#عوالم_خلقت_انسان
✍️فخری مرجانی
یك ساختمان را با پیچیدگیها و ریزهكاریهایش در نظر بگیرید.
این ساختمان، قبل از اینکه به وجود بیاید و ساخته شود، روی نقشه بهصورت خطوط وجود داشت. قبل از آن هم در ذهن آقای مهندس و از آن قبلتر در قوه عقل آقای مهندس وجود داشت.
اول در قوه عقل بود، به ذهن حركت كرد و بعد با ابزار خاصی از عالم مجرد به عالم ماده آمد و ساخت ساختمان شروع شد.
بنابراین، این ساختمان قبل از ساخت با تمامی جزئیاتش در نظامی دیگر وجود داشت و در آن نظام، تابع خصوصیات و ویژگیهای خاص آن نظام بود؛ زیرا هر نظامی خصوصیات خودش را دارد؛ ذهن، عقل خاصیت خودش را دارد.
در این عالم ماده (دنیا)، در و پنجره و ستونها و دیوارها و...؛ هرکدام از مواد متفاوت و حتی متضاد هم ساخته شدهاند و مجموعۀ اینها، ساختمان شده است. درحالیکه همۀ اینها در قوۀ عقل، همه از یک جنس بودند. صورت آنها با هم متفاوت بود، اما یك جنس بیشتر نداشت و آن نور عقل بود.
ساختمانی که در بیرون درست میكنیم، کوچکترین فرقی با آنچه در ذهن است، ندارد. اما موجودیت این ساختمان، تسلیم نظام این عالم است و موجودیت آن ساختمان، تسلیم نظام آن عالم است.
اینجا آهن میپوسد و وزن و حجم و... دارد، اما آنجا ندارد. آن ساختمان، در قوه عقل است؛ در عین حال، جدای از آن است. داخل قوه عقل است، اما نه مانند داخلبودن آب در لیوان یا ساختمان در محله.
ساختمان، غیر از قوه عقل است؛ چون صورت پیدا کرد، اما عقل صورت ندارد و مثل این عالم نیست. از همه مهمتر اینکه، اول ساختمان در قوه عقل به وجود آمد، بعد از آن به این عالم آمد و این ساختمان شد.
نکته مهم اینکه؛ فرق من با این ساختمان در این است كه ساختمان نمیتواند بفهمد كه قبلاً در روح مهندس بودم، از آنجا به عالم عقل رفتم و بعد به ذهن و نقشه و در نهایت به عالم ماده رسیدم؛ اما انسان چنین استعدادی دارد كه میتواند در خود فرو برود و هر چه دقیقتر فرو برود، بفهمد كه من قبلاً در عالم دیگری بودم و از آنجا فرود آمدم.
انسانی كه در درون دنیا زندانی است، چه حالی پیدا میكند وقتی به جایی كه از آنجا آمده است، برسد؟ چه احساسی پیدا میكند؟!
اینجا است كه خداوند در سوره تین میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِینَ»؛ ما اصل حقیقت انسان را در بهترین صورت آفریدیم.
صورت یعنی ساختار آفرینش او بهترین قوام را دارد. یعنی تمامی تجهیزاتی كه برای برگشتن به این عالم نیاز دارد، تماماً به او دادهایم، آن هم به زیباترین وجه (البته منظور، جنس انسان است؛ نه این پوست و صورت مادی سیاه و سفید و...).
مثل یك هواپیما كه تمامی تجهیزات لازم برای پرواز در اختیار او است و میتواند یك پرواز موفق انجام دهد؛ یعنی قوام این هواپیما به او داده شده است.
#فطرت
#چیستی_انسان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
چرایی سفر به عالم دنیا
✍فخری مرجانی
ما چرا به این عالم آمدیم و حال كه آمدیم، برگشتن چه معنایی دارد؟
نانوایی را در نظر بگیرید كه برای درستكردن خمیر، شب، آب روی آرد میریزد. بسیار زحمت میكشد تا آب را در داخل همۀ ذرات آرد فرو برد.
