#دعای_روز_پنجم_ماه_مبارک_رمضان
اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِينَ وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ الْقَانِتِينَ
خدايا مرا در اين روز از توبه و استغفار كنندگان قرار ده و از بندگان صالح مطيع خود مقرر فرما
وَ اجْعَلْنِي فِيهِ مِنْ أَوْلِيَائِكَ الْمُقَرَّبِينَ بِرَأْفَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
و هم در اين روز مرا از دوستان مقرب درگاه خود قرار ده به حق لطف و رأفتت اى مهربانترين مهربانان عالم.
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
#جزء_ششم👇👇
برای عزیزانی که میخواند زودتر تلاوت کنند
4_872278501716131865.mp3
6.33M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_ششم_ترجمه_فارسی
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
4_872278501716131864.mp3
7.41M
💠ختم روزانه کلام الله مجید
#جزء_ششم_قرآن
💠با تلاوت استاد صدیق منشاوی
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
3_727126809182832320.mp3
4.21M
#تندخوانی_قرآن_کریم
📢 با صدای استاد آقایی
📖 جزء #ششم
Ⓜ️ حجم فایل : ۴ مگابایت
⏱ زمان فایل : ۳۳ دقیقه
اللهم العجل لولیک الفرج
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
Juz-006.pdf
1.31M
متن آیه به آیه
همراه با معنی
#جزء_ششم ♦️6♦️ #پی_دی_اف
(PDF)
•-------------------•°•---------------------•
@zohoreshgh
@NedayQran
📕نــداے قــرآن و دعــا📕
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
@zohoreshgh
❣﷽❣
#نماز_شبهای_ماه_رمضان
6️⃣ #نماز_شب_ششم_ماه_مبارک
#رمضان
چهار رکعت ( دو تا دو رکعتی)، در هر رکعت بعد از حمد سوره ی تبارک.
ثواب: حضرت علی (ع) فرمود: کسی که این نماز را بخواند، مثل آن است که مصادف با شب قدر شده باشد.
6️⃣نماز روز ششم ماه مبارک رمضان
دو رکعت ، در هر رکعت بعد از حمد بیست و پنج بار سوره توحید خوانده می شود.
🌓 #نماز_هرشب_ماه_مبارک
#رمضان آسونه حتما بخوانید:
مستحب است در هر شب ماه رمضان دو رکعت نماز در هر رکعت حمد و توحید سه مرتبه و چون سلام داد بگوید:
سُبْحَانَ مَنْ هُوَ حَفِیظٌ لا یَغْفُلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ رَحِیمٌ لا یَعْجَلُ سُبْحَانَ مَنْ هُوَ قَائِمٌ لا یَسْهُو سُبْحَانَ مَنْ هُوَ دَائِمٌ لا یَلْهُو پس بگوید تسبیحات اربع را هفت مرتبه پس بگوید سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ یَا عَظِیمُ اغْفِرْ لِیَ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ پس ده مرتبه صلوات بفرستد بر پیغمبر و آل او علیهم السلام کسى که این دو رکعت نماز را بجا آورد بیامرزد حق تعالى از براى او هفتاد هزار
گناه .
#التماس_دعای_فرج✋
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
✨✨✨✨🌼🌺🌼✨✨✨✨
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۵۷ _کجایی تو مهیا کنار سارا نشست _رفتم وضو بگیرم مری
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۵۸
مریم با دیدن شهاب در منطقه ممنوعه با شتاب به طرفش رفت...سارا ونرجس با دیدن مریم که نگران به طرف شهاب می رفت به سمتش دویدند...مریم کنار مهیا ایستاد..چند بار شهاب را صدا کرد اما شهاب صدایش را نشنید
به طرف مهیا برگشت
_مهیا این دیوونه داره چیکار میکنه برا چی رفته اونجا
نرجس و سارا هم با نگرانی به مهیا خیره شده بودند... مهیا که ترسید واقعیت را بگویید چون میدانست کتک خوردنش حتمی هست شانه های را به نشانه ی نمیدانم بالا برد...محسن به طرف دخترها آمد
_چیزی شده خانم مهدوی
_آقای مرادی شهاب رفته قسمتی که مین هست
محسن سرش را به اطراف چرخاند تا شهاب را پیدا کند با دیدن شهاب چند بار صدایش کرد....
