eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
15.1هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
3.3هزار ویدیو
414 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
طوری که مادرشوهرم نفهمد، آرام و ریزریز گفت: «قدم خانم! ببین چی می گویم. نه جیغ و داد کن و نه سر و صدا. مواظب باش مامان نفهمد.» دست و پایم یخ کرده بود. تمام تنم می لرزید. تکیه ام را به یخچال دادم و زیر لب نالیدم: «یا حضرت عباس! صمد طوری شده؟!» آقا شمس الله بغض کرده بود. سرخ شد. آرام و شکسته گفت: «ستار شهید شده.» آشپزخانه دور سرم چرخید. دستم را روی سرم گذاشتم. نمی دانستم باید چه بگویم. لب گزیدم. فقط توانستم بپرسم: «کِی؟!» آقا شمس الله اشک چشم هایش را پاک کرد و گفت: «تو را به خدا کاری نکن مامان بفهمد.» بعد گفت: «چند روزی می شود. باید هر طور شده مامان را ببریم قایش.» بعد از آشپزخانه بیرون رفت. نمی دانستم چه کار کنم. به بهانه چای دم کردن تا توانستم توی آشپزخانه ماندم و گریه کردم. هر کاری می کردم، نمی توانستم جلوی گریه ام را بگیرم. آقا شمس الله از توی هال صدایم زد. زیر شیر ظرف شویی صورتم را شستم و با چادر آن را خشک کردم. چند تا چای ریختم و آمدم توی هال. آقا شمس الله کنار مادرشوهرم نشسته و به تلویزیون خیره شده بود، تا مرا دید، گفت: «می خواهم بروم قایش، سری به دوست و آشنا بزنم. شما نمی آیید؟!»
می دانستم نقشه است. به همین خاطر زود گفتم: «چه خوب، خیلی وقته دلم می خواهد سری به حاج آقایم بزنم. دلم برای شینا یک ذره شده. مخصوصاً از وقتی سکته کرده، خیلی کم طاقت شده. می گویند بهانه ما را زیاد می گیرد. می آیم یکی دو روز می مانم و برمی گردم.» بعد تندتند مشغول جمع کردن لباس های بچه ها شدم. ساکم را بستم. یک دست لباس مشکی هم برداشتم و گفتم: «من آماده ام.» توی ماشین و بین راه همه اش به فکر صدیقه بودم. نمی دانستم چطور باید توی چشم هایش نگاه کنم. دلم برای بچه هایش می سوخت. از طرفی هم نمی توانستم پیش مادرشوهرم چیزی بگویم. این غصه ها را که توی خودم می ریختم، می خواستم خفه شوم. به قایش که رسیدیم، دیدم اوضاع مثل همیشه نیست. انگار همه خبردار بودند، جز ما. به در و دیوار پارچه های سیاه زده بودند. مادرشوهرم بنده خدا با دیدن آن ها هول شده بود و پشت سر هم می پرسید: «چی شده. بچه ها طوری شده اند؟!» جلوی خانه مادرشوهرم که رسیدیم، ته دلم خالی شد. در خانه باز بود و مردهای سیاه پوش می آمدند و می رفتند. بنده خدا مادرشوهرم دیگر دستگیرش شده بود اتفاقی افتاده. دلداری اش می دادم و می گفتم: «طوری نشده. شاید کسی از فامیل فوت کرده.»
همین که توی حیاط رسیدیم، صدیقه که انگار خیلی وقت بود منتظرمان بود، به طرفمان دوید. خودش را توی بغلم انداخت و شروع کرد به گریه کردن. زار می زد و می گفت: «قدم جان! حالا من سمیه و لیلا را چطور بزرگ کنم؟» سمیه دوساله بود؛ هم سن سمیه من. ایستاده بود کنار ما و بهت زده مادرش را نگاه می کرد. لیلا تازه شش ماهش تمام شده بود. مادرشوهرم، که دیگر ماجرا را فهمیده بود، همان جلوی در از حال رفت. کمی بعد انگار همه روستا خبردار شدند. توی حیاط جای سوزن انداختن نبود. زن ها به مادرشوهرم تسلیت می گفتند. پا به پایش گریه می کردند و سعی می کردند دلداری اش بدهند. فردای آن روز نزدیک های ظهر بود که چند تا بچه از توی حیاط فریاد زدند: «آقا صمد آمد. آقا صمد آمد.» خانه پر از مهمان بود. دویدیم توی حیاط. صمد آمده بود. با چه وضعیتی! لاغر و ضعیف با موهایی ژولیده و صورتی سیاه و رنجور. دلم نیامد جلوی صدیقه با صمد سلام و احوال پرسی کنم، یا جلو بروم و چیزی بگویم. خودم را پشت چند نفر قایم کردم. چادرم را روی صورتم کشیدم و گریه کردم. صدیقه دوید طرف صمد. گریه می کرد و با التماس می گفت: «آقا صمد! ستار کجاست؟! آقا صمد داداشت کو؟!»
