eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
15.8هزار ویدیو
67 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر دکتر عزیزی بسیار زیبا راز شهرت او را بر ملا کرد آسمون حضرت زهرا رو تو زندگیت پیدا کن به امید عنایت حضرت مادر بسیار زیباست نشر دهید ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🚨یمن برای جنگ‌ با امریکا فراخوان بسیج عمومی داد 🔴انصارالله آماده حمله موشکی به پایگاه های امریکا در غرب آسیا نیروهای موشکی انصارالله در صورت حمله غربی ها به حالت آماده باش درآمده و می خواهند پایگاه های آمریکا در خاورمیانه را هدف قرار دهند. ✅اخبار جبهه مقاومت ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗 💗 قسمت9 آقا جونم دست کرد تو جیبش ،یه سکه آورد بیرون : بیا عزیزم ،اینم کادوی من پریدم تو بغلش و محکم بوسیدمش : من عاشقتونم دستتون درد نکنه بعد نیم ساعت آقا جون رفت اتاقش یه کم استراحت کنه مادر جون : سارا مادر ،میخوام یه چیزی بهت بگم که گفتنش برام خیلی سخته - نمیدونستم چی میخواد بگه ،ولی دلم آشوب بود مادر جون: حاج رضا که پدر و مادرش فوت شده ،تو دار دنیا یه برادر داره و بس الان وظیفه ماست که این حرف و بزنیم - چی شده مادر جون ،چرا اینجوری صحبت میکنین مادر جون: هر مردی نیاز به همدم داره ، درسته که تو هستی کناره بابا ولی هیچ کس نمیتونه جای همسرو براش پر کنه ( اشک تو چشمام پر شد،دو ماه نگذشته چرا این حرف و میزنن ) - مادر جون چه طور راضی شدین این حرف و بزنین ،مگه مامان فاطمه دختر شما نبود ،چه طور میخواین خودتون با دستای خودتون واسه دامادتون زن بگیرین... مادر جون: عزیز دلم این چرخه طبیعته هر کی یه روز از دنیا میره و به جاش یکی دیگه به دنیا میاد ،حضرت فاطمه با اون مقامش لحظه ای که تو بستر بیماریش بود وصیت کردی امام علی بعد از اون هر چه زودتر ازدواج کنه (اصلا از حرفاش هیچی نفهمیدم ،تا شب بابا بیاد خونه مادر جون اصلا حرفی نزدم،بابا هم که اومد زود شام خوردیم و برگشتیم خونه ،منم شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم ،تا صبح به خاطر حرفای مادر جون حرص خوردم و نخوابیدم دم دمای صبح خوابم برد) صبح که از خواب بیدار شدم نزدیکای ظهر بود ،بلند شدم که برم یه چیزی درست کنم بخورم که ‌رو اینه اتاقم یه کاغذ چسبیده بود دست خط بابا بود : سارای عزیزم میدونستم حال خراب دیشبت بابت چیه ،میخواستم بهت بگم من تا تو رو دارم به هیچ چیز و هیچ کس فکر نمیکنم ،پس به خاطر حرفای مادر جونت ناراحت نباش ،صبحانه اتو اماده کردم حتمن بخور ،البته اینم میدونم چون دیشب تا صبح بیدار بودی تا لنگ ظهر خوابی دوستت دارم سارای بابا -واییی من عاشقتم باباییبا خوشحالی رفتم دست و صورتمو شستم ورفتم تو آشپز خونه مشغول خوردن شدم صدای زنگ ایفون اومد رفتم نگاه کردم دیدم عاطفه اس داره گریه میکنه قفل درو زدم در باز شد دیدم یه چمدون دستشه هی گریه میکنه رفتم دم در - چی شده؟ عاطفه(همونجور که گریه میکرد) : اگر بار گران بودیم و رفتیم ،اگر نامهربان بودیم و رفتیم - خندم گرفت : خل شدی به سلامتی یا عاشق شدی؟ عاطفه اومد جلو و بغلم کرد: واییی سارا من دارم میرم خابگاه چه جوری دوریتو تحمل کنم، - ولم کن دارم خفه میشم ،نمیری که بمیری که ،همین بغل گوشمی یه سوت بزنم رسیدی...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 💗 قسمت10 عاطی: سارا بدون من چیکار میکنی؟ - هیچی یه بسته تخمه سیاه میخرم میخورم کیفشو میبرم... زد به بازوم : خیلی دیونه ای - حالا با کی میخوای بری ؟ عاطی: با شاهزاده رویاهام... - کشتی منو با این شاهزاده یه دفعه تو رویاهات بچه دار نشی یه وقت... دوباره اومد بغلم کرد: واااییی دلم واسه خل بازی هات تنگ میشه... - خل تویی که تو رویا زندگی میکنی ،پاشو برو دیر میشه شاهزاده نگران میشه عاطی: سارا زنگ بزنی براماااا ،من اخر هفته ها میام ،حتمن میام پیشت - باشه وقت داشتم حتمن واست زنگ میزنم عاطی: خیلی لوسی، تو نرفتی ثبت نام؟ - نه ،فردا میرم عاطی: باشه ،خیلی دوستت دارم مواظب خودت باش - الهیی قربونت برم من ،توهم مواظب خودت باش عاطفه که رفت ،فهمیدم که چقدر تنهام ،راست میگفت چه طور بدون عاطی زندگی کنم فردا صبح زود بیدار شدم ،خیلی سخت بود که چشمامو باز کنم ولی به خاطر ثبت نام دانشگاه راه دیگه ای نداشتم مانتوی سرمه ای که بابا خریده بود و پوشیدم با یه مقنعه سرمه ای یه کم آرایش کردم و یه کم از موهای خرماییمو ریختم بیرون ( به چه جیگری شدم من ،پیش به سوی دانشگاه) رسیدم دانشگاه ،وارد محوطه شدم دیدم یه عالم دخترو پسر بیرون وایستادن ،چقدرم با هم صمیمی بودن ( از بچگی رابطه خوبی با پسرا نداشتم نمیدونم چرا همیشه با دیدن پسرا تپش قلب میگرفتم،با اینکه همیشه خونه خاله زهرا میرفتیم و دوتا پسر خاله هم داشتم ،همیشه ازشون فراری بودم ،،خدا به خیر کنه اینجا رو ) ثبت ناممو زود انجام دادم ،انتخاب واحدامو هم کردم ،،سعی کردم بیشتر درسامو ساعت ده به بعد بگیرم که واسه خوابیدن اذیت نشم چه مخی ام من فقط یه کلاس و مجبور شدم ساعت ۸ بردارم ،،روزای کلاسمو هم از شنبه تا چهارشنبه گرفتم که خونه نباشم حوصلم سر بره ، کارامو که انجام دادم رفتم خونه لباسامو عوض کردم رفتم سر وقت غذا ،بابا ناهار خونه نمیاومد واسه همین یه چیز ساده واسه خودم درست کردم که واسه شام غذای خوب درست کنم ساعت ۹ شب گوشیم زنگ خورد بابا رضا بود ،تو دلم گفتم حتمن میخواد بگه دیر میاد من شاممو بخورم... - جانم بابا بابا رضا: سارا بابا بیا دم در - کلید ندارین مگه؟ بابا رضا: دارم بیا کارت دارم دروباز کردم وااییی یه هاچ بک البالویی داشت منو چشمک میزد بابا رضا اومد سمتم : اینم سویچش ،کادوی دانشگاهت پریدم تو بغلش : واییی باباجووون عاشقتم، دیونتم ، نوکرتم... بابا رضا: اووو چه خبرته ،مبارکت باشه شامو که خوردیم... به بابا شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم...
