eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
15.7هزار ویدیو
67 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مهران غفوریان: «ما امام حسینی هستیم خیلی، ولی آقا امام رضا عشق» 🔹لحظاتی از حضور مهران غفوریان بازیگر در ویژه برنامه تحویل سال نو شبکه سه ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| عَزیزٌ عَلَیَّ اَن اَری الخَلقَ وَ لا تُری 」 بر من سخت است ڪه همه را ببینم ولے روی زیبای تو را نبینم ! 🥀 https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با حال ما کار دارند ایا ظهور واقعا نزدیک است؟؟ ایا ما باید ظهور را نزدیک تلقی کنیم؟؟ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
رئیس‌جمهور چچن برای سَرِ سرباز اوکراینی هتاک به قرآن جایزه تعیین کرد 🔹طبق ویدیوهایی که از مناطق درگیری در اوکراین منتشر شده، تعدادی از نظامیان اوکراینی در اقدامی موهن و شنیع صفحات قرآن کریم را پاره کرده و آتش می‌زنند. 🔹قدیروف، رئیس‌جمهور منطقه خودمختار چچنِ روسیه در واکنش به این فیلم اعلام کرد که هرکس سرباز هتاک اوکراینی را بکشد ۵ میلیون روبل پاداش می‌گیرد و هرکس او را زنده بگیرد ۱۰ میلیون روبل. ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥خبری در راه است.. وعده دیدار ما با ولی امر مسلمین جهان ۱۴۰۲/۰۱/۰۱ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
✾͜͡💚بِســـمِ الـلّـھِ الـࢪَّحــمـنِ الࢪَّحــیـم✾͜͡💚 «اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا ‏وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً» ‌‌『اللّٰھُمَ‌؏َـجِّـلْ لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج...』 https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔴 دعایت زودتر مستجاب می‌شود! سید بن طاووس می‌فرماید: تا می‌توانی مواظب باش دیگری را در محبت و دعا بر امام زمانت مقدم نداری و هنگامی که خواستی برای آن مولای عظیم الشأن دعا کنی با تمام وجود دعا کن. 🔵 مبادا فکر کنی او به دعای تو محتاج است، هرگز چنین نیست و هرکس چنین فکری کند بیمار است. 🌕 اینکه می‌گویم برای او دعا کن، فقط برای این است که او حق بزرگی بر تو دارد و بسیار در حق تو احسان نموده است و اگر قبل از دعا برای خودت برای او دعا کنی، ابواب اجابت زودتر به رویت گشوده می‌شود، زیرا تو با گناهت باب دعا را بر روی خود بسته‌ای، ولی هنگامی که برای آن مولایی دعا کنی که از خواص درگاه خداست، به احترام او باب اجابت به رویت گشوده می‌شود و آنگاه خود و همه کسانی که در حقشان دعا می‌کنی بر خوان و احسان او نشسته و مشمول رحمت، کرم و عنایت الهی می‌شوید. 📚 نجم الثاقب، ج۲، ص۴۵۳ ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «عبارتی عجیب در دعا» 👤 استاد 🔅 ما باید حاجت امام زمان را برآورده کنیم و بزرگترین حاجت ایشون ظهور هست. ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 برای من دعا کنید! ❇️ حضرت غائب عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف دارای بالاترین علوم است، و اسم اعظم بیش از همه در نزد خود آن حضرت است. ⚠️ با این‌همه، به هرکس که در خواب یا بیداری به حضورش مشرف شده، فرموده است: 🔸 برای من دعا کنید! ⏳ درحالی‌که مرده را زنده می‌کند، خود در زندانِ وسیع (عرصه گیتی) به سر می‌برد، اما در مورد خود حق ندارد، هر چند برای دیگران مخصوصاً در امور فردیه عنایت خاصی دارد، اما امور اجتماعیه که مربوط به خود آن حضرت است، خیر! 🕯 خدا کند ارتباط شیعه و اهل ایمان با امام زمان عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف قوت بگیرد، تا در جای صبر، صبر و تحمل کنند. ❇️ این حدیث از طریق عامه نیز وارد شده است که حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: 📜 «أَفْضَلُ أَعْمالِ أُمتِی، إِنْتِظارُ الْفَرَجِ؛ 📃 برترین اعمال امت من، انتظار فرج است»(١) ⬅️ در محضر بهجت، ج۲، ص۲۹۹ ١. عیون اخبارالرضا، ج۱، ص۳۹؛ کمال‌الدین، ص۶۴۴؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۳۱۸.
hajati-esfand_1389-akhbare_yaman_e.mp3
1.44M
✨ مبشرات بزرگان در مورد نزدیکی ظهور 🌥 بشارت نهم: تاکید شدید آیت الله بهجت در مورد اهمیت پیگیری اتفاقات یمن به حجت الاسلام حاجتی ✅ حجت الاسلام میراحمدرضا حاجتی امام جمعه موقت اهواز و مدیر حوزه علمیه خوزستان در اسفندماه ۱۳۸۹ در مدرسه فیضیه قم (۱)، در بخشی از سخنان خود به بیان خاطره ای از مرحوم حضرت آیت الله بهجت اشاره و خاطر نشان کرد: ▫️ تقریبا سال های ۸۲ یا ۸۳ بود، با حضرت آیت الله بهجت از مسجد ایشان، به سمت حرم حضرت معصومه(س) روانه شدیم، هنگامی که به صحن آیینه حرم مطهر رسیدیم بنده به ایشان گفتم: 🔹 حضرت آقا در کشور یمن اتفاقاتی افتاده است. ▫️ ایشان بر خلاف اخلاق و روش همیشه (که خیلی آرام بودند و) فقط گوش می‌کردند و واکنش نشان نمی‌دادند، بلافاصله توقف کردند و عصایشان را به زمین زدند و به من رو کردند و گفتند: 🔸 چه اخباری؟ ▫️ بنده اخبار و اتفاقاتی را که افتاده بود (اخبار مربوط به جنگ چهارم یمن)، عرض کردم. ایشان فورا فرمودند: 🔸 "اخبار یمن خیلی مهمه. اتفاقات یمن خیلی مهمه. اخبار یمن رو پیگیری بکنید، پی جویی بکنید. یمن. یمن." ⬅️ حجت الاسلام میراحمدرضا حاجتی امام جمعه موقت اهواز، اسفندماه ۱۳۸۹ در مدرسه فیضیه قم به ایراد سخنرانی پرداخت. در این مراسم که جمعی از علما و روحانیون حوزه علمیه قم حضور داشتند، ایشان به ارائه تحلیلی پیرامون تحولات جهان اسلام و تبیین نظریه«عصر امام خمینی» پرداختند. این سخنرانی حاوی نکات مهم و کمتر بیان شده ای است. فایل صوتی کامل این سخنرانی، در پست بعدی، تقدیم می شود. 🏷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت39 صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم با چشمای نیمه باز نگاه کردم امیر بود - بله امیر: سلام ساعت خواب!مگه دانشگاه نباید بری؟ - ساعت چنده؟ امیر: ۶ و نیم - یا خدااا چیشده سحر خیز شدی تو ؟ امیر: راستش آیه تا صبح نخوابیدم (زدم زیر خنده): چرا مگه شکنجه ات کردن امیر : فک کنم جام عوض شده نتونستم بخوابم -اشکال نداره،عادت میکنی ؟ امیر: راستی میخواستم بگم ،باش میایم دنبالت - نه نمیخواد ،خودم یه جا کار دارم بعد میرم دانشگاه امیر: باشه ،پس بمونین بعد کلاس میام دنبالتون - بابا زن زلیل امیر: کاری نداری - نه قربونت برم امیر: خداحافظ - خداحافظ بلند شدم ،دست و صورتمو شستم و لباسامو پوشیدم کیفمو برداشتم رفتم سمت آشپز خونه - سلام صبح بخیر مامان: سلام ،چه عجب زود بیدار شدی ؟ - یه مزاحم صبح زنگ زد بیدارم کرد! مامان: مزاحم ،کی بود؟ - گل پسرت مامان: وااا این موقع صبح واسه چی زنگ زده - دیونه است دیگه مثل زنش ،،بی خوابی میزنه به سرشون میان سراغ من بدبخت بیخوابم میکنن... مامان: خدا نکشتت آیه - بابا کجاست؟ مامان: داره لباسشو میپوشه الان میاد بعد چند دقیقه بابا هم اومد کنارمون نشست - سلام بابا بابا: سلام بعد از خوردن صبحانه از بابا و مامان خداحافظی کردم از خونه زدم بیرون سوار تاکسی شدم و رفتم سمت دانشگاه بعد از مدتی رسیدم دانشگاه کرایه رو حساب کردم و از ماشین پیاده شدم از خیابون رد شدم و رفتم سمت دانشگاه که یه دفعه یکی اسممو صدا کرد برگشتم نگاه کردم رضا بود ،از دیدنش این موقع صبح اینجا شوکه شده بودم رضا: سلام - س...سلام ،اتفاقی افتاده ؟ رضا: نه ،میخواستم اگه وقتشو داری باهات صحبت کنم همین لحظه یه ماشین جلومون ایستاد نگاه کردم هاشمی بود سرمو به نشونه سلام تکون دادم ولی هاشمی با دیدنم چهره اش یه جوری بود کنار ایستادیم که هاشمی از کنارمون گذشت و وارد دانشگاه شد یه نفس عمیقی کشیدمو به رضا نگاه کردم رضا: میتونیم بریم صحبت کنیم؟ - من زیاد وقت ندارم باید برگردم ،اگه میشه بریم همین پارک نزدیک دانشگاه رضا: باشه ،بفرمایید بریم ....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت40 اولین باری بود که در کنار رضا دونفری قدم میزدم احساس خوبی داشتم بعد از ده دقیقه رسیدیم پارک پارک خلوت بود ،رفتیم روی یه نیمکت نشستیم نمیدونستم چی میخواد بگه ،استرس شدیدی گرفتم قلبم تن تن میزد چند دقیقه ای گذشت و چیزی نگفت - آقا رضا نمیخواین حرفی بزنین؟ رضا: چرا ،ولی نمیدونم چه جوری بگم - درباره چیه،؟ رضا : درباره خودمون (با شنیدن این کلمه قند تو دلم آب شد ) - خوب بگین گوش میدم رضا: مطمئنم که شما هم میدونین که الان چند ساله که خانواده هامون دارن درباره منو شما تصمیم میگیرن ،من اویل فکر میکردم همه چی شوخیه ،ولی هر چی که گذشت فهمیدم که جدی جدی دارن برای آینده منو شما تصمیم میگیرن نمیدونم چه جوری باید بگم شما برای من مثل معصومه هستین ،مطمئنم که شما هم همین حس و نسبت به من دارین الان چند وقته که بابا و مامان پا پیچم شدن که حتما باید با شما ازدواج کنم آیه خانم ،من به دختر دیگه ای علاقه دارم ،نمیدونم اینو چه جوری به خانواده ام بگم ،اومدم اینجا که از شما کمک بخوام ،کمکم کنین این بازی مسخره رو که چندین ساله شروع شده رو تمامش کنیم ( باشنیدن این حرفا ،تمام وجودم خشک شد،احساس میکردم الاناست که بمیرم ،نکنه دارم کابوس میبینم ،آروم یه نیشگونی به دستم گرفتم،نه کابوس نیست واقیعته ،بیدار بیدارم ،باورم نمیشد این همه سال ،با تمام احساسم بازی شده بود ،عشقی که اصلا وجود نداشت ،زبونم بند اومده بود ،نمیدونستم چی باید بگم ) رضا: آیه ،حالت خوبه؟ - هاا... رضا: میگم خوبی؟ - اره خوبم ،من باید برم امتحان دارم دیرم شده از جام بلند شدمو چند قدم رفتم رضا: آیه؟ سر جام ایستادم ولی بر نگشتم ،میدونستم اگه نگاهش کنم ،بغضم میشکنه رضا: تو هم منو مثل امیر میبینی نه؟ اشکام جاری شد تنها چیزی که فقط میتونستم بگم همین بود : اره زود ازش دور شدم و رفتم سمت دانشگاه...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت41 نفهمیدم چه جوری خودمو رسوندم دانشگاه انگار هنوز تو شوک بودم از پله ها رفتم بالا در کلاس و باز کردم با دیدن هاشمی فهمیدم که نباید وارد کلاس بشم درو بستم و به دیوار رو به روی کلاس تکیه دادم بعد چند دقیقه در کلاس باز شد یکی از بچه ها اومد بیرون با دیدنم گفت: استاد گفتن بیاین داخل وارد کلاس شدم و بدون اینکه به هاشمی نگاه کنم آروم سلام کردم و رفتم کنار سارا نشستم سارا آروم پرسید: معلوم هست کجاییی تو !؟ چیزی نگفتم و کتابمو از داخل کیفم بیرون آوردم هاشمی حرف میزد و من اصلا نمیفهمیدم چی میگه ،تمام فکرم به حرفاهایی بود که رضا زده بود با تکونهای دست سارا به خودم اومدم نگاهش کردم.... سارا: آیه استاد داره تو رو صدا میزنه حواست کجاست؟ سرمو بالا گرفتم ،به هاشمی نگاه کردم نفهمیدم چی شد اشکام جاری شدن هاشمی: اتفاقی افتاده خانم یوسفی؟ - ببخشید من اصلا حالم خوب نیست میتونم برم بیرون هاشمی: بله بفرمایید با شنیدن حرفش وسیله امو جمع کردم و از کلاس رفتم بیرون وارد محوطه شدم ،رفتم سمت فضای سبز دانشگاه یه گوشه نشستم ،سرمو گذاشتم روی زانو و گریه میکردم چند دقیقه ای نگذشت که یه نفر بغلم کرد سرمو بالا گرفتم دیدم ساراست سارا: چی شده آیه ؟ چرا گریه میکنی؟ خودمو انداختم توی بغلش وشروع کردم به گریه کردن ،دست خودم نبود میدونستم اگه بغضم نشکنه ،این درد منو میکشه یه ساعتی گذشت تا گریه ام بند اومد از سارا فاصله گرفتم سارا: آیه کم کم دارم نگران میشم بگو چی شده ؟ - صبح رضا رو دیدم سارا: خوب؟ - باورت میشه ،بهم گفته من تو رو مثل معصومه میبینم ،یعنی این همه سال فقط منو به چشم یه خواهر میدید نه کس دیگه ای ،نه شریک زندگیش سارا هم انگار بهش شوک وارد شده بود حرفی نمیزد ،فقط نگاهم میکرد...
💗 قسمت42 سارا: تو این چند سال چرا چیزی نگفت ،چرا گذاشت این حرف تبدیل به واقعیت واسه دیگران بشه... - نمیدونم ،حتمن به خاطر عمو و بابا چیزی نگفت ، دارم دیونه میشم سارا سارا: تو چیزی نگفتی بهش؟ - من فقط تونستم خورد شدنمو له شدنمو پنهان کنم ،فقط گفتم منم مثل خودش فکر میکنم و نگاهش میکنم سارا: اشتباه کردی دیگه، باید بهش میگفتی چقدر دوستش داری ،باید میگفتی همیشه منتظرش بودی ... - میخوام برم خونه ،اصلا حالم خوب نیست سارا: صبر کن با هم بریم - نه اینجوری مامان شک میکنه ،خودم تنها میرم سارا: باشه ،مواظب خودت باش - باشه با هر جون کندنی بود ،از دانشگاه زدم بیرون یه دربست گرفتم رفتم سمت خونه وارد حیاط شدم لب حوض نشستم و دست و صورتمو شستم و رفتم داخل خونه خدا رو شکر مامان خونه نبود رفتم توی اتاقم لباسمو عوض کردمو روی تخت دراز کشیدم به اتفاقهای این چند سالی که افتاد فکر کردم ،به محبت کردنهاش ،به کادو خریدناش روز تولدم ،به نگاه کردناش چه طور میتونه این همه محبت از سر برادری باشه چه طور اینجور گذاشت راحت بکشنم و خورد بشم از خودم متنفرم که اینقدر راحت دلباخته کسی شدم که منو به چشم یه خواهر میدید از خودم منتفرم که چقدر ارزون عشقمو حراج گذاشتم سرمو زیر پتو گذاشتم و آروم گریه میکردم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زمین‌لرزه شدید در اکوادور 🔹 منابع خبری از وقوع زمین‌لرزه‌ای به قدرت ۶.۷ ریشتر در اکوادور خبر داده‌اند. این زلزله به تخریب خانه‌ها و ساختمان‌ها منجر شده و تا کنون دست‌کم ۱ کشته به جا گذاشته است. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2