صمد نشست کنار باغچه، دستش را روی صورتش گذاشت. انگار طاقتش تمام شده بود. های های گریه می کرد. دلم برایش سوخت. صدیقه ضجّه می زد و التماس می کرد: «آقا صمد! مگر تو فرمانده ستار نبودی. من جواب بچه هایش را چی بدهم؟! می گویند عمو چرا مواظب بابامان نبودی؟!» جمعیتی که توی حیاط ایستاده بودند با حرف های صدیقه به گریه افتادند. صدیقه بچه هایش را صدا زد و گفت: «سمیه! لیلا! بیایید عمو صمد آمده. باباتان را آورده.» دلم برای صمد سوخت. می دانستم صمد تحمل این حرف ها و این همه غم و غصه را ندارد. طاقت نیاوردم. دویدم توی اتاق و با صدای بلند گریه کردم. برای صمد ناراحت بودم. دلم برایش می سوخت. غصه بچه های صدیقه را می خوردم. دلم برای صدیقه می سوخت. صمد خیلی تنها شده بود. صدای گریه مردم از توی حیاط می آمد. از پشت پنجره به بیرون نگاه کردم. صمد هنوز کنار باغچه نشسته بود. دلم می خواست بروم کنارش بنشینم و دلداری اش بدهم. می دانستم صمد از هر وقت دیگر تنهاتر است. چرا هیچ کس به فکر صمد نبود. نمی توانستم یک جا بایستم. دوباره به حیاط رفتم. مادرشوهرم روبه روی صمد نشسته بود. سرش را روی پاهای او گذاشته بود. گریه می کرد و می پرسید: «صمد جان! مگر من داداشت را به تو نسپردم؟!»
صمد همچنان سرش را پایین انداخته بود و گریه می کرد. مردها آمدند. زیر بازوی صمد را گرفتند و او را بردند توی اتاق مردانه. جلو رفتم و کمک کردم تا خواهرشوهر و مادرشوهرم و صدیقه را ببریم توی اتاق. از بین حرف هایی که این و آن می زدند، متوجه شدم جنازه ستار مانده توی خاک دشمن. صمد با اینکه می توانسته جسد را بیاورد، اما نیاورده بود. به همین خاطر مادرشوهرم ناراحت بود و یک ریز گریه می کرد و می گفت: «صمد! چرا بچه ام را نیاوردی؟!» آخر شب وقتی خانه خلوت شد؛ صمد آمد پیش ما توی اتاق زنانه. کنار مادرش نشست. دست او را گرفت و بوسید و گفت: «مادر جان! مرا ببخش. من می توانستم ستارت را بیاورم؛ اما نیاوردم. چون به جز ستار جسد برادرهای دیگرم روی زمین افتاده بود. آن ها هم پسر مادرشان هستند. آن ها هم خواهر و برادر دارند. اگر ستار را می آوردم، فردای قیامت جواب مادرهای شهدا را چی می دادم. اگر ستار را می آوردم، فردای قیامت جواب برادرها و خواهرهای شهدا را چی می دادم.» می گفت و گریه می کرد. تازه آن وقت بود متوجه شدم پشت لباسش خونی است. به خواهرشوهرم با ایما و اشاره گفتم: «انگار صمد مجروح شده.»
صمد مجروح شده بود. اما نمی گذاشت کسی بفهمد. رفت و لباسش را عوض کرد. خواهرش می گفت: «کتفش پانسمان شده انگار جراحتش عمیق است و خونریزی دارد.» با این حال یک جا بند نمی شد. هر چه توان داشت، گذاشت تا مراسم ستار آبرومندانه برگزار شود. روز سوم بود. در این چند روز حتی یک بار هم نشده بود با صمد حرف بزنم. با هم روبه رو شده بودیم، اما من از صدیقه خجالت می کشیدم و سعی می کردم دور و بر صمد آفتابی نشوم تا یک بار دل صدیقه و بچه هایش نشکند. بچه ها را هم داده بودم خواهرهایم برده بودند. می ترسیدم یک بار صمد بچه ها را بغل بگیرد و به آن ها محبت کند. آن وقت بچه های صدیقه ببینند و غصه بخورند. عصر روز سوم، دختر خواهرشوهرم آمد و گفت: «دایی صمد باهات کار دارد.» انگار برای اولین بار بود می خواستم او را ببینم. نفسم بالا نمی آمد. قلبم تاپ تاپ می کرد؛ طوری که فکر می کردم الان است که از قفسه سینه ام بیرون بزند. ایستاده بود توی حیاط. سلام که داد، سرم را پایین انداختم. حالم را پرسید و گفت: «خوبی؟! بچه ها کجا هستند؟!» گفتم: «خوبم. بچه ها خانه خواهرم هستند. تو حالت خوب است؟!» سرش را بالا گرفت و گفت: «الهی شکر.» دیگر چیزی نگفتم. نمی دانستم چرا خجالت می کشم. احساس گناه می کردم. ادامه دارد....... .
هدایت شده از ٠
👇 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11595 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11697 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11804 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11896 👇(قسمت پنجم هست ولی ب اشتباه بالای صفحه رمان قسمت ششم تایپ شده ترتیب صفحه درسته دوستان) https://eitaa.com/zoje_beheshti/11968 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12170 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12265 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12334 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12425 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12484 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12619 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12713 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12972 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13078 https://eitaa.com/zoje_behesht i/13155 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13217 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13422 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13512 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ 👇 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11595 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11697 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11804 https://eitaa.com/zoje_beheshti/11896 👇(قسمت پنجم هست ولی ب اشتباه بالای صفحه رمان قسمت ششم تایپ شده ترتیب صفحه درسته دوستان) https://eitaa.com/zoje_beheshti/11968 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12170 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12265 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12334 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12425 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12484 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12619 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12713 https://eitaa.com/zoje_beheshti/12972 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13078 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13155 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13217 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13422 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13512 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13664 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13756 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13825 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13919 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14016 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14168 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14245 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14343 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14421 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14481 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14625 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14697 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
هدایت شده از ٠
معمولا ازدواج ، به خاطرِ " ظاهر " و " موقعیت " شکل میگیره و طلاق ، به خاطرِ " اخلاق " ! یه كم توو معیارامون تجدیدِ نظر کنیم ... ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
