eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
14.9هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
3.4هزار ویدیو
421 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
_اعضا من سی سال شوهرم سی وسه سال پنج سال ازدواج کردیم یه بچه یک سال ونیم دارم از اول مشکل داشتیم بعد ازدواج بجه که اومد بدتر شده بدهنه هر چی از دهنش میاد میگه بی احترامم میکنه دلم میشکنه وضع مالی خوب هم نداریم بچه هم که گریه میکنه بدتر عصیی میشه اصلا کمک نمیکنه تو کار خونه قبلا کمک میکرد اما الان دیگه نه میگه پرو میشی همش باید به بچه برسم بجه کوچیک گریه داره دیگه کار خونه دیسک کمر هم دارم چند سالی هست پدرو مادرم قوت شدن برادرام باهام رفت و امد ندارن تو شهر غریب تنها هستم اصلا دیگه روحیه ندارم شوهرم انتظار داره همیشه سرحال باشم اما منم خسته میشم توان ندارم وقتی جایی میره میگم کجا بودی میگه به تو ربطی نداره الان تازگی مادرش فوت شده بدتر بی حوصله شده زود جوش میاره گاهی منو بچه کتک میزنه من واقعا نمیدونم چیکار کنم گاهی سیگار میکشه یا چیز دیگه یا قیلیون تفریحی نه تو خونه پیش دوستاش یا جایی که من نباشم میگم نرو دنبال این چیزا بدش میاد باهام دعوا میکنه البته قبل ازدواج خودش میگه تفریحی همه چی استفاده میکرده اما من متوجه نشدم بعد ازدواج گفت کنار گذاشته خانوادش زیاد باهام خوب نیستن بیشترشون باهام قهرن هر وقت دعوامون شده من رفتم سمتش چون خیلی بی پشتوانه هستم گفتم جایی ندارم برم مجبور شدم التماسش کردم معذرت خواهی کردم رمانتیک بودم قهر کردم اما ناز کشی نمیکنه زیاد مستقل هستیم مستاجر به خاطر بیکاری بی پولی هم بدتر شد دیگه جوری شدم اعصابم ضعیف شده که گاهی به بجه میزنم یا تشر میزنم به بچه احساس میکنم اعصابم به کل بدنم زده همش درد دارم روز به روز بدتر میشم لطفا منو راهنماییی کنید همش میگه تو نمیدونی با شوهر چطور باید رفتار کرد حرف زشت میزنه توهین میکنه جهیز ه ام قسطی بود با مرگ پدرو مادرم بیشتر پول افتاد گردن خودم شوهر پول جهیزه داد کسی نبود برام سیسمونی بگیره اینا همه باعث بدتر شدن شد خواهر برادرام پشتمو خالی کردن چون به بار رفتم سراغشون برا ارث پدریم کشاورزی داشت بابام اما بهم ندادن باهام قطع رابطه کردن الان سه ساله داداشم بهم زنگ نزدن بچه امو ندیدن اینا همه باعث بدتر شدن اوضاع شد البته گاهی که سرحال باشه پول باشه برام همه چی میخره میگه دوسم داره ام زبونت خوب نیست من کوچکترین حرفی میزنم ناراحت میشه قهر میکنه دری وری میگه محلم نمیذاره مثلا اگه میگه در خونه رو ببند من میگم بذار باز باشه میگه باز جواب منو دادی دعوا میشه نمیدونم چیکار کنم اصلا من قصد ندارم ناراحت بشه با دعوا من حرف بد نمیزنم اما شوهرم همش میگه باز جواب دادی یعنی حاضر جوابی کردم من موقع عصبانیت زیاد حرفی نمیزنم مگر دیگه خیلی عصبی بشم بگو گو مگو کنم اونم نه زیاد شدید میگم باشه تو راست میگی خانوادش هیچی به احترامی باهاشون نکردم یه عده خود شیرین یا دو بهم زن پشت سرم حرف میزن منو از چشم همه انداختن فقط دوران عقد باهام خوب بودن اونم چون گاهی میرفتم خونشون از شب عروسی و ارایشگاه همه روز جرو بحث و دعوا بعضی مواقع شوهرم میگه از خونه میندازمت بیرون یا یه بار فحش پدرو مادرم داد که از اون روز دلم باهاش صاف نشد روز زایمانم دعوا کرد میگم شوهرم دوزان عقد زیاد جر بحثی نداشتیم خیلی باهام خوب بود ازم دور بود خیلی ناراحت بود اما بعد ازدواج کلا ورق بر گشت همش میگه همه چیت خوبه جز زبونت میگم تو بعضی زنا ندیدی شوهرشون قورت میدن انقدر حاضر جوابن باز شوهرشون میمیره براشون باور کنید من زیاد پر توقع نیستم تا حالا نشده یه چیز پنجاه هزاری خریده باشم کلا زندگی ساده دارم فقط ارامش میخوام من خیلی رو بعضی چیزا مقیدم شوهرم قبل ازدواج با دختری بوده انگار دوسش داشته میگه اون میدونسته من سیگار میکشم گفته اشکال نداره با کمک هم میذاریش کنار میگه اون خوب بود ه درک داشته من اول بار که سیگار کشید به باهش افتادم التماس کردم نکش اما کشید دور بار اورد خونه کشید همش من غصه خوردم من ادم دودی یا با کسی رایطه داشته باشه خوشم نمیاد تازه اون دختره موقعی که من باردار بودم باهاش تماس گزفته خودش گفت گفت گفته بینم در چه حالم گفته بذار مثل خواهر برادر باهم باشیم شوهر م گفته شاید زنم راضی نباشه بهم گفت خیلی ناراحت شدم بعد دعوام کرد گفت اخلاقت اینجوریه که بهت نگقتم دیگه نمیدونم قبل باز باهاش بوده یا نه یه بار پیام گوشیش خوندم فهمید دیگه همیشه پیاماش حذف میکنه دلم برا بجه ام میسوزه چون این وسط باید سرس داد کشید گناه داره اگه من تشرش میزنم سریع پشیمون میشم گریه میکنم من اصلا اینجور نبودم اما حالا خبلی عصبی شدم از بس تو زندگی غصه داشتم بیشتر سر بجه الان دعوا میشه نمیذاره غذا مث روز به روز بدتر م