدرن به وجود آمده است. 🆔 @ofogh_tv
19.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 🔆مژده رسول اکرم به بودن در ‼️نشانه های اخرالزمان از زبان رسول اکرم(ص) 🔹قطع ارتباط باخدا 🔹احترام به مال 🔹خفت نماز 🔹کثرت شهوات 🔹هوای نفس 🔹فروختن دین به دنیا 🔴تغییرارزش ها کانال گناه یعنی دور شدن از مهدی(عج) https://eitaa.com/Gonahyaneidorshodanazmahdi
8.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 💠 چقدر به امام_زمان نزدیک هستیم⁉️ ⚠️ دینداری کاریکاتوری 🎤 کانال گناه یعنی دور شدن از مهدی(عج) https://eitaa.com/Gonahyaneidorshodanazmahdi
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 🍃کار ساده اما مهمی که بعد از شبهای قدر باید انجام دهیم سفارش مهم امام صادق(ع) ‌‌ کانال گناه یعنی دور شدن از مهدی(عج) https://eitaa.com/Gonahyaneidorshodanazmahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ظهور نزدیک است
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_سی_و_دوم 💠 چشمانم را بستم و با همین چشم بسته، #سر بریده حیدر را می‌دیدم ک
✍️ 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم می‌خواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله می‌شدم مبادا مرا ببینند و شنیدم می‌گفتند :«حرومزاده‌ها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمب‌گذاری نشده باشه!» 💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای سر رسیده‌اند که مقاومتم شکست و قامت شکسته‌ترم را از پشت بشکه‌ها بیرون کشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره فقط خودم را به سمت‌شان می‌کشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!» 💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید می‌ترسیدند باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه بالا بردم و نمی‌دانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم می‌چکید. همه اسلحه‌هایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :« نباشه!» زیبایی و آرامش صورت‌شان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست. 💠 با اسلحه‌ای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه‌هایم شده و فهمیدند از این پیکر بی‌جان کاری برنمی‌آید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. دیگر قدم‌هایم را دنبال خودم روی زمین می‌کشیدم و می‌دیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با بودی؟» و من می‌دانستم حیدر روزی همرزم‌شان بوده که به سمت‌شان چرخیدم و شهادت دادم :«من زن حیدرم، همون‌که داعشی‌ها کردن!» ناباورانه نگاهم می‌کردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار می‌کردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته‌اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. 💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی می‌دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!» با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه‌ام را روی زمین می‌کشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمی‌دانستم برایم چه حکمی کرده‌اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. 💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست آمرلی را هلهله می‌کردند، از شرم در خودم فرو رفته و می‌دیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه می‌کنند که حتی جرأت نمی‌کردم سرم را بالا بیاورم. از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم می‌زد و این جشن بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را می‌سوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!» 💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه می‌دیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه می‌لرزید. یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانه‌ام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چی‌کار می‌کنی؟» 💠 باورم نمی‌شد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریه‌هایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را می‌شنوم و حرارت سرانگشت را روی صورتم حس می‌کنم. با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه می‌زدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود... ✍️نویسنده: @mahfa110
25.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 آداب «عدالت‌خواهی» در سیره امیرالمومنین(ع) 💬 🔹 اولویت با ولایت است نه عدالت منتهی توضیح دارد! ➖➖➖➖➖➖➖ 📡 رصد بهترین تحلیل‌های روز 👇 http://eitaa.com/joinchat/825098246C346759229f
@dars_akhlaq.mp3
5.48M
🔊‍ 🎙🌸آيت الله تهرانی (ره) 📝موضوع : نقش حیا در تربیت کودک 🔍 🔍 ✅ خیلی تأثیر گذار 👌👌 بسیار شنیدنی حتما گوش کنید 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🌸🎙 حضرت امام خمینی (ره) 💠موضوع:مهمان خانه ماه رمضان و آداب آن 💯👌👌 🍃🍃🍃➖➖➖🍃🍃🍃 🌹کانال درس اخلاق🌹 ✨✨✨✨✨ 🆔 @dars_akhlaq