eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷🌷🇮🇷🇮🇷🇮🇷💞💞🇮🇷🇮🇷🌷🌷🌷 🌷مـــا زنده بہ آنیـمـ ڪہ آرامـ نگیریمـ.. 🌷موجیـم ڪہ آسودگی ما عدم ماسٺ.. ° °قسمت (اخر) °°برای همیشه "وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ.فَرِحِينَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ." این آیات با صدای محمد، در گوش حلما تکرار می شد. با همین صوت دلنشین از خواب بیدار شد. در تاریکی و تنهایی.. چشم به اشک باز کرد. دستش را روی قلبش فشرد. آنقدر سنگین شده بود که دیگر خیلی سخت می توانست راه برود. یاعلی(ع) گفت و آرام از روی تخت پایین آمد. پناه برد به وضو و دو رکعت نماز. بعد از نماز، رویایی که دیشب دیده بود، در آیینه خاطرش منعکس شد: 💤💭درخشش پرتوی نور.. از چشمهایش آغاز شد.. و صحرای پیش رویش را دربرگرفت... تن های بی سر را دید... و سرهای بی تن را!.. لحظه ای که نیزه های شکسته را  که در سینه های چاک چاک فروکرده بودند،دید، دریافت .. در حادثه عظیم کربلا حاضر شده!.. این نبرد نابرابر، داشت جانش را به تاراج می برد.. که اهلبیت مولایش حضرت اباعبدالله(ع) را دید.. که لشکر ظلم به اسارت می بردشان... خواست دنبال آنها برود.. که یک سرباز جلویش را گرفت.. و گفت: اگه دنبالشون بری ممکنه بخاطر اینا تو رو هم اذیت کنن. سرش را بالاگرفت.. و دنبال کاروان اسرا راه افتاد... یزیدیان با مشت و تازیانه کودکان و مادران و همسران را از جلوی پیکرهای بی سر، عزیزانشان عبور دادند... جواب هر قطره اشک.. و آوردن اسم پدر، برای دختربچه ها.. لگد و ناسزا در پی داشت... آنها را تشنه از کنار رودِ آب گذراندند.. حلما می دوید.. تا به دختر اربابش برسد... می خواست حضرت زینب(س) را ببیند و از او چیزی بپرسد... ناگاه.. صحنه مقابل چشمش تغییر کرد... کافران، اسرا را در بازار شام چرخاندند... زنان شامی.. با آرایش و موهای افشان و عطر و کف و چنگ همراه مردان مستشان آمده بودند برای تماشا،.. آمده بودند برای و و .. به بانوهایی که مردانشان به تازگی در نبرد حق علیه باطل، جلوی چشمانشان قطعه قطعه شده بودند... حلما با اضطراب می خواند: ربنا اغفر علینا صبرا و ثبت اقدمنا ونصرنا علی القوم الکافرین. به اینجا که رسید از خواب بیدار شد. با خودش فکر کرد، #میرسد که باید خودش را برای مواجه شدن با تن بی جان همسرش، همه زندگیش آماده کند.. و برای... ! زیر لب زمزمه کرد: در این مسیرِ نور، جلودار، زینب(س) است. 🌸تقدیمـ بھ تمامـ روح متعالی شھدا و صبوری خانواده ھاشان... "پــــــــایــان" 🕊اثــرےاز؛ بانوسین.کاف.غین کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند 🕊🕊🕊🌷🌷🌷🌷🌷🌷🕊🕊🕊