eitaa logo
❤عشـــق مـن مهــــدی❤
1.1هزار دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
9.2هزار ویدیو
105 فایل
🔸مهـــــدویت 🔸اخــبارظهــــور و منطقه 🔸حدیث واخلاق 🔸️خانواده مهدوی کپی از کانال ازاد است اقا تنهاست. ارتباط با مدیر @Yamahdibeia تبادل نداریم❌️
مشاهده در ایتا
دانلود
حرف خاص.mp3
17.51M
ماه رجب، یه فرقی داره با ماههای قبلش! که اگر بنده درکش کنه، خدا فرموده «مطیع اون بنده‌اش میشه»! منبع : جلسه سوم از مبحث پرواز در آسمان رجب‌ https://eitaa.com/zohornzdikhst
🔴🔴 فــُـــــوری و مــُـهم 🔴🔴 درخواست‌های مکرر اقشار مختلف مردم درخصوص ابلاغ و اجرای قانون حجاب موجب شد چندین پویش جمع آوری امضا در سایتهای فارس‌من، کارزار، اصل۸، و ... ایجاد شود، فارغ از اینکه اساساً یکی از آنها متعلق به جریان انقلاب نبوده و احتمال می‌رود شفافیت و صداقت کمتری داشته باشد و دیگری نیز رابط کاربری آسانی در ثبت شماره همراه متقاضیان نداشت، و از طرفی تجمیع همه اینها و افزایش هر چه بیشتر تعداد امضاها🎯 موضوع مهمتری است لذا با هماهنگی تشکل‌های کشوری مردمی مقرر شد با تجمیع ظرفیت‌ها و پرهیز از پراکنده کاری، حمایت مردمی از و اجرای در کنار درخواست رسیدگی عاجل به مردم، صرفاً و فقط از طریق لینک 👇 صورت پذیرد. https://yk8.ir/k5 اگر قبلاً هر کدام از پویش ها را امضا نموده اید، لطفاً مجددا روی لینک👆 بزنید و امضا کنید، چون این لینک👆مبنای سیاست‌گذاری‌ها و تصمیمات قرار خواهد گرفت انشالله. ◀️ کارگروه مردمی پیگیر ابلاغ و اجرای قانون حمایت از خانواده از طریق فرهنگ عفاف و حجاب ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
8.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️صمصامی نماینده مجلس: یارانۀ پنهان یک مفهوم جعلی و دروغ بزرگ است ما چنین چیزی در مبانی علم اقتصاد نداریم! یک مشت بیسواد نشسته و این مزخرفات را تحویل دولت داده‌اند تا بر سر مردم بکوبند! اگر حق و حقوق مردم را و جهانی دادید، آنوقت بیایید منابع ملی را هم در داخل دلاری محاسبه کنید.
20.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽چند دقیقه مهم از استاد فرزانه، حجت الاسلام قاسمیان خطاب به آقای پزشکیان ⁉️نمیدانیم رفتار شما از روی سادگی است یا از روی پیچیدگی! ⭕️وقتی حرف زدن بلد نیستید، نباید حرف بزنید. ⚠️آقای پزشکیان دارید مردم را به دره انتخاب های سخت می برید.
