فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌همین فردا ظهوره!
ایام الله و ظهور رو نزدیک بدونید.
#امام_زمان ♥️
#استاد_رائفی_پور
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به به 🌺
اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست
پایان هرچه خواستم از او "نداد" نیست🌸
بین تمام صحن و سراها طلوع صبح
جایی به باصفائی باب المراد نیست🌼
🍃تولد جواد الائمه مبارک 🍃
✨🌷بابرکتترین مولود🌷✨
🔆 کلام امام رضا دربارهٔ حضرت جواد الائمه علیهمالسلام
«لَمْیُولَدْ فِی الْإِسلَامِ مِثلُهُ مَولُودٌ أَعظَمُ بَرَکَةً عَلَیٰ شِیعَتِنَا مِنهُ.»
در اسلام هیچ مولودی بابرکتتر از او برای شیعیان ما متولد نشده است.
📚 کافی، ج۶، ص۳۶۱
🔺هنری فورد، تاجر و بنیانگذار صنعت خودرو درآمریکا:
«اگر پول و ثروتِ 50 خانواده ثروتمند یهودی را می گرفتند، جنگ ها و انقلاب ها در جهان متوقف می شد»
#ظــهور_نــزدیکہ...
نشــانہهـاے عـام بہ وقـوع پـیوستہ ... نشـانہهـاے خـاص در حـال رخ دادنہ آمـادهے ظـهور باشـید و غـربال دنـیا نـشوید...
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
#آمادگی_برای_ظهور
#امام_زمان_ارواحنافداه مثل پدر مهربانی است که وقتی اذان میگویند منتظر است بچههایش بیدار شوند، مقداری صبر میکند میبیند اینها در خوابند، از طرفی هوا دارد روشن میشود و نمازشان دارد قضا میشود. با محبت بالای سر فرزندانش میرود، دستی بر سرشان میکشد میگوید عزیزانم نمازتان دارد قضا میشود. آنها که خوابشان سبک است سریع بلند میشوند.
🔹الان هم که ظهور خیلی نزدیک است، هر لحظه ممکن است ظهور شود. کسی که میبیند نمازش دارد قضا میشود لحظه ای را از دست نمیدهد سریعا وضو میگیرد و یا اگر وقت نیست تیمم می کند. از دید اهل معنا همینطور است. شاید برای ظهور وقت وضو گرفتن هم نباشد. باید سریع وضو بگیرید و نمازتان را اقامه کنید یعنی خودتان را بسازید.
💐استاد حاج آقا زعفری زاده حفظه الله تعالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 شهد آرزو
🔸 تمام آرزوی ما این است که امام زمان را ببینیم، این آرزوی همه ماست؛ اما از این بالاتر هم آرزویی هست یا نه؟!
آرزوی از این بالاتر این است که او ما را ببیند و این راه باز است...
حضرت آیت الله #جوادی_آملی
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
💠 در محضر علما
┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
سؤالی از آیت الله کشمیری:
بسیار دیده و شنیده شده که افراد برای امور مادی، مانند خرید خانه و ماشین و رزق و ازدواج، از وی راهنمایی میخواستند. آن بزرگوار میفرمود: «سورهی یس بخوانید و ثواب آن را به امام جواد علیه السلام تقدیم کنید، حاجت شما را خواهند داد.
گاه امر میکرد صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب میدانست.»
✍🏻روح و ریحان، ص 101-102
✳️رفقا، امروز حتماً یه کادو تولد ویژه به امام جواد علیه السلام هدیه کنید.
🎁این کادو می تونه، یه ترک گناه باشه
🎁یه کار خیر باشه و ثوابش از طرف امام جواد علیه السلام به نیت فرج و ظهور امام زمان علیه السلام باشه
🎁از طرف امام جواد علیه السلام، زیارت آل یاسین، به نیت فرج و ظهور امام زمان علیه السلام بخونید.
🎁یه سوره یاسین هدیه به امام جواد علیه السلام، به نیت فرج و ظهور امام زمان علیه السلام
🎁صد تا صلوات هدیه به امام جواد علیه السلام، به نیت فرج و ظهور امام زمان علیه السلام
🎁حتی با دوستان تون می تونید سی نفر یا بیشتر بشین و یه ختم قرآن هدیه کادو تولدِ حضرت ، تقدیم شون کنید، به نیت فرج و ظهور امام زمان علیه السلام
🎁 یه زیارت امین الله باشه، به نیت فرج و ظهور امام زمان علیه السلام
🎁و کلی کادو تولد های ویژه دیگه که
می تونید تقدیم امام جواد کنید😊
🎈🎈🎈
🔴 گریه امام جواد علیه السلام در فراق و غربت امام مهدی ارواحنا فداه
🔵 صقر بن ابی دلف نقل کرده که از امام جواد علیه السلام شنیدم که میفرمود:
🌕 الامام بعدی ابنی علی، امره امری و قوله قولی و طاعته طاعتی و الامام بعده ابنه حسن امره امر ابیه و قوله قول ابیه و طاعته طاعة ابیه. ثم سکت فقلت له: یابن رسول الله! فمن الامام بعد الحسن؟ فبکی علیه السلام بکاءا شدیدا، ثم قال: ان من بعد الحسن ابنه القائم الحق المنتظر...
🟢 امام بعد از من فرزندم علی است، امر او امر من و قول او قول من و طاعت او طاعت من است و امام بعد از او فرزندش حسن است. امر او امر پدرش، و قول او قول پدرش، و طاعت او طاعت پدرش میباشد. آن گاه ساکت شد. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا امام بعد از حسن کیست؟ امام گریه شدیدی کرد سپس فرمود: همانا بعد از حسن فرزندش قائم به حق منتظر است....
#امام_زمان
#میلاد_امام_جواد
یک عمل ساده برای حاجتروایی.mp3
347.7K
⁉️یک روش ساده برای حاجت روایی
🔹عیدی میلاد امام جواد (ع)
⭕️ پاسخ: #ابراهیم_افشاری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ | #استاد_شجاعی
اگه شوخطبع نیستی، ایمانت میلنگه!
منبع : جلسه ۱۸ از مبحث سبک زدگی شاد
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۸۹ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
امام زمان 013.mp3
701.2K
#صوت_مهدوی
#امام_زمان ۱۳( ادامه دارد)
🎤سخنران استاد شجاعی
صوتی فوقالعاده تاثیر گذار
#صوت_مهدوی
#استاد_شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری | #استاد_شجاعی
بعضی وقتها یه شوخی میتونه باعث بشه گناه همهی عمرت بخشیده بشه!
ولی بشرطی!
منبع : جلسه 126 از مبحث جامعه کبیره
نــام : مـــهدے(عج)
ســن :۱۱۸۹ در فــراق
اسـتان : صــاحب عــالم ولے از همہ جـا رانده شــده ` هـیچکس راهش نداد"
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء)
🔺️با نوای مهدی #دهباشی
👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد
👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد
https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه*
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️
@zoohoornazdike
📘#داستانهایبحارالانوار
💠سه دعای مستجاب در پیشگاه خداوند؛
🔹حضرت امام صادق (علیه السلام) میفرمایند:
سه دعاست که مانعی برای مستجاب شدن آنها در نزد خداوند نیست ، آن سه دعا قطعا مستجاب میشود:
1⃣دعای پدر در حق فرزندش، آنگاه که نسبت به پدر نیکی نماید و همین طور نفرین پدر هرگاه که فرزند احترامش را نگه ندارد.
2⃣نفرین ستم دیده درباره ستمگر خود، و همچنین دعایش برای آنکس که حق او را از ظالم گرفته باشد.
3⃣ دعای مرد مؤمن برای برادر مؤمن خود، هنگامی که او را کمک نموده و نفرین او بر برادرش زمانی که قدرت داشته ولی او را یاری نکرده و او نیز به شدت نیازمند یاری او بوده است.
📚بحار ج ۷۴، ص ۷۲
🗓#ویدئو_استوری_روزشمار_نیمه_شعبان☀️
🎉 34 روز مانده تا میلاد حضرت اباصالح المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف 💚
از ابن نباته روایت شده که گفت: شنیدم از امیر المؤمنین عليه السلام که میفرمودند: صاحب این امر، شرید (آواره)، طرید (رانده)، فرید (تک) و وحید (تنها) است.
📚منبع: بحار الأنوار، ج51، ص، 120
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
❤ بسم رب الشهدا ❤
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#قسمت_نوزدهم
#بازگشت_کوتاه_امین
💕وقتی امین رسید واقعاً امین دیگری را میدیدم!خیلی تغییر کرده بود.