💗 💗 قسمت11 شماره عاطفه رو گرفتم(عاطفه خواب بود) - الو عاطفه خوابی؟ عاطی: اره خیره سرم ،اگه جنابعالی میزاشتین داشتم یه خواب خوب میدیدم - دیوووونه حتمن داشتی خواب شاهزادتو میدیدی عاطی : حالا چیکارم داشتی مزاحم - وایییی باورت نمیشه بابا ماشین گرفته برام ( انگار خوابش پرید) عاطی: جانه عاطی، مرگ عاطی راست میگی؟ - به مرگه شاهزادت راست میگم عاطی: بی ادب مگه من به شاهزاده تو کاری دارم - بابا تو هم بیا شاهزاده منو تیر باران کن اگه من چیزی گفتم... عاطی: اومدم باید ببری منو بیرونااااا گفته باشم - چششششم ، الان برو ادامه خوابتو ببین عشقم عاطی: اره راست میگی ،شب بخیر یه هفته گذشت و فردا اولین روز دانشگاه بود ،توی این یه هفته خاله زهرا و مادرجون هر روز به بهانه ازدواج بابا میاومدن خونمون خسته شده بودم با شروع کلاسا خیلی خوشحال شدم که تا اطلاع ثانوی خونمون نمیان صبح با زنگ گوشی ساعتم بیدار شدم رفتم حمام یه دوش گرفتم لباسمو پوشیدو مو طبق معمول یه کم آرایش کردمو و کیفمو برداشتم رفتم پایین نشستم یه کم صبحانه مو خوردمو سویچ ماشینو برداشتمو حرکت کردم ماشینو کنار دانشگاه پارم کردم و پیاده شدم رفتم داخل دانشگاه رفتم کلاسمو پیدا کردم درو باز کردم اوهوکی چه خبره اینجا چه وضعی بود کلاس پسرا و دخترا یه جوری با هم حرف میزدن که یه عمری همدیگه رو میشناسن پوشش دخترا هم که نگم بهتره همونجور وایستاده بودم که یکی از پشت سر گفت : :همینجور میخوای مثل چوپ خشک وایستی اینجا (برگشتم نگاهش کردم یه پسره چهار شونه هیکل ورزشی،با یه تیشرت سبز جذب ،که رو دستش خالکوبی کرده بود) رفتم کنار : ببخشید بفرمایید بعدن با حضور غیاب استاد فهمیدم فامیلیش یاسریه کلاسم که تمام میشد میرفتم داخل کافه دانشگا مینشستم تا کلاس دیگه ام شروع بشه.
💗 💗 قسمت12 تو کافه که نشسته بودم گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم شماره اش مال ایران نیست - الو ( با شنیدن صداش فهمیدم سانازه ،دختر خالم ۲۷ سالشه ،خاله صودابه ام ۲۰ سالی میشه که رفتن کانادا به خاطر شغل شوهرش یه پسرم داره سهیل ۲۴ سالشه ) - واییی ساناز توییی؟ خوبی؟ ساناز : سلام عزیزم ،قربونت برم تو خوبی؟ حاجی خوبه - مرسی ،چه عجب یاد من کردی؟ ساناز : ما که همیشه به فکرت هستیم شرمنده نتونستم همراه مامان و بابا بیام موقع خاکسپاری - اشکالی نداره ولی من اینقدر حال روحیم بد بود متوجه نشدم خاله صودابه اومده ،از طرف من عذر خواهی هکن از خاله ساناز: عزیززززم ،حق داری واقعن فوت خاله همه ما رو شوکه کرده بود خوب شنیدم دانشگاه قبول شدی ! اونم رشته برق - اره گلم ساناز : بهت تبریک میگم ،ای کاش میتونستی میومدی اینجا درست و ادامه میدادی ؟ - میدونم ولی بابا رضا هیچ وقت اجازه نمیده ساناز : چرا اجازه نده ،حاج رضا هم تا چند وقت دیگه ازدواج میکنه ،دیگه چه کار به تو داره - نمیدونم باید باهاش صحبت کنم ساناز: اره باهاش صحبت کن ببین چی میگه ،عزیزم من باید برم سرکارم کاری نداری؟ - قربونت برم یه همه سلام برسون خدا نگهدار راست میگفت بابا که قراره دیر یا زود ازدواج کنه ،چرا نباید بزاره برم از اینجا یه دفعه صدای خنده چند تا دخترو پسر بلند شد برگشتم نگاه کردم دیدم یاسریه با چند تا دخترو پسر دورش خوشم نمیومد ازشون بلند شدم و از کافه رفتم بیرون کلاسم که تمام شد رفتم خونه ،تا برسم خونه دیگه غروب شده بود ،تن تن رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم اشپزخونه غذا درست کنم ،امشب حتمن با بابا صحبت میکنم ببینم چی میگه ساعت ۱۰ شب بود که بابا اومد خونه - سلام بابا جون بابارضا: سلام سارا جان بیداری هنوز؟ - منتظر بودم شما بیاین باهم شام بخوریم بابا رضا: باشه الان میرم لباسمو عوض میکنم و میام شامو که خوردیم میزو جمع کردم و ظرفا رو شستم رفتم سمت پذیرایی دیدم بابا داره اخبار نگاه میکنه نشستم روی مبل،،صدای تپش قلبمپ میشنیدم یه نفس عمیق کشیدمو گفتم - بابا رضا( همون طور که چشمش به تلوزیون بود ) بابا رضا: جانم - میشه منو بفرستین کانادا اونجا درسمو ادامه بدم ( بابا تلوزیون و خاموش کرد و برگشت سمت من): برای چی میخوای بری؟ - خوب مثل همه آدما میخوام برم اون ور زندگی کنم، درس بخون، پیشرفت کنم بابا رضا: خوب همه این کارا رو میتونی همینجا هم انجام بدی - ولی من دوست ندارم اینجا باشم بابا رضا: یعنی میخوای منو تنها بزاری؟ - بابا جون شما دیر یا زود ازدواج میکنین ،این منم که تنها میشم...
بسم الله الرحمن الرحیم قاضی الحاجات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک ذکر کوچک خدا در جایی که غفلت زیاد است مانند بازار ، بهتر از یک دور خواندن مفاتیح 👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله شروع میکنیم... اَلسلامُ علی الحُــسین و علی علی بن الحُسین وَ عــــلی اُولاد الـحـسین و عَـــلی اصحاب الحسین ✍امام باقر علیه السلام فرمودند: شیعیان ما را به زیارت امام حسین علیه السلام امر کنید ، چرا که زیارتش روزی را افزون می‌کند و عمر را طولانی می‌گرداند و بلاها و بدی‌ها را دور می کند. ارزقنا کربلا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدا کند که بیایی برروۍتمام دردها تو دوایۍ..♥️😍 امام_زمانم بخیر و خوشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همیشگی مان، جهت تعجیل در ظهور دعای فرج را بخوانیم. ‹🕊 قرار_مهدوی ‹🕊عجل علی ظهور
1_1861354433.mp3
8.21M
بی‌حضورت هر چه کردم، زندگی زیبا نشد! اللّهم عجل لولیک الفرج 💔 صوت قرائت قرار صبحگاهی منتظران ثابت قدم ظهور https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا اسلحه به دست 🔰 برشی از سخنرانی ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گنج پنهانی که توسط (عج) نمایان خواهد شد‼️ 👤 حجت الاسلام عابدینی 🖤اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه🖤 ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
