هدایت شده از ٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول هفته تون عالی
خدایا🌼🍃
باتوکل به نام اعظمت
هفته رو شروع میکنیم
به امید
۷روزخیروبرکت
۷روزسلامتی🌼🍃
۷روزآرامش وپیشرفت
۷روززندگےپرازخوشبختی
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#تمرین صبحگاهى
#انرژی_مثبت
قانونى داريم كه هميشه ثابت است:
"ما به محيطمان عادت ميكنيم"
اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است.اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید
اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگوییدو اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.
اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
"تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوی"
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
4_5886709947156136884.mp3
3.16M
#رادیو
"پزشکان اصطلاحاتی دارندکه ما نمیفهمیم،
ما دردهایی داریم که آنها نمیفهمند،
نفهمی بد دردی است
خوش به حال دامپزشکان!"
"حسین پناهی"
روز دامپزشک مبارک
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
طلـــ🙂ـبگی جهاده....
اما....😜
همــ😌ـسر طلبه بودن جهاد اڪبره 😬
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
برای خانومایی که همسرشون در طول روز زیاد بهشون زنگ نمیزنه و جواب پیام هاشونو نمیده
😉 بعضی وقتا واسه اینکه دل خانمت شاد بشه❤️ همون خانمی که جونش به جونت بسته هستش و قدر یه دنیا عاشقته و دوست داره 😍و ایمان داره که تو هم مثل خودش عاشقانه دوسش داری❤️ بهش زنگ بزن💞 و حالشو بپرس تو که نمیدونی اون از صبح تا شب چشمش تو گوشیه که عشقش بهش بزنگه🙁. بعضی وقتا جواب پیام هاشو بده 😊و در جواب اون همه پیامی که بهت عاشقانه میفرسته 😍تو هم بهش پیام بفرست و بگو که دوسش داری😉 نمیدونی که وقتی به خانمت میگی که دوسش داری و عاشقشی یا بهش میگی که تو بهترینی🙂 ، چقدر احساس دوست داشتن و عاشق تو بودن در دلش زیاد زیاد میشه 😇و احساس مهم بودن میکنه احساس میکنه که واسه آقاییش💏 خیلی مهم و آرامش بخشه❤️
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
1_27768739.mp3
10.92M
#محبت_درمانی ۴۳
محبت کردن، سلیقه ای نیستا
یاد بگیر، با نگاه خدا، آدما رو برای مهرورزی بیشتر انتخاب کنی❤️
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
1_28029443.mp3
11.35M
#محبت_درمانی ۴۴
✨ امام حسین "ع"؛
نیاز دیگران به تو، ازنعمتهای خداست!
یه موقعیت رشد و بزرگ شدن روحت؛
نیاز دیگران به توست.
با غرور ردش نکنیا❗️
@zoje_beheshti
#لیست
محبت درمانی ١👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9050
محبت درمانی ٢👇
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9275
محبت درمانی ٣
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9400
محبت درمانی ٤
https://eitaa.com/zoje_beheshti/9869
محبت درمانی ٥
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10031
محبت درمانی ٦
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10192
محبت درمانی ٧
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10397
محبت درمانی ٨
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10546
محبت درمانی ٩
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10608
محبت درمانی ١٠
https://eitaa.com/zoje_beheshti/10741
محبت درمانی ۱۱
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11179
محبت درمانی ۱۲
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11497
محبت درمانی ۱۳
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11857
محبت درمانی ۱۴
https://eitaa.com/zoje_beheshti/11982
محبت درمانی ۱۵
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12084
محبت درمانی ۱۶
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12161
محبت درمانی ۱۷
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12396
محبت درمانی ۱۸
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12465
محبت درمانی ۱۹
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12555
محبت درمانی ۲۰
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12601
محبت درمانی ۲۱
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12678
محبت درمانی ۲۲
https://eitaa.com/zoje_beheshti/12922
محبت درمانی ۲۳
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13153
محبت درمانی ۲۴
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13232
محبت درمانی ۲۵
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13233
محبت درمانی ۲۶
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13313
محبت درمانی ۲۷
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13358
محبت درمانی ۲۸
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13413
محبت درمانی ۲۹
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13420
محبت درمانی ۳۰
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13466
محبت درمانی ۳۱
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13467
محبت درمانی 32
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13591
محبت درمانی 33
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13592
محبت درمانی 34
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13719
محبت درمانی 35
https://eitaa.com/zoje_beheshti/13720
محبت درمانی 36
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14129
محبت درمانی 37
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14061
محبت درمانی 38
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14125
محبت درمانی 39
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14272
محبت درمانی 40
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14408
محبت درمانی 41
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14409
محبت درمانی 42
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14562
محبت درمانی43
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14751
محبت درمانی 44
https://eitaa.com/zoje_beheshti/14752
هدایت شده از ٠
#نکته
وفاداری همسران!
