اطناب یا عدم اطناب؟
✍بهناز کچوئیان
در توصیف زیادگوییِ کلام، عبارات گوناگونی بهکار میرود: اطناب، تطویل و حشو.
اطناب در لغت به معنای «پرگویی» و «دراز کردن سخن» است و در اصطلاح علم معانی، ادای کلام با عباراتی بیشتر از میزانی است که مردم عادی معمولاً برای بیان همان معنا به کار میبرند، چه این افزونی در جمله باشد، چه بیرون از آن. به بیان دیگر، اطناب آنجاست که تعداد الفاظ از مقدار معانی فراتر رود، البته مشروط بر اینکه این افزونیِ لفظ، مبتنی بر فایده باشد. همین شرط، مرز اطناب را از تطویل و حشو جدا میکند.
تطویل آن است که برای بیان معنا از الفاظ فراوانی استفاده شود که میتوانند جانشین یکدیگر شوند و حذف برخی از آنها لطمهای به معنا نمیزند. در تطویل، بر خلاف اطناب، افزونی لفظ بر معنا فاقد فایده است و اجزای زائد آن نامشخص میماند. اما اگر لفظ زائد مشخص باشد، آن را حشو مینامند.
در اینجا مناسب است نگاهی به روضههای این روزها بیفکنیم. جنس این «بیشتر گفتنها» چیست؟ آیا میتوان از برخی عبارات گذشت و روضه را کوتاهتر خواند؟ یا اساساً چیزی زائد وجود دارد که قابل حذف باشد؟
یکی از اهداف اصلی روضه، تأکید بر لزوم بیان مصائبی است که بر حضرت زهرا(سلامالله علیها) وارد شد؛ چنانکه آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله جوادی آملی نیز بر آن تصریح کردهاند.
آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی در درس خارج اصول خود تأکید میکند که برخی نمیخواهند مردم از فجایعی که بر خانه اهلبیت(علیهمالسلام) وارد شد آگاه شوند؛ خانهای که پیامبر(صلیالله علیه و آله) شش ماه، هر روز در برابر آن میایستاد و آیه تطهیر را تلاوت میکرد: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ». این تکرار برای چه بود؟ برای اینکه مردم بدانند این خانه چه جایگاهی دارد. اکنون چرا برخی میکوشند این حقایق را پنهان کنند؟
از سوی دیگر، آیتالله عبدالله جوادی آملی با بیان اینکه جبرئیل بر همه پیامبران نازل نمیشد ولی بر صدیقه طاهره(سلامالله علیها) فرود میآمد، یادآور میشود که بزرگترین مصیبت آن بود که نگذاشتند مقام حقیقی حضرت آشکار گردد.
با توجه به سخنان این دو عالم بزرگ، برجستهسازی مقام حضرت زهرا(سلامالله علیها) میتواند یکی از عوامل اطناب در روضهها باشد.
اما جنبهی دیگری نیز وجود دارد: لزوم گریه. اشک، روغن چراغ دل است؛ هرچه این روغن صافتر و مرغوبتر باشد، شعله روشنتر و زلالتر میشود. پس وقتی خطیبی «ناحلةُ الجِسم» را معنا میکند یا «باکیةُ العین»، «مُنهدّةُ الرکن» یا «مُعصّبةُ الرأس» را شرح میدهد؛ و خطیب دیگری از زمین خوردن مادر، از درماندگی کودکان یا از شکستن یک مرد میگوید؛ و دیگری باز بیشتر میگوید، غرض، افزایش گریه است. گریهای که چراغ دل را میافروزد، نهتنها خود را روشن میکند، بلکه تا شعاعی گسترده نور میپراکند.
▪️شاید علت اطناب در روضهها همین باشد...
➖➖
منابع:
دانشنامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر اسماعیل سعادت، تهران: سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۴۵۱.
www.rasanews.ir
al-falah.ir
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
روضهی مکتوب
یادداشت نجمه صالحی
🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی، فارس نیوز
https://farsnews.ir/howzavian_fars/1763987186400896801
🔗لینک متن در کانال نویسنده
https://eitaa.com/zemzemh60/4865
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اطناب یا عدم اطناب؟
انتشار یادداشت خانم کچوئیان
🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی، فارس نیوز
https://farsnews.ir/howzavian_fars/1763987479209645952
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
دلالتِ زلال دل
✍فهیمه رحمانی
چگونه بیندیشیم؟ سطحی به وسعت تاریخ بشری یا عمیق به بلندای قامتِ امّابیها؟!
اشک، زلالِ دل است که از چشمهی چشم میجوشد و اسرار درون را برملا میکند.
همهی انسانها در طول عمر خود بارها گریستند؛ اما بُکّائینی که از شدت گریهشان، انسانها به شگفت آمدند و نام و یاد آنها با زلال اشکشان آمیخته شد، بیش از چند نفر نیستند.
اولین، آدمِ ابوالبشر است که از فراق بهشت گریست، آنقدر که نامش با اشک چشمانش گره خورد.
دوم، یعقوب نبی بود که از فراق یوسفش میگریست، آنقدر که نور چشمانش در خونِ دل و اشک چشمانش به سیاهی فرورفت.
یوسف نیز در فراق پدر بسیار گریه کرد و در این جرگه وارد شد.
و حضرت علی بن الحسین(ع) که بیستوسه سال آشکارا در تمام روزهای سال بر عاشورا میگریستند.
افراد دیگری هم در میان بُکّائین نامشان آمده است؛ اما تنها بانوی این جرگه، حضرت فاطمه بنتمحمد مصطفی(ص) است.
ایشان در فراق پدر به این اشکهای آتشین دچار شدند و از غم دوری پدری میگریستند که بابِ وحی الهی بود و جز خداوند، کسی یارای درک وجود او را نداشت.
با وجود این غم عمیق و این جراحتِ التیامنیافته، تمام همّت خود را برای یاری حق به کار گرفت. برای احقاق حق خویش که مسیر راهزنان خلافت را میبست، تلاش کرد.
نه مانند فتنهانگیزانِ قدرتطلب که خون مردم را فرش راه خود میدانند و به هر فتنهای دست میآلایند تا بر اریکهی قدرت تکیه بزنند، و نه مانند بزدلانِ بیدستوپا که اگر نهیبی بشنوند از معرکه میگریزند (معاذالله از این نسبتها)، بلکه در صراط مستقیمی که از مو نازکتر و از شمشیر تیزتر است، با دقّت و همّت حرکت کردند و با وجود غم عمیقی که شمع وجود ایشان را آب میکرد، برای جلوگیری از انحراف ایجادشده از بذل جان خود دریغ نورزیدند.
اما آیا گمراهی صحابه قصهی روز سقیفه بود؟ یعنی این همه انحراف و کژی، ناگهان و خلقالسّاعة در یارانی مخلص و یکرنگ پدید آمد؟ یا این رنگبهرنگی در وجود آنان بود و فقط در این موقعیت برای بروز و ظهور یافتن مجال پیدا کرد؟
امروز هم همان روز سقیفه و همان روز عاشوراست. اصلِ راهیافتن و هدایتشدن، کنار زدن گرد و غبار از سر و روی پیامبرِ درون و حجّتِ باطن است؛ همان ودیعهی الهی، عقل و فطرت. که «العقل ما عُبِدَ به الرحمن و اکتُسِبَ به الجنان».
اگر قرار بود برای گمراهیِ گمراهان، عالم بنشینند و فقط گریه کنند، باید از آغاز رسالت رسول خدا مینشستند و تنها گریه میکردند.
عوام چنیناند:
گاو را باور کنند اندر خدایی عامیان
نوح را باور ندارند از پی پیغمبری
اصلاً گمراهیِ گمراهان و کژرویِ کژروان چه ارزشی دارد که با زلال اشک بانوی دو عالم سنجیده شود؟
مگر اینکه بگوییم ایشان بر زحمتهای بیستوسه سالهی حضرت ختمیمرتبت و خوندلهایی که در راه هدایت بشر خوردند، میگریستند؛ که آن نیز منتسب میشود به وجود عزیز و با منزلت رسولالله(ص).
والسلام علی من اتّبع الهدی.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
" اشرف سادات "
قدیمترها امکان نداشت کسی قمی باشد و خانهی شهید محمد معماریان را نشناسد. یک محلهی زینبیه بود و یک مسجد و اهالی باصفایش و یک «اشرف سادات».
اشرف سادات همه کارهی محل بود؛ زمان جنگ خانهاش از پایگاه بسیجهای پشت جبهه و مساجد بیشتر برو بیا داشت.
خانمهای محله سه شیفت اینجا کار میکردند. قند میشکستند، کلاه میبافتند، لباس میدوختند و تعمیر میکردند، مغزجات بستهبندی میکردند...
جنگ که تمام شد، کار اشرف سادات تمام نشد! کمیتهی امداد قم روی انگشتش میچرخید. کمک به محرومان، تهیه جهیزیهی نوعروسان و هر کار خیری که فکرش را بکنید...
گذشت و گذشت تا اشرف سادات بدجوری پایش شکست و زمين گیر شد. بهتر است بگویم یک طرف شهر دستش روی دست شد. ولی محمدش نگذاشت مادر، زمین گیر شود طوری شفایش داد که مردم طور دیگری فرش خانهی اشرف سادات شوند. دستمال سبز شفا عطر تربت شفای اباعبدالله علیه السلام را از خود ملکوت حائر حسینی به دنیا آورد و آیت الله العظمی گلپایگانی، آن مرجع عالیقدر مرحوم، به نخی از این پارچه در کفنشان استعانت و تبرک جست.
یادم هست همان بچگیهایم بیماری سختی گرفتم، مادرم مرا برای شفا به خانهی شهید معماریان برد و اشرف سادات، پارچه سبز را آورد و پرسید کجایت درد میکند؟ و من گفتم همه جا. چون استخوان درد شدیدی داشتم. پارچه را به تمام بدن من کشید و ذکر گفت. مادرم هم نذر کرد، آن سال دیگهای غذای ظهر عاشورای مسجد زینبیه را بشوید که من خوب شوم...
حالا بعد سی و چند سال، هنوز روضههای خانهی اشرف سادات برقرار است. دیشب همه خاطرات کودکیام زنده شدند. روضههای پرشور این خانه و گریههای اشرفسادات و درخواستش برای رعایت حجاب، مسجد زینبیه و آدمهایش، دیگهای غذا و محرمهای آن سالها، آب تربت و پارچهی سبز شفا...
و خدا را شاکریم که اشرفسادات هنوز در این شهر نفس میکشد و دم در خانهاش ایستاده است. همچنان مثل سروی استوار، به استواری همان روزی که محمدش را خودش درون قبر گذاشت.
✍سعیده رحیمی
https://eitaa.com/srahimi50313
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
1.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
فقط حیدر امیرالمؤمنین است
✍🏻 #س_غلامرضاپور
دستهایش را به نشانه دست امیرالمومنین که در دست رسول خاتم در صحرای غدیر بالا رفت، درهم گرفت و بالا برد و با همه باور و اعتقادش فریاد زد فقط حیدر امیرالمومنین است.
کجا ؟ وسط میدان بازی؛ همانجا که همه فکر میکردند حالا که وقتش نیست.
درست مثل هزار و چهارصد سال پیش که همه فکر میکردند حالا که مردم بیعت کرده اند؛ اگرچه بزور، دیگر وقتش نیست. وقتش نیست که فاطمه اینقدر سنگ علی را به سینه بکوبد.
اما او با سینهای سوخته و پهلویی شکسته بین در و دیوار حقانیت امیرالمومنین را فریاد میزد تا از پس لایه های زمان صدایش به گوش ما برسد؛
که تاریخ را درست ببینیم .