از «معاشرت‌های مضر» دوری کنید 🍃 رهبرانقلاب: این‌که گفته‌اند به نامحرم نگاه نکنید؛ این‌که به زن‌ها9 گفته‌اند برای غیر شوهرتان آرایش نکنید؛ 🍃 اینکه به مردها گفته‌اند به چهره‌ی آرایش‌کرده‌ی زن دیگری غیر از همسرتان نگاه نکنید، ⚠️ و از مخالطت‌ها و «معاشرت‌های مضر» اجتناب ورزید، ☆ بخش عمده‌اش این است که محیط داخل خانواده، محیط امن و امان شود ✅ و زن و شوهر، اختصاصی هم باشند. ۸۲/۰۲/۲۸ زن، خانواده و موفق ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
احترام به شوهر در جمع 💞وقتی در مهمانی هستید و قراره شوهرتون بعدا به جمع ملحق بشه هر وقت رسید، جلوی پاش تمام قد بایستید 💞با این کار هم به خودتون احترام گذاشتید هم به همسرتون و هم دیگران رو به احترام گذاشتن به شوهرتون ترغیب کردید ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
همسرم،تو فوق العاد ای!  مثلا همسر شما می گوید "اگه یکماه آشپزی نکنم چیکار می کنی؟" بدترین جواب این است :"خب طلاقت میدم!" بعد هم غش غش میخندید و در پاسخ ناراحتی همسرتان می گویید :"بابا شوخی کردم" همسر شما هم ناراحت می شود و شما او را "بی جنبه" خطاب می کنید و یک شوخی ساده می شود بهانه ای برای جنجال ! خب حالا فرضا اگر خیلی مرد خوبی باشید از دل همسرتان هر طور شده در می آورید، اما یک اتفاق خیلی بد افتاده ، همسر شما نگران و مضطرب می شود، به فکر می رود ، ناراحت می شود ، در رابطه زناشویی اش کمی سرد می شود و ... البته منظورم این نیست که گاهی با یک شوخی کوچک همه چیز خراب می شود ، منظور این است که وقتی از این شوخی ها کردید کم کم عادت تان می شود و به تدریج تیشه به ریشه رابطه می زنید. گیرم  شب دیر به خانه می آیید ، همسرتان می گوید :"کجا بودی تا این وقت شب؟" شما هم می گویید:"خونه دومی !!!" خیلی شوخی جالبی بود نه ؟ یا مثلا بدون هیچ بهانه ای مسئله زن دوم را مطرح می کنید ! مثلا به بچه هایتان می گویید:" آره دیگه کم کم میخوام یه مامان جدید براتون بیارم!" البته تجربه ی من ثابت کرده مردانی که از این شوخی ها می کنند ، کسانی هستند که هیچ وقت این کار را نمی کنند ! ولی باز هم می گویم این شوخی ها تیشه به ریشه زندگی می زند. 💐💐💐💐💐💐 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
ویژه عقدی ها 👌💃 شَب قَبل از خواب مَگَرمیشوَد بیخیالِ بوی عَطرِتَنِ کَسی شُد کِه ساعَتی قَبل مُوقعِ خُداحافِظّی سَخت دَر آغُوشَش کِشیدِه بُودی..!؟ شب بخیر ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
پروردگارا خود را تقدیم تو میدارم با من کن و از من ساز آنچه خود اراده کنی از اسارت نفس رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشکلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد، برای کسانی که با قدرت تو عشق تو و راه تو یاریشان خواهم داد باشد که همیشه بر اراده ات گردن نهم. آمین 😊❤ شبتون روشن به حضور خداوند همراهان گرامی ❤ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از Ahmad
⚫️حمله فضایی ها به پلیس 😱 زیبا ترین دختر جهان⚜ رفت امد ترامپ با مرلین منسون⚜ کشف جسد یک دایناسور در تهران🚫 نشانه های وجود اجنه🔞🔞🔞 همه همه در چنل زیر👇 http://eitaa.com/joinchat/4136697869Cf9a42fb6c7 عجایب جهان را با ما بشناسید👆
هدایت شده از ٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول هفته تون عالی خدایا🌼🍃 باتوکل به نام اعظمت هفته رو شروع میکنیم به امید ۷روزخیروبرکت ۷روزسلامتی🌼🍃 ۷روزآرامش وپیشرفت ۷روززندگےپرازخوشبختی @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
🔰السلام علیک🔰 ▫️یا رسول الله ص ▪️یا حضرت محمد ص ✅ذکر روز "شنبه ۱۰۰مرتبه ✨ياربّ العَالمَِين✨ ✨ای پروردگارجهانیان✨ @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#حدیث ❌ امام علی (ع): ✳️ کسیکه #احتکار میکند، اگر تمام درآمد آن را هم #صدفه بدهد، کفاره گناه او نخواهد شد... @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
صبحگاهى قانونى داريم كه هميشه ثابت است: "ما به محيطمان عادت ميكنيم" اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است.اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگوییدو اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت. اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است. "تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوی" ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
4_5886709947156136884.mp3
3.16M
"پزشکان اصطلاحاتی دارندکه ما نمی‌فهمیم، ما دردهایی داریم که آنها نمی‌فهمند، نفهمی بد دردی است خوش به حال دامپزشکان!" "حسین پناهی" روز دامپزشک مبارک @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
طلـــ🙂ـبگی جهاده.... اما....😜 همــ😌ـسر طلبه بودن جهاد اڪبره 😬 ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
