eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
746 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
278 ویدیو
22 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖عقیله‌ی استقامت ✍️زینب_گودرزی قاموس صبر، در هجای حرف حرفِ نامِ زینب(سلام‌الله‌ علیها) معنا یافته‌ است. عقیله‌ای؛ که در مکتب او استقامت درس آموخت. دریای شجاعت، در ساحل وجود زینب پهلو گرفت. ولایت مداری، شاگرد وجود زینب(س) است، بانوی مجد و کرامت، مادر فضیلت و عنایت. طنین صدای علی(علیه‌السلام) در حنجر و نورش خنجری بر تاریکی پیکر طاغوت! زینب (سلام‌الله علیها) چون مادرش؛ به همه‌ی تاریخ نشان داد، که می‌توان زن بود و جهانی را تکان داد. تاریخ آزادگی و ایثار با مُرکّب مهر و حماسه نام او را بر لوح جاودانگی نوشت، بر همان کرامتی که رسول خدا(ص) در مقابل یاوه‌گویی‌های جاهلان عرب بر دختران عطا کرد، آنان که روزگاری دختران را، مایه‌ی ننگ و عار و مردان دختردار را، ابتر می‌‌پنداشتند. اما زینب(س) نشان داد ‌می‌توان زن و رسول حق و صدای رسای حقیقت بود. باصبر و وقار، پایه‌های کاخ ستم را لرزاند و نام زن را به عزت و افتخار، تا ابد در تاریخ جاودانه ساخت. @AFKAREHOWZAVI
🌱زعترهای باروتی|قسمت آخر ✍به قلم طیبه فرید خدا به هواخواهی مجاهدانی که آن روز به دنیا نیامده بودند برای اینکه کربلا در کربلا نمیرد و هل من ناصر امام حسین به آن‌ها برسد یک راویِ میدان آشنایِ، دلبر از دست داده یِ خاک صحنه خورده ، مثل حضرت زینب را انتخاب کرد و بار سنگینِ امانت را گذاشت روی شانه اش. اگر دست های توانمند آن راوی حرفه ای نبود که آنِ روایت را بگوید حق طلبی همان سال شصت و یک هجری قمری توی شلوغی های زمین گُم می شد و هزار و چند صد سال بعد به ما نمی رسید! تاریخ را فاتحان می نویسند اما نه تاریخ کربلا را! در جنگ روایت های سال شصت و یک هجری ، روایت اول را زینب کبری گفت . غیر از آن تمام چیزی که مورّخ ها از کربلا نوشتند در سطح مانده! همین‌که در عاشورای آن سال کی ها بودند و فضا چطور بود و آدم ها چی پوشیده بودند و چه شکلی می جنگیدند و عاقبت «الشمر جالس علی صدرالحسین.» حتی مقتل ابی مِخنف لوط ابن یحیای اَزُدی و یا نفس المهموم شیخ عباس قمی در سطح مانده ! توی مقاتل اگر عمقی هست و روایت، روایت شده، آنجائیست که قصه به مجلس ابن زیاد و یزید رسیده و امام سجاد و حضرت زینب خطبه خوانده اند. در جنگ با اسرائیل بین ما و حضرت زینب نسبتی بود بیشتر از نسبت های معمولی! ما در سوریه بودیم نه فقط برای زیارت. مهم ترین وجه مشترک ما با خواهر حسین خط روایت بود. لطف خدا بود که انقلاب اسلامی در روزهای اول بعثتش از ایران به دنیا صادر شد و ما آن قدر گرم زندگی بودیم که فضیلت هایی که یک‌روز مستضعف های عالم از انقلاب ما گرفتند و با آن هویت پیدا کردند یادمان رفته بود...