صبح هم با زحمت، همین خمیر را در تنور میگذارد تا آن آبی كه خودش روی آرد ریخته بود را بیرون بكشد. تا در نهایت نان تهیه شود.
آیا باید بگوییم نانوا كار بیهودهای انجام میدهد؟!
اتفاقاً برعکس، نان در این مسیر، مراتب تكامل را طی میكند و به نتیجهای میرسد كه در این مسیر تربیت (فروبردن آب و بعد بیرونكشیدن همان آب به وسیله آتش)، قوه به فعل میرسد؛ وگرنه نان به این خوشمزگی، در همان قوه میماند.
ما هم وقتی به این عالم می آییم و در تنور این عالم به فعلیت میرسیم، خود را احساس میكنیم و از آن لذت میبریم.
هیچ لذتی را نمیتوان با لذت درک خود و سیر تربیتی خود مقایسه كرد.
لذتهای این عالم، لذت نیستند؛ رفع درد و اَلَم است.
جا دارد در اینجا به این حدیث اشاره کنیم که:
رسول خدا (صلىاللهعلیهوآله) فرمود: خداى متعال به موسى(علیهالسلام) وحى فرمود: من پنج چیز را در گرو پنج چیز قرار دادم، ولى مردم آن را در پنج چیز دیگر مىجویند، كى آن را مىیابند؟ نخست اینكه عزّت بندگانم را در اطاعت از خود قرار دادم، ولى آنان عزّت را در خانه سلطان مىجویند، چه زمانى آن را مىیابند؟ دوم اینكه من علم و دانش را در گرسنگى قرار دادم، و آنان آن را در سیرى شكم طلب مىكنند، كى آن را مىیابند؟ سوم اینكه من بىنیازى را در قناعت قرار دادم و آنان در اندوختن ثروت مىجویند، كى آن را مىیابند؟ چهارم اینكه من آسایش را در آخرت قرار دادم؛ درحالىكه آنان در دنیا به دنبالش مىروند، كى به آن مىرسند؟ پنجم اینكه من خوشنودیام را در مخالفت آنان با هواى نفس قرار دادم، ولى آنان در پیروى از هواى نفس مىجویند، كى به آن میرسند؟ (مشكاة الأنوار، ترجمه هوشمند و محمدى، متن، ص703)
ما از عذاب درد در خیالمان رها میشویم و خیال میكنیم كه لذت میبریم. مثل زمانی که چاقو به بدنمان میخورد و احساس عذاب میكنیم، بعد كه مَرهَم میگذاریم، احساس لذت میكنیم؛ درحالیکه در خیال، لذت میبریم. یا وقتی آب میخوریم چه لذتی میبریم؟! از تشنگی عذاب میكشیدیم، این عذاب رفع شده و خیال میكنیم كه لذت میبریم.
اصلاً این عالم، خودش درد و رنج است و ظرفیت ظهور لذت ندارد. از این درد و رنج رها میشویم، فكر میكنیم لذت بردهایم.
این رفع اَلَم، این همه انسان را اسیر و تشنه و نوكر و فدایی خود کرده، اگر به حقیقت لذت برسد، چه خبر میشود؟!
#فطرت
#چیستی_انسان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#خواب، یك #حقیقت_فطری (۱)
فخری مرجانی
قرآن در مطالب فطری، طوری صحبت فرموده كه بیسواد و عالم، كوچك و بزرگ، زن و مرد و... در هر نقطه از جغرافیای عالم، اگر مختصری سالم و سلامت باشند، خیلی چیزها میآموزند.
یکی از حقیقتهای فطری که قرآن ما را به آن توجه و تذکر میدهد، خواب و عالم رؤیا است.