مریم نالید
_تلاش نکنید صداتونو نمیشنوه
مریم روی زمین نشست
_الان چیکار کنیم
مهیا از کارش پشیمان شده بود خودش هم نگران شده بود باورش نمیشد شهاب به خاطرش قبول کرده باشه که وسط مین ها برود ...به شهاب که در حال عکاسی بود نگاهی کرد اگر اتفاقی برایش بیفتد چی؟؟
مهیا از استرس و نگرانی ناخون هایش را میجوید ..شهاب که کارش تمام شده بود به طرف بچه ها آمد تا از سیم های خاردار رد شد مریم به سمتش آمد
_این چه کاریه برا چی رفتی میدونی چقدر خطرناکه
_حالا که چیزی نشده
شهاب میخواست دوربین را به مهیا بدهد که مهیا با چشم به مریم اشاره کرد شهاب که متوجه منظورش نشد چشمانش را باریک کرد مهیا به مریم بعد خودش اشاره کرد و دستش را به علامت سر بریدن بر روی گردنش کشید ...شهاب خنده اش را جمع کرد
محسن به طرفش رفت
_مرد مومن تو دیگه چرا؟؟ اینهمه تو گوش این دانش آموزا خوندی که نرن اونور الان خودت رفتی
_چندجا شناسایی کردم ازشون عکس گرفتم... بعد بیایم پاکسازی کنیم
دوربین را به طرف مهیا گرفت
_خیلی ممنون خانم رضایی
مریم به طرف مهیا برگشت
_تو میدونستی میخواد بره اونور
تا مهیا میخواست جواب بدهد ...شهاب گفت
_نه نمیدونستن من فقط ازشون دوربینشونو خواستم ایشونم هم لطف کردن به من دادن
شهاب در دلش گفت بفرما دروغگو هم که شدی ...
کم کم همه سوار اتوبوس شدند... شهاب مکان بعدی را پادگان محلاتی در جاده ی حمیدیه اعلام کرد که امشب آنجا مستقر می شوند ...
مهیا نگاهی به اطرافش انداخت محسن کنار راننده در حال هماهنگی برنامه فردا بودند مریم هم خواب بود ..مهیا سرش را به صندلی جلو نزدیک کرد شهاب چشمانش را بسته بود مهیا آرام صدایش کرد
_سید سید
شهاب چشمانش را باز کرد و سرجایش نشست
_بله بفرمایید
_خیلی ممنون هم بابت عکسا هم بابت اینکه به مریم نگفتید اگه مریم میفهمید کشتنم حتمی بود
_خواهش میکنم ولی لطفا دیگه از این کارای خطرناڪ نڪنید
مهیا سرجایش برگشت نگاهش را به بیرون دوخت... شخصیت شهاب برایش جالب بود دوست داشت بیشتر در موردش بداند احساس عجیبی نسبت به شهاب داشت از اولین برخورشان تا آخرین اتفاق که چند ساعت پیش بود مانند فیلمی از جلوی چشمانش گذشت...نگاهی به شهاب انداخت که مشغول بیسیم زدن بود کرد هوا تاریک شده بود به خاطر اینکه دیر از شلمچه حرکت کرده بودند... دیرتر به پادگان رسیدند موقع رسیدن همه خواب بودند ...با ایستادن ماشین مهیا نگاهی به اطرافش انداخت
_سید رسیدیم
_بیدارید شما؟؟
_بله
_بله رسیدیم بی زحمت همه رو بیدار کنید
_حتما
مهیا خودش نمیدانست چرا اینقدر مودب شده بود ...همه دخترها رو بیدار کرد... پیاده شدند خادمها برایشان اسپند دود کرده بودند...بعد اینکه به صف شدند مریم همه خوابگاه ها را بین دانش آموزان تقسیم کرد ...دختره ها به سمت خوابگاه شهید جهان آرا رفتن
خوابگاه بزرگی بود... و همه دانش آموزان در حال ورجه ورجه کردن بودند
نرجس و سارا تخت های بالا را انتخاب کردند...مهیا و مریم هم وسایلشان را روی تخت های پایین گذاشتند...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌻🍃🌻.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۵۸ مریم با دیدن شهاب در منطقه ممنوعه با شتاب به طرفش رفت.
