eitaa logo
💖زوجهای بهشتی💖
15.1هزار دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
3.2هزار ویدیو
410 فایل
ادمین سوالات احکام 👈 @Fatemeh6249 مدیر👈 @fakhri62 تبادلات👈 @Fatemeh6249 چالش👈 @Fatemeh6249 کپی ازهر پست کانال بافرستادن سه صلوات آزاداست ✔ ❌کپی ازاسم کانال وآیدی کانال درشبکه های مجازی و سایت های مختلف ممنوع است❌
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آرشیو
دور اول تموم شد! با تمام توان می دوم. یه چند لحظه ایستادم که نفسم سرجاش بیاد. عرق کرده بودم... نمی دونم چرا امروز این قدر خسته ام؛ احساس میکنم سرم گیج میره و چشمام سیاهی! می خواستم ادامه بدم اما دیدم واقعا نمی تونم. از تغییرات هورمونی هم خبری نبود. پس چه مرگم شده؟ خسته برگشتم تو اتاقم. قرار بود برم پیش لامیا اما انگار نمی شد. این بار منم که حوصله ندارم. اتاق های ما پنجره توشون تعبیه نشده بود برای همین هم فقط با چراغ روشن می شد. نمی خواستم با بدن خیس عرق برم تو جام برای همین هم لباس هام رو در آوردم و گذاشتم روی صندلی. دلم می خواست برم حموم و تو وان دراز بکشم. این موقع روز هیچ کس باهامون کاری نداره. بازم خدا پدرشون رو بیامرزه که از ظهر به بعد شکنجه رو شروع می کنن!... اما دلیلشو بعدها فهمیدم... آب رو اون اندازه ای که دوست داشتم گرم کردم و وقتی وان پر شد رفتم و توش دراز کشیدم. این ساعتها که خیلی هم زیاده ساعت های تفکره. ساعت های آشنایی و شناخت. یه چیز عجیب قلقلکم میده. صحبت عجیب دکتر با من!... این اواخر احساس می کنم خیلی دلم می خواد دکتر رو ببینم. مرد جالبی به نظر میرسه. چشمای خوش رنگ قهوه ای رنگی داره و صورت مردونه که همیشه سه تیغه اس. موهای کوتاه مشکی داره که دو طرف شقیقه اش سفید شده. نمی تونم بگم مرد جذابیه... من تیپ مورد علاقه ام بیشتر تو مایه های ادنانه. اما چیزی که من رو ناگهان جذب دکتر کرد اتفاقی بود که یک ماه پیش افتاد. رفته بودم برای چکاب و از دردی که می کشیدم براش گفتم و اونم برام از فلسفه ی درد گفت و این که چرا اجازه می دم روابطم با ادنان تا این حد دردناک پیش بره؟! حرف های عجیبی زد و چیزایی گفت راجع به این که خودم درد کشیدن رو دوست دارم و خودم این طور می خوام! وقتی هم مخالفت کردم صراحتا وضعیتم رو برام ترسیم و تشریح کرد و توضیح داد که به خاطر آرامشم درد حین رابطه رو دوست دارم و بدون اعتراضی می پذیرم! از خانواده ام گفت و از حس عذابی که به خاطر من می کشن و این موضوع باعث احساس گناهمه و وادارم می کنه درد کشیدن رو بپذیرم. ازم خواست باهاش حرف بزنم و گفت که درکم می کنه! ** شاید همون حرف ها بود که من رو به فکر انداخت و از اون به بعد یه چیزی قلقلکم میده. مخصوصا این ماه آخر که ادنان بهم سر نزده و از لحاظ جسمی اذیت نشدم. احساس می کنم ته دلم می فهمم که حرفهای دکتر تا حدودی درسته. تازه الان میفهمم که من به این دردها که برای التیام درد روحیم بوده، معتاد شدم. احساس خوشایندی که فکر می کردم عشق به مهربونی ادنانه چیزی نبوده جز انتقام از خودم برای کاری که کرده بودم. اگه من وجود نداشتم هالوک هم منو نمی دزدید... نمیدونم چیکار کنم. یعنی باید برم پیش دکتر؟ منظورش از درد کنترل شده چیه یعنی؟ چشمام رو بسته بودم و عمیق تو فکر بودم که با تکون دستی ظریف چشم باز کردم. ❤️کانال زوجهای بهشتی❤️ ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @zoje_beheshti ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