خواب چیزی است كه هیچ انسانی نمیتواند بگوید من از آن سر درنمیآورم. هر کسی توجه عمیق به این واقعیت كند، خیلی چیزها میفهمد. احتیاجی به كلاس یا تابلو نیست. خودش از درون خودش و با زبان فطرت، به خیلی از حقایق راه پیدا میكند. قرآن فقط توجه میدهد. بقیه بستگی به تلاش انسان دارد.
خداوند در سوره روم، آیه۲۳ میفرماید:«وَ مِنْ آیاتِهِ مَنامُكُمْ بِاللَّیلِ وَ النَّهارِ وَ ابْتِغاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یسْمَعُونَ»؛ و از نشانههاى الهى، خوابيدن شما در شب و روز، و تلاش شما در كسب فضل پروردگار است؛ همانا در اين امر براى گروهى كه (حقايق را) مىشنوند نشانههايى قطعى است.
خداوند در این آیه، خواب را یكی از آیات خدا معرفی میكند؛ آن هم خیلی صریح و روشن.
قبل از خواب نیرویم به صفر میرسد. اگر دو سه روز بیخوابی ادامه پیدا کند، توان تكانخوردن برای نوشیدن یک جرعه آب هم ندارم.
در خواب، چه اتفاقی میافتد كه من قدرت پیدا میكنم؟
من با خوردن، یکسری انرژیها از این عالم طبیعت به دست میآورم، مثلاً زمانی که ضعف میکنم، عسل میخورم، میوه میخورم و...؛ انرژی به دست میآورم و كار میكنم.
اینها انرژیهای مادی است كه من با خوردن به دست میآورم و خودم هم میفهمم كه منبع آن انرژی از كجا است.
اما یك انرژی دیگری هست كه این انرژیهای مادی در حكومت او كاربرد دارند. آن انرژی خاصی است كه از كباب و عسل به دست نمیآید؛ بلکه اینها، در حكومت یك نیروی دیگری است كه وقتی من بیخواب شوم و آن انرژی کم شود، انرژیهای مادی كارساز نیست.
اگر ۱۰روز بیخواب بمانم، هر چیزی به من بدهند، معدۀ من با كیسه فرقی نمیكند و نمیتواند آن را هضم كند. چشم با همۀ انرژیای كه دارد، دیگر نمیتواند ببیند، گوش نمیتواند بشنود، دست نمیتواند كار كند. همه این انرژیها در زیر فرمان او است.
وقتی به خواب میروم، من را كجا میبرند؟ این انرژی در كجا و چگونه تزریق میشود؟! چه كسی تزریق میکند؟ كِی من را از این بدن میبرند؟ كِی من را به این بدن برمیگردانند؟
خود فطرت از خودش میپرسد و خودش دنبال جواب آن است. خودش میفهمد به سوی نقطهای كشیده میشود و آن «هیچبودن خودش» است. آن منیّتی كه همۀ عالم را پر کرده است، هیچ میشود.
درك این مطلب به قشر و جنس و سن خاصی احتیاج ندارد. هر كس نورانیت عقلش بیشتر شود، همان مقدار به آن نقطه کشیده میشود كه من هیچم و فقط نمودی دارم.
هر چه از درون به این حقیقت نزدیك میشود؛ آنگاه آمادگی پیدا میكند برای درك یكسری معارف نورانی كه ذهنی نیست. در این صورت فــطرت را درون خود حس میكند.
اینکه خواب دست من نیست، این را تمـام فطرتها میتوانند بفهمند و احتیاج به سن و سواد و جنس و... ندارد. با خود بگوید راستی خواب در اختیار من نیست؛ هیچ انسانی این قدرت را ندارد که در مقابل خواب مقاومت کند.
#فطرت
#چیستی_انسان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#خواب، یك #حقیقت_فطری (۲)
✍فخری مرجانی
بعد از خستگیِ كارِ روزانه وارد منزل میشوم، غذایی روی اجاق میگذارم تا آماده شود. روی صندلی آشپزخانه مینشینم و از شدت خستگی چشمانم را چند لحظهای روی هم میگذارم. ناگهان بیاختیار خوابم میبرد. آنقدر عمیق که حتی بوی سوختن غذا را متوجه نمیشوم.
