eitaa logo
ظهور نزدیک است
780 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.7هزار ویدیو
40 فایل
•بسم ا... "با حضور گرم خانواده شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده" _این گروه ابتدابه برسی علایم ظهورواثبات نزدیکی آن میپردازد _بعد دنیای زیبای پس ازظهور‏ _سوم وظایف منتظران •امید است یاریمان کنید انتقادات وپیشنهادات: @Sarbaze_mah ادمین تبادل @Ahmadii_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ظهور نزدیک است
⭕️ دیدار دانشجوی مشروبخوار با آیت الله بهجت(ره) 🔹وقتی رسیدیم پیش آقای بهجت… بچه ها تک تک ورود میکردن و سلام میگفتن، آقای بهجت هم به همه سلامی میگفت… منتظر بودم آقای بهجت به من نگاهی بکنن… اما اصلا صورتشون رو به سمت من برنمیگردوندن، در حالی که بقیه رو تحویل میگرفتن… 🔸یه لحظه تو دلم گفتم: "میگن این آقا از دل آدما هم میتونه خبر داشته باشه، تو با چه رویی انتظار داری تحویلت بگیره؟ تو که میدونی چقدر گند زدی…!” 🔺خلاصه خیلی اون لحظه تو فکر فرو رفتم…تصمیم جدی گرفتم که دور خیلی چیزا خط بکشم، وقتی برگشتیم همه شیشه های مشروب رو شکستم، کارامو سروسامون دادم، تغییر کردم، مدتی گذشت، یکماه بود که روی تصمیمی که گرفته بودم محکم واستادم، از بچه ها شنیدم که یه عده از بچه های دانشگاه دوباره میخوان برن قم، چون تازه رفته بودم با هزار منت و التماس قبول کردن که اسم من رو هم بنویسن… 🔹دم در سرم رو پایین انداخته بودم، تو حال خودم بودم که دیدم بچه‌ها صدام میکنن: "حمید حمید! حاج آقا باشماست." دیدم آقای بهجت به من اشاره میکنن که بیا جلوتر… در گوشم گفتن: 🔺- یکماهه که امام زمانت رو خوشحال کردی 📚 خبرآنلاین 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
🌴 ✳️ انس با مولا امام زمان علیه السلام : داستان : گرم ترین آغوش 🌱شیخ مجتبی آرام در حیاط را باز کرد و در حالی که نعلینش را زیر بغل زده بود، بی صدا وارد خانه شد تا کسی او را نبیند. امشب هم مثل شب های گذشته با دست خالی به خانه آمده بود. وارد اتاق شد، مادر حضور پسرش را حس کرد و جلو آمد، از شدت ناراحتی و شرم چهره ی شیخ مجتبی سرخ شده بود. مادر سفره را باز کرد و گفت: پسرم، خدا را شکر هنوز قطعه ای نان خشک داریم، همان را با هم می خوریم. 🌱بر سر سفره نشستند، صدای کوبه در، حیاط را پر کرد. مادر از جایش برخاست و گفت: من در حیاط کار دارم، در را هم باز می کنم. 🌱زن در را باز کرد، اما مرد نگذاشت در کامل باز شود و فقط از لای در پولی را به زن داد و گفت:«به آقا مجتبی بگویید، شما مورد نظر و توجه ما هستید و از نظر ما دور نیستید» 🌱مادر وارد اتاق شد و حرف مرد را به شیخ مجتبی گفت. شیخ دیگر در حال خودش نبود و اشک می ریخت و با صدای بلند آه می کشید و حسرت می خورد که ای کاش خودم در را باز می کردم. 🌱از آن شب شیخ مجتبی قزوینی خراسانی شروع کرد به توسل و ناله و زاری به درگاه صاحبش تا شبی خواب عجیبی دید. در عالم رویا شخصی کاغذی به شیخ داد که اطراف آن آیات قرآن و وسطش بسم الله الرحمن الرحیم نوشته شده بود و در آخر کاغذ کلمه ی الاربعین حک شده بود. 🌱شیخ از خواب پرید و تا صبح چشم روی هم نگذاشت و خدمت استادش آیت الله میرزا مهدی اصفهانی رفت و تعبیر خوابش را پرسید. استاد جواب گفت: آیات قرآن و بسم الله حقایقی از بطون قرآن است که به شما خواهد رسید، اما الاربعین، اشاره به آن هنگامی دارد که شما خدمت حضرت(ع) می رسید. 🌱چهل روز گذشت، شیخ آرام و قرار نداشت، دل در دلش نبود که انگار حسی از درون به او گفت که به حرم امام رضا(ع) برود، شیخ هروله کنان سمت حرم رفت و وارد صحن شد. در میان جمعیت، نگاهش فقط به نگاه یک نفر گره خورده بود. شیخ مجتبی امام زمانش را می دید که آغوش باز کرده و منتظر اوست. صاحب، بنده اش را در بغل گرفت. 📚منبع: متأله قرآنی(شیخ مجتبی قزوینی خراسانی)، محمد علی رحیمیان فردوسی، صص296-297؛ با تصرف و تلخیص 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
🔴!! از جمله توصیه ها و سفارشات مۆکد حضرت ولی عصر(عج) همانا اهتمام به خواندن نماز در اول وقت آن است که در دیدارها و تشرفات افراد مختلف به محضر ایشان مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله حضرت (عج) فرمودند: "ملعون است ملعون است کسی که نماز صبحش را تأخیر بیندازد تا زمانی که ستارگان محو شوند و ملعون است ملعون است کسی که نماز مغربش را تأخیر بیندازد تا زمانی که ستارگان آسمان پدیدار شوند. " لعن و دوری از رحمت الهی بنابر فرمایش نورانی حضرت امام زمان(عج) به کسی است که نماز صبح و مغرب خود را تأخیر بیندازد که از این فرمایش می توان نتیجه گرفت در مورد نماز ظهر و عصر و عشاء ن آن نیز همین طور خواهد بود که تأخیر آنها از اول وقت سبب دوری از رحمت الهی برای انسان می شود. 🔸رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر بنده ای که به حفظ اوقات نماز و طلوع و غروب و زوال خورشید توجه داشته باشد من برایش راحتی مرگ و دور شدن هم و غم و حزن ها و نجات از آتش را ضمانت می کنم. 🔹برکات نماز اول وقت شاید در این مجال کوتاه نگنجد اما می توان به راحتی از انبوه و بسیاری روایات اسلامی در این زمینه دانست که نماز اول وقت مورد تأکید ویژه ی همه ی اولیای دین و نیز امام عصر(عج) است. 🔶تعهد به امام عصر (عج)! 🔸براساس اهمیت و نیز تأکید برنماز اول وقت، سزاوار است هر منتظر واقعی خود را ملزم نماید این فرضیه الهی را در اول وقت آن بجای آورد و شاید بتواند در این زمینه به امام زمان خویش تعهد و ضمانت دهد! کاری که برخی از افراد در شرایطی خاص بدان روی آورده اند! 🔷جوانی که بسیار به نماز اول وقت اهتمام داشت نقل می کرد که من در یکی از کشورهای اروپایی برای ادامه تحصیلاتم درس می خواندم. چند سالی بود که آنجا بودم محل سکونتم در بخش کوچکی بود و فاصله آن تا شهری که دانشگاه در آنجا بود زیاد بود. اکثر اوقات با ماشین این مسیر را طی می کردم پس از سالها رنج و سختی و تحمل غربت آماده بودم برای آخرین امتحان که امتحان سرنوشت ساز و مهمی بود سوار اتوبوس شدم و پس از چند دقیقه اتوبوس راه افتاد نیمی از راه را آمده بودم که یکباره اتوبوس خاموش شد. راننده پایین رفت، کاپوت ماشین را بالا زد مقداری موتور را نگاه کرد و دستکاری نمود، استارت زد، ماشین روشن نشد. دوباره و چند بار همین کار را کرد فایده نداشت! طولانی شد. چیزی دیگر به زمان امتحان نمانده بود وسیله ی نقلیه ی دیگری هم از جاده عبور نمی کرد نمی دانستم چه کنم. در اضطراب و ناامیدی به سر می بردم. تا شهر هم راه زیادی بود. نمی شد پیاده بروم. با خود فکر می کردم که همه ی تلاشهای چند ساله ام ازبین می رود و خیلی نگران بودم. یک باره جرقه ای در مغزم زد که ما وقتی در ایران بودیم در دعای ندبه، متوسل به امام زمان (عج) می شدیم و وقتی کارها به بن بست می رسید از او کمک و یاری می خواستیم این بود که دلم شکست و اشکم جاری شد. گفتم یا بقیة الله، اگر امروز کمک کنید و کارم را درست نمایید تعهد می کنم که تا آخر عمرم نمازم را همیشه اول وقت بخوانم! پس از چند دقیقه یک آقایی از آن دورها آمد و بعد رو به راننده کرده و فرمود: چطور شده؟ ( با زبان خود آنها حرف می زدند) راننده گفت: نمی دانم هر کاری می کنم روشن نمی شود. ایشان مقداری ماشین را دستکاری کرده و کاپوت را بستند و فرمودند: برو استارت بزن راننده استارت زد و ماشین روشن شد! همه سوار ماشین شدند همین که اتوبوس خواست راه بیفتد آن آقا بالا آمدند و مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: تعهدی را که به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت. و بعد پیاده شدند و رفتند و من ایشان را ندیدم. (به نقل از کتاب داستانهای نماز) 💠تعهد به امام زمان (عج) بدهیم! بنابراین شایسته است که هر منتظر واقعی و شیعه ی حقیقی مولای غائب از نظر، بکوشد که در انجام فرائض دینی به خصوص نماز اول وقت موفق شود و در این مسیر به ولی عصر و امام زمان خود تعهد دهد که از انجام فرائض خویش تخطی نکند و کوتاهی ننماید که امام همچون پدری مهربان برای امت است. 📚منابع و مأخذ: 1-اصول کافی، شیخ کلینی (ره) 2-بحارالانوار، علامه مجلسی (ره) ج ۵٢و۵٣ 3- داستانهای نماز 4-الاحتجاج شیخ صدوقی 5-غیبت شیخ طوسی 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
💥جناب شیخ محمد کوفی نقل فرموده‌اند: در آن زمان که هنوز ماشین در راه عراق و حجاز رفت و آمد نمی کرد، من با شتر به مکه مشرف شدم و در مراجعت از قافله عقب ماندم و راه را گم کردم و کم کم به محلی که باتلاق بود رسیدم. پاهای شتر در آن باتلاق فرو رفت، من هم نمی توانستم از شتر پیاده شوم و شترم هم نزدیک بود بمیرد. ناگهان از دل فریاد زدم: یا اباصلاح المهدی ادرکنی و این جمله را چند مرتبه تکرار کردم. ✨💫✨ دیدم اسب سواری به طرف من می آید و او در باتلاق فرو نمی رود، او در گوش شترم جملاتی گفت که آخرین کلمه اش را شنیدم: «حتی الباب» یعنی تا دم در! شترم حرکت کرد و پاهای خود را از باتلاق بیرون کشید و به طرف کوفه بسرعت حرکت کرد. من رویم را به طرف آن آقا کردم و گفتم: مَن اَنتَ؟ شما که هستی؟ فرمود: اَنا الْمَهدی. من مهدی هستم. گفتم: دیگر کجا خدمتتان برسم؟ فرمود: مَتی تُرید. هر جا و هر وقت که تو بخواهی! ✨💫✨ دیگر شترم مرا دور کرد و خودش را به دروازه کوفه رساند و افتاد، من در گوش او کلمه «حتی الباب» را تکرار کردم، او از جا برخاست و تا در منزل مرا برد، این دفعه که به زمین افتاد فورا مُرد. و من پس از آن قضیه بیست و پنج مرتبه دیگر به محضر حضرت بقيةاللّه روحی فداه رسیدم. 📗ملاقات با امام زمان ص١٠٧ 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
✍کربلا بدون دعا برای فرج مقبول نیست!!! 📚مرحوم حاج حسن خیِّر همیشه در سفرها به زواری که می آوردند و یا مخارج سفر عتبات آنها را حساب میکردند تاکید داشتند که حتما برای فرج زیر قبه مبارکه دعا کنید و من راضی نیستم از کسی که با من به کربلا بیاید و برای فرج دعا نکند ایشان داستانی تعریف میکردند و میگفتند: 📚حدود ۲۰ سال قبل با یکی از دوستان مشرف شدم به کربلای معلی و با خیلی سختی و پیاده روی چند روزه و خستگی فراوان به حرم رسیدم. چند روزی را در کربلا بودیم و بعد از زیارت عتبات قصد برگشت داشتیم. در راه برگشت خسته شده و چند ساعتی استراحت کردیم و خوابم برد. در عالم رویا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدم. رفتم خدمت حضرت دستبوسی. حضرت سوال کردند: کجا بودید و به کجا میروید؟ عرض کردم: آقاجان کربلا بودیم و در راه برگشت به شهرمان هستیم. 📚حضرت فرمودند این چه کربلایی بود که مقبول نشد!! رنگ از رخسارم پرید. عرض کردم: چرا آقاجان؟ حضرت فرمودند: "کربلا رفتید ولی برای فرج من دعا نکردید مگر نه اینکه من منتقم خون جدم حسین علیه السلام هستم..." از خواب پریدم و بلافاصله برگشتیم برای زیارت کربلا به نیت فرج آن حضرت
⭕️ 💠عمو صلواتی (قسمت اول) 🔹آن روز حال خوشی نداشتم. از خانه زدم بیرون. سوار ماشین شدم و بی‌هدف رانندگی کردم. گرفته بودم و اخمهایم تو هم بود. رادیوی ماشین را روشن کردم تا کمی حواسم پرت شود. « اگر گرفتاری برایت پیش آمد برای امام زمانت بیشتر خدمتگزاری کن! که خواجه خود هنر بنده‌پروری داند» این اولین جمله‌ای بود که از رادیو شنیدم! رفتم تو فکر، آن قدر که بقیه‌ی حرفهای سخنران را نشنیدم! 🔹مدام این جمله را تو دلم تکرار می‌کردم و از شما چه پنهان نم اشکی هم گوشه‌ی چشمهایم نشسته بود. با دلی پُر، شروع کردم با امام زمانم نجوا کردن و گفتم: آقا یک کاری سر راهم بگذار که خدمت کوچکی برای شما انجام دهم! 🔹ناگهان جمعیتی از دانش آموزانی را دیدم که کنار خیابان با دست جلوی ماشین‌ها را می‌گرفتند و التماس می‌کردند که عمو عمو ما را هم تا بالا ببر!اما هیچ راننده‌ای به آن‌ها توجه نمی‌کرد. باران می‌بارید و با اشتیاق تمام، توقف کردم. 🔹آن‌ها با هیجان و انرژی زیاد سوار ماشین و به عبارتی روی کول هم سوار شدند و یک به یک با خوشحالی سلام کردند و من هم پاسخشان دادم، به محض این که همه مستقر شدند، گفتم: برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام صلوات! همگی با هم با صدای بلند و با شوری عجیب صلوات فرستادند و عجل فرجهم را که بلندتر از صلوات گفتند، یادم آمد که همین چند ثانیه‌ی پیش بود که از امام زمانم درخواست یک کار و خدمتی را کرده بودم! و یادم رفته بود غمگینی و دلتنگی چند دقیقه‌ی قبلم را! 🔹آن قدر انرژی گرفته بودم که فرصت بارش باران را غنیمت شمردم و گفتم:بچه‌ها کی می‌دونه چه وقت‌هایی به استجابت دعا نزدیک‌تر هستیم؟هر یک چیزی گفتند و من هم اضافه کردم یکی از زمان‌های مناسب برای استجابت دعا، وقت نزول باران است. حالا اگر موافقید، تا قبل از این که به مدرسه برسیم، دعای سلامتی امام زمانمان را با هم در این لحظه‌ی بارش رحمت الهی زمزمه کنیم؟ 🔹همه با هم فریاد زدند “بعله ” و به ریتمی خاص که در مدرسه یاد گرفته بودند شروع کردند به خواندن دعای «اللهم کن لولیک الحجه ابن الحسن ….» و دوباره انتهای دعا را با یک صلوات بلند، مزین کردند.  🔰ادامه دارد... 🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃🌹🌸🍃
♨️کربلا بدون دعا برای فرج مقبول نیست!!! 🔹مرحوم حاج حسن خیِّر همیشه در سفرها به زواری که می آوردند و یا مخارج سفر عتبات آنها را حساب میکردند تاکید داشتند که حتما برای فرج زیر قبه مبارکه دعا کنید و من راضی نیستم از کسی که با من به کربلا بیاید و برای فرج دعا نکند ایشان داستانی تعریف میکردند و میگفتند: 🔹حدود ۲۰ سال قبل با یکی از دوستان مشرف شدم به کربلای معلی و با خیلی سختی و پیاده روی چند روزه و خستگی فراوان به حرم رسیدم. چند روزی را در کربلا بودیم و بعد از زیارت عتبات قصد برگشت داشتیم. در راه برگشت خسته شده و چند ساعتی استراحت کردیم و خوابم برد. در عالم رویا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدم. رفتم خدمت حضرت دستبوسی. حضرت سوال کردند: کجا بودید و به کجا میروید؟ عرض کردم: آقاجان کربلا بودیم و در راه برگشت به شهرمان هستیم. 🔹حضرت فرمودند این چه کربلایی بود که مقبول نشد!! رنگ از رخسارم پرید. عرض کردم: چرا آقاجان؟ حضرت فرمودند: "کربلا رفتید ولی برای فرج من دعا نکردید مگر نه اینکه من منتقم خون جدم حسین علیه السلام هستم..." از خواب پریدم و بلافاصله برگشتیم برای زیارت کربلا به نیت فرج آن حضرت