وفاداری یعنی اینکه تحت هر شرایطی پشت سر همسرتان خوب حرف بزنید.اگر مشکلی دارید که باید آن را مطرح کنید،فقط با همسرتان و در خلوت خودتان این کار را بکنید.
@zoje_beheshti
هدایت شده از ٠
#خانمها_بدانند
بانوی عزیز
سعی کن طرح روی جلد نباشی
تا دیگران فقط به ظاهرت بگویند به به!
سعی کن جدول کلاسیک نباشی
تا دیگران برای سرگرمی به راحتی تو را حل کنند
و آنگاه خیال برشان دارد که همه چیز می دانند
سعی کن فقط سرشار از نکات ریز خانه داری نباشی
که فقط بدرد همسایه ات بخورد
تاشیوه های نوین پخت غذا را بیاموزد
سعی کن دانستنی های مفیدی نباشی
تا بدرد هر کسی بخوری به جز دردهای خودت
اینها که گفتم همه خوبند ولی کافی نیست
باید همه ی اینها باشی ولی بجای خود
یک زن باید یاد بگیرد جنگنده باشد
جنگ برای زندگی خودش
به جای خواندن رومانهای عاشقانه و شورانگیزی که هرهفته در مجلات دنبال میکنی
سعی کن خودت روایتگر داستانی عاشقانه باشی
یک رمان بلند.
که تو در آن زن باشی
یک زن تمام عیار
با تمام جنبه های زنانه ات
گاه زیبا و ظریف و عشوه گر
گاه سرسخت و جنگنده
گاه باهوش و سازنده
گاه مولد و پرورش دهنده
رمانی بنویس عاشقانه
که پای قصه اش نوشته شود
ادامه دارد ....
وتو تنها قهرمان زن این داستان پر شور باشی .
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
هدایت شده از ٠
#ایده_متن
خوشبختی من در بودن باتو است و روز تولد تو تقدیر خوشبختی من است
وجود تو تنها هدیه گران بهایی بود که خداوند من را لایق آن دانست
❤️تقدیم به مخاطب خاصم❤️
💐تــــــــــــولـــــــــدتـــــــــــــ مـــــــــبــــــــارکـــــــــــــــ💐
@zoje_beheshti
#رمان
#دخترشینا
#قسمت_سی_یکم
با خودم می گفتم: «حالا که ستار شهید شده و صدیقه عزادار است، من چطور دلم بیاید کنار شوهرم بایستم و جلوی این همه چشم با او حرف بزنم.» صمد هم دیگر چیزی نگفت. داشت می رفت اتاق مردانه، برگشت و گفت: «بعد از شام با هم برویم بچه ها را ببینیم. دلم برایشان تنگ شده.»
بعد از شام صدایم کرد. طوری که صدیقه متوجه نشود، آماده شدم و آمدم توی حیاط و دور از چشم همه دویدم بیرون.
دنبالم آمد توی کوچه و گفت: «چرا می دوی؟!»
گفتم: «نمی خواهم صدیقه مرا با تو ببیند. غصه می خورد.»
آهی کشید و زیر لب گفت: «آی ستار، ستار. کمرمان را شکستی به خدا.»
با آنکه بغض گلویم را گرفته بود، گفتم: «مگر خودت نمی گویی شهادت لیاقت می خواهد. خوب ستار هم مزد اعمالش را گرفت. خوش به حالش.»
صمد سری تکان داد و گفت: «راست می گویی. به ظاهر گریه می کنم؛ اما ته دلم آرام است. فکر می کنم ستار جایش خوب و راحت است. من باید غصه خودم را بخورم.»
داشتم از درون می سوختم. برای بچه های صدیقه پرپر می زدم. اما دلم می خواست غصه صمد را کم کنم. گفتم: «خوش به حالش. کاشکی ما را هم شفاعت کند.»
