تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_وب
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_دویست_و_بیست_وهفتم
💥 مادرشوهرم روبهروی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه میکرد و میپرسید: « صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟! »
صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه میکرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه.
💥 جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق.
از بین حرفهایی که این و آن میزدند، متوجه شدم جنازهی ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با اینکه میتوانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یکریز گریه میکرد و میگفت: « صمد! چرا بچهام را نیاوردی؟! »
💥 آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: « مادر جان! مرا ببخش. من میتوانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار، جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آنها هم پسر مادرشان هستند. آنها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی میدادم. اگر ستار را میآوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی میدادم. »
میگفت و گریه میکرد.
💥 تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: « انگار صمد مجروح شده. »
💥 صمد مجروح شده بود. اما نمیگذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد.
خواهرش میگفت: « کتفش پانسمان شده. انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد. »
با ابن حال یک جا بند نمیشد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود.
💥 روز سوم بود. در این چند روز حتی یک بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبهرو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت میکشیدم و سعی میکردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچههایش نشکند.
بچهها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. میترسیدم یک بار صمد بچهها را بغل بگیرد و به آنها محبت کند. آن وقت بچههای صدیقه ببینند و غصه بخورند.
💥 عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: « دایی صمد باهات کار دارد. »
انگار برای اولین بار بود میخواستم او را ببینم. نفسم بالا نمیآمد. قلبم تاپتاپ میکرد؛ طوری که فکر میکردم الان است که از قفسهی سینهام بیرون بزند.
ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: « خوبی؟! بچهها کجا هستند؟! »
گفتم: « خوبم. بچهها خانهی خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟! »
سرش را بالا گرفت و گفت: « الهی شکر. »
دیگر چیزی نگفتم. نمیدانستم چرا خجالت میکشم. احساس گناه میکردم. با خودم میگفتم: « حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چهطور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم. »
💥 صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت میرفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: « بعد از شام با هم برویم بچهها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده. »
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_دویست_و_
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃
✫⇠ #قسمت_دویست_و_بیست_وهشتم
💥 بعد از شام صدایم کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون.
دنبالم آمد توی کوچه و گفت: « چرا میدوی؟! »
گفتم: « نمیخواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه میخورد. »
آهی کشید و زیر لب گفت: « آی ستار، ستار! کمرمان را شکستی به خدا. »
💥 با آنکه بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: « مگر خودت نمیگویی شهادت لیاقت میخواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش. »
صمد سری تکان داد و گفت: « راست میگویی. به ظاهر گریه میکنم؛ اما ته دلم آرام است. فکر میکنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصهی خودم را بخورم. »
💥 داشتم از درون میسوختم. برای بچههای صدیقه پرپر میزدم. اما دلم میخواست غصهی صمد را کم کنم. گفتم: « خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند. »
همینکه به خانهی خواهرم رسیدیم، بچهها که صمد را دیدند، مثل همیشه دورهاش کردند. مهدی نشسته بود بغل صمد و پایین نمیآمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس میکرد. خدیجه و معصومه هم سر و دستش را میبوسیدند.
💥 به بچهها و صمد نگاه میکردم و اشک میریختم.
صمد مرا که دید، انگار فکرم را خواند. گفت: « کاش سمیهی ستار را هم میآوردیم. طفل معصوم خیلی غصه میخورد. »
گفتم: « آره. ماشاءاللّه خوب همه چیز را میفهمد. دلم بیشتر برای او میسوزد تا لیلا. لیلا هنوز خیلی کوچک است. فکر نکنم درست و حسابی بابایش را بشناسد. »
💥 صمد بچهها را یکدفعه رها کرد. بلند شد و ایستاد و گفت: « سمیه را یک چند وقتی با خودت ببر همدان. شاید اینطوری کمتر غصه بخورد. »
💥 فردای آن روز رفتیم همدان. صمد میگفت چند روزی سپاه کار دارم. من هم برای اینکه تنها نماند، بچهها را آماده کردم.
سمیهی ستار را هم با خودمان بردیم.
توی راه بچهها ماشین را روی سرشان گذاشته بودند. بازی میکردند و میخندیدند. سمیهی ستار هم با بچهها بازی میکرد و سرگرم بود.