چیکار کنیم با همسرمون خوشبخت باشیم؟ 😍 خوشبخت بودن و داشتن زندگی خوب و آروم حاصل مهارتیه که با تمرین به دست میاد. تمرینی که گام اول اون مهربون بودن و ابراز محبت کردنه. مثلاً؛ 💖 اگه همسرمون ناراحت و خسته‌اس، به احساسش احترام بذاریم. 💖 هروقت به تنهایی احتیاج داریم و می‌خوایم با خودمون خلوت کنیم به همسرمون بگیم و مطمئنش کنیم که بزودی پیشش برمی‌گردیم. 💖 در حضور دیگران به همسرمون احترام بذاریم و از خوبی‌هاش بگیم. 💖 در مناسبت‌های خوب زندگی مثل سالروز ازدواج یا تولد مطلبی کوتاه بنویسیم و در اون به همسرمون ابراز عشق و علاقه کنیم. 💖 سعی کنیم رفتارهامون با اون مثل روزهای اول آشنایی باشه. 💖 صمیمت رو چاشنی زندگی کنیم و به جای این که روبروی هم باشیم کنار همدیگه حرکت کنیم. 💖 تو کارامون از همدیگه نظرخواهی کنیم و به کارهای روزانه‌ همسرمون علاقه نشون بدیم. 💖 گاهی با تهیه یه هدیه کوچیک یا زنگ زدن به محل کارش از حال همسرمون با خبر بشیم. ‌‌ https://eitaa.com/zohornzdikhst
💞 💠هر چند وقت یکبار، از همسرتان بپرسید چگونه همسری برای او هستید؟ آیا توانسته‌اید بخشی از خواسته‌های همسرتان را محقق کنید؟ از او بخواهید صادقانه رفتارهای و شما را بگوید. 💠 و شما از انتقاداتش استقبال ویژه کنید نه اینکه سبب مشاجره شود. پذیری، شما را نزد همسرتان و تو دل برو می‌کند. https://eitaa.com/zohornzdikhst
از بزرگی پرسیدند: از کجا بفهمیم در خواب غفلتیم یا نه؟؟ گفت: اگر برای امام زمانت کاری می کنی یا تبلیغی انجام میدهی و خلاصه قدمی برمی داری و به ظهور آن حضرت کمک میکنی بدان که بیداری؛ و الّا اگر مجتهد هم باشی در خواب غفلتی! { الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج } @zohornzdikhst🌹❤🌹
راس ساعت هشت ★ ♡🌺✧❥꧁🌺꧂❥✧🌺♡★ 🌺🍃ارادت رضوی اللهّمَ صَلِّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا ☆المرتَضی، الامامِ التّقیِّ النّقیِّ☆ و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْض☆ِ و مَن تَحتَ الثَّری☆ الصّدّیقِ الشَّهید☆ِصَلَوةً کثیرَةً تامَةً زاکیَة☆ًمُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً☆کافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ🕯 ☆۞☆۞☆۞☆۞☆ 🌺🍃 يا اَبَا الْحَسَنِ ياعَلِىَّ بْنَ مُوسى اَيُّهَاالرِّضا 🕯يَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ يا حُجَّةَ اللّهِ عَلى خَلْقِه 🕯ِ يا سَيِّدَنا وَمَوْلينا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا 🕯وَتَوَسَّلْنا بِكَ اِلَى اللّهِ 🕯وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَىْ حاجاتِنا 🌺🍃الْسَلٰامُ‌عَلیَڪَ‌یٰاعَلْےِ‌بْنِ‌مْوسَے‌الْرِضٰا ★ ♡🌺✧❥꧁🌺꧂❥✧🌺♡★
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗣ای مسلمانان بیدار شوید داریم از سرما می‌میریم💔 🔹فریاد یک آواره در نوار غزه با شدت گرفتن سرمای شدید😭
❤عشـــق مـن مهــــدی❤
💫🇮🇷💫🇮🇷💫💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷رمان امنیتی و تلنگری 💫 #زن_زندگی_آزادی 🇮🇷قسمت ۱ و ۲ سحر برای چندمین بار گوشی را
💫🇮🇷💫🇮🇷💫💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷💫🇮🇷رمان امنیتی و تلنگری 💫 🇮🇷قسمت ۳ و ۴ از راه‌پله که پایین میرفت بوی قهوه تلخ و نسکافه مشامش را نوزاش میداد. سحر نفس عمیقی کشید، انگار میخواست بوها را ببلعد و بر سرعت قدمهایش افزود. وارد کافی‌شاپ شد و به محض وارد شدن، هووی جمع پیش رویش به هوا رفت. سحر که چهره‌های آشنای دوستانش را میدید خوشحال شد و همانطور که با سرش با همه سلام و علیک میکرد به طرف دوستش رها رفت. رها که به جای صندلی، روی میز نشسته بود، با دیدن سحر با یک حرکت از روی میز پایین پرید و گفت: _اوه مادمازل هنوز هم تشریف نمی‌آوردید. سحر کنار رها ایستاد و همانطور که دستش را به سمت او دراز میکرد گفت: _سخت نگیر، هنوز که همه بچه‌ها نیومدن.. رها دست سحر را در دستانش گرفت و گفت: _این چه طرز لباس پوشیدنه؟ انگار نمیدونی کجا میخواییم بریم و چکار میخوایم بکنیم، یکی ببینتت فکر میکنه میری مجلس عزا، خوب دختر خوب حداقل یه رژی چیزی میزدی سحر خودش را به رها نزدیکتر کرد و گفت: _آهسته تر خوب، مگه نمیدونی مامانم مثل نگهبان در زندون مدام میپایتم، تازه مجبور نشدم با چادر بیام هنر کردم. تا این حرف از دهان سحر بیرون آند،رها خنده ی بلندی کرد و گفت: _خدای من!! در نظر بگیر با چادر چاقول بیای شعار زن، زندگی، آزادی بدی وااای مردم از خنده... سحر ویشگونی از پای رها گرفت و گفت: _ساکت باش بیا بریم اونجا من پشتم به جمع باشه یه کم خوشگل کنم و با این حرف به انتهای کافی‌شاپ که خیلی در دید نبود رفت و رها هم رو به روش نشست، سحر کیف آرایشی اش را از داخل کوله اش بیرون آورد و مشغول رنگ‌امیزی صورتش شد. یک ربع بعد که جمعشون کامل شده بود، همه دخترها شال و روسری از سرشان درآوردند و به بیرون از کافی شاپ رفتند... هر کدام از آن جمع داخل کافی شاپ، سوار ماشینی شدند. سحر و رها سوار ماشین کامران که از دوستان رها بود، شدند و یک پسر دیگر به نام همایون هم که از دوستان کامران بود با آنها همراه شد. سحر و رها عقب نشستند، همانطور که ماشین حرکت میکرد ناگهان سحر تصویر خودش را در آیینه جلوی ماشین دید. یک لحظه یکه‌ای خورد و باورش نمیشد که این دختر با موهای برهنه و گونه و لبهای سرخ و چشمان ریمل کشیده که بی واهمه با پسران نامحرم بگو و بخند میکند، سحر کریمی فرزند حسین کریمی است، پدری که روی پاکی دخترش قسم میخورد و الان نمیداند که دختر نازپرورده با حجب و حیایش داخل ماشین پسری غریبه سوار شده و به محل اغتشاشات میرود... سحر با صدای همایون نگاهش را از آیینه گرفت، همایون نگاهی به رها و سحر کرد و گفت: 🔥_به به خانم خوشگلارو باش! زنهایی که این چنین زیبا هستند مگر مجبورند مانند پیرزن های قدیمی چادر چاقول کنند و زیباییهای خودشان را پنهان کنند؟آخر این چه اعتقادات مزخرفی است... سحر لبخندی زد و رها قهقهه ای بلند زد و حرف همایون را تایید کرد. سحر قلبا با حرفهای همایون موافق نبود ولی انگار چیزی درون او میگفت باید به این محافل پا بگذاری تا خودت را به خانواده ثابت کنی زیرا پدرش، بابا حسین فکر میکرد که فقط زنان ایران با حجب و حیا هستند، در صورتی مدتی که سحر با جولیا درارتباط بود به نتیجه برعکسی رسیده بود، او اعتقاد داشت که جولیا با اینکه در کشوری غربی و آزاد زندگی میکند از سحر و امثال سحر با حجب و حیا تر است، زیرا همیشه سفارش های جولیا را به یاد داشت جولیا به سحر میگفت: "🔥مبادا دسته مردی به تو بخورد تو باید پاک بمانی و زمانی که پیش ما آمدی باز هم باید پاک بمانی، یک زن که وارد گروه و حلقه ما میشود باید پاک باشد و هیچ ارتباطی با مردان اطراف نداشته باشد." سحر میخواست با رفتنش به گروه جولیا به پدرش ثابت کند که یک زن با داشتن آزادی زیاد و حتی بدون لباسهای پوشیده، میتواند پاک و مقدس بماند. در همین افکار بود که صدای کامران بلند شد که میگفت: 🔥_به آخر خط رسیدیم لطفاً پیاده بشید، فکر میکنم چهارراه بعدی را بسته باشند، باید جدا جدا حرکت کنیم تا کسی متوجه نشه به محل گردهمایی میرویم. با این حرف کامران همه پیاده شدند و هر کدام جدا از دیگری به پیاده رو رفتند و شروع به حرکت کردند... 💫ادامه دارد.... 🇮🇷نویسنده: طاهره‌سادات حسینی
جاده انحرافی شیطان.mp3
12.75M
🔹 با یک روش بسیار شیک و بدونِ گناهِ شیطان، برای مشغول نگه‌داشتن ما در آخرالزمان و عدم درک اقتضائات زمانِ حساس کنونی در این پادکست آشنا می‌شوید. | منبع: جلسه ۴۰ از مبحث انسان شناسی در آئینه صحیفه سجادیه https://eitaa.com/zohornzdikhst