@zoje_beheshti
همین که به خانه خواهرم رسیدیم، بچه ها که صمد را دیدند، مثل همیشه دوره اش کردند. مهدی نشسته بود بغل صمد و پایین نمی آمد. سمیه هم خودش را برای صمد لوس می کرد. خدیجه و معصومه هم سر و دستش را می بوسیدند. به بچه ها و صمد نگاه می کردم و اشک می ریختم. صمد مرا که دید، انگار فکرم را خواند، گفت: «کاش سمیه ستار را هم می آوردیم. طفل معصوم خیلی غصه می خورد.»
گفتم: «آره، ماشاءالله خوب همه چیز را می فهمد. دلم بیشتر برای او می سوزد تا لیلا. لیلا هنوز خیلی کوچک است. فکر نکنم درست و حسابی بابایش را بشناسد.»
صمد بچه ها را یک دفعه رها کرد. بلند شد و ایستاد و گفت: «سمیه را یک چند وقتی با خودت ببر همدان. شاید این طوری کمتر غصه بخورد.»
فردای آن روز رفتیم همدان. صمد می گفت چند روزی سپاه کار دارم. من هم برای اینکه تنها نماند، بچه ها را آماده کردم. سمیه ستار را هم با خودمان بردیم.
توی راه بچه ها ماشین را روی سرشان گذاشته بودند. بازی می کردند و می خندیدند. سمیه ستار هم با بچه ها بازی می کرد و سرگرم بود.
گفتم: «چه خوب شد این بچه را آوردیم.»
با دلسوزی به سمیه نگاه کرد و چیزی نگفت.
@zoje_beheshti
گفتم: «تو دیدی چطور شهید شد؟!»
چشم هایش سرخ شد. همان طور که فرمان را گرفته بود و به جاده نگاه می کرد، گفت: «پیش خودم شهید شد. جلوی چشم های خودم. می توانستم بیاورمش عقب...»
خواستم از ناراحتی درش بیاورم، دستی روی کتفش زدم و گفتم: «زخمت بهتر شده.»
با بی تفاوتی گفت: «از اولش هم چیز قابلی نبود.»
با دست محکم پانسمان را فشار دادم.
ناله اش درآمد. به خنده گفتم: «این که چیز قابلی نیست.»
خودش هم خنده اش گرفت. گفت: «این هم یک یادگاری دیگر. آی کربلای چهار!»
گفتم: «خواهرت می گفت یک هفته ای توی یک کشتی سوخته گیر افتاده بودی.»
برگشت و با تعجب نگاهم کرد و گفت: «یک هفته! نه بابا. خیلی کمتر، دو شبانه روز.»
گفتم: «برایم تعریف کن.»
آهی کشید. گفت: «چی بگویم؟!»
گفتم: «چطور شد. چطور توی کشتی گیر افتادی؟!»
گفت: «ستار شهید شده بود. عملیات لو رفته بود. ما داشتیم شکست می خوردیم. باید برمی گشتیم عقب. خیلی از بچه ها توی خاک عراق بودند. شهید یا مجروح شده بودند.
آتش دشمن آن قدر زیاد بود که دیگر کاری از دست ما برنمی آمد. به آن هایی که سالم مانده بودند، گفتم برگردید. نمی دانی لحظه آخر چقدر سخت بود؛ وداع با بچه ها، وداع با ستار.»
یک لحظه سرش را روی فرمان گذاشت. فریاد زدم: «چه کار می کنی؟! مواظب باش!»
زود سرش را از روی فرمان برداشت. گفت: «شب عجیبی بود. اروند جزر کامل بود. با حمید حسین زاده دونفری باید برمی گشتیم. تا زانو توی گل بودیم. یک دفعه چشمم افتاد به کشتی سوخته ای که به گل نشسته بود. حالا عراقی ها ردّ ما را گرفته بودند و با هر چه دم دستشان بود، به طرفمان شلیک می کردند. گلوله های توپ کشتی را سوراخ سوراخ کرده بود. از داخل آن سوراخ ها خودمان را کشاندیم تو. نزدیک های صبح بود. شب سختی را گذرانده بودیم. تا صبح چشم روی هم نگذاشته بودیم. جایی برای خودمان پیدا کردیم تا بتوانیم دور از چشم دشمن یک کمی بخوابیم. نیرویی برایمان نمانده بود. حسابی تحلیل رفته بودیم.»
گفتم: «پس دلهره من و مادرت بی خودی نبود. همان وقتی که ما این قدر دلهره داشتیم، ستار شهید شده بود و تو زخمی.»