"از نشانه های منتظران" - منتظر کسی است که عشق و محبّت به امام زمان (ارواحنافداه) را با تمام وجود در دل داشته باشد... - اگر این آثار در شما بود، مسلّما محبّت هست، اگر این آثار نبود، محبّت در شما نیست، لفظ است که می‌گوئید، خودتان را دل‌خوش می‌کنید. - یکی از آثار محبّت قلبی این است که آدم در فراق محبوب خود غمناک می‌شود، مغموم و گرفته و دل ‌شکسته و متأثّر می‌شود. - ببینید که این نشانه ها در شما هست یا نیست. -اگر در فراق امام زمانِ خود مغموم و دل شکسته هستید، گاهی فکر می‌کنید که چرا محبوب ما در دسترس ما نیست؟ - چرا نمی‌توانیم خدمت او برویم؟ - چرا ایشان نمی‌توانند به حکم‌فرمائی در میان مردم کنند؟ و به رتق و فتق امور بپردازند؟ - داد مظلوم را از ظالم بگیرند؟ - فقرا را رسیدگی کنند؟ - چرا این امام معصوم نمی‌توانند این کارها را انجام دهند؟ - اگر شما را غصّه گرفت، گریان شُدید، خوب. ببینید در شما هست یا نه؟ - اگر نیست، سال و ماه و هفته و شبانه‌روز می‌گذرد، اصلاً به فکر امام زمان ارواحنافداه نیستید، تا چه برسد به این‌که غصّه‌ی او را بخورید، تا چه برسد به این‌که اشک بریزید و در فراق او گریه کنید، بدانید که محبّت ندارید، و اگر ادعای محبّت کنید دروغ گفته‌اید. ☀️اميرالمؤمنين علی(عليه السّلام)، درباره امام مهدی (عليه السّلام) فرمودند: صَاحِبُ‏ هَذَا الْأَمْرِ الشَّرِيدُ الطَّرِيدُ الْفَرِيدُ الْوَحِيدُ.[۱] صاحب اين امر شريد(آواره) و طريد(كنار گذاشته شده) و فريد(تک) و وحيد(تنها) است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴حاج قاسم بارها به غزه سفر کرده بود ‼️سوالاتی که همیشه مطرح بود و با وجود داشتن برخی شواهد اما هیچگاه به صورت رسمی تایید نشد رفت و آمد شهید سلیمانی به باریکه غزه بود در مورد سفرهای متعدد شهید حاج عماد مغنیه به این منطقه همه مطمئن بودیم، اما سفر حاج قاسم به غزه هیچگاه توسط مقامات ایرانی تایید نشد (به دلیل مسایل سیاسی) و باند مشعل و ابومرزوق هم که تا پس از شروع جنگ سوریه بر جنبش حماس تسلط کامل داشته و حامی تروریست‌های سوری بودند، این مسأله را کتمان می‌کردند. ‼️اما حالا احمد عبد الهادی نماینده حماس در لبنان برای نخستین بار و رسماً اعلام کرد: «حاج قاسم سلیمانی چند بار به غزه آمده بود. وی با بیان اینکه حاج قاسم سلیمانی چند بار به غزه سفر کرد و «ایده ساخت تونل‌ها» نخست فکر شهید مغنیه و سپس فکرِ حاج قاسم سلیمانی بود تاکید می‌کند که طرح دفاعی غزه با حضور و مشارکت شخص شهید سلیمانی طراحی شد. ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
📸 بدل حاج قاسم در مراسم گرامیداشت شهید موسوی ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🌅 👤 استاد ☀️ اینکه خداوند با صدای اهل‌بیت با برخی پیامبران سخن گفته است به این خاطر است که آن‌ها شیفته و منتظر اهل‌بیت بودند و ظهور امام‌زمان، زمان نتیجه دادنِ مأموریت آن‌هاست. 👺 شیطان هم در طول تاریخ به هر طریق که توانسته، جلوی مأموریت پیامبران و اهلبیت و مؤمنان را گرفته است. در کنار سنگ‌اندازی‌های شیطان، خدا نیز همۀ امت‌ها را با فتنه‌ها می‌آزماید. ... نشــانہ‌هـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہ‌هـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـاده‌ے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید... https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2