eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹هوالمحبـــــــوب 🌹رمان زیبا و واقعے 🌹قسمت به همه چیز بود، حتی توی .... به چیزایی توجه می کرد و حساس بودکه تعجب می کردم..! گردش که می خواستیم بریم.. اولین چیزی که بر می داشت بود. مبادا جایی که میریم سطل نباشه چیزایی که می خوریم، آشغالش آب داشته باشه....! همه چیزش قدر و اندازه داشت. حتی حرف زدنش.اما من پر حرفی می کردم...!! می ترسیدم... در سکوت به چیزی فکر کنه که من وحشت داشتم....... نمیذاشتم وصیت بنویسه... می گفتم: _"تو با زندگی و رفتارت وصیتاتو کردی. از مال دنیا هم که چیزی نداری." به همه چیز متوسل می شدم.. که فکر رفتن رو از سرش دور کنم..... همون روزا بود که از تلویزیون اومدن خونمون.... از منوچهر خواستن خاطراتش رو بگه که یه برنامه بسازن.. منوچهرم گفت:... دو سه ماه خبری از پخش برنامه نشد....😞 میگفتن : _(کارمون تموم نشده.) یه شب منوچهر صدام زد... تلویزیون برنامه ای از شهید مدنی نشون می داد. از بیمارستان... تا شهادت... و بعد تشییعش رو نشون داد.... اونم جانباز شیمیایی بود... منوچهر گفت: _"حالا فهمیدم...اینا کار من تموم شه..." چشماش پر اشک شد....😭 دستش رو آورد بالا با تاکید رو به من گفت: _"اگه این بار زنگ زدن.. بگو بدترین چیز اینه که آدم منتظر مرگ کسی باشه تا ازش سوژه درست کنه.... ..." ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ ✍نویسنده؛ مریم برادران
✨ رمان جالب ، و ✨👤✨ ✨ ✨ قسمت ✨مسیرهای جهانی ناخودآگاه خنده ام گرفت ...😁 - پيدا کردن جواب از دهن اونها ... يعني بايد به آدم هايي که اعتماد کنم که براي رسيدن به هدف ... هر چیزی رو می کنن ... 😐به مردم خودشون دروغ ميگن و حقيقت رو مخفي مي کنن ...😑 وقتي همه چيز محرمانه است ... چطور مي تونم باور کنم چيزي که دارم مي شنوم حقيقته؟ ...😕😟 من سال هاست که حرف هاي اونها رو شنيدم ... و نه تنها اين حرف ها کوچک ترين کمکي به حل سوال هاي ذهن من نمي کنه ... که اونها رو عميق تر و سخت تر مي کنه ...😊 به حدي که گاهي بين شون گم ميشم ... و حتي نمي تونم سر و ته ماجرا رو پيدا کنم ... از طرفي سوال دومت خيلي خنده داره ... اگه اون مرد واقعا وجود داشته باشه ... و قرار باشه جامعه رو به سمت رهبري واحد مديريت کنه ... چطور مي تونه با کسي ارتباط نداشته باشه؟ ... جامعه جهاني چطور مي تونه به سمت هدف و آماده سازي براي شکل گيري جامعه واحد و یکپارچه با سيستمي که اون مرد مي خواد حرکت کنه ... اما هيچ رهبري فکري اي براي سوق دادن مسير به سمت ظهور و آماده سازی برای بازگشت اون وجود نداشته باشه؟ ... اگر اون مرد واقعيت داشته باشه و اين هدف، حقيقت ... قطعا افرادي هستن که بدون شک باهاش ارتباط دارن ... و الا باور به شکل گيري اين آماده سازي يه حماقت و دروغ بزرگه ... اون هم در مقیاس بزرگ جهان با آدم هایی که نود در صدشون حتی نمی تونن دو روز دیگه شون رو مدیریت کنن ...😏پس با در نظر گرفتن وجود این فرد، قطعا اين افراد هم وجود دارن ... من وقتي توي رفتارها و جريان هايي که دولت ها در تمام اين سال ها اون رو مديريت کردن دقت کردم ...👌 متوجه شدم يکي از بزرگ ترين اهداف شون ... جلوگيري و بهم زدن اين رهبري فکري واحد جهاني هست ... حالا از ابعاد مختلف ...✌️ البته مطمئنم چيزهايي که پيدا کردم خيلي کور و سطحي هست ... چون من نه سياستمدارم ... نه تخصصي در اين زمينه ها دارم ... اما در واقعيت داشتن چيزهايي که پيدا کردم شک ندارم ... به حدي که مطمئنم اگه نتونن براي جلوگيري از اين حرکت ... مسيرهاي فکري رو قطع کنن ... به زودي يه جنگ اسلامي بزرگ توي دنيا اتفاق مي افته ...😊😎😏 بدون اينکه پلک بزنه داشت گوش مي کرد ... سکوت من، سکوت اون رو عميق تر کرد ... تا به حال هيچ کسي اينقدر به حرف هام گوش نکرده بود ... کمي خودش رو روي تخت جا به جا کرد ... گوشه لبش رو گزيد و بعد با زبان ترش کرد ... و من، مثل بچه ها منتظر کوچک ترين واکنشش بودم ... مثل بچه اي که منتظره تا بهش بگن آفرين، مساله هات رو درست حل کردي ...😅 بعد از چند دقيقه سرش رو بالا آورد ... - منظورت از اون مسيرهاي فکري چيه؟ ...😟🤔 متعجب، مثل فنر از روي تخت، پایین پريدم ... و با دست به سمت راست اتاق اشاره کردم ... - چطور نمي دوني؟ ... دو تاشون الان توي اون اتاق کنارين ...😳😕 و اون با چشم هاي متحير، عميق در فکر فرو رفته بود ... هر چقدر هم اين سفر براي من سخت بود ... هر چقدر هم که ورود به حيطه هاي مقدس اسلام براي انساني مثل من ممنوع ... من کسي نبودم که از سختي کنم ... اين انتخاب من بود ... و در هيچ انتخابي، مسير ساده اي وجود نداره ... در انتخاب ها، فقط انتخاب سختي مسيرها فرق مي کنه ... دوستي داشتم که مي گفت ... زندگي فقط در رحم مادر ساده است ... اما اون هم اشتباه مي کرد ... زندگي ساده نيست ... حتي براي نوزاد بي دفاعي که در اون محيط امن ... آماج حمله احساسات و افکاري ميشه که مادرش با اونها سر و کار داره ... بي دفاعي که در مقابل جبر مطلق مادر قرار مي گيره ... ✨✍