شاید دقایق خیلی کوتاهی چشمانم بسته بود؛ اما وقتی بیدار میشوم احساس نشاط دوباره به سراغم میآید. احساس میکنم یک شبانهروز خوابیدهام.
در عالم رؤیا چه اتفاقی برایم افتاد؟ آن مأمور الهی من را کجا برد که تا قبل از این خوابِ کوتاه، نیرویم به صفر رسیده بود؛ اما الآن کاملاً سر حال و با نشاط شدهام؟ چه غذایی به روح من تزریق شد که اینگونه متفاوت شدم و قوایم به حرکت افتاد؟
چرا این تحول بزرگ را خودم هم نفهمیدم؟
اگر یك راننده در شروع حركت ماشین و انتقال قدرت موتور به ماشین و چرخها، دقت كافی در تنظیم صفحهکلاج نكند، تمام ماشین میلرزد. اما اگر رانندۀ ماهری باشد، طوری ماشین را به حرکت میآورد كه سرنشینان نمیفهمند ماشین كِی به حركت افتاد.
این مأمور چه مهارت فوقالعادهای دارد! آنقدر قوی و ماهرانه روح من را به بدنم متصل میکند كه حتی لحظۀ آمدن را هم متوجه نمیشوم.
بردن و آوردن من دست چنین قدرتی است. خودم هم هیچ اختیار آن را ندارم.
«از آیههای خدا خواب شما در شب و روز است.»
من آنقدر ضعیفم كه حتی از درك آن نیرو كه من را میبرد و میآورد عاجزم. پس به چه چیز مغرور میشوم؟!
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#حقیقت_خواب
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#خواب، یك #حقیقت_فطری (۳)
✍فخری مرجانی
زندگی در عالم رؤیا كه بیانات صریح و روشنی در قرآن دارد، چه چیزی را در ما بیدار میكند؟
چرا قرآن این همه در این مورد صحبت میكند؟
قرآن با زبان فطرت صحبت میكند و هر كس با توجه به استعداد خودش از آن بـهره میگیرد. حتی ممكن است چوپانی بیسواد در بیابان، با آن پاكیزگی فطری خودش به خوابیدن عمیقتر توجه كند و بیشتر دریابد که تمام وجودش صفر و هیچ است و قدرتی بر او حكومت میكند. اما ایبسا باسوادی كه آن سواد را برای خود امتیاز بداند و همین امتیازدانستن نگذارد توجه و دقت به فطرت داشته باشد و با همین مقدار، مشغولِ زاویۀ انحرافی شود. قرآن میخواهد عالِمی تربیت میكند كه هیچگونه منیّتی نداشته باشد.
خداوند در سوره زمر، آیه۴۲ میفرماید: «اللَّهُ یتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیمْسِكُ الَّتِی قَضى عَلَیهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِكَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَكَّرُونَ»؛ خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مىستاند، و [نيز] روحى را كه در [موقع] خوابش نمرده است [قبض مىكند]؛ پس آن [نفسى] را كه مرگ را بر او واجب كرده نگاه مىدارد، و آن ديگر [نفسها] را تا هنگامى معيّن [به سوى زندگى دنيا] بازپس مىفرستد. قطعاً در اين [امر] براى مردمى كه مىانديشند نشانههايى [از قدرت خدا]ست.
در این آیه خداوند بهطور صریح و روشن، مرگ را با خواب یكی فرموده است؛زیرا در هر دو، نفس ایفا میشود. خواب را نوعی موت معرفی فرموده است که تمام موجودیت را به عالم دیگر منتقل میكند.