لبنانی ها می گفتند امام خمینی به ما عزت داد! وقتی زیر دست و پای اسرائیل بودیم... من از جمهوری اسلامی ایران رفته بودم سوریه آدمِ تراز انقلاب اسلامی را ببینم نه فقط جَنگ گَزیده های سوری و لبنانی را. زخم صورت و دست های جوان‌های جنوب لبنان نشانه هایی بود برای منِ راوی! نشانه های نزدیک شدن به آنِ روایت. انگار تک تک جای خالی انگشت ها و زخم‌ها فریاد می زدند«انقلاب شما به محروم های عالم رسید . آدم های کمرنگ زیادی هویت گرفتند و پررنگ شدند! آهای آدم ایرانی نسبت تو با انقلاب به کجا رسید؟» گذشته و آینده آدم ایرانی جمع شده بود توی زینبیه! جوان های ضاحیه بوی باروت می دادند و سوری ها بوی زعتر! و هزینه مقاومت خیلی کمتر از سازش بود! ما هم انقلاب اسلامی را دیدیم که با دست های خدا از مرزهای جغرافیای زمین گذشته بود و هم آدم های ترازش را که روی زخم هایشان نوشته بود «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ» خط روایت ما و زینب کبری همین بود.... «وَكَفَىٰ بِاللَّهِ حَسِيبًا». @AFKAREHOWZAVI
«تاریخ زانو زد» ✍🏻س.رضایی «او ایستاد تا تاریخ زانو بزند» این کلام زیبای مقام معظم رهبری در مورد یک بانوست. ایشان فرمودند:«زینب کبری سلام الله علیها توانست به همه‌ی تاریخ و همه‌ی جهان نشان بدهد، ظرفیت روحی و عقلی عظیم جنس زن را، و این خیلی مهم است.» راه حضرت زینب ادامه راه حسین بن علی بن ابی طالب بود. در راستای حسینی بودنش علی وار بود و در میدان سخن به حد اعلا. در قله صبر و استقامت فاطمه مسلک و استوار، خم نشد در طوفان مصائب چنان کوه. دست نکشید از دامن حق، حتی با مشاهده شمر نشسته بر صدر امام و برادرش... آنقدر ایشان در نهایت صلابت و تکبر و فخر بود، در مجلس یزید، که ابن زیاد سه بار پرسید:« این زن کیست!!؟» پاسخی نیامد، تا اینکه زنی در مجلس گفت:« این جبل صبر و فخر، دختر علی‌ست.»...آنجا بود که دل‌ها در برابر ابهت وجودی این زن زانو زدند، تا خود امروز... @AFKAREHOWZAVI
به‌نام‌او «روی جنازه من هم حساب کن...» از پشت سر، صدای کندن پلاستیک نازک روی لواشک می‌آید. به قول مامان «گدا که شب جمعه‌شو گم نمی‌کنه». منم این صدا را فراموش نمی‌کنم. برمی‌گردم دختر نوجوانی با پوست لواشک کلنجار می‌رود. آن یکی پفیلا با خودش آورده است، آن یکی شیرکاکائو. آن طرف اما مهدی زین‌الدین با دست خالی می‌جنگد. خاک به سر و رویش نشسته، بچه‌ها توی کانال دارند قیچی می‌شوند، مجید زین‌الدین از رصد برمی‌گردد، همان آب گرم و مانده توی قمقمه پلاستیکی را سر می‌کشد. آخرین جرعه شیرکاکائو هم تمام می‌شود. پشت خاکریز خودی، بعثی‌ها با تمام تجهیزات می‌خواهند عملیات کنند. این طرف دختر بچه‌ای به پدرش می‌گوید: _بابا اینا آدم بدا هستن؟ _آره باباجان، هیس! بذار مردم فیلم ببینن. این‌طرف زین‌الدین سوار بر موتور جنازه شهید حسن‌پور را با خودش به عقب می‌آورد، جنازه را با پرچم ایران چفت می‌کند تا نیوفتد. این طرف ابراهیم همت شهید شده، خبر به مهدی می‌رسد. مهمات نیست. مهدی حالا حسابی دست‌تنها شده. این طرف دختر بچه به بابایش می‌گوید: _بابا تنها شده؟ کسی نمیاد کمکش؟ _هیسسس! میاد باباجان، میاد. خدا بزرگه. ▫️▫️▫️ مهدی تصمیم می‌گیرد بماند و جزیره را حفظ کند، حتی به قاعده مساحت جنازه‌اش بر روی خاک مجنون. پشت بی‌سیم، صدای شالباف خودمان می‌آید: «حاجی روی جنازه ما هم حساب کن». این‌جای فیلم رتبه یک کنکور بودن مهدی زین‌الدین حسابی خودش را نشان می‌دهد. او معادلات جنگ را با دستان خالی تغییر می‌دهد. ▫️▫️▫️ سال‌های زیادی است که مجاور قمم، اما به اندازه امشب مهدی زین‌الدین را دوست نداشته‌ام. اما امشب با همین فیلم سینمایی نیم‌بند، چه‌قدر برایم عزیز شدی حاجی! حاج مهدی ببخش من را که تو را نشناختم. ببخش که سینمای ما قادر به نشان‌دادن تو نیست، حتی به اندازه شباهت چهره‌‌ات. تو بزرگی و در قاب سینما نمی‌گنجی، اما در دل‌های عاشقان چرا... تو زنده‌ای حاجی نه فقط در دل حاج خانم، مادرتان، توی دل من، ما. تو زنده‌ای توی تمام صفحات تاریخ این کشور. همان وقتی که سر کتاب باز می‌شود تو دوبار می‌جنگی و دوباره خواننده شک می‌کند که تاریخ می‌خواند یا شاهنامه!؟ دلم می‌خواهد جرأت تو را داشته باشم و بگویم: «روی جنازه من هم حساب کن ». @AFKAREHOWZAVI
الگوی سوم زن مسلمان((نه شرقی نه غربی)) در تاریخ معاصر،زن همواره میان دو تصویر متناقض سرگردان بوده است:در تعریف غالباً شرقی به حاشیه رانده و از متن تاریخ‌سازی محروم شده و در تعریف غالباً غربی،به ابزاری جنسی و کالایی در خدمت سرمایه‌داری بدل شده است. هر دو تصویر، حقیقت زن را تحریف کرده‌اند؛ یا او را در سکوت و انزوا محبوس ساخته‌اند یا در هیاهوی مصرف‌گرایی و نمایش،کرامتش را کاسته‌اند. اما انقلاب اسلامی ایران، با نگاهی برخاسته از قرآن و فطرت، افقی تازه گشود و الگویی نو آفرید: «زن نه شرقی، نه غربی». در این نگاه، زن نه موجودی تشریفاتی و مصنوعی است و نه ابزاری در خدمت لذت و بازار؛ بلکه حقیقتی الهی است با لطافت، سکینه و گرمای محبتی که می‌تواند هم خود را و هم محیط پیرامونش را به سوی معنویت، پیشرفت و تعالی سوق دهد. این الگو، در کنش‌گری زن مسلمان ایرانی عینیت یافت؛ زنی که در خانه، سنگر خانواده را پاس می‌دارد و در جامعه، سنگرسازی‌های تازه می‌آفریند. او با حجاب و عفاف، با علم و عمل، با حضور اجتماعی فعال خودش را نشان داد که می‌توان در متن تاریخ ایستاد بی‌آنکه کرامت را فدای شهرت یا جنسیت کرد.الگوی سوم زن مسلمان، الگویی است که نه در حاشیه است و نه در حراج؛ بلکه در مرکز تحول و در قلب مقاومت ایستاده است. او ثابت کرده است که می‌توان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و در حین حال پیشرو بود. این الگو، نه تقلیدی از شرق است و نه نسخه‌ای از غرب؛ بلکه تجلی ایمان، عقلانیت و کرامت انسانی در عصر جدید است. آیا وقت آن نرسیده که الگوی سوم زن مسلمان را به عنوان راهی برای بازتعریف کرامت انسانی، جدی‌تر مورد توجه قرار گیرد؟ ✍ نسیم شجاعی @AFKAREHOWZAVI
