_

امروز بار چهارمی میشه که ملاندا رو توی زندگیِ حقیقی میبینمش؛ اما احساس میکنم چند ساله که دوستمه.

فکر کن صبح از این نقطه بیدار شی:) امام حسین و خنکیِ دم صبح و آرامش.. چقدر الان بهش نیاز دارم.

درنهایت اورثینک کردن من رو میکشه و ذره ذره از بین میبره. من قابلیت اینو دارم که سر یه موضوع کوچیک مغزم قدری به هم گره بخوره و بره تو گذشته و از توی اون چیز کوچیک یه غول برای خودم بسازم تا آخر دیوونه بشم.

امروز دوبارِ لعنتی یاد خاطرات تلخم افتادم و الان مودم اینطوریه که باباااا چرا همشون دارن با آدمایی که دوستشون دارم تکرار میشنننن

ساعت هفت صبح بیخوابی زده به سرم و داشتم یه مقاله درباره «چیزهایی که باید به دخترامون یاد بدیم» میخوندم. همه چی داشت خوب پیش میرفت، تا اینکه کامنتا رو دیدم:) همشون جدی ان ولی نمیدونم بحث که میکنن چرا خندم میگیره من. 😂😂😂😂

دعوا رو این کامنت شروع کرد. همه آتیشا از گور این بلند شد.

اصلا معلوم نیست کی به کیه و کی کیو میزنه خداشاهده🤣🤣🤣🤣

این چیه:) فقط ایرانیا قدرت اینو دارن که وسط بحث جدی از اسم اکانت طرف سوژه خنده دربیارن😂😂😂🤣🤣🤣

وای باز این🤣🤣🤣🤣🤣

طاقت نیاوردم، زیر این پیام کامنت گذاشتم: جمله آخرت سوسماس داشت:)