در تفكر به خواب و رؤیا حقایق زیادی وجود دارد. زندگی در عالم رؤیا، منهای این بدن مادی، نهتنها ضعیفتر نیسـت؛ بلكه بسـیار قویتر است. این روح، بدن را رها میكند، اما از بین نمیرود و در عالم دیگری زندگی میكند. روح به عالم رؤیا میرود و بدن اینجا عین یک تخته میشود.
آن عالم چگونه عالمی است که در آن زندگی میكنم؛ آنچنان قوی كه حتی بعد از دو سه روز با یادآوری آن، هنوز برایم لذتبـخش است و میخـواهم دوباره آنجا باشم؟! اما آیا دست من است که دوباره به آن عالم بروم؟
اینجاست که بیشتر به این نکته توجه پیدا میکنم که من هیچم و قدرتی بر من حكومت دارد.
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خواب
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
سیر ورود انسان به دنیا
فخری مرجانی
گفتیم عالمها با هم ارتباط دارند. پیوستگی شگفتانگیزی بین عالم قبل از دنیا، عالم دنیا و عالم پس از دنیا وجود دارد.
در این قسمت بحث بپردازیم به نحوۀ ورود انسان به دنیا؛ یعنی عالم رحم مادر. «وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ»؛ خدا خارج میكند شما را از بطون مادرانتان(سوره نحل، آیه78).
فهم این مطلب سخت نیست. با مختصر دقت، یك زیربنای فكری بسیار محكم برای انسان ایجاد میكند؛ بین آن عالم و این عالم چه ارتباط و پیوستگیای وجود دارد؟ درعینحال كه این دو عالم، مستقلاند و نظام مخصوص به خود دارند، هر آنچه در زندگی این عالم نیاز داریم، همگی در آن عالم قبلی ساخته شده است. اگر در عالم رحم مادر به ما میگفتند چشمت را مراقب باش تا ناقص و کور نشود که در عالم بعد (دنیا) به آن نیاز داری و اگر كور شوی، تمام وجود تو در عذاب است؛ این حرفها برایمان قابل درک نبود. اگر هم به فرض محال قابل درک باشد، او نمیفهمد که چشم و دیدن چیست؛ چون دیدن، در ظرفیت آن عالم نیست؛ دیدن مربوط به نظام بالاتری است. اصلاً درك آن معنی در آن عالم، محال است؛ چون آن عالم با این عالم (دنیا) كاملاً متفاوت است. اما درعینحال، پیوستگی خیلی عجیبی دارد. آنقدر پیوستگی دارد كه چشم باید در آن عالم ساخته شود و در این عالم استفاده شود. و همۀ اینها در خود شخص است و در خود شخص ساخته میشود.
چشم فقط یك مثال است. همه چیز به همین شکل است.
در آن عالم، غذای كودك از طریق خون مادر تغذیه میشود،اما درک خون برای کودک هیچ معنایی ندارد. هر چه هست باید در آن عالم ساخته شود و هر چه شد، دیگر همان خواهد شد. اگر در آنجا چیزی ناقص ساخته شود، اینجا هم در زندگی به همان اندازه كه ناقص است، از آن محروم است. اعضای دیگر هم اینچنین است.
در این ساختهشدن، دو چیز بسیار مهم دخالت دارد:
1-خون مادر (خون آن عالم) همواره حركت میكند.
2- مأمورینی از عالم ملكوت، آن مواد را میگیرند و از آن مواد كه در داخل خون است، اعضای مختلف بدن را میسازند.
این امام سجاد (علیهالسلام) است كه با توصیف خود، ملائكه را به ما میفهماند و نقش و كاركرد هر یك از آنها را در عالم برای ما شرح میدهد. اگر علوم ذهنی بخواهد به این وادی پا بگذارد، میسوزد. محال است منابع علوم دیگر بتوانند آن را درك كنند.
با قبول همه قوانین این عالم كه مثلاً استخوان از كلسیم ساخته میشود، یا مغز از فسفر موجود در خون ساخته میشود و...، این مأمورین ملكوتی هستند كه مهندسی آن را انجام میدهند و تمام دستگاههای ریزریز این بدن را از گردش این مواد به شكل خون میگیرند و میسازند؛ وگرنه خون در حرکت خودش است. آنكه اینها را میگیرد و میسازد برای عالم بعد، آن مهندسین ملكوتی هستند.