«پای آرمان هایش ماند» امروز یکی از همسایه ها ختم صلواتی مجازی به مناسبت شهادت طلبه شهید آرمان علی وردی گرفته بود . همینطور که به نیت این جوان پاک سیرت صلوات می فرستادم توی ذهنم حادثه آن روز و آن اتفاق را مرور می کردم .اینکه چطور دلشان آمد این جوان را با وضع دردناکی به شهادت برسانند ؟چه بر سرشان آمده بود که به مرزهای مشترک بین خودشان و آرمان هم فکر نکردند ایرانی بودنش ،به مادری چشم انتظار به انسانیت ! مهم تر از همه این حرف ها اینکه آرمان در آن لحظه به کدام یک از اهل بیت توسل کرده بود که ایستادگی و شجاعتش حرص اراذل را در آورده ، که این چنین به جانش افتادند و بی رحمانه او را به شهادت رساندند .کاش لااقل به مادرش فکر می کردند .کاش حد اقل خشونت چشمانشان را کور نکرده بود تا معصومیت چهره اش را می دیدند . روضه رفتن پیشکش یعنی حتی یکبار هم که شده از کنار کوچه ای که در آن روضه کربلا خوانده می شد نگذشته بودند؟اصلا نام کربلا به گوششان نخورده بود ؟تن بی جان،لب های خشکیده،بدن پاره پاره و ... داغ برادر و عزیز جوان ندیده بودند ؟خودشان برادر یا عزیزی هم سن او نداشتند ؟چطور دلشان آمد ؟! آرمان بین لب به ناسزا گفتن و رها شدن یا حفظ حرمت و احترام به پیر و مراد خود دومی را برگزید و سعادتمند شد. به خودم که آمدم گفتم اگر من جای او بودم آنقدر شجاع بودم که مثل او پای تمام آرمان هایم بمانم . الله اعلم ؟ دختر جان قطعا که خدا می داند اما تو هم که همه چیز نمی دانی و گاهی در صلاح کار خودت می مانی و راه گم می کنی حداقل می دانی که غیر از راه آرمان راه سعادتی نیست! دست گیری خدا و اولیا خدا درهمه مسیر زندگی نیاز است اما اینکه سر بزنگاه کدام طرف بایستی و تیر را به هدف بزنی کار توست . خوشا به سعادت آرمان و آنان که در بزنگاه های زندگی سر بلند بیرون آمدند . ✍آمنه خالقی @AFKAREHOWZAVI
قسم به زنانی که می‌تازند؛ روایت چادر در عصر تهاجم نرم قسم به اسب‌های تازان، آن‌گاه که در میدان نبرد، نفس‌نفس‌زنان می‌دوند... این آیه‌ی شریفه، «وَالعَادِیَاتِ ضَبْحًا»، نه فقط تصویر اسب‌هایی است که در غبار جنگ می‌تازند، بلکه تمثیلی‌ است از زنانی که در روزگار ما، با چادرشان، با ایمانشان، با حضورشان، در میدان‌های بی‌صدا اما پرخطر، مجاهدانه می‌جنگند. زنانی که در هیاهوی تهاجم فرهنگی، نه با شمشیر، بلکه با صبر، با حیا، با تربیت نسل، با تولید معنا، با ایستادگی در برابر موج‌های بی‌هویت، رزمنده‌اند. چادر این زنان، پرچم فتحی‌ است که بر قله‌ی حیا و آگاهی برافراشته شده؛ نه از جنس پارچه، بلکه از جنس باور و ایمان و معرفت است. آنان که چادر را نه به عنوان پوشش، بلکه به عنوان بیانیه‌ای علیه ابتذال و بی‌هویتی برگزیده‌اند.