"مـنـتـظـراט ظـهور³¹³"🇵🇸
کَربَلا تَنها آرِزویی هَست کِه وَقتی
بِهِش میرِسی دوباره آرزوش میکنی(:💔
جمـعہ فرده یا زوج؟!🤔
جمعہ نہ فرده نہزوج😯
بـلکہ ترکیــب فرد و زوجہ
یعنی:
روز"فرجہ"🙃
تعدادجمعہهاۍیکسال ۵۲😄
تعدادروزهای یِ سال۳۶۵...🙂
بنابراین تعدادروزهای غیرجمعہ ۳۱۳=۵۲-۳۶۵😍
چہپیامزیباییدارد👌🏻🌿
یعنۍایشیعہوَاِیمنتظرظھور!!
درروزهایکاریهفتہبایدکارکنی
که جزء ۳۱۳ نفر باشی
بعد روز جمعه دعای فرج کنی💚
سلام عزیزان وقت بخیر میخواهیم دسته جمعی بر پیامبر اکرم (ص) ۵۰/۰۰۰/۰۰۰ باردرودبفرستیم فقط کافیه یکباربخوانیم وبرای دیگران ارسال کنیم:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَّ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَعَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ اللَّهُمَّ بَارِكْ عَلَى مُحَمَّدٍ وَّ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍكَمَا بَارَكْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيد
حتی برای یکنفرهم شده بفرستی
میگفت که ؛
دلـِتان نگیرد از تلخی ها ..
یك نفـَر هست ؛
همین حـَوالی که همیشہ ،
بہ یـادتان است"🤍).
#امام_زمان
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸
💗🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗🌸💗🌸💗
💗🌸💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗🌸💗
💗🌸💗🌸💗
🌸💗🌸💗
💗🌸💗
🌸💗
💗
👒#دخترعموی_چادری_من
📗#پارت10
رسیدم تهران و اول رفتم خونه می دونستم پاشا میاد و عمرا اگه اینجا می موندم.
درس های فردا مو برداشتم و فرم مدرسه امو پوشیدم با لباس گرم چادرمم زدم و زدم بیرون .
تاکسی گرفتم یه راست رفتم گلزار شهدا.
تنها جایی که می تونست ارومم کنه گلزار شهدا بود.
فانوس های کنار هر مزار شهید و بوی گلای بهم ارامش می داد.
سلامی به شهدا کردم و طبق معمول به مزار ها نگاه کردم و اونی که دوست داشتم باهاش خلوت کنم و انتخاب کردم و روی مزارش نشستم.
اول با گلاب شستم مزار شهید رو و بعد گل رو روی مزارش گذاشتم .
به غیر از من خیلیا اینجا بودن .
چادرمو طور روی صورتم گذاشتم که اشک هام مشخص نباشه.
#پاشا
هر چی بهش زنگ زدم قطع کرد اخر سر هم گوشی رو خاموش کرد.
هوفی کشیدم غیرتم اجازه نمی داد این موقعه شب زن م تنها بیرون باشه!
بلاخره به گلزار شهدا رسیدم.
فکر می کردم کسی نباشه اما افرادی در حال رفت و امد بود یکم خیالم راحت شد.
اینجا اصلا تاریک و ترسناک نبود!
کنار مزار هر شهید فانوس بود و حالت قشنگی داشت.
تک یا دو نفره کنار هر قبر تک و توکی ادم نشسته بود .
چشم چرخوندم که دیدمش.
از روی کیف استایل ش فهمیدم خودشه.
سمت ش رفتم و روبروش نشستم.
چادر توی صورت ش بود و درست نمی دیدم مطمعنن و گفت:
- اقا لطفا اینجا نشنید ممنون .
لب زدم:
- کی گفت بی اجازه ام این همه راه تنها بیای؟
با مکث چادر رو از روی صورت ش برداشت و متعجب بهم نگاه کرد.
انقدر گریه کرد بود رد اشک روی صورت ش خشکیده بود.
فین فینی کرد و گفت:
- دوست داشتم همون طور که تو بلد نبودی روی قول ت وایسی منم نتونستم اونجا بمونم الانم برو.
لب زدم:
- هوا سرده سرما می خوری پاشو بریم خونه.
جوابمو نداد و گفتم:
- یا پا می شی یا جلوی همه این ادم ها میندازمت رو کولم می برمت!
#یاس
بلند شدم و جلو تر راه افتادم.
داشتم از مسیر تاریک می بردمش تا سریع بتونم از دستش در برم.
متعجب گفت:
- من از این راه نیومدم خیلی تاریکه! یاس کجایی نمی بینمت.
با قدم های اروم و خمیده توی قسمت تاریک تر رفتم و چشم هامو بستم مسیر و حفظی توی ذهنم بلد بودم و پا تند کردم و وقتی کامل ازش دور شدم شروع کردم به دویدن.
وقتی مطمعن شدم اثری ازش نیست نفس راحتی کشیدم اما جای امن نداشتم حالا! چیکار می کردم؟
فهمیدم باید می رفتم خونه تو انبار می خوابیدم.
اصلا به فکرش هم نمی رسید من برم خونه!
سریع تاکسی گرفتم و رفتم خونه.
زود توی انباری رفتم اما خیلی تاریک و کثیف بود.
مجبوری برگشتم تو خونه که صدای ماشین ش اومد از پنجره نگاه کردم خودش بود.
انقدر عصبی و کلافه بود که حد نداشت.
چیکار می کردم،؟
سریع زیر تختم رفتم که بخت خوبم اومد دقیقا خودشو محکم انداخت رو تختم چون قدیمی بود میله اش محکم اومد پایین و خورد روم .
جیغی کشیدم که سه متر از تخت پرید سریع خم شد زیر تخت و با دیدن من نفس راحتی کشید و تخت بلند کرد بازمو گرفت کشیدتم از زیر تخت بیرونو تخت و ول کرد.
سریع بلند شدم سمت در برم که چراغ خواب مو پرت کرد جلوم محکم خورد تو دیوار و خورد شد جیغی زدم و سر جام خشکم زد.
همون کنار تخت رو زمین نشست و سرشو بین دستاش گرفت و گفت:
- قدم از قدم برداری از این اتاق بری بیرون من می دونم با تو!
همون کنار در رو زمین نشستم .
حسابی خسته بودم و نا نداشتم.
دراز کشیدم و کوله امو زیر سرم گذاشتم که گفت:
- بلند شو بیا رو تخت .
نمی خوامی زمزمه کردم.
و خیلی زود خوابم برد.
ساعت 5 صبح گوشیم زنگ خورد.
نشستم و پتویی که روم انداخته شده بود و کنار زدم حتما کار پاشاست.
خودشم دو قدم اون ور تر دراز کشیده بود و پاهاشو چسبونده بود به در یعنی درو بسته بود!
اروم بلند شدم و خواستم درو باز کنم که با چشای بسته گفت:
- کجا به سلامتی؟
لب زدم:
- وضو بگیرم نمازه.