اصلا فاطمیه یعنی طرفِ درستِ تاریخ ایستادن. فاطمیه یعنی حقانیت غدیر.
فرقی نمیکند کجا باشی. برای غدیر باید جان داد.
#شمسایی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔵 بازنگری در جامعه دینی با تمرکز بر خطبه فدکیه
منصوره اولیایی
🔹خطبه فدکیه دربردارندۀ یکی از ژرفترین تحلیلها درباره چیستی و چرایی جامعه دینی است. حضرت زهرا(س) با بیانی فلسفی ـ الهیاتی، ساختار رشد، انحراف و پایداری جامعه اسلامی را تبیین میکنند. در این نگاه، شکر نعمت الهی و رشد اجتماعی رابطهای دوسویه و قانونمند دارند: شکر نعمت، افزونی آن را در پی دارد و ستایش پروردگار کلید گشایش برکات است. جامعه دینی از همین نقطه آغاز میشود؛ یعنی شناخت درست خداوند: بینیازی مطلق او از آفرینش، حکمت خلقت بشر، و آرمان نهایی هدایت و سرافرازی بندگان که نتیجه اطاعت از فرمان الهی است.
🔹در این چارچوب، پیامبر(ص)، قرآن و حجت الهی (امیرالمومنین) سه رکن هدایت جامعه شمرده میشوند. حضرت زهرا(س) تأکید میکنند که جامعه دینی باید نسبت خویش را با این سه رکن بهروشنی بشناسد. امیرالمؤمنین(ع) در این منظومه معرفتی، حجت الهی و راهنمای پس از پیامبراست.
🔹در جامعه دینی، انسانها بندگان مسئول خداوندند؛ مأمور به فرمانبری، حامل دین و مبلغ پیام الهی به دیگر ملتها. به همین دلیل باید فلسفه احکام الهی را درک کنند. حضرت زهرا(س) فلسفه احکام را بیان میکنند من جمله نماز برای دور ساختن انسان از خودمحوری؛زکات برای افزایش روزی و تهذیب نفس؛و صلۀ رحم برای درازای عمر و افزونی جمعیت و ...
این نگاه نشان میدهد که جامعه دینی تنها مجموعهای از مناسک نیست، بلکه سامان اخلاقی و اجتماعیِ حکیمانهای است که بر محور رشد انسان شکل میگیرد.
🔹یکی از عناصر مهم در خطبه، ضرورت بازخوانی تاریخ است. حضرت زهرا(س) یادآور میشوند که پیامبر(ص)، چگونه انسانهایی گرفتار فرومایگی فرهنگی، علمی و اجتماعی و جغرافیایی را از زیر سلطۀ گردنکشان رهانید و نعمتهای الهی را بر آنان فراوان ساخت. و نکته محوری آن است که در تمام این مسیر، امیرالمؤمنین(ع) در مرکز میدان بود؛ از نبردها و مجاهدتها گرفته تا اجرای عدالت و پاسداری از وحی.
🔹اما انحراف جامعه دینی از همان نقطهای شروع میشود که شخصیت اصلی هدایت از میان جامعه رخت برمیبندد. پس از رحلت پیامبر(ص)، منافقان پرده از چهره برداشتند و حجت الهی کنار گذاشته شد. در اینجا، حضرت زهرا(س) مسئلۀ کفر اجتماعی را مطرح میکنند: هر جامعهای که از حجت خدا روی بگرداند، هرچند ظاهر اسلام را حفظ کند، در حقیقت از مسیر ایمان فاصله گرفته است؛ چرا که «هرکس جز اسلام راهی برگزیند، از او پذیرفته نخواهد شد».
🔹از منظر جامعهشناختی، حضرت زهرا(س) گروه های اصلی در جامعه را آسیب شناسی می کند. در هر جامعه دینی گروهی با عنوان «یاوران اصلی » وجود دارند؛ در زمان ایشان، انصار چنین نقشی داشتند. اما چرا آنان از حجت خدا رویگردان شدند؟ حضرت زهرا(س) پاسخ را در گرایش به رفاهطلبی و تن آسایی میبینند. ایشان جامعه اسلامی را به آسیابی پر از برکت تشبیه میکنند که نعمتهایش بر سر مردم فرو ریخت، اما، تن آسایی منجرشد بهترین افراد جامعه هم، حجت خدا را وانهند.