با فهم این مطالب، تازه میفهمیم كه این عالم، چقدر دقیق و حسابشده است؛ آنهم مرتبه به مرتبه. حتی بعد از اینکه در دوره نوزادی به این عالم آمدیم، نه چشممان میبیند و نه گوشمان میشنود؛ به عبارتی هنوز در زندگی این عالم نیستیم. در برزخی هستیم كه آمادۀ این عالم میشویم.
آن جنینی كه در آن عالم نمیفهمید، الآن در این عالم میفهمد كه من كور مادرزادم یعنی چه. کوری چیزی بیرون از من نیست، خودم هستم. مغزم قوی است یا ضعیف و... همه اینها در خود من است.
كیست كه این معنا را متوجه نشود؟ اصلاً فطرت با صراحت بیان میكند كه وجودی كه الآن داری، همه در عالم دیگر ساخته شده است و زندگی بدون این بدن امکان ندارد.
«وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیئاً». آنجا كه این نظام خلقت را آفرید، به تو خودآگاهی نداد. حتی لحظه تولد هم به تو آگاهی نداد.
«وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ». برای تو یكسری ابزار شناخت مثل شنوایی و بینایی و افئده دادیم. «فؤاد» آن قسمت از انسان است كه روح بهوسیله آن میتواند حقایق این عالم را بفهمد. با همۀ اینها تازه به عالمی وارد شدیم که کارگاه است.
دوباره باید حرکت کنیم تا به عالم بعد برویم.
در آن عالم (رحم مادر)؛ خون مادر و مأمورین الهی من را ساختند؛ در این عالم چه چیزی من را میسازد؟ خونی که باعث ساختهشدن ما به عالم بعد است، چیست؟
#فطرت
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#حقیقت_خواب
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#شخصیت_انسان
فخری مرجانی
عمل انسان دائماً در حال به وجود آمدن است.
اما ممكن است این #سؤال به ذهن برسد كه مثلاً كسی كه پنج ساعت ساكت نشسته، چه عملی انجام میدهد؟
از دیدگاه لطیف آن عالم، در همین ساكتبودن هم، فرد در حال عمل است. با چه نیتی نشسته است؟ او قبل از ساكتشدن اعضایش، در نیتش قصد سكوت کرد و فعلی از او صادر شد و به اعضا حركت كرد.
در نظر عامه مردم، فرد با شخصیت به کسی گفته میشود که مثلاً دوزانو بنشیند و رفتار خاصی داشته باشد. اما در حقیقت، «شخصیت یك انسان به نفس یا به عبارت دیگر به روح او است، نه به بدن او. در آخرت هم وقتى خداى تعالى بدن فلان شخص را خلق كرد و نفس یا به عبارتى روح او را در آن بدن دمید، قطعاً همان شخصى خواهد شد كه در دنیا به فلان اسم و رسم و شخصیت شناخته مىشد، هر چند كه بدنش با صرفنظر از نفس، عین آن بدن نباشد؛ بلكه مثل آن باشد.» (ترجمه المیزان، ج20، ص430)
شخصیت، آن حقیقتی است كه در اثر تولیدات حركت این عالم، یعنی افعالی كه از نیت ما صادر شده، مأمور مربوطه میگیرد و حقیقتی را درست میكند كه آن حقیقت، طوری لطیف است كه امكان درك آن در این عالم، وجود ندارد. محال است علم روزی بتواند آن را بفهمد. تازه اگر بفهمد، اینقدر میتواند بفهمد كه هر حركتی كه انجام میدهم، از بین نرفت؛ بلكه بلافاصله گرفتند و از آن چیزی درست كردند. پس در همان لحظه حرکات و فعل من با هر نