eitaa logo
✌در آسـتانہ‌ے ظــهور✌
1.4هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
15.7هزار ویدیو
67 فایل
داریم چہ میکنیم با دل امــام زمان(عج)!! چقــدر گنـاه؟ چـقدر نامـردی و بی حیایی؟ جز مــا کیو داره؟ چقدر سر در دنـیا؟ کجاست امـامت بچہ شیعہ!! 👈دختر، پـسر شیعہ به دل امامت رحم کن مـرام داشتہ باش!! امــامت تنــهاست" کپے پستهای کانال حـلال° تبادل: @HHSSKK
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸سامانه اینترنتی اسکان اضطراری زائران در مشهد ایجاد شد اگر قصد سفر به مشهد را دارید حتما در این کانال عضو شوید 🔹 معاون زیارت و گردشگری سازمان اجتماعی و فرهنگی شهرداری مشهد مقدس از طراحی و اجرای سامانه اسکان اضطراری برای زائران حرم مطهر رضوی خبر داد‌. 🔹معاون زیارت و گردشگری سازمان اجتماعی و فرهنگی شهرداری مشهد گفت: یکی از نکاتی حایز اهمیت در موضوع اسکان، بحث اطلاع‌رسانی و معرفی این فضاها به زائران است. از این رو شهرداری مشهد به منظور تسهیل اسکان زائرین سامانه eskan.mashhad.ir را طراحی کرده است. 🔹وی افزود: زائران جهت ثبت‌نام اسکان اضطراری می‌توانند به سامانه مذکور مراجعه کنند. در نخستین صفحه از این سامانه اطلاعات کلی اعم از نحوه ثبت‌نام، مراکز اسکان، قوانین و مقرارت و غیره جای‌گذاری شده است./ منبع: تسنیم اخبار مشهد و حرم امام رضا را اینجا دنبال کنید 👇 eitaa.com/joinchat/927072256C9ac2c3ae56 eitaa.com/joinchat/927072256C9ac2c3ae56
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 یک فرض قشنگ 🔵 فرض کن یک روز به جایی برسی که امام زمان به شما بفرمایند: 🌹ما بابت داشتن شما خداوند را شکر می کنیم 🔹 این جمله ای بود که امام عصر ارواحنا فداه به شیخ مفید فرمودند. 🌕 سوم رمضان سالروز وفات شیخ مفید(ره) !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ او منتـظر توست!!! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روز سوم شد بدانید ای رقیه منسبان تشنگی امروز حتما بد اذیت میکند .. بر عطشان !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ او منتـظر توست!!! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
💐 آیت الله جاودان: ⚜ در ماه مبارک رمضان سحرها برخیزید؛ نماز شب را با توجه و حواس جمع بخوانید و در قنوت رکعت یازدهم استغفار کنید. ⚜ صبح ها هم صد بار و در طول روز هم هرچه می توانید استغفار کنید. ⚜ استغفار شاه کلیدی است که می تواند بسیاری از دردها و مشکلات را حل کند, مشکلات دنیوی و اخروی. !!! بچہ شیعہ کجـای کـارے؟ او منتـظر توست!!! https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
🔑 کلیدهای جذابیت 🔑 🗝 غالباً افراد به اشتباه برای این که جذابتر شوند، بیشتر شلوغ می‌کنند و با صحبت کردنِ زیاد و بی جا، به بی راه می‌روند. 🗝 سکوت، یک تأثیرِ ذهنی و روانی بسیار قوی می‌گذارد. 🗝 در سکوت، فرد پیرامون خود خلاء ایجاد می‌کند و هر خلائی، جذب را سبب می‌شود. 🗝 آنها که بیشتر صحبت می‌کنند و کمتر می‌شنوند، از جذابیتِ خود می‌کاهند. 🗝 حال آن که سکوت و گوش دادنِ بیشتر، به واقع شما را عاقلتر و قابل اطمینان تر معرفی می کند و این زمینه ای مساعد برای صمیمیت و جذابیت بیشتر است. https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
