#هرگز_فراموش_نمیشوی
#ایستگاه_چهل_پنج
#صفحه_5⃣6⃣
? ايستگاه 45
"كجاست آن كسى كه پريشانى هاى مردم را برطرف مى كند و دل ها را شاد و خشنود مى سازد؟ كجاست آن كسى كه ظلم ستمكاران بر پيامبران و فرزندان پيامبران را دادخواهى مى كند؟".
مهدى(عج)مى آيد و همه غم ها و غصه ها را از بين مى برد، او مى آيد و از ستمكاران انتقام مى گيرد. اين وعده خداست. او از كسانى كه به پيامبران و فرزندان پيامبران ظلم كردند، انتقام خواهد گرفت.
اكنون ماجرايى را شرح مى دهم:
وقتى امام عسكرى(ع)براى اوّلين بار پسرش مهدى(عج)را در آغوش گرفت، روى او را بوسيد و در گوشش اذان گفت و سپس دستى بر سر او كشيد و گفت: "به اذن خدا، سخن بگو فرزندم!".
مهدى(عج)به صورت پدر نگاه كرد و لبخند زد. صداى زيباىِ او سكوت فضا را شكست، او آيه 5 سوره "قصص" را خواند:
(وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ).
"من اراده كرده ام تا بر كسانى كه مورد ظلم واقع شدند، منّت نهم و آن ها را پيشواى مردم گردانم و آنان را وارث زمين نمايم".
اين آيه از كسانى كه مورد ظلم واقع شده اند، سخن مى گويد، من مى خواهم آنها را بشناسم. بايد يك ماجرا را نقل كنم:
پيامبر به خانه فاطمه(س)آمده بود، همه كنار پيامبر نشسته بودند. فاطمه و على و حسن و حسين(عليهم السلام).
پيامبر از ديدن آن ها بسيار خشنود بود و با آنان سخن مى گفت. در اين ميان نگاه پيامبر خيره ماند و اشك پيامبر جارى شد. همه تعجّب كرده بودند. به راستى چرا پيامبر گريه مى كرد؟
بعد از لحظاتى، پيامبر رو به آن ها كرد و گفت: "بعد از من، به شما ظلم و ستم فراوانى مى شود".
پيامبر از همه ظلم هايى كه در آينده نسبت به عزيزانش خواهد شد، خبر داشت. او مى خواست تفسير اين آيه قرآن را بازگو كند.
آرى، به خاندان من، ظلم هاى زيادى خواهد شد ولى سرانجام اين خاندان پاك به حكومت خواهند رسيد و جهان را از عدالت راستين پر خواهند نمود.
اين وعده بزرگ توست و تو هميشه به وعده هاى خود عمل مى كنى.
اين جمله را تكرار مى كنم: "كجاست آن كس كه ظلم ستمكاران بر پيامبران و فرزندان پيامبران را دادخواهى مى كند؟".
چه ظلمى بالاتر از ظلمى است كه به فاطمه(س)شد؟ مگر فاطمه(س)دختر پيامبر نبود؟ مگر مى توانم از مظلوميّت مادر شيعه سخن نگويم؟
وقتى پيامبر از دنيا رفت، مردم با ابوبكر بيعت كردند، چند روز گذشت، ابوبكر، عُمَر را فرستاد تا على(ع)را براى بيعت به مسجد بياورد.
عُمَر در حالى كه شعله آتشى را در دست داشت به سوى خانه فاطمه(س)آمد و فرياد زد: "اين خانه را با اهل آن به آتش بكشيد" .
چند نفر جلو آمدند و گفتند:
ــ در اين خانه فاطمه و حسن و حسين هستند .
ــ باشد ، هر كه مى خواهد باشد ، من اين خانه را آتش مى زنم .
هيچ كس جرأت نداشت مانع كار عُمر شود ، سرانجام او نزديك شد و شعله آتش را به هيزم ها گذاشت ، آتش شعله كشيد . درِ خانه، نيم سوخته شد . او جلو آمد و لگد محكمى به در زد .
فاطمه(س)پشت در ايستاده بود... صداى ناله فاطمه(س)بلند شد . عُمَر درِ خانه را محكم فشار داد ، صداى ناله فاطمه(س) بلندتر شد . ميخِ در كه از آتش، داغ شده بود در سينه فاطمه(س)فرو رفت .
فرياد فاطمه(س)در فضاى مدينه پيچيد: "بابا ! يا رسول الله ! ببين با دخترت چه مى كنند... ".
وقتى روزگار ظهور فرا برسد، مهدى(عج)از كنار كعبه حركت خويش را آغاز مى كند، ابتدا شهر مكّه را از وجود دشمنان پاك مى كند و سپس به سوى مدينه مى رود. ماجراى انتقام آغاز مى گردد...
اگر ديروز نامردان، درِ خانه فاطمه را آتش زدند، آن روز به امر تو، آنان زنده مى شوند تا محاكمه شوند و در آتشى بزرگ سوزانده شوند.
و اينجاست كه دل هر شيعه اى شاد و مسرور مى شود. آن روز، دشمنانِ فاطمه(س)در آتش مى سوزند و به سزاىِ عمل ننگين خود مى رسند
🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃🍃
#بهترین_کلامها_در_مورد_امام_زمان_عجل_الله
@zohornzdikhst