▪️روایت اول
خداوند دوست دارد آنها را اسیر ببیند
مکالمهی امام با محمد حنفیه را شنیدند. حالا دیگر از مضمون خواب امام با خبر شده بودند.
و چه سعادتی درِ خانهی آنها را زده بود.
همراهی با امام و اسارت برای خدا...
تردیدی در وجود آنها بابت همراهی با امام وجود نداشت، تردیدی که ممکن بود آنها را تا لبههای دوزخ بکشاند؛ دوزخِ بیحسین بودن.
بار و بنه خود را جمع کرده بودن و به امر امام آمدهی رفتن به مکانی بودن که امسلمه از پیامبر نقل کرده بود که جبرئیل به او گفته است: امت تو، حسین را میکشند و سپس خاک کربلا را به او نشان داد.
آنها آمادهی رفتن شده بودن از شهر پیامبر به سوی مسیری که امام برایشان ترسیم کرده بود.
هرچند تنها علم لدنی امام به آن آگاه بود اما نشانهها برای آنها معنا داشت و شاید همه در دلهایشان آگاه بودن که این مسیر همان است که ام سلمه روایت کرده است.
***
سلام بر شما ای زنان و کودکان همراه حسین (علیهالسلام) که هر سال شب دوم محرم یادتان در دلهایمان زنده میشود.
سلام ما، از ایرانِ چهارده قرن بعد از آن روز، به ایمان و معرفت و شهامت زنانهتان که هر سال در ماه محرم، ستایشش میکنیم.
دعایمان کنید تا ما هم کربلایی شویم آنگونه که شما شدید.
✍🏻 زهرا کبیری پور
منبع:
سيد بن طاووس؛ اللهوف فی قتلی الطفوف؛ قم: منشورات الرضی، ۱۳۶۴.
#محرم
#زنان_عاشورایی
#جهاد_روایت
@AFKAREHOWZAVI