به دیدارخانواده شهید رفته بودند
خانواده بااصراراز رهبری می خواستند قیامت آنهارا شفاعت کند.
رهبر:نگاهی به حاج قاسم کردوگفت:«این#حاج-قاسم ازآنهایی است که شفاعت میکند ،از ایشان قول بگیرید به شرطی که زیرقولشان نزند.
همه خندیدند،بجز سردار خجالت زده سربه زیر انداخت...❤️
4_5886332973581599873.mp3
1.99M
ذُوالّفَقارِ سِیِّد عَلًی💔
دَّلَّتَّنَّگَّ سَّرَّدَّاَّرَّدَّلَّهَّاَّ نگاه دار دلی را 💖 که برده ای 💖 به نگاهی💖 #دلتنگ_سردارد
تو چه کردی که دلم، این همه خواهان تو شد؟✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
#حاج قاسم 💔🕊
دلم ب عظمت باران برای هیبتت.دلتنگی میکند
امروز عجیب. بی تو میمیرم سردار 😔😭💔
عکس کمتر دیده شداز #حاج #قاسم#سلیمانی
@zolfaghar_seiad_Ali
#حضرت_پدر💔
سرمراشایددیگرانبتوانندگرمڪنند🚶🏾♂
اماوقتےطُنیستے🥀
هیچڪسنیستـدݪمراگرمڪند...💔!)
-
-
#حاج.قاسم♥️🌱
#زینب_سلیمانی
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
@zolfaghar_seiad_Ali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سردارکجایی که ببینی..
#حاج _قاسم💔
شرمنده رفقا پستش طولانی بوداما حرفاش محشره حتما بخونید☺️🙈
#حاج ممدتون🚶♀💔
🔴 *حکیمی میگفت :*
*دنیا یک خانه بزرگ است*
و آدمها هر کدام مانند یکی از وسایل خانه هستند :
*بعضی کارد هستند*
تیز ، برنده و بیرحم.
*بعضی کبریت هستند*
و آتش به پا می کنند.
*بعضی کتری هستند*
و زود جوش میآورند.
*بعضی تابلوی روی دیوار هستند،*
بود و نبودشان تاثیری در ماهیت خانه ندارد.
*بعضی قاشق چایخوری هستند،*
و فقط کارشان بر هم زدن است.
*بعضی رادیو هستند*
و فقط باید بهشان گوش کرد.
*بعضی تلویزیون هستند،*
و بدجور نمایش اجرا میکنند.
اینها را فقط باید نگاه کرد.
*بعضی قابلمه هستند،*
برایشان فرقی نمیکند محتوای درونشان چه باشد ، فقط پر باشند کافیست.
*بعضی قندان هستند،*
شیرین و دلچسب.
*بعضی دیگر نمکدان،*
شوخ و بامزه.
*بعضی یک بوفه شیک هستند،*
ظاهری لوکس و قیمتی دارند ، اما در باطن تکه چوبی بیش نیستند.
*بعضی سماور هستند،*
ظاهرشان آرام ، ولی درونشان غوغایی برپاست.
*بعضی یک توپ هستند،*
از خود اختیاری ندارند و به امر دیگران اینطرف و آنطرف میروند.
*بعضی یک صندلی راحتی هستند،* میشود روی آن لم داد ، ولی هرگز نمیتوان به آنها تکیه کرد.
*بعضی کلاه هستند،*
گاهی گذاشته و گاهی برداشته میشوند ولی در هر دو صورت فریبکارند.
*بعضی چکش هستند،*
و کارشان کوبیدن و ضربه زدن و خرد کردن است.
و اما...
*بعضی ترازو هستند،*
عادل و منصف، حرف حق را میزنند ، حتی اگر به ضررشان باشد.
*عده ای تنگ بلورین آب هستند،*
پاک و زلال اینها نهایت اعتمادند.
*برخی آینه اند،*
صاف صیقلی بدون کوچکترین خط و خش ، اینها انتهای صداقتند.
*عده ای، چتر هستند،*
یک سایبان مطمئن در هجوم رگبار مشکلات.
*عده ای دیگر لباس گرم هستند،*
در سرمای حوادث ، تن پوشی از جنس آرامش.
*عده ای مثل شمع،*
میسوزند و تمام میشوند ، ولی به اطرافیان نور و گرما و آرامش میدهند.