اینان همان «عادیات» زمانه‌اند؛ نفس‌نفس‌زنان، در میدان‌های رسانه، در سنگر خانواده، در جبهه‌ی تربیت هستند. آنان با هر گام، با هر نگاه، با هر سکوت، معنایی را فریاد می‌زنند که در قاب‌های رنگی اینستاگرام و تیک‌تاک، گم شده است: «من انتخاب کرده‌ام که دیده نشوم، تا دیده‌بان باشم.» در روزگاری که زن بودن به کالایی مصرفی تقلیل یافته، زن چادری ایستاده است؛ نه برای انکار زیبایی، بلکه برای بازتعریف حقیقی خودش که این زیبایی‌ای از نگاه خدا سرچشمه می‌گیرد، نه از لنز دوربین‌ها باشد. بلکه او با چادرش، با قلمش، با تربیتش، با ایمانش، دارد می‌گوید: «من هستم، چون باور دارم.» این باور، همان چیزی‌ست که دشمن از آن می‌ترسد. دشمنی که می‌خواهد زن را از سنگر ایمان و تربیت بیرون بکشد. پس قسم به این زنان، قسم به این «عادیات» بی‌نام، قسم به این ضبح‌های بی‌وقفه، که هنوز در میدان نبرد پر از تازش هستند. هنوز زنانی هستند که با چادرشان، با حضورشان، با مجاهدتشان، می‌تازند؛ بی‌آنکه گرد خستگی بر چهره‌شان بنشیند. آنان اسب‌های تیزتاز ایمان‌اند، در میدان‌هایی که دشمن حتی نامشان را هم نمی‌داند.این تازش،نه فقط یک حرکت، بلکه یک قیام است؛ قیامی برای حفظ معنا، برای حفظ انسانیت، برای حفظ روح زن مسلمان در عصر فراموشی حاضر. و حالا، تو در این میدان بی‌مرز، در این جنگ بی‌صدا آیا آماده‌ای که با چادرت، با قلمت، با حضورت، یکی از «عادیات» این روزگار باشی؟ ✍ نسیم شجاعی @AFKAREHOWZAVI
آرمان ماندگار آرمانم رفت، اما آرمان پاینده ماند. این جمله نه یک شعار، که حقیقتی است که در جان تاریخ ما حک شده است. شهید آرمان علی وردی، جوانی از تبار ایمان و طلبگی،در هنگامه‌ای که فتنه «زن، زندگی، آزادی» بر کوچه‌ها و خیابان‌ها سایه انداخته بود، قامت خود را سپر کرد تا پرچم اسلام و حجاب بر زمین نیفتد. او رفت، اما رفتنش آغاز ماندگاری شد چرا که خون شهید،جوهر بیداری و هر قطره‌اش چراغی برای نسل‌های آینده است. آرمان، تنها یک نام نبود؛ بلکه او خود تجسم آرمان بود. آرمان عدالت، آرمان ایمان، آرمان پاسداری از حقیقت بود. در روزگاری که بسیاری در هیاهوی شعارها گم شدند، او راه را از بیراهه شناخت.با دلی روشن و نگاهی استوار، که می‌دانست ایمان تنها در حجره و کتاب خلاصه نمی‌شود، بلکه باید در میدان عمل معنا یابد. شهادت برای او پایان نبود؛ بلکه آغاز بود. آغاز روایتی که نسل‌ها خواهند خواند. او با خون خود نوشت که اسلام زنده است، که حجاب تنها یک پوشش نیست، بلکه پرچمی از هویت و عزت و افتخار است. شهادتش یادآور این حقیقت شد که هر نسلی باید نگهبان ارزش‌هایی باشد که پیشینیان با جان خویش پاس داشته‌اند. آرمان رفت تا بماند؛ بماند در دل‌ها، در تاریخ، در آینده تا هر نسلی که از پس این نسل بیاید، نام او را خواهد شنید و از او الهام خواهد گرفت. او نه فقط یک فرد، بلکه یک نشانه است؛ نشانه‌ای از ایستادگی، از ایمان، از جوانی که جانش را فدای حقیقت کرد. ✍ نسیم شجاعی @AFKAREHOWZAVI