🔹بدین ترتیب، خطبه فدکیه جامعهای را تصویر میکند که در ظاهر مسلمان است، اما به دلیل بریدن از حجت الهی، در حقیقت دچار انحرافی بنیادین شده است. پیام محوری حضرت زهرا(س) این است که جامعه دینی بدون پیوند مستمر با خدا، پیامبر و حجت او، ماهیت ایمانی خود را از دست میدهد، حتی اگر ظواهر دین حفظ شده باشد. مسلمانی امری ثابت نیست و برای نگهداری آن باید رابطه خود با حجت را بطور دائم مستحکم کرد.
🆔https://eitaa.com/Bou_PHSS
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
حقیقتِ عشق
کسی که واقعاً عاشق است، دلش طاقت نمیآورد حتی سایهای از غم بر دلِ معشوقش بنشیند.
انگار دردِ او را پیش از خودش حس میکند؛ انگار بغضِ معشوق در گلوی خودش مینشیند.
برای او مهم نیست چقدر خسته باشد، چقدر دلگیر باشد یا چه اندازه سختی بکشد؛ آرامشِ او در آرامشِ محبوبش معنا پیدا میکند.
میان همهی داستانهای عشق،
عشقی هست که زمین را روشن میکند و آسمان را آرام؛
عشقِ علی و فاطمه.
عشقی که بر ستونهای ایمان، پاکی، وفاداری و احترام بنا شده بود؛ همان عشقی که خداوند آن را گواه گرفت و رسول خدا با لبخندِ رضایت، آن دو را کنار هم نشاند.
اما تاریخ ثابت کرده که دنیای فریب و جاهطلبی، چشم دیدن حقیقت و پاکی را ندارد.
آنان که دل در گروِ دنیا دارند، با حقیقت نه به جرمِ خطا، که به جرمِ «روشنی» دشمنی میورزند؛ زیرا روشنی، خواب سنگینشان را بر هم میزند. جاهطلبان از پاکان کینه به دل میگیرند؛ نه به سبب ضعفشان، که به سبب قدرتی که در روحشان است؛ قدرتی که نیاز به شمشیر ندارد و با یک نگاه، یک کلام یا یک موضع، جهان تاریکشان را میلرزاند.
روزی نیز در گوشهای از تاریخ، دنیا خصومت همیشگیاش با حق را آشکار کرد؛
خصمی که لگد شد و بر درِ خانهی فاطمه و علی فرود آمد؛
تازیانه شد و بر جسم نحیفِ ریحانةالرسول نشست؛
سیلی شد و چشمان زهرا را بر دنیا تار کرد.
خصمی که دستان حقیقت را بست و به این عشق جسارت کرد، و بانو را شرمنده از شرمندگیِ مولایش:
«ببخش علی، اگر مرا میزنند…»
و عشق بود که میان در و دیوار میسوخت؛
عشقی که شعلههایش در امتداد تاریخ زبانه کشید؛ سوخت، اما خاموش نشد.
نورش ظلمات جهان را شکافت و چراغ هدایتی شد تا مسیر ولایت را روشنی بخشد.
اکنون نوبتِ ماست که قدم در این مسیر بگذاریم؛
مسیری که روشنیِ آن را مدیون ایثار دخترِ رسول اکرم، محبوبترین خلقت هستی، و عشقِ سرور زنان عالم به علی هستیم؛ عشقی که علی را نه تنها به عنوان همسر، بلکه به عنوان ولیّ، امام و رهبرش میدید. ایشان با جاننثاریشان حجت را بر همگان تمام کردند، و شک در حقانیت این راه، جز از سرِ عناد نیست.