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۵۹
بعد نماز و شام همه برای شرکت در رزمایش آماده شدند.... چون هوا سرد بود همه با خود پتو برده بودند ...سرو صدای دخترا تمام محل رزمایش را فرا گرفت... با شروع رزمایش و صحبت های مجری همه ساکت شده اند رزمایش بسیار عالی بود وتوانست اشک همه را دربیاورد ..بعد رزمایش شهاب به دانش آموزان تا یک ساعت اجازه داد که در محوطه باشند تا بعد همه به خوابگاه بروند...
شهاب توی اتاق دراز کشیده بود که محسن کنارش نشست
_چته؟
_هیچی خسته ام
_راستی فک نکن ندونستم برا چی رفتی عکس گرفتی
_خب بهت گفتم برا....
_قضیه شناسایی نبود دختره ازت خواست عکس بگیری نه ؟
شهاب تا خواست انکار کنه محسن انگشتش را به علامت تهدید جلویش تکان داد
_انکار نکن
شهاب سرش را تکان داد
_آره اون ازم خواست
محسن لبخندی زد
_خبریه شهاب؟؟چفیه با ارزشتو میدیبهش. به خاطرش میری وسط میدون مین...
شهاب نگذاشت محسن ادامه بدهد
_اِ درست نیست پشت سر دختر از این حرفا گفته بشه
_ما که چیزی نگفتیم فقط گفتیم اینقدر با خودت درگیر نباش آسون بگیر
شهاب نگاهش را به جای دیگری سوق داد خودش هم متوجه کلافه ایش شده بود وقتی مهیا را با چادر دید برا چند لحظه به او خیره شده بود و چقدر عذاب وجدان و احساس گناه میکرد به خاطر این کارش....
مهیا ومریم در محوطه نشسته بودند که چندتا دانش آموز دور ور شان ایستاده بودند باهم در حال گپ زدن بودند... دانش آموزا وقتی دیدن مهیا با آن ها شوخی می کرد و میخندید بیشتر جذبش شدند یکی از دانش آموزا از مهیا پرسید
_ ازدواج کردید مهیا جون؟
مهیا ادای گریه گردن را درآورد
_نه آخه کو شوهر
مریم با خنده محکم بر سر مهیا زد
_خجالت بکش
رو به دخترا گفت
_جدی نگیرید حرفاشو، خل شده
یکی از وسط پرید و گفت
_پس ما فکر کردیم اون برادر بسیجیه شوهرته
مهیا با تعج به مریم نگاه کرد
_وی مریم شوهر پیدا کردم
مهیا چادرش را بر سرش کشید و شروع به خندیدن کرد
_عزیزم کدوم برادر منظورت
دختره اطرافش را نگاه نکرد
_آها اون اونی که بیسیم دستشه
مریم و مهیا همزمان به شهابی که بیسیم به دست بود نگاه کردند... مریم شروع کرد به خندیدن ...مهیا نمی دانست که چرا گونه هایش سرخ شده بود ولی خودش را کنترل کرد
_واه بلا به دور ختر زبونتو گاز بگیر
مریم که از خنده اشکش درآمده بود روبه مهیا گفت
_دلتم بخواد داداشم به خوبی
دخترا با کنجکاوی پرسیدند
_اِ خانم این داداشته؟
_آره عزیزم حالا چرا فکر کردید داداشم شوهر این خلوچله
مهیا ضربه ای به پهلوی مریم زد..یکی از دخترا که ظاهر خوبی نداشت وآدامسی در دهانش بود و تند تند آن را می جوید گفت
_من از صبح زیر نظرش گرفتم خیلی حواسش به شوما بود
مهیا با حرفش گر گرفت... اما با لحن شوخی سبیل های فرضیش را تاباند