🥀 *مادرانه‌ای برای طلبه شهید، «آرمان علی‌وردی»* مادر کجا بودی که چشمان تو تار است؟ مادر کجا بودی که زخمت بی‌شمار است؟ پیشانی تو، ماه پیشانی‌بلندم آئینه‌ای از شش جهت در انکسار است مقتل مگر دارد خیابان‌های این شهر؟ در این حوالی شمر در گشت و گذار است؟ مادر بمیرد! پیرهن بر تن نداری مادر بمیرد! پهلوان من شکار است انگشترت مثل خودت در هم شکسته مانده نگینی که مرا سنگ مزار است بوسیده رویت را مگر زهرای اطهر اینگونه عطر یاس او در انتشار است با خود نگفتند آرزو داری، جوانی؟ در خانه مادر داری و چشم انتظار است؟ جان می‌دهی اما نمی‌میری تو هرگز جان می‌دهی و مرگ از تو در فرار است تو می‌روی ای آرمان من ولیکن با رفتن تو آرمانت ماندگار است از کربلای تو هزاران لاله خیزد یاد تو تکرار شکوه این تبار است این زخم پهلوی تو خواهد کشت ما را این روضه از روز دوشنبه برقرار است ✍طاهره ابراهیم‌نژاد @AFKAREHOWZAVI
"🎬 سینما؛ هنری بیمار در چنگال سرمایه‌داری ✍️زینب_گودرزی روزگاری از سینما به‌عنوان «هنر هفتم» یاد می‌شد؛ هنری که آمده بود تا با خلاقیت و تصویرسازی، داشته‌ها و نداشته‌های جامعه را بازتاب دهد و آیینه‌ای از دردها، شادی‌ها و همدلی‌های انسانی باشد. اما امروز، این هنر اصیل از مسیر اولیه خود فاصله گرفته و زیر سایه زر، زور و تزویر، رنگ اصالت را باخته است. سینما قرار بود زبان مشترک انسان‌ها باشد؛ ابزاری برای بیان دغدغه‌های اجتماعی و بستری برای گفت‌وگوی فرهنگی میان ملت‌ها. اما اکنون در بسیاری از کشورها، به‌ویژه در نظام‌های مبتنی بر سرمایه‌داری، بیش از آن‌که خلاقیت و معنا معیار باشد، سودآوری و منافع اقتصادی، سیاسی، القاء فرهنگ‌های خودخواسته و... تعیین‌کننده مسیر تولیدات سینمایی است. بیوگرافی سینما در جهان امروز نشان می‌دهد که این هنر، به‌تدریج به ابزاری در خدمت خواست سرمایه‌داران بدل شده است؛ تفاوتی ندارد که فیلم در ژانر تخیلی، سیاسی، اجتماعی یا حتی کمدی ساخته شود — هدف نهایی، گیشه و فروش بیشتر است، نه انتقال پیام انسانی یا اخلاقی. منتقدان فرهنگی بر این باورند که «سینمای بیمار» درگیر سطحی‌نگری، شوخی‌های رکیک، تکرار تکه‌کلام‌های بی‌محتوا و بازنمایی سبک زندگی بی‌هویت شده است. بسیاری از فیلمنامه‌ها بدون پشتوانه فکری و ادبی، به متونی شبیه گفت‌وگوهای روزمره خیابانی تبدیل شده‌اند؛ آثاری که حتی هوش مصنوعی می‌تواند نسخه‌ای دقیق‌تر و سالم‌تر از آن‌ها تولید کند. برخی تحلیل‌گران این وضعیت را حاصل نفوذ سرمایه‌داری و سه ضلع _زر، زور و تزویر_ می‌دانند؛ عواملی که مسیر سینما را از رسالت انسانی خود دور کرده‌اند. در حالی که سینما می‌توانست ابزاری برای حل مسئله، ارتقای فرهنگی و تقویت همدلی اجتماعی باشد_در قالب سبک زندگی مثبت انسانی_ امروز خود به مسئله‌ای تبدیل شده که نیاز به درمان دارد. کشور ما هم، این روزها درگیر این بیماری مسری هست و در گیشه‌های آن چنین فیلم‌هایی به وفور یافت می‌شود. @AFKAREHOWZAVI
به گزارش خبرگزاری حوزه، دکتر زهرا کبیری پور، پژوهشگر حوزوی در یادداشتی آورده است: تحولات اجتماعی و فرهنگی اخیر، به ویژه پس از اغتشاشات ۱۴۰۱، تغییرات قابل‌توجهی در نگرش‌ها و هویت‌سازی‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی در میان جوانان به ویژه دختران جوان ایجاد کرده است. 🔗لینک متن کامل در خبرگزاری حوزه 👇 https://hawzahnews.com/xf9wJ @AFKAREHOWZAVI