انگار توی این دنیا نبود. حرف های من را نمی شنید. حتی سر و صدای بچه ها و شیطنت هایشان حواسش را پرت نمی کرد. همین طور پشت سر هم خاطراتش را به یاد می آورد و تعریف می کرد.
از صبح چهارم دی توی کشتی بودیم؛ بدون آب و غذا. منتظر شب بودیم تا یک طوری بچه ها را خبر کنیم. شب که شد، من زیرپوشم را درآوردم و طرف بچه های خودمان تکان دادم. اتفاقاً نقشه ام گرفت. بچه های خودی مرا دیدند. گروهی هم برای نجاتمان آمدند، اما آتش دشمن و جریان آب نگذاشت به کشتی نزدیک بشوند.
رو کرد به من و گفت: «حسین آقای بادامی را که می شناسی؟!»
گفتم: «آره، چطور؟!»
گفت: «بنده خدا بلندگویی را گذاشته بود جلوی رود و طوری که صدایش به ما برسد، دعای صباح را می خواند. آنجا که می گوید یا ستارالعیوب، ستار را سه چهار بار تکرار می کرد که بگوید ستار! ما حواسمان به تو است. تو را داریم یک بار هم به ترکی خیلی واضح گفت منتظر باش، شب برای نجاتتان به آب می زنیم.»
خندید و گفت: «عراقی ها از صدای بلندگو لجشان گرفته بود. به جان خودت قدم، دوهزار خمپاره را خرج بلندگو کردند تا آن را زدند.»
گفتم: «بالاخره چطور نجات پیدا کردی؟!»
گفت: «شب ششم دی ماه بود. نیروهای 33 المهدی شیراز به آب زدند. بچه های تیز و فرز و ورزیده ای بودند. آمدند کنار کشتی و با زیرکی نجاتمان دادند.»
دوباره خندید و گفت: «بعد از اینکه بچه ها ما را آوردند این طرف آب. تازه عراقی ها شروع کردند به شلیک. ما توی خشکی بودیم و آن ها کشتی را نشانه گرفته بودند.»
کمی که گذشت، دست کرد توی جیبش؛ قرآن کوچکی که موقع رفتن توی جیب پیراهنش گذاشته بودم، در آورد و بوسید. گفت:« این را یادگاری نگه دار.»
قرآن سوراخ و خونی شده بود. با تعجب پرسیدم:«چرا این طوری شده؟!»
دنده را به سختی عوض کرد. انگار دستش نا نداشت. گفت: «اگر این قرآن نبود الان منم پیش ستار بودم. می دانم هر چی بود، عظمت این قرآن بود. تیر از کنار قلبم عبور کرد و از کتفم بیرون آمد. باورت می شود؟!»
قرآن را بوسیدم و گفتم:«الهی شکر. الهی صد هزار مرتبه شکر.»
زیر چشمی نگاهم کرد و لبخندی زد. بعد ساکت شد و تا همدان دیگر چیزی نگفت؛ اما من یک ریز قرآن را می بوسیدم و خدا را شکر می کردم.
همین که به همدان رسیدیم، ما را جلوی در پیاده کرد و رفت و تا شب برنگشت. بچه ها شام خورده بودند و می خواستند بخوابند که آمد؛ با چند بسته پفک و بیسکویت. نشست وسط بچه ها. آن ها را دور و بر خودش جمع کرد. با آن ها بازی می کرد.
ادامه دارد.....
هدایت شده از ٠
#خانومها_بدانند
💋تحریک کننده مردتان باشید
🔵آقایون نیاز دارن که خانم براشون تحریک کننده باشه در غیر اینصورت مرد که پا به بیرون می گذارد آنقدر صحنه های تحریک کننده هست که می تونه مردتون را اقناء کنه.
🍃🌸 امام صادق (ع) فرمودند: بهترین زنان، زنی است که چون با شوهرش خلوت کند لباس
حیا و عفت از تن بکند و چون از خانه بیرون برود لباسی از حیا و عفت بر تن کند که برای او مانند سپرو زره باشد.
❤️کانال زوجهای بهشتی❤️
╔ ✾ ✾ ✾ ════╗
@zoje_beheshti
╚════ ✾ ✾ ✾ ╝
#آقایان_بدانند
بوسه باعث تسکین درد قاعدگی خانمها میشود
بوسیدن میتواند باعث اتساع عروق خونی، و آزاد شدن اندورفین و در نتیجه تسکین درد قاعدگی شود
به این ترتیب هنگام پریود خانمهارا طولانی ببوسید.
@zoje_beheshti