برای خانومایی که همسرشون در طول روز زیاد بهشون زنگ نمی‌زنه و جواب پیام هاشونو نمیده 😉 بعضی وقتا واسه اینکه دل خانمت شاد بشه❤️ همون خانمی که جونش به جونت بسته هستش و قدر یه دنیا عاشقته و دوست داره 😍و ایمان داره که تو هم مثل خودش عاشقانه دوسش داری❤️ بهش زنگ بزن💞 و حالشو بپرس تو که نمیدونی اون از صبح تا شب چشمش تو گوشیه که عشقش بهش بزنگه🙁. بعضی وقتا جواب پیام هاشو بده 😊و در جواب اون همه پیامی که بهت عاشقانه میفرسته 😍تو هم بهش پیام بفرست و بگو که دوسش داری😉 نمیدونی که وقتی به خانمت میگی که دوسش داری و عاشقشی یا بهش میگی که تو بهترینی🙂 ، چقدر احساس دوست داشتن و عاشق تو بودن در دلش زیاد زیاد میشه 😇و احساس مهم بودن می‌کنه احساس می‌کنه که واسه آقاییش💏 خیلی مهم و آرامش بخشه❤️ ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
1_27768739.mp3
10.92M
۴۳ محبت کردن، سلیقه ای نیستا یاد بگیر، با نگاه خدا، آدما رو برای مهرورزی بیشتر انتخاب کنی❤️ @zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
1_28029443.mp3
11.35M
۴۴ ✨ امام حسین "ع"؛ نیاز دیگران به تو، ازنعمتهای خداست! یه موقعیت رشد و بزرگ شدن روحت؛ نیاز دیگران به توست. با غرور ردش نکنیا❗️ @zoje_beheshti
محبت درمانی ١👇 https://eitaa.com/zoje_beheshti/9050 محبت درمانی ٢👇 https://eitaa.com/zoje_beheshti/9275 محبت درمانی ٣ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9400 محبت درمانی ٤ https://eitaa.com/zoje_beheshti/9869 محبت درمانی ٥ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10031 محبت درمانی ٦ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10192 محبت درمانی ٧ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10397 محبت درمانی ٨ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10546 محبت درمانی ٩ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10608 محبت درمانی ١٠ https://eitaa.com/zoje_beheshti/10741 محبت درمانی ۱۱ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11179 محبت درمانی ۱۲ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11497 محبت درمانی ۱۳ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11857 محبت درمانی ۱۴ https://eitaa.com/zoje_beheshti/11982 محبت درمانی ۱۵ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12084 محبت درمانی ۱۶ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12161 محبت درمانی ۱۷ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12396 محبت درمانی ۱۸ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12465 محبت درمانی ۱۹ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12555 محبت درمانی ۲۰ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12601 محبت درمانی ۲۱ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12678 محبت درمانی ۲۲ https://eitaa.com/zoje_beheshti/12922 محبت درمانی ۲۳ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13153 محبت درمانی ۲۴ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13232 محبت درمانی ۲۵ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13233 محبت درمانی ۲۶ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13313 محبت درمانی ۲۷ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13358 محبت درمانی ۲۸ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13413 محبت درمانی ۲۹ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13420 محبت درمانی ۳۰ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13466 محبت درمانی ۳۱ https://eitaa.com/zoje_beheshti/13467 محبت درمانی 32 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13591 محبت درمانی 33 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13592 محبت درمانی 34 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13719 محبت درمانی 35 https://eitaa.com/zoje_beheshti/13720 محبت درمانی 36 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14129 محبت درمانی 37 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14061 محبت درمانی 38 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14125 محبت درمانی 39 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14272 محبت درمانی 40 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14408 محبت درمانی 41 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14409 محبت درمانی 42 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14562 محبت درمانی43 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14751 محبت درمانی 44 https://eitaa.com/zoje_beheshti/14752
هدایت شده از ٠
وفاداری همسران! وفاداری یعنی اینکه تحت هر شرایطی پشت سر همسرتان خوب حرف بزنید.اگر مشکلی دارید که باید آن را مطرح کنید،فقط با همسرتان و در خلوت خودتان این کار را بکنید. @zoje_beheshti