✍زهرا قدیمپور
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
اشرف سادات
انتشار یادداشت خانم سعیده رحیمی
🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی، فارس نیوز
https://farsnews.ir/howzavian_fars/1764145803730344568
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
دلالت زلال دل
انتشار یادداشت خانم فهیمه رحمانی
🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی، فارس نیوز
https://farsnews.ir/howzavian_fars/1764146070567303292
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
💠 حاجت ما یا حاجت حضرت زهرا(س)؟
🔹 حاجاتتان را مد نظر بیاورید و از صمیم قلب بگویید: یازهرا(س). روضه خوان با این جمله روضه را جمع کرد و رفت سراغ دعاهای پایان مجلس. روضه های این چند شب عزاداری را در ذهنم مرور کردم...
یک دست بر پهلو و دست دیگرش بر گونه؛ سقط محسن(ع)؛ دلتنگیهای علی(ع) و فرزندان خردسال زهرا(س) و... هر یک برای پاره شدن جگر و خون باریدن کافیست.
اما آیا مصیبت صدیقه طاهره(س) فقط همینهاست؟!
حضرت فاطمه (س) در جواب این سوال که چرا اینقدر گریه میکنید میفرمایند: «لفقد النبی و ظلم الوصی». فاطمه زهرا(س) است که میتواند درک کند که فقدان پیامبر رحمت در عالم دنیا یعنی چه؟ اوست که میداند با غصب خلافت، چه بلایی در طول تاریخ بر سر اسلام و مسلمین خواهد آمد. پس چه مصیبتی از فقدان نبی و ظلم به وصی بزرگ تر؟
مصیبتهای عاطفیِ حسنین و زینبین در غم مادر، زمانی جریان ساز میشود که فهم دقیقی از اصل ماجرا داشته باشیم. آن سیلی که قلب شیعه را به وسعت تاریخ آتش زده، زمانی روضه مؤثری خواهد بود که در مسیر اهداف قیام فاطمی معنا شود. چرا که آن خانواده ملکوتی نیازی به گریه دیگران ندارد تا برایشان دلسوزی کنند.
کاش بعد از شنیدن روضههای عاطفیِ فاطمیه بنشینیم و کمی هم درباره آنچه فاطمه(س) بر آن میگریست، گریه کنیم. چرا که از این گریه است که «عمل» جوانه میزند. امام خمینی میگفت: «ما ملت گریه سیاسی هستیم.» پس ما هم باید مانند فاطمه(س)، زینب(س) و زین العابدین(ع) هوشمندانه گریه کنیم! نباید خودمان را در چهارچوب گریههای عاطفی محصور نماییم. با این نگاه دیگر رابطه ما و اهلبیت در «محبت و دوستی» خلاصه نمیشود. شیعه خالص کسی است که دغدغههایش دغدغههای بانوی دو عالم باشد. اموری که به خاطر آن جان مبارکشان را فدا کردند و فرزندان کوچکشان یتیم شدند. دغدغههایی که ۷۵ یا ۹۰ روز، به طور پیوسته و بی وقفه، جهاد فاطمی معطوف به آنها بود.
فاطمه زهرا (س) در فقدان نبی و ظلم به وصی، انشقاق جامعه اسلامی را دید؛ کربلا را دید؛ شام را دید؛ مظلومیت و شهادت یازده امام را دید؛ غیبت کبری را دید؛ گمراهی میلیاردها انسانِ دور از خدا را دید؛ استعمار کشورهای اسلامی را دید؛ غزه و لبنان را دید، شهادت مظلومانه حاج قاسم و سید حسن و سنوار را دید. اینها را دید که شبانه روز میگریست!
آیا گریه ندارد؟ هزار و اندی سال غیبت بهترین انسان و حجت خدا بر روی زمین گریه ندارد؟ غزه گریه ندارد؟ استیصال اقتصادی ایرانیان و فشارهای جنگ رسانهای و شناختی به جرم تشیع، گریه ندارد؟ این همه جنگ و خونریزی و غارت کشورهای مسلمان در طول تاریخ گریه ندارد؟ الحاد و شیطان پرستی بشر گریه ندارد؟ آیا با وجود این رنجهای تاریخی و خراب شدن دنیا و آخرت میلیونها انسان میتوان در گریه عاطفی محصور شد؟!