🔹 *این مهم است که :*
*ببینیم ما در زندگی نقش کدام یک از این وسائل خانه را بازی میکنیم.*🌹🌹
#حاج کمیل
﷽
از شب شهادت حضرت خیرالبشر ( 28 صفر) مصائب اولاد ادم. وخاصه حضذت علی وفاطمه صلوات الله علیهما شروع شد
علی(ع) جز زهرا(س) کسی را دیگر نداشت❗️
📌گوشۀ خانه گرفته بود نشسته بود. زهرا(س) به مسجد رفت و احتجاج کرد. علی(ع) جز زهرا(س) کسی را دیگر نداشت، فقط حامی او یک نفر بود. حضرت آمد و وارد خانه شد، دید امام علی(ع) نشسته و -به تعبیر- زانوهایش را به دستش گرفته است. ما وقتی می نشینیم و در فکر هستیم، زانوهایمان را در دست مان می گیریم. یک نگاه به او می¬کند و می گوید:«...يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِينِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِينِ...»؛ «شملۀ» آن بچه در رحم مادر، مثل آن به دوش گرفتی. دیدید بچه ها معمولاً در رحم مادر این گونه هستند، دستشان را به خودشان بستند. یک گوشه مثل یک آدم متّهم نشسته ای. شروع می کند به او می گوید: مگر تو نبودی که در میدان های جنگ ابطال را به زمین می افکندی؟ تو مگر غیر از آن هستی؟ همان هستی که، چرا نشستی؟ «افْتَرَسْتَ الذِّئَابَ وَ افْتَرَشْتَ التُّرَابَ...» تو گرگ ها را می دریدی، مگس ها جمع شدند و تو را می درند؟ چه شده است؟ مگر این همان «لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ» نیست؟ جواب: چرا، این همان است فقط اینجا می دانی موضوع چیست؟ یک چیزی بغل فتوّت علی(ع) گذاشته شده است، می دانی چیست؟ مظلومیت. او الان دیگر دو صفت دارد، آن موقع فقط فتوّت بود، الآن هم فتوّت و هم مظلومیت است، این را باید یکی بگوید. علی(ع) همان علی(ع) است. آن موقع دلش از غیر خدا پاک بود، الان هم همین است. آن روز وظیفه اش برای اسلام آن بود؛ الان وظیفه اش برای بقای اسلام این است. خیلی توان می خواهد کسی که همه جور قدرت ظاهری را دارد، همۀ آن ها را از دم شمشیر گذراند، ولی چون دلش پاک است، اصلاً نفس پاک است، هیچ خودیتی در او مطرح نیست و هر چه هست خداست، این گونه رفتار می کند.
لذا در بعضی از نقل ها می گویند: زهرا(س) همین طور داشت صحبت می کرد. زهرا(س) ایستاده و امام علی(ع) گوشۀ اتاق نشسته، خیلی صحنۀ عجیبی است؛ یک وقت دیدند صدای مؤذّن بلند شد:«اَلله أکبَر»، تکبیرات تمام شد، شهادت به وحدانیت تمام شد، تا شهادت به رسالت پیغمبر(ص) داد، دارد: امام علی(ع) نگاهی به چهرۀ مظلوم زهرا(س) کرد، امّا فکر می کنم آن موقع چهره سلامت بوده و این حادثه ها بعداً اتّفاق افتاد. -لا اله الا الله- آن موقع زهرا(س) رویش را از علی(ع) نمی گرفت.
یک نگاهی به او کرد و گفت «أ یَسُرُّکَ ألّا تَسمَعی هَذا وَ لا تَسمَعونَ»1️⃣؛ خوشحال می شوی که دیگر بعد از این کسی اسم پدرت را روی این مأذنه ها نبرد و اصلاً نشنوند؟ نه خودت بشنوی و نه دیگران بعداً، یعنی اسلام از بین برود. بله، من برای خدا نشستم. دارد زهرا(س) نگاهی به او کرد و فرمود:«إذاً نَصبِر»؛ حالا دیگر صبر می کنم.
1️⃣الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسي)، ج1، ص 107
〰️〰️〰️〰️〰️
📚 #مجموعه_اخلاق_ربانی
📖 #ویژگی_های_نفاق_و_منافقین
#حاج آقا مجتبی تهرانی رحمت الله علیه