_چی گفتی شوما آبجی؟؟ ناموس منو زیر نظر داشتی؟
با این کار مهیا همه دختر ها با صدای بلند شروع به خندیدن کردند..مریم اشک هایش را پاک کرد
_بمیری دختر اشکمو دراوردی
شهاب به دخترها اخمی کرد
_لطفا آروم خانم ها
مهیا سرش را پایین انداخت ...مریم زیر گوشش با لحن شیطونی زمزمه کرد
_از کی داداش من ناموس شما شده بود
مهیا لبش را گاز گرفت و سرش را پایین انداخت
_شوخی بود
مریم خندید
_بله بله درست میگی
مهیا از جایش بلند شد
_من برم به مامانم زنگ بزنم
_باشه گلم
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌻🍃🌻.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۵۹ بعد نماز و شام همه برای شرکت در رزمایش آماده شدند....
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۶۰
_وای... این چه وضعشه! آخه چرا آدم رو کلهی سحر بیدار میکنید؟؟
دانش آموزان هم مهیا را همراهی کردند و شروع کردن به غر زدن...
_خواهرا! لطفا ساکت؛ خواهرا ساکت!
همه ساکت شدند و به شهاب خیره شدند.
یکی از دانش آموزان با صدای بلند گفت.
_برادر!برای چی از اول صبح بیدارمون کردی؟!؟
_این قوانین این پادگانه. شما وقتی میخواستید بیاید اردو؛ باید در مورد قوانینش هم سوال میپرسیدید!
دختره ایشی زیر لب گفت.
_این مهیا جون گفت خیلی بداخلاقه، باورش نکردم!!!
شهاب سرش را بلند کرد و با تعجب به مهیا نگاه کرد!...مهیا ضربه ی محکمی به پهلوی دختر زد.
_عزیزم!هر چی که بهت میگم رو که نباید با صدای بلند بگی!
بقیه دخترها شروع به خندیدن کردند
_بسه دیگه... خواهرهایی که نماز خوندند؛ به سمت سلف حرکت کنند. صبحونشون رو میل کنند. بعد همه توی محوطه جمع بشند تا کلاس های آموزشی شروع بشه.
همه به سمت سلف رفتند.مهیا با دیدن صبحانه با صدای بلند گفت
_حلوا شکری؟!؟
دخترها سرهاشان را جلو آودرند و با دیدن حلوا شکری؛ شروع به غر زدن کردند...مهیا به سمت میز آخر سالن رفت... مریم و سارا و نرجس آنجا نشسته بودند. نرجس با آمدن مهیا سرش را برگرداند و اخم هایش را درهمکشید. مهیا هم نشست و ادای نرجس را درآورد که سارا زد زیر خنده... خنده هایی که با چشم غره ی مریم ساڪت شدند.
بعد از صبحانه همه به طرف محوطه رفتند. دخترها به پنج گروه تقسیم شدند.
استادها که شهاب، محسن، نرجس، مریم و سارا بودند؛ گروه ها را به قسمت هایی از محوطه بردند؛ وآموزش های خاصی را به آن ها آموزش دادند. مهیا کنار بقیه دخترها نشسته بود و جک تعریف می کردند؛ که شهاب با چند اسلحه به طرفشان آمد.
مهیا با لحن با مزه ای گفت:
_یا حضرت عباس!!!
همه ی دخترها شروع به خندیدن کردند. شهاب با تعجب نگاهی به آنها انداخت.
_چیزی شده؟!
_نه سید بفرمایید.
شهاب اسلحه را از هم جدا کرد و با توضیح دوباره آن را بست.
ـــ خب 4نفر بیان اینجا اسلحه هایی که من باز کردم رو ببندند.
۴نفر که یکی از آنها مهیا بود؛ به طرف اسلحهها رفتند. مهیا زودتر از همه اسلحه اش را بست. شهاب پشتش به مهیا بود. مهیا اسلحه را به سمت دانش آموزان گرفت و ادای تیراندازی را درآورد.دخترها هم خودشان را روی زمین می انداختند.
شهاب با تعجب به دخترها که پس از دیگری خودرا روی زمین می انداختند، نگاه کرد. وقتی به پشت سرش نگاه کرد؛ با ژستی که مهیا گرفته بود، قضیه را فهمید.
لب هایش را در دهان فرو برد تا لبخندی که اصرار بر نشستن بر لبانش می کرد دیده نشود!
_تموم کردید خانم رضایی!
مهیا بله ای گفت.
شهاب اسلحه هارا گرفت ...و بعد از ختم صلواتی به سمت گروه بعدی رفت...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
╔═.🌻🍃🌻.═══════╗
👇
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
╚═══════🌻.🍃🌻.═╝
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۷۵۴🌷 🌿شرح دعای اما
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
@zohoreshgh
❣﷽❣
🌷 #مهدی_شناسی ۷۵۵🌷
🌿شرح دعای امام رضا علیه السلام🌿
🔶«وَتُوضِحَ بِهِ مَجْهُولَ الْعَدْلِ»
«به واسطه وجود او عدلی که ناشناخته مانده، واضح و آشکار شود.»🔶
🔺ریشه ی مشکلات
💠 از حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام پرسیدند: عدل به چه معناست؟
فرمودند:«عدل قوّت و نیرویی است که هر چیز را سر جای خودش قرار میدهد»
💠در پرتو ارتباط با امام عصر (عج)،از جا به جا کاری در زندگی فاصله میگیریم و مواضع عدل را میشناسیم.برای هر یک از ما بسیار پیش میآید در موقعیتهایی قرار میگیریم که عدل برایمان مجهول است، و نمیتوانیم تشخیص دهیم که بین کارها و مسؤلیتهایمان برای کدامیک اولویت قائل شویم.
💠مثلاً نمیدانیم بهتر است به خانوادهمان خدمات ارائه دهیم،یا همان زمان به عبادت مشغول باشیم و یا …مجهول العدل به همین معناست؛این که فرد نمیداند انتخاب و اقدام به کدام کار، به جا و مناسب است.
💠عمدهی مشکلات ما،ریشه در جابهجا کاریهایمان دارد.
💠اگر در نماز به مسائل زندگی و مشغلهها و دغدغههایمان بیاندیشیم،دور از عدلیم و در اوج ظلم.
💠بنابراین است که هنگام خلوت با حضرت حق، باید تمام توجهمان معطوف به او باشد؛اگر در زمان نماز،ذهنمان را با مشکلات همراه کنیم،مرتکب جا به جا کاری شدهایم.
💠اگر زمانی که در حال انجام مسئولیتی اجتماعی هستیم،فکر و دلمان جای دیگری باشد و توجه و دقّت لازم را نداشته باشیم،کارمان عدل نیست،و دچار جا به جا کاری شدهایم.
💠اگر کیفیت و کمیّت محبّت به فرزندمان، مناسب سناش نباشد و مانند دوران کودکی او را مورد مهرورزی خود قرار دهیم، عادلانه رفتار نکردهایم و عملکردمان ظالمانه است.
💠اگر هنگام لطف به همسر، مانند مادر با او برخورد کنیم، روشی دور از عدل داریم و …
💠در این فراز دعا، از خداوند درخواست میکنیم که به واسطه وجود مقدس امام عصر عجلاللهتعالیفرجه، عدل مجهول را برایمان واضح و آشکار نماید تا بتوانیم در هر شرایطی تشخیص دهیم کار مناسب، کدام امر است؛ در موقعیتی خاص متوجه شویم قول مورد نظرمان به جاست یا نه، در فضای ویژه بدانیم جای محبّت است یا خشونت، و در عملکردهایمان دریابیم ملایمت مناسب است یا قاطعیت و …
💠هر زمان که عدل برایمان مجهول میشود و آگاهانه یا ناآگاهانه ظلم میکنیم، به این علت است که به میزان لازم با امام زمانمان ارتباط نداریم.
💠در وادی معرفت، محبّت و اطاعت امام عصرعجلاللهتعالیفرجه، با انسان کاملی رابطه برقرار میکنیم که جلوه نام عدل خداست؛ و هر چه شدت و قوت این ارتباط بیشتر گردد، بیش از پیش از عدل و امور عادلانه توسط حضرت، برایمان پردهبرداری میشود.
💠ظلم در مقابل عدل است، و از آثار مسلّم ظلم این است که موجبات ویرانی و خانه خرابی ظالم را فراهم میکند. ظلم در جایی محقق میشود که عدل نباشد. اگر با امام عصر عجلاللهتعالیفرجه مرتبط نباشیم و در پرتو وجود او، عدل را نشناسیم، با عملکردهای نادرست و ظالمانه، آبادی و شادابی زندگیهایمان را از بین میبریم وکمالات انسانیمان را ویران میکنیم؛ اما در کنار امام زمان (عج)، جهالتهایمان مرتفع میشود و عدل و عدالت برایمان آشکار میگردد.
💠در بررسی عبارت «تُوضِحَ بِهِ مَجْهُولَ الْعَدْلِ» شاید برخی تصور کنند امام زمان عجلاللهتعالیفرجه برای تک تک ما نقش آشکار کردن عدل و عدالت را ایفا نمیکنند!؟
💠امام رضا علیهالسلام در مورد حضرت حجّت عج میفرمایند:
«بِأَبِی وَ أُمِّی سَمِیُّ جَدِّی وَ شَبِیهِی»[بحار الانوار، ج۵۱ ،ص ۶۵۲]
«پدر و مادرم فدای کسی که با جدّم هم اسم است و شبیه من است»
💠امام زمان (عج) شبیه امام رضاست؛ امام رضا علیهالسلام را با عنوان «انیس النفوس» میشناسیم، که با هر نَفسِی اُنس میگیرد و امر صحیح و درست را به او القاء میکند.
💠امام زمان (عج) نیز این گونه است، کنار هر نفسی قرار میگیرد، جهالت او را نسبت به عدل مرتفع میکند و عدالت را برایش آشکار مینماید.
💠حضرت حجّت (عج) همچون امام رضا علیهالسلام «مُعِینَ الضُعَفاست».
💠هرگاه نمیدانیم چه امری را انتخاب کنیم، یا کارمان را چگونه انجام دهیم، ضعفمان را به حضرت اعلام میکنیم و امام علیهالسلام در تشخیص و در عملکرد یاریمان میکند.
◀️نگاهی دیگر:
💠عبارت«تُوضِحَ بِهِ مَجْهُولَ الْعَدْلِ» از زاویه دیگر نیز قابل بررسی است:
💠تا قبل از ظهور تامّه حضرت،عدل در عالم ناشناخته است،کسانی که به دنبال تحقق عدالتاند تصور میکنند که عدل را در جامعه پیاده مینمایند،در صورتی که حقیقت عدالت مجهول است؛ عدالتهایی که قبل از ظهور اجرا میشود، گاه برای یک فرد عدل است و نسبت به دیگری ظلم محسوب میشود.
💠در زمان غیبت،حقیقت عدالت مجهول است، معروفیت و معلومیت عدالت در زمان ظهور حضرت حجّت (عج) صورت میگیرد.
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰 @zohoreshgh ❣﷽❣ 🌷 #مهدی_شناسی ۷۵۴🌷 🌿شرح دعای اما
#مهدی_شناسی
#قسمت_755
#امام_زمان
#دعای_امام_رضا_علیه_السلام
#استاد_بروجردی
👈 #ادامه_دارد...
