eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
✿❀ ﴾﷽﴿ ❀✿ ✿❀بِسْـمِـ الرَّبِ الشُّہَــداءِ وَالصِّدیـقین ✿❀ ✿❀رمان ✿❀ ✿❀نیمہ ݐــنہان ماه ۱۵ ✿❀قسمت چند روز قبل از عمل دست ایوب حساب کتاب میکردم، با پولی ک داشتیم ایوب زیاد نمیتوانست بستری بماند. ناگهان در زدند. ایوب پشت در بود. با سر و صورت کبود و خونی. جیغ کشیدم😱😰 _ "چی شده ایوب؟" آوردمش داخل خانه _"هیچی،کتک خوردم...." هول کردم _"از کی؟ کجا؟"😳😧 _ توی راه جمع شده بودند، پلاکارد گرفته بودند دستشان که ما را توی ایران شکنجه می کنند. من هم رفتم جلو و گفتم دروغ می گویید... که ریختند سرم آستینش را بالا زدم + فقط همین؟😟 پلک هایش را از درد به هم فشار می داد.😣 _ خب قیافه ام هم تابلو است که ام.. و خندید.😄 دستش کبود شده بود. گفتم: _باز جای شکرش باقی است قبل از عمل اینطور شدی ایوب بالاخره بستری شد و عمل شد... خدا رو شکر عمل موفقیت آمیز بود. چند روز بعد با ایوب رفتیم شهر را بگردیم... میخواست همه جای را نشانم بدهد دوربین عکاسیش را برداشت📷 من هم محمد حسین را گذاشتم داخل کالسکه و چادرم را سرم کردم و رفتیم. توی راه بستنی🍦🍦🍦 خریدیم. تنها خوراکی بود که می شد با خیال راحت خورد.. و نگران و حرام بودنش نبود. ها توی خیابان بودند. چند قدمی مسیرمان با مسیر آنها یکی می شد. ✨رویم را کیپ گرفتم✨ و کالسکه را دنبال ایوب هل دادم، ما را که دیدند بلندتر شعار دادند. شیطنت ایوب گل کرد.. دوربین را بالا گرفت که مثلا عکس بگیرد، چند نفر آمدند که دوربینش📷 را بگیرند. ایوب واقعا هیچ عکسی نیانداخته بود.😑 کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند ❤️