هدایت شده از ٠
#ایده_متن
#تقدیم_به_عشقم
"دوستت دارم"
در زبان مردان
شکل های مختلفی دارد
بعضی ها با یک شاخه گل
بعضی ها
با یک چشمک در یک مهمانی شلوغ
برخی با بوسه ای آتشین
در نیمه های شب
عده ای با گفتن:
"خانم، آستینم را تا میزنی؟"
اما
فقط تعداد اندکی از آنها
بجای گفتن دوستت دارم،
برای معشوقه شان
شعر می سرایند!
با این تفاوت که
می خواهند
تمام دنیا
از این دوست داشتن باخبر شوند!
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
میدونی ... !
خیلی خوبه که آدم یه نفرو داشته باشه که بهش افتخار کنه ....
دلش بهش قرص باشه که همیشه هست😊
کنارش که راه میری ، سرش رو بالا بگیره و هی خودشو بهش نزدیک کنه تا همه بدونن باهاشه 🤗
دستشو که بگیره دیگه جز خدا از هیچکس نترسه 💙
هر جا که بره مطمئن باشه بهترین و امن ترین پناهگاه دنیا کنارشه
بازوشو که میگیری کاملا مردونگیش مشخصه
روبروش که میشینی دنیا رو تو چشماش میبینی
مهم نیست بقیه خوشبختی رو در چی میبینند ، مهم اینه که تو در کنارش خوشبخت ترینی ❤️
دلیل خوشبختی ام عاشقتم
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#آقایان_بدانند
اقای محترم
وقتی شما مدام میخواهید به همسرتان ثابت كنید بیشتر از او میدانید و به طور غیرمستقیم به او میگویید كه خطا كار است، اگر هم تائید موقت همسرتان را دریافت كنید به علت خستگی او از نگاه عاقل اندر سفیه شماست. روش تصمیم گرفتن با یكدیگر را بیاموزید و عقایدتان را بدون پافشاری بیان كنید. اگر چنین فضایی در چاردیواری شما حاكم شود، به جای حق و باطل یك « ما » خواهید داشت كه طرفین میتوانند عقیدهشان را بیان كنند و یك طرف همیشه حرفش را به كرسی نمینشاند. در این صورت، فضای خانه آماده است تا همدیگر را دوست داشته باشید.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#حدیث
ثواب خدمت همسر 🌸
آقا امام باقر عليه السّلام فرمودند:
هر زنی که #هفت_روز
شوهرش را خدمت کند،
خداوند هفت در دوزخ را به روی او ببندد
و هشت در بهشت را به رويش بگشايد,
تا از هر در که خواهد وارد شود و
فرمودند: هيچ زنی نيست که #جرعه_اي_آب
به شوهرش بنوشاند مگر آن که اين عمل او
برايش بهتر از يک سال باشد.
که روزهايش را #روزه بگيرد
و شبهايش را به #عبادت سپری کند.
وسائل الشيعه، ج۱۴ ص۱۲۳
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
javadmoghadam.mp3
زمان:
حجم:
6.02M
#پیشواز_محرم
🎵پیرهنی که از سال قبل گذاشتم کنار میارم
🎤جواد #مقدم
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
90443.wav
حجم:
465.5K
#پیشواز_همراه_اول
🎵شیعه و ذلت هیهات
🎤مهدی #سلحشور
👈ارسال کد90443 به شماره 8989
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
WWW.SAFFAT.NET035 - Ezat Dar Dahanbini Va Cheshm Va Hamcheshmi Nist.mp3
زمان:
حجم:
6.65M
#صوت_زناشویی
عزت در دهن بینی و چشم و هم چشمی نیست
#عباسی
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#تست_همسرداری
💠هر چند وقت یکبار، از همسرتان بپرسید چگونه همسری برای او هستید؟ آیا توانستهاید بخشی از خواستههای #همسرتان را محقق کنید؟
از او بخواهید صادقانه رفتارهای #مثبت و #منفی شما را بگوید.
💠 و شما از انتقاداتش استقبال ویژه کنید نه اینکه سبب #مشاجره شود.
انتقادپذیری، شما را نزد همسرتان #محبوب و تو دل برو میکند.😊
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
#محرم
میتونید متن زیر را همراه با ی نقاشی زیبا بنویسید و داخل کیف پول همسری قرار بدهید.
بوی قدم های ارباب می آید.
این روزها فرصت خوبی است.
تا به یاد بیارم تو را از چه کسی دارم.
همسرم حسینی ام مرا همچون خودت زهرایی کن...
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
1_24315522.mp3
زمان:
حجم:
9.82M
#محبت_درمانی ۲۳
❌نکنه برای چند صباح عبادت
خودتُ از خیلیا بهتر بدونیا...
هروقت باور کردی؛
که دیگران از تو پاک تر و بالاترند
جنس محبتت، یه جنس ناب و خواستنی میشه!
@zoje_beheshti
هدایت شده از آرشیو
رمان
#دختر_شینا
#قسمت_پانزدهم
پنجم عید بود و بیشتر دید و بازدیدهایمان را رفته بودیم. صبح که از خواب بیدار شدیم، صمد گفت: «می خواهم امروز بروم.»
بهانه آوردم: «چه خبر است به این زودی! باید بمانی. بعد از سیزده برو.»
گفت: «نه قدم، مجبورم نکن. باید بروم. خیلی کار دارم.»
گفتم: «من دست تنهام. اگر مهمان سرزده برسد، با این دو تا بچه کوچک و دستگیر چه کار کنم؟»
گفت: «تو هم بیا برویم.»
جا خوردم. گفتم: «شب خانه کی برویم؟ مگر جایی داری؟!»
گفت: «یک خانه کوچک برای خودم اجاره کرده ام. بد نیست. بیا ببین خوشت می آید.»
گفتم: «برای همیشه؟»
خندید و با خونسردی گفت: «آره. این طوری برای من هم بهتر است. روز به روز کارم سخت تر می شود، و آمد و رفت هم مشکل تر. بیا جمع کنیم برویم همدان.»
باورم نمی شد به این سادگی از حاج آقایم، زن داداشم، شیرین جان و خانه و زندگی ام دل بکنم. گفتم: «من نمی توانم طاقت بیاورم. دلم تنگ می شود.»
.
هدایت شده از آرشیو
روزهای اول دوری از حاج آقایم بی تابم می کرد. آن قدر که گاهی وقت ها دور از چشم صمد می نشستم و های های گریه می کردم. این سفر فقط یک خوبی داشت. صمد را هر روز می دیدم. هفته اول برای ناهار می آمد خانه. ناهار را با هم می خوردیم. کمی با بچه ها بازی می کرد. چایش را می خورد و می رفت تا شب. کار سختی داشت. اوایل انقلاب بود. اوج خراب کاری منافقین و تروریست ها. صمد با فعالیت های گروهک ها مبارزه می کرد. کار خطرناکی بود.
آمدن ما به همدان فایده دیگری هم داشت. حالا دوست و آشنا و فامیل می دانستند جایی برای اقامت دارند. اگر خرید داشتند یا می خواستند دکتر بروند، به امید ما راهی همدان می شدند. با این حساب، اغلب روزها مهمان داشتم. یک ماه که گذشت. تیمور، برادر صمد، آمد پیش ما. درس می خواند. قایش مدرسه راهنمایی نداشت. اغلب بچه ها برای تحصیل می رفتند رزن ـ که رفت و برگشتش کار سختی بود. به همین خاطر صمد تیمور را آورد پیش خودمان. حالا واقعاً کارم زیاد شده بود. زحمت بچه ها، مهمان داری و کارهای روزانه خسته ام می کرد.
آن روز صمد برای ناهار به خانه نیامد. عصر بود. تیمور نشسته بود و داشت تکالیفش را انجام می داد که صدای زنگ در بلند شد. تیمور رفت و در را باز کرد.
.