میدانید اصل نقد محدود شدن در روضه عاطفی به چیست؟ به غمبارگی و بی عملی و بی مسئولیتی!
گریه غیر سیاسی انگیزه نمیآفریند! مانند گریهی انجمن حجتیه است. گریهی نشستن و دست روی دست گذاشتن و افسرده شدن است. بدتر از همه چیز، مجلس اهلبیت(ع) را در حد تخلیه عاطفی و گرفتن حاجت شخصی پایین میآورد! در حالیکه در مجلس اهلبیت(ع) باید انسان دغدغهمند و جهادگر تربیت شود. شیعیان باید بعد از گریه بر مصیبتهای زهرا(س) از خودشان بپرسند من کجای این ماجرا هستم؟ من چه کنم؟ وظیفهام چیست؟ قرار بوده یک کاری انجام شود و نگذاشتند. هزار و اندی سال است یکی در پرده غیبت گرفتار است تا شرایط مهیا شود و او بیاید برای هدایت و خوشبختی دنیا و آخرت بشریت. پس من کجای این جریان تاریخی ایستادهام؟
برای این است که برود و در همان روضه خودش و جایگاهش را بشناسد، یا علی بگوید و قیام کند. قیام کند برای به دوش کشیدن «رسالت فاطمیه». اینجا مثل شیعیان سنتی درِ خانه اهلبیت(ع) حاجت نمیآورند تا طلبکارانه منتظر برآورده شدنش باشند. بلکه حاجت و رسالت اهلبیت(ع) را میفهمند که مادری خیلی قبلتر از سال ۶۰ هجری، پشت درِ آتش گرفته، دارد صدا میزند: «هل من ناصر ینصرنی؟»
پشت این در، نگاهها تغییر میکند. مسیرهای زندگی و حاجتها عوض میشود و باید عوض شود!
✍فاطمه ابنعلی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
«چادر فاطمه، سنگر امروز ماست»
در روزگاری که رسانهها با رنگ و لعاب آزادی، مرزهای هویت را در هم میکوبند، و در بزنگاههای اجتماعی، «زن» را نه بهعنوان انسان، بلکه بهمثابه ابزار سیاست و اقتصاد به میدان میآورند، حجاب دیگر فقط یک پوشش نیست؛ بلکه پرچم مقاومت است. چادر فاطمه (س)، آن پارچهای که در میان آتش و دود، میراث خاکی شد، امروز سنگر ماست؛ سنگری برای حفظ کرامت، برای صیانت از عقلانیت، و برای ایستادن در برابر امپراتوری دروغ شده است.
حجاب در ایران، دیوار برلین انقلاب اسلامی است؛ این جمله شاید در نگاه اول اغراقآمیز به نظر برسد، اما وقتی اسناد مراکز استراتژی غرب را ورق میزنیم، درمییابیم که آنها دقیقاً همین را میخواهند: فروپاشی دیوار حجاب، بهمثابه آغاز فروپاشی ولایت، استقلال، و امنیت کشورمان است. پروژه «زن، زندگی، آزادی» نه یک جنبش اجتماعی، بلکه عملیات روانی-امنیتی بود؛ تلاشی برای سیاسیسازی بدن زن، برای تبدیل او به میدان نبردی که در آن، فرهنگ برهنگی غرب بر تمدن اسلامی غلبه کند.
در این میان، دوگانهسازی جامعه به «با حجاب» و «بیحجاب»، نه از سر دغدغه فرهنگی، بلکه با هدف تضعیف امنیت ملی صورت گرفت. وقتی نافرمانی در مسئلهای چون حجاب عادی شود، نافرمانی در سایر قوانین نیز مشروع جلوه میکند. دشمن میداند که اگر غیرت مرد ایرانی را بگیرد، اگر عفت زن مسلمان را در هم بشکند، دیگر چیزی از ستونهای تمدن اسلامی باقی نمیماند.