مسابقه"عید در عید" 🪞خانم حاجی خانی شهرستان ابهر 🔴کانال اخبار استان زنجان 🆔https://eitaa.com/joinchat/3483369669C3f164b1f6e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 برخی آیات مهدویت در جزء سوم 1️⃣ بقره: 259 👈🏻 رجعت در اقوام و ملل گذشته 2️⃣ بقره: 269 👈🏻 ارزش شناخت امام 3️⃣ آل‌عمران : 46 و 55 👈🏻 نزول حضرت عیسی مسیح (ع) 4️⃣ آل‌عمران : 81 👈🏻 دوران رجعت 5️⃣ آل‌عمران : 83 👈🏻 جهانی شدن اسلام در عصر ظهور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج) 🔵 جزء سوم 🌕 هر یک از انبیا با خدا عهد بسته که مردم را برای ظهور حضرت مهدی آماده کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
📿 دعای فرج (الهی عظم البلاء) 🔺️با نوای مهدی 👌بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 👌 دعا کبوتر عشق است بال و پر دارد https://eitaa.com/joinchat/1373765635C2bc193bfe2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ @zoohoornazdike
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت59 از پله اتوبوس بالا رفتم و همه جا پر شده بود چشمم به نامه ها افتاد همه بچه ها جایی نشسته بودن که اسمشون روی نامه بود پشت صندلی راننده جایی دو نفر خالی بود ،نمیدونستم جای من اینجاست یا نه یه دفعه یه نفر صدام زد برگشتم هاشمی بود یه نامه توی دستش بود هاشمی: این مال شماست ،میتونین همینجا پشت صندلی راننده بشینین نامه رو ازش گرفتم ،باورم نمیشد ،اسم فرستنده جاوید الاثر ابراهیم هادی بود ،گیرنده آیه یوسفی اشک از چشمام جاری شد ،نمیدونستم چی بگم ، به هاشمی نگاه کردم ،متوجه تعجبم شده بود هاشمی: ببخشید اینو خودم درست کردم ،دلم نمیخواست شما که واسه همه نامه نوشتین بدون نامه راهی سرزمین عشق بشین - خیلی ممنونم ،بابت همه چی هاشمی: خواهش میکنم کاری نکردم،بفرمایید بشینین منم برم ببینم بچها ی اون اتوبوس اومدن یا نه سر جای خودم نشستم بعد از ده دقیقه خانم منصوری هم آمد کنارم نشست منصوری: بلاخره بچه ها اومدن ،چند دقیقه دیگه حرکت میکنیم منم لبخندی زدمو چیزی نگفتم بعد از یه مدت راننده به همراه یه جوون سوار اتوبوس شدن و حرکت کردیم که بعد متوجه شدم اون جوون شاگرد راننده است از نگاه های شاگرد راننده متنفر بودم، هی برمیگشت و به دخترا نگاه میکرد و میخندید بعضی از دخترا هم که مشخص بود برای تفریح اومده بودن صدای خنده های بچه ها باعث میشد شاگرد راننده بیشتر نگاهشون کنه چند باری خانم منصوری به بچه ها تذکر داد ولی تذکر ها بی اثر بود یه دفعه دیدم که خانم منصوری گوشیشو درآورد و شروع به پیام دادن کرد بعد از ده دقیقه از راننده خواست که نگه داره متوجه شدم اتوبوس جلویی برادران هم ایستاده بود...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت60 یه دفعه در اتوبوس باز شد و هاشمی وارد اتوبوس شد متوجه شدم خانم منصوری ماجرا رو به هاشمی گزارش داده توی دلم گفتم حتمن الان پوست این راننده شاگرده رو میکنه ولی با دیدن لبخند روی لبش تعجب کردم رو به راننده شاگرد گفت: داداش یه کم اونطرف تر میری منم بشینم راننده شاگرد هم چیزی نگفت و هاشمی در اتوبوس و بست و کنارش نشست هاشمی: برای سلامتی و تعجیل در ظهور آقا ،امام زمان صلوات. همه شروع کردن به صلوات فرستادن با اومدن هاشمی کمی سکوت حکم فرما شده بود منم از داخل کوله ام مفاتیح کوچیکمو بیرون آوردم و مشغول خوندن شدم دوباره هم همه و خنده بچه ها بلند شد ، چهره عصبانی هاشمی رو میدیدم گفتم الاناست که بلند شه یه چیزی به بچه ها بگه وقتی که خواست بلند شه یه فکری به ذهنم رسید زودتر از هاشمی بلند شدم و رو به بچه ها ایستادم یه نفس عمیقی کشیدم و شروع کردم به حرف زدن - سلام بچه ها ،میشه یه لحظه سکوت کنین تا صدام به همه برسه ؟ کم کم سکوت حکم فرما شد -بچه ها نامه هایی که پشت صندلیتون بود و برداشتین؟ همه با صدای بلند گفتن: بله - خوب دقت کردین به اسم گیرنده و فرستنده اش ،فرستنده اش اسم یه شهیده ،گیرنده اش هم اسم شماست داخل این نامه وصیت نامه شهیده میشه تک تک شما نامه خودتونو باز کنید و بلند بخونید ،که شهید شما چه وصیتی کرده؟ دوباره هم همه بچه ها بلند شد انگار خوششون اومده بود - بچه ها اینجوری با هم نگفتم بخونیدااااا ،تک تک ،از همین جلو شروع میکنیم سرمو چرخوندم سمت یه دختر چادری که داشت به نامه اش نگاه میکرد - عزیزم میشه شما نامه اتونو بخونین؟ دختر همونجوری که نشسته بود نامه اشو باز کرد و شروع کرد به خوندن با خوندن وصیت نامه ها کم کم همه آروم شدن تو چهره بعضی هاشون غم دیده میشد بعد از خوندن تمام وصیت نامه همه سکوت کردن و چیزی نگفتن لبخند زدمو گفتم: خوب حالا دیگه میتونیم بگیم که واقعا شهدا ما رو خواستن که بریم پیششون یکی از دختر ها که انتها نشسته بود گفت: شما نخوندین نامه خودتونو برگشتم از داخل کوله ام نامه امو بیرون آوردم - فرستنده نامه شهید جاوید الاثر ابراهیم هادی...گیرنده آیه یوسفی نامه رو باز کردم و شروع کردم به خوندن.
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت61 🍁وصیت نامه شهید هادی🍁 بسم رب الشهداء و الصديقين خدايا تو را گواه مي‌گيرم كه در طول اين مدت از شروع انقلاب تاكنون هر چه كردم براي رضاي تو بوده و سعي داشتم هميشه خود را مورد آزمايش و آموزش در مقابل آزمايش‌ها قرار دهم.  اميدوارم اين جان ناقابل را در راه اسلام عزيز و پيروزي مستضعفين بر متكبرين بپذيري. خدايا هر چند از شكستگي‌هاي متعدد استخوان‌هايم رنج مي‌برم،‌ ولي اهميتي نمي‌دادم؛ به خاطر اين‌كه من در اين مدت چه نشانه‌هايي از لطف و رحمت تو نسبت به آن‌هايي كه خالصانه و در اين راه گام نهاده‌اند، ديده‌ام.  خدايا،‌ اي معبودم و معشوقم و همه كس و كارم، نمي‌دانم در برابر عظمت تو چگونه ستايش كنم ولي همين قدر مي‌دانم كه هر كس تو را شناخت، عاشقت شد و هر كس عاشقت شد، دست از همه چيز شسته و به سوي تو مي‌شتابد و اين را به خوبي در خود احساس كردم و مي‌كنم.  خدايا عشق به انقلاب اسلامي و رهبر كبير انقلاب چنان در وجودم شعله‌ور است كه اگر تكه‌تكه‌ام كنند و يا زير سخت‌ترين شكنجه‌ها قرار گيرم، او را تنها نخواهم گذاشت.  و به عنوان يك فردي از آحاد ملت مسلمان به تمامي ملت خصوصاً مسئولين امر تذكر مي‌دهم كه هميشه در جهت اسلام و قرآن بوده باشيد و هيچ مسئله و روشي شما را از هدف و جهتي كه داريد، منحرف ننمايد.  ديگر اين كه سعي كنيد در كارهايتان نيت خود را خالص نموده و اعمالتان را از هر شرك و ريا، حسادت و بغض پاك نماييد تا هم اجر خود را ببريد و هم بتوانيد مسئوليت خود را آن‌چنان كه خداوند، اسلام و امام مي‌خواهند، انجام داده باشيد اين را هرگز فراموش نكنيد تا خود را نسازيم و تغيير ندهيم، جامعه ساخته نمي‌شود.  والسلام و عليكم و رحمه الله و بركاته ✍🏻ابراهيم هادي‌پور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت62 با خوندن بند بند وصیت نامه ،اشکام جاری شد بعد از تمام شدن وصیت نامه برگشتم و نشستم روی صندلیم منصوری: خدا خیرت بده آیه از بیخوابی سرم داشت منفجر میشد چفیه رو گذاشتم روی صورتمو خوابیدم با صدای خانم منصوری بیدار شدم منصوری: آیه پاشو وقت ،نماز و ناهاره - چشم به دور و برم نگاه کردم همه رفته بودن ،چفیه رو گذاشتم روی صندلی ،چادرمو روی سرم مرتب کردم از اتوبوس بیرون رفتم رفتم سمت سرویس ،وضو گرفتم و رفتم سمت نماز خانه ،بیشتر دختر ها داخل نماز خونه مشغول نماز خوندن بودن ،بعد از خوندن نماز رفتیم سمت رستوران منصوری با دیدنم دست بلند کرد که رفتم کنارش نشستم و بعد از خوردن ناهار سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم توی راه هاشمی از داخل جیبش یه فلش بیرون آورد داد به شاگرد راننده که بزنه به ضبط بعد از پلی شدن،صدای مداحی بلند شد با شنیدن صدای مداحی تمام خاطره هام زنده شدن بغض داشت خفم میکرد از داخل کیفم هندزفری رو برداشتن زدم به گوشی قرآن داخل گوشیمو پلی کردم و مشغول گوش دادن به قرآن شدم شاید کمی آروم شه این دل نا آرومم یه دفعه صدای زنگ گوشیمو شنیدم اخ اخ مامان بود ،اصلا یادم رفته بود بهش زنگ بزنم - سلام مامان: سلام آیه جان خوبی؟ - ممنونم ،خودت خوبی ،بابا خوبه؟ مامان: همه خوبیم،دختر تو نباید یه خبر میدادی که داری میری سفر؟ یعنی اینقدر از من و بابات دلخور بودی؟ - این چه حرفیه میزنین ،همه چی یه دفعه ای شد امیر شاهده! مامان: باشه قبول میکنم ،آیه مواظب خودت باش ، غذاهاتو بخور،لباس گرم بپوش مریض نشی - چشم مامان: چشمت بی بلا ،رسیدین خبر بده - باشه حتما ،کاره دیگه ای ندارین؟ مامان: نه عزیزم ،خدا نگهدار - خدا نگهدار
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗 قسمت63 بعد از قطع تماس منصوری یه نگاه به من کرد منصوری: آیه تو بدون رضایت نامه اومدی؟ - هاا،،یعنی چی؟ منصوری: واسه اومدن به این سفر باید رضایت نامه می آوردی - اینقدر همه چی سریع اتفاق افتاد ،اصلا یادم رفت منصوری خندید و گفت: مشخصه که پارتیت خیلی گردن کلفته متوجه شدم منظور حرفش هاشمی بود چیزی نگفتم و مشغول گوش دادن ادامه قرآن شدم دوباره گوشیم زنگ خورد سارا بود - سلاام سارا: یعنی تو نباید یه خداحافظی با من میکردی؟ - جناب عالی که در حالت اغما بودین،الان حالت چه طوره؟. سارا: خوبم - میگم سارا فیلمت و گذاشتم داخل پیجم نمیدونی چقدر لایک خورده سارا: وااااییی خداااا آبرومم رفت... زلیل نشی تو دختر ،ایشاالله رفتی پات بره رو مین تیکه تیکه بشی از حرفش خندم گرفت، با صدای خندم هاشمی و راننده شاگرد برگشتن منو نگاه میکردن راننده شاگرد با دیدنم خندید هاشمی هم که خنده شو دید عصبانی شد و نگام کرد - واییی سارا گندت بزنن ،بعدأ باهات تماس میگیرم تماس قطع کردمو به هاشمی که با چهره درهم رفته نگاهم میکرد نگاه میکردم از خجالت داشتم تبخیر میشدم چفیه رو گرفتم گذاشتم روی صورتم خودمو زدم به خواب. ..