eitaa logo
کانال زوج خوشبخت و تربیت فرزند❤
3.6هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
6 فایل
سلام به کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند خوش آمدید. مطالب کانال صرفا جهت اطلاع واستفاده شما عزیزان می باشد. تبلیغ کسب و کار کانال و گروه ----------------------------------------------------- آیدی مدیر @hosyn405
مشاهده در ایتا
دانلود
۲ همسایه ها جمع شدن و تلاش میکردن جدامون کنن با اینکه دو سال از حسین کوجیکتر بودم اما به لطف دعواهای خیابونیم بهتر از اون میزدمش ناگهان صدای جیغ همسایه به گوشم خورد که مامانم و صدا میکرد ترسیدم و بیخیال حسین شدم رفتم‌ سمتشون مامانم بیهوش بود تقریبا یک ربعی کشید تا امبولانس بیاد و مادرم رو منتقل کنن به بیمارستان، به محض رسیدن مادرم‌ به بیمارستان طاقت نیاورد و فوت کرد پدرم تو مراسم هفتم مادرم دست زن جدیدش رو گرفت و به خونه اورد با برخورد شدید ما مواجه شد جون خونه به نام‌مادرم‌ بود پدرمم از خونه ما رفت ولی قبل از رفتنش فرشهاش رو از خونه جمع کرد، بعد از رفتن پدرم حسین هم‌ از خونه رفت و من تنها شدم ادامه‌‌دارد کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
۳ تنهایی باعث شد که افسار گسیخته بشم و سراغ کارهایی برم که نباید/ انقدر تو خلاف غرق شدم و تو خیابون ها دعوا کردم که بالاخره پلیس دستگیرم کرد و دو سال بهم زندان دادن، بابام‌ میومد ملاقاتم اما هیچ وقت من نرفتم دیدنش اصلا تمایلی به دیدار باهاش رو نداشتم اما خبر داشتم‌ که بچه دار شدن، بعد از ازادی از زندان عملا نه کار داشتم و نه چیز دیگه ای حسین هم‌اومده بود تو خونه و من نمیتونستم‌دیگه برم‌ اونجا اتنا هم پیغام‌ داد اینجا نیا و من ابرو دارم عملا‌ همه من ترد کردن میخواستم باز برم‌سراغ گارهای قبل که بابام‌زنگ زد و گفت برم‌پیشش وقتی رفتم‌اونجا بر خلاف انتظارم‌ همسرش حسابی منو تحویل گرفت و بابام گفت که حسین انحصار ورثه کرده و خونه رو میخواد گفته سهم منم‌ میده کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae
۴ بابام‌ میگفت میدونم‌ که خلاف کردی ولی بابا دیگه‌نکن خودم کمکت میکنیم از حسین هم دوری کن از وقتی فارغ التحصیل شده دیگه ی جور خاص رفتار میکنه اما بابا تو بیا پیش خودمون زندگی‌کن پوزخندی بهش زدم: الان یادت افتاده منم هستم؟ ناراحت نگاهم کرد و گفت بابا جان این حرفها چیه؟ اولش خواستم‌ قبول نکنم خیلی با خودم کلنجار رفتم ولی بعد دیدم‌ اگر‌ اینجا بمونم بهتره، تا یکم خودمو جمع و جور کنم چندماهی گذشت انقدر زن بابام خوب و مهربون بود که از حرفها و رفتارهای قبلم احساس شرمندگی‌میکردم‌ تا اینکه ی روز یهش گفتم‌ منو ببخش اذیتت کردم خنده شیرینی کرد و گقت توو بچه منی این حرفها چیه. به کمک اول خدا و بعد با کمک پدرم تونستم‌برای خودم ی‌ کاسبی راه بندازم توروخدا هر اتفاقی افتاد بین پدر و مادر شما دخالت‌ نکنید و باعث دق‌ مرگ‌ شدندشون نشید بابای من خیلی زحمتم‌ رو کشید و الانم بهم‌کمک میکنه فقط امیدوارم‌روزی برسه بتونم جبران کنم براش . کانال زوج خوشبخت وتربیت فرزند https://eitaa.com/joinchat/4178051217Cfdf20f5eae