قبلاً جذاب و نورانی بود، اما اینبار حقیقتاً نورانیتر شده بود.
🌹 یک لباس سبز تنش بود که خیلی به او میآمد. کمی هم لاغر شده بود.
تا همدیگر دیدم؛ امین لبخند زد،
من هم خندیدم.
❤انگار تپش قلب گرفته بودم.
دستم را روی قلبم گذاشتم!
امین تمام دارایی من بود.
🔸آن لحظه گفتم:
«آخیش تمام سختیهای زندگیام تمام شد... انشاءالله دیگر هیچوقت از من دور نشوی.
اگر بدانی چه کشیدهام.»
سکوت کرده بود، گویا برنامه رفتن داشت اما نمیدانست با این وضعیت من چگونه بگوید.
نزدیک عصر بود که گفت «به خانه برویم. میخواهم وسیلههایم را جمع کنم. باید بروم.» جا خوردم. حس کرختی داشتم.
🔸گفتم «کجا میخواهی بروی؟ بس است دیگر. حداقل به من رحم کن... تو اوضاع و احوال مرا میدانی. قیافه مرا دیدهای؟»
خودم حس میکردم خُرد شدهام.
🔸گفتم «میدانی من بدون تو نمیتوانم نفس بکشم. دیگر حرفی از رفتن به سوریه نزن. خودت قول داده بودی فقط یکبار بروی...»
🔹گفت «زهرا من وسط مأموریت آمدهام به تو سر بزنم و بروم. دلم برایت تنگ شده بود. باور کن مأموریتم به اتمام برسد آخرین مأموریتم است دیگر نمیروم.»
🔸گفتم «امین دست بردار عزیز دلم. من نمیتوانم تحمل کنم. باور کن نمیتوانم... دوری تو را نمیتوانم تحمل کنم...»
حرف دانشگاهام را پیش کشید.
🔸گفتم «امینم، من بدون تو نمیتوانم درس بخوانم.اگر هم درس میخوانم به خاطر تو است.»
🔸خندید و گفت «بگو به خاطر خدا درس میخوانم.»
گفتم «به خاطر خدا است اما ذوق و شوق زندگیم فقط تویی...»
✳حتی من وقتی از خانه بیرون میرفتم ذوق خرید وسایل آشپزخانه و غیره را نداشتم. فقط بلوز، تیشرت، شلوار، کفش، کتتک یا هر وسیله دیگری برای امین میخریدم. او هم عادت کرده بود.
میگفت «باز برایم چه خریدهای؟» میگفتم «ببین اندازهات هست؟»
🔹میگفت «مطمئنم مثل همیشه دقیق و کاملاً اندازه برایم میخری...»
💟مدتی که نبود، برایش کلی لباس خریده بودم. وقتی به خانه رسیدیم گفتم «امین اینها را بپوش ببین برایت اندازه است؟» با غصه این حرفها را به او میگفتم واقعا دلم میخواست بماند و دیگر نرود.
تک تک لباسها را پوشید.
🔸گفتم «چقدر به تو میآید.»
🔹کلی خندید و گفت «زهرا! از آنجا که من خوشتیپم، حتی گونی هم بپوشم به من میآید!»
🔸گفتم «شکی نیست.»
میخندیدم اما ذرهای از غصههایم کم نمیشد. وسط خندهها بیهوا گریه میکردم و اصلاً نمیتوانستم خودم را کنترل کنم.
🔹میگفت «چرا گریه میکنی؟»
چرایی اشکهایم مشخص بود...
لباسهایش را که جمع کرد.
🔸گفتم «امین، این لباس جدیدها را هم با خودت ببر آنجا.» انگار آنقدر شرایط آنجا بد بود که گفت :
🔹«نه این لباسها حیف است. بگذار وقتی برگشتم اینجا میپوشم.» خیلی از لباسهایش را حتی یکبار هم نپوشید.
😢لباسهایش را جمع کردم و همینطور اشک میریختم. خیلی سرد با او خداحافظی کردم. باید آخرین تلاشهایم را میکردم،
🔸گفتم «به من، به پدر و مادرت رحم کن.
تو همه زندگی منی ببین با چه ذوق و شوقی برایت لباس خریدهام...»
🔹گفت «میروم و برمیگردم. قول میدهم...» فقط یک روز کنارم بود. روز حرکت از صبح برای ساماندهی کارهایش به اداره رفت. حدود 7-6 عصر پرواز داشت. 16 شهریور بود. یک روز من به اتمام رسیده بود.
⭐کلی وعده وعید داده بود تا آرامم کند.
قول داد وقتی برگشت چند روز به مشهد برویم، اربعین هم کربلا...
✔ نمیدانم چرا اینبار دائماً منتظر خبر بودم. با اینکه به من قول داده بود جای خطرناکی نیست، اما مدام سایت T NEWS که مخصوص اخبار مدافعین حرم است را بررسی میکردم.
🍃چند شب خانه مادرشوهرم مانده بودم. اصلا آرام و قرار نداشتم. از سفر دوم، 18-17 روز میگذشت و تماسهای امین به 5-4 روز یکبار کاهش پیدا کرده بود.
دلم آشوب بود...
#داستان_واقعی_شهید_امین_کریمی
ادامه دارد.....
❤ بسم رب الشهدا ❤
#داستان_عاشقانه_مذهبی
#قسمت_بیستم
#عاشورای_متفاوت
قرار بود پدر و مادرم برای تاسوعا و عاشورا به شهرستان بروند. دلم نمیخواست با آنها بروم.
🔸 به پدرم گفتم «شوهرم قول داده عاشورا بر گردد...»
🔹بابا گفت «اگر بیاید خودم قول میدهم حتی اگر خودم هم نیایم، تو را با اتوبوس یا هواپیما بفرستم»
🔸گفتم «اگر بیاید چند ساعت تنها بماند چه؟» مادرم واسطه شد و گفت «قول میدهم به محض اینکه خبر بدهد، تو را به تهران میرسانیم. حتی قبل از رسیدن او تو را به آنجا میرسانیم.» به اعتبار حرف بابا و مامان قبول کردم که بروم.
✳مراسم تاسوعا به اتمام رسیده بود. شب عاشورا دیگر آرام و قرار نداشتم.
داشتم اخبار را تماشا میکردم که با پدرم تماس گرفتند. نمیدانم چرا با هر صدای زنگ تلفن منتظر خبر بدی بودم.
پدرم بدون اینکه چهرهاش تغییر کند گفت «نه. من شهرستانم.» تمام مکالمات بابا همینقدر بود اما با گریه و فریاد گفتم «بابا کی با شما تماس گرفت؟»با اینکه اصلاً دلم نمیخواستم فکرهایی که به ذهنم میرسد را قبول کنم اما قلب و دلم میگفت که امین شهید شده.
🍃بابا گفت «هیچکس نبود.»
نمیدانم به بابا نگفته بودند یا میخواست از من پنهان کند که عادی صحبت میکرد تا من شک نکنم. واقعاً هم اگر میفهمیدم شرایط خیلی بدتر میشد مخصوصاً اینکه تا رسیدن به تهران مسیر طولانی را داشتیم.
🌟در سایت مدافعین حرم، خبری مبنی بر شهادت دو نفر از سپاه انصار دیده میشد.
با خودم میگفتم آن شجاعت و جسارتی که همسر من داشت مطمئناً اگر قرار بود یک نفر جان خودش را فدا کند، او حتماً امین است. به پدر این حرفها را زدم.
🔹بابا میگفت «نه دخترم. مگر امین به تو قول نداده بود که به خط مقدم نمیرود؟ امین مسئول است شهید نمیشود.»
🔸به بابا گفتم«این تلفن درباره شوهر من بود؟»
🔹گفت «اسمی از شوهر تو نیاورد...»
شماره تماس را دیدم. شماره اداره امین بود! گریه کردم.
🔹بابا گفت «در رابطه با کار خودم بود. وقتی کیفم را دزد برد، مدارکی در آن بوده. حالا که مدارک پیدا شده با شماره چک و ... شماره تماسم را پیدا کردند و تماس گرفتند.
چرا فکر میکنی در مورد شوهر تو است؟» حرفها را باور نمیکردم...
✔به پدرشوهرم زنگ زدم گفتم دو نفر از سپاه انصار شهید شدند فکر کنم یکی از آنها امین است. پدر شوهرم هنوز مطمئن نبود.
او هم چیزهایی شنیده بود اما امیدوار بود امین زخمی شده باشد....
👈با ما همراه باشید..