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
〰🍃🌺✨〰 〰✨🌺🍃〰
4_6032583185605329165.mp3
12.64M
👈 #داستان_صوتی روز آخر
✔دولت حق 8⃣
🔺چرا #امام_زمان(عج) پرچم سرخ و شمشیر علی (ع) را حمل میکند؟روز جنگ با سپاه #سفیانی
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌹
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
√ قبل از ظهور، باید خودت رو با استانداردهای دولت کریمه منطبق کنی.
✘ تنها فرمولِ سربازیِ امام همینه!
#امام_زمان عج
منبع: نقش انسان در شب های قدر
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
√ چرا خوندن یک دعای «اللّهم أدخل علی اهل القبور السّرور.... » میتونه گناهان گذشته و حال و آینده آدما رو پاک کنه؟
منبع: جلسه سوم از مبحث پیوند با امام زمان(عج) در شب های قدر
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢توصیه برای هنگام افطار
🎙حجت الاسلام فرحزاد
🌐 https://btid.org/fa/
📎 #افطار
📎 #ماه_رمضان
📎 #ماه_مهمانی_خدا
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
message-1710310134-39.mp3
2.02M
🌙 ماه رمضان
💢 اول سال بندگی
🎙حجت الاسلام عالی
🌐 https://btid.org/fa/
📎 #ماه_رمضان
📎 #ماه_مهمانی_خدا
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
اَمّن یجیبُ المُضطّر
اِذا دعاهُ و یَکشِفُ السوء
درلحظات #افطار براے #فرج_امام_زمان_عج
و تمام گرفتاران ومریض داران وحاجت داران ڪہ التماس دعا داشتن
دعا کنیم
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#وقت_سلام 🤚🕗
غرق عصیانم ولے پاےتو گیرم لااقل
#عاشق روے تو اے ماه منیرم لااقل
تا مسیر عاشقے سمٺ خراسان شماسٺ
من هم از آوارگان این مسیرم لااقل
#السلام_علیک_یاامام_رئوف
#یاامام_رضاجانم😍✋
اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ
#زيارت_مختصر_امام_رضا ع👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/132
💌💌💌💌💌💌💌
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#دعای_فرج
بی تو دلمان خیر ندیده است بیا
در لاک گناه خود خزیده است بیا
هم بارش غصه هایمان بی حداست
هم کارد به استخوان رسیده است بیا
#العجلمولایغریبم
🌹 #اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ 🌹
تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج #صلوات
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
به رسم وفای هر شب بخوانیم
#دعای_فرج_و
#الهی_عظم_البلاء_رو😍
متن دعا و طریقه خواندن نماز #امام_زمان عج 👇
https://eitaa.com/Monajatodoa/102
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
پویش همگانی #لحظه_طلایی
※ در لحظه تحویل سال ۱۴۰۳ شمسی
مثل هر سال، همه باهم #دعای_فرج ( إلهی عَظُمَ البَلاء) را برای رسیدن به لحظهی تحویلِ جهان به دست صاحب جهان، قرائت میکنیم.
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
#سحر #ششم
چنان ربابۀ مضطر توکلی باید
به حلق پاره اصغر توسلی باید
عزیز فاطمه آهسته تر قدم بردار
دعا به مادر او کن،تحملی باید
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
4_5924521924402087655.mp3
4.19M
🔳 #روضه
🌴تو خیمه ها غوغائیه همه بفکر آبن
🌴تموم زن ها اومدن تو خیمه ی ربابن
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
👌بسیار دلنشین
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️
4_5864237638881380079.mp3
9.2M
🌙 #مناجات #روضه #ماه_رمضان
🍃دست توسل بزن بنام غفار ما
🍃توبه شکستی بیا هر آنکه هستی بیا
🎤حاج #سعید_حدادیان
👌بسیار دلنشین
@zohoreshgh
♥️تاظهوردولت عشق و تاابد مولایم عاشقت میمانم♥️