گفتم: « چه خوب شد این بچه را آوردیم. »
با دلسوزی به سمیه نگاه کرد و چیزی نگفت.
گفتم: « تو دیدی چهطور شهید شد؟! »
چشمهایش سرخ شد. همانطور که فرمان را گرفته بود و به جاده نگاه میکرد، گفت: « پیش خودم شهید شد. جلوی چشمهای خودم. میتوانستم بیاورمش عقب... »
💥 خواستم از ناراحتی درش بیاورم، دستی روی کتفش زدم و گفتم: « زخمت بهتر شده. »
با بیتفاوتی گفت: « از اولش هم چیز قابلی نبود. »
با دست محکم پانسمان را فشار دادم. نالهاش درآمد. به خنده گفتم: « این که چیز قابلی نیست. »
خودش هم خندهاش گرفت. گفت: « این هم یک یادگاری دیگر. آی کربلای چهار! »
گفتم: « خواهرت میگفت یک هفتهای توی یک کشتی سوخته گیر افتاده بودی. »
برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: « یک هفته! نه بابا. خیلی کمتر، دو شبانهروز. »
گفتم: « برایم تعریف کن. »
آهی کشید. گفت: « چی بگویم؟! »
گفتم: « چهطور شد. چهطور توی کشتی گیر افتادی؟! »
💟ادامه دارد...
نویسنده: #بهناز_ضرابی_زاده
#دختر_شینا
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🥀🍃🥀.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🥀.🍃🥀.═╝
تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۶۸۷🌷 🍀فریادرسی ام
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
@zohoreshgh
❣﷽❣
🌷 #مهدی_شناسی ۶۸۸🌷
🍀امنیت بخشی امام زمان☘
💠در یکی از زیارات حضرت ولیعصر عجّلاللهفرجه هنگام ورود به سرداب میخوانیم:«اللَّهُم وَ آمِنْ بِهِ الْبِلَاد»
«خدایا! به وسیله حضرت ولی عصر عجّلاللهفرجه همه شهرها را امن قرار بده»
💠در سرزمین وجود ما، هرچقدر ایمان بیشتری حاکم باشد، و استقرار ولایت افزون شود، از تزلزل به دور بوده و از آرامش بیشتری برخوردار میشویم، و این آرامش را به اطرافیانمان هم منتقل میکنیم.
💠آیتالله صافی از قول پدرشان بیان میکنند:«پدرم زمانی سردردهای بسیار شدیدی داشت، و از هیچ درمان و معالجهای نتیجه نمیگرفت. روزی مادرم به ایشان پیشنهاد کرد برای حضرت ولیعصر عجّلاللهفرجه عریضهای نوشته، و شفایشان را طلب نمایند.
💠پدرم از شدّت درد آنقدر ناتوان شده بودند که قدرت نداشتند برای برداشتن کاغذ و قلم به سمت دیگر اتاق بروند. ما برایشان کاغذ و قلم آوردیم، و پس از اینکه عریضهشان را نوشتند، زیر بغلشان را گرفته و تا کنار چاه نزدیک منزل همراهیشان کردیم. پدرم عریضهشان را داخل چاه انداختند، و هنوز چند قدم از آنجا دور نشده بودند که سردردشان کاملاً برطرف شد.»
💠مشکل اساسی زندگی ما این است که بزرگترِ زندگیمان را از یاد بردهایم و راه را گم کردیم. اگر برای هر امری سراغ حضرت حجّت برویم و رفع مشکلات را از مولایمان درخواست کنیم، از رنجها و سختیهای زندگی رها می شویم.
#مهدی_شناسی
#قسمت_688
#امام_زمان
#استاد_بروجردی
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
7.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
✘ بین کسانی که قبل از صیحهی آسمانیِ پیش از ظهور، خودشون رو به امام نزدیک میکنند، با کسانی که بعد از صیحه تازه تصمیم به حرکت و تغییر میگیرن، از زمین تا آسمون فرق هست!
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
10.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طوفان_الاقصی
#فلسطین
🔻 موضع صریح، شفاف و منطقی ما در مورد مسأله فلسطین...
⬅️ نشر حداکثری برای آگاهی همه مردم جهان❗️ خصوصا مدعیان دموکراسی و حقوق بشر...
استاد رحیمپور ازغدی
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
18.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پادکست
موضوع: غزّه در چند قدمی پیروزی...
🎙کارشناس: دکتر محمد اکبرزاده
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
@Aminikhaah05 Emame Jom`e(1402-08-05) Tehran.mp3
زمان:
حجم:
29.68M
🔉#امام_جمعه
🔰 جلسه پنجم
📌 اجتماع مردم عالم؛ شرط تحقق ظهور
* توقع امام زمان (علیهالسلام) از ما برای تحقق ظهورشان چیست؟ [03:18]
* ماجرای پیچیده و عجیب ولادت امام زمان (علیهالسلام) [05:05]
* امام زمان (علیهالسلام)؛ عصاره شرق و غرب عالم [06:55]
* شرایط فجیعی که در انتظار ماست، اگر جمع نشویم... [09:35]
* اصلا اگر ما جمع میشدیم غیبتی رخ نمیداد! [11:04]
* آیت الله حائری (رحمهالله)؛ انقلاب اسلامی ظهور صغری و مقدمه ظهور حضرت است [13:37]
* امام رضا (علیهالسلام)؛ اگر نسبت به کشته شدن یک نفر در آنطرف عالم راضی باشی، شریک قاتل هستی! [20:04]
* کربلا همه زمین و همه زمان را پر کرده است [22:56]
* ظهور امام زمان (علیهالسلام) در مرحله اول، ظهور در دلها است [28:45]
* به میزانی که افق قلبت با قرآن سازگار شده امام زمانی هستی! [31:09]
* امام خمینی (رحمهالله)؛ یار هفتاد و سوم کربلا [43:43]
* منطق قرآن: قاتلانی که ۵۰۰ سال بعد از واقعه قتل به دنیا آمده بودند! [47:47]
* مسلمانی پیشکش، لا اقلّ عِرق عربی داشته باشید! [56:47]
* حضرت معصومه (علیهاالسلام)؛ پروانه بیتابِ امام رضا (علیهالسلام) [01:04:42]
⏰ مدت زمان : ۱:۱۱:۵۶
📆 ١۴٠٢/۰۸/۰۵
✅ توجه: با کلیک روی زمانهای نوشته شده در پایان هر جمله به همان قسمت از سخنرانی منتقل میشوید.
#اجتماع_دلها
#قلب_قرآنی
#ظهور
#تهران
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
حسن حامدیپاکسازی خانه-ج7.mp3
زمان:
حجم:
10.02M
#پاکسازی
🔰 قسمت هفتم :
🏠 شیطان چه دکوری و ظرفی دوست دارد؟
👽 خانه را برای شیاطین تزیین کنید
👀چشم درآریم یا شیطان را بخوانیم
🦶قدم های کوچک و ثمرات بزرگ
🧙♂️با نشر این جلسات، زندگی دیگران را نجات دهیم
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
@ostad_shojae4_5825429422496284934.mp3
زمان:
حجم:
3.25M
#نماز_سکوی_پرواز 51
تمریــــن کن؛
اونقدر تمرین کن تا بالاخره یه روز، بتونی دو رکعت نماز، چشم در چشمِ خدا بخونی!
اونوقـــت
تو برنده این میدانِ بزرگ خواهی بود.
خسته نشیا.
#استاد_شجاعی 🎤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
#اطلاعیه
#ختم_دوره_233
#ختم_قرآن_دسته_جمعی(هفتگی)
اعضای محترم #کانال
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️ رو آغاز می کنیم.🌷 😍
💠 روزهای جمعه«ختم قرآن» برای خشنودی و سلامتی و تعجیل در فرج مولا و هدیه به ساحت مقدس اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و تمام اموات مومنین و مومنات و سلامتی مریضان و
به نیت صاحب خونه شدن تمامی مستاجرها و آزادی زندانیان بی گناه و دوری از گناه و ازدواج و خوشبختی جوانان و موفقیت در درس و دانشگاه و به نیت بچه دار شدن زوجینی که نمیتوانند بچه دار بشن و همچنین حوائج شخصی
و همچنین به نیت
برای نجات از شر فتنه های آخرالزمان و در امان بودن و نگه داشتن دین و ایمانمان
همچنین به نیت #سال_فرج_مولاعج
وهمچنین هدیه
🌺✨#حضرت_امام_هادی_علیه_السلام🌺✨
و همچنین حاجت روایـــے شما دوستـان برگزار می شود .
🔷عزیزان جهت اتمام ختم همکاری کنند
💠 دوستان جزو هایی که تیک کنارشون خورده انتخاب شده هستند بقیه رو انتخاب کنید
#توجه
💠 جزء مورد نظر رو به شخصی مدیریت اعلام کنید 💠
💠 فرصت خواندن جزو:از امروز تا جمعه هفته آینده
📖🔰«««﷽»»»🔰📖
اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن،اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن
با توکلـ به نامـ اعظمتـ یا رحمانـ یا رحیمـ
﷽📖 #جزء1) کاربر اقای توکلی
﷽📖 #جزء2) کاربر خانم فراهانی
﷽📖 #جزء3) کاربر خانم اصغری
﷽📖 #جزء4) کاربر خانم عباسی
﷽📖 #جزء5) کاربر خانم مولوی
﷽📖 #جزء6) کاربر خانم بزرگی نژاد
﷽📖 #جزء7) کاربر خانم براتی
﷽📖 #جزء8) کاربر خانم فراهانی
﷽📖 #جزء9) کاربر خانم خدایی
﷽📖 #جزء10) کاربر نفس خانم
_🔰____🔰____🔰_____🔰_
﷽📖 #جزء11) کاربر خانم خدایی
﷽📖 #جزء12) کاربر اقای امینی پور
﷽📖 #جزء13) کاربر کوثر خانم
﷽📖 #جزء14) کاربر کوثر خانم
﷽📖 #جزء15) کاربر خانم خادمی
﷽📖 #جزء16) کاربر خانم خادمی
﷽📖 #جزء17) کاربر خانم فاریابی
﷽📖 #جزء18) کاربر خانم گرگی
﷽📖 #جزء19) کاربر یا صاحب الزمان
﷽📖 #جزء20) کاربر خانم موسوی
_🔰____🔰_____🔰_____🔰_
﷽📖 #جزء21) کاربر خانم موسوی
﷽📖 #جزء22) کاربر خانم عبداله پور
﷽📖 #جزء23) کاربر خانم عبداله پور
﷽📖 #جزء24) کاربر خانم عبداله پور
﷽📖 #جزء25) کاربر خانم نجفی
﷽📖 #جزء26) کاربر شهناز خانم
﷽📖 #جزء27) کاربر افاق خانم
﷽📖 #جزء28) کاربر یا صاحب الزمان
﷽📖 #جزء29) کاربر خانم عباسی
﷽📖 #جزء30) کاربر خانم فراهانی
❣ الّلهُــــمَّ عَجِّـــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَـــــــــرَجْ ❣
به لطف دوستان ختم کامل قران انجام وبه پیشگاه مقدس آقا صاحب الزمان (عج) هدیه خواهد شد.
#توجه
💠 جزء مورد نظر رو به شخصی مدیریت اعلام کنید 💠
دوست عزیزی که جزء سی رو میخونه ان شاءالله ختم قرآن رو هم بخونه بی زحمت 😍🌸
تعجیل در ظهور و سلامتی امام زمان عج 14 مرتبه #صلوات
اجرکم عندالله🌺🌺🌺
💠 ♥️تاظهور دولت عشق و تا ابد مولایم عاشقت میمانم♥️
➖➖➖➖➖➖:
@zohoreshgh
👤ارتباط با مدیریت:
🌸 دوستان عزیز
برای انتخاب و اعلام شماره جزءهای قرآنی لطفا عضو گروه بشید.🌸
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1145241787C9085a19747
مورخ
#1402_8_19
🌺✨🌺✨🌺✨🌺
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨
وقتی که میام مشهد تو صحنْ دم گوهرشاد
زانو میزنم میگم سلطان به سلامت باد
میدم یه سلام اول،وقتی میرسم مشهد
از توی مسیری که پیدا میشه اون گنبد
سلطانه واسه من ولی اسمش آقاجانه
امیّدِ آخَرِ همه مردم ایرانه
محسوسه که دلم با امام رضا مانوسه
میدونه چهقَدَر دلم تنگه یه پابوسه
اینجا چهقَدَر خوبه،این رسمی که مرسومه
مشهد که بخوام میگم،یا حضرت معصومه
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
#زيارت_مختصر_امام_رضا ع👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/132
💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️