اما پاسخ ما چیست؟ آیا باید با خشونت و پرخاش، با تحقیر و طرد، به میدان بیاییم؟ نه. سردار دلها گفت: «اینها دختران ما هستند.» اکثریت بدحجابها، دختران نجیب ما هستند که فریب امپراتوری دروغ را خوردهاند. راه مواجهه با اینها، «تذکر لسانی دلسوزانه» و «تبیین منطقی» است. باید با زبان محبت، با منطق قرآن، با روایت فاطمه (س)، دلها را بیدار کرد.
در این مسیر، حجاب دیگر یک انتخاب شخصی نیست؛ بلکه یک پوشش همسان تمدنی است. زنی که حجاب دارد، با زبانی بیزبانی میگوید: «من تحت سلطه فرهنگ برهنگی و سرمایهداری غرب نیستم.» این زن نه در کنج خانه، بلکه در قلب اجتماع، با چادرش فریاد میزند. همانگونه که حضرت زهرا (س) با حجاب کامل وارد مسجد شد و سیاسیترین و خطبه تاریخ را خواند. حجاب، مانع فریاد زدن بر سر ظالم نیست؛ بلکه مصونیتی است برای زن مسلمان تا در اجتماع با امنیت فعالیت کند و کسی نگاه ابزاری به او نداشته باشد.
شبههها فراواناند: «دل آدم باید پاک باشد، ظاهر مهم نیست» یا «حجاب مسئلهای شخصی است». اما مگر کسی پاکتر از حضرت زهرا (س) وجود دارد؟ اگر دل پاک کافی بود، چرا ایشان اینقدر بر پوشش حساس بود؟ ظاهر، آینه باطن است. نمیشود دل پاک باشد اما رفتار برخلاف دستور خدا باشد. مگر جامعه کشتی نیست؟ سوراخ کردن کشتی، مسئله شخصی نیست. رعایت قانون پوشش، حقالناس است؛ چون بر فضای روانی و اخلاقی جامعه اثر میگذارد.
در این میدان، غیرت علوی و عفت فاطمی باید دوباره معنا شود. مرد مسلمان، نمیتواند نسبت به پوشش همسر و دخترش بیتفاوت باشد. این بیتفاوتی، خلاف سیره امیرالمؤمنین (ع) است. همانگونه که امام حسین (ع) حتی در گودال قتلگاه، نگران حمله دشمن به خیمه ناموسش بود. فاطمه (س)، در بستر مرگ، نگران حجم بدنش پس از شهادت بود. اینها نشانهاند؛ نشانههایی از اهمیت حجاب، از جایگاه آن در منظومه فکری اسلام است.
امروز، چادر فاطمه (س)، همان تابوت یمنی است که اسماء ساخت تا حجم بدن مادر دیده نشود. لبخند حضرت، لبخند رضایت از حفظ کرامت بود. ما، وارثان آن لبخندیم. باید چادر را نه بهعنوان محدودیت، بلکه بهمثابه مصونیت، به نسل جدید معرفی کنیم. باید روایت کنیم که حجاب، نه مانع رشد، بلکه زمینهساز تعالی است. باید بگوییم که زن مسلمان، با حجابش، با علمش، با حضورش، تمدن میسازد؛ نه با برهنگی، نه با تقلید از مدلهای غربی.
حجاب؛ نه فقط بهعنوان یک حکم فقهی، بلکه بهمثابه یک بیانیه فرهنگی، یک سنگر اجتماعی، و یک پرچم تمدنی است. چادر فاطمه (س)، امروز سنگر ماست؛ سنگری برای حفظ هویت، برای دفاع از استقلال، و برای ساختن آیندهای که در آن، زن مسلمان ایرانی، با افتخار، با عزت، و با حجاب، در قلب تمدن نوین اسلامی بدرخشد.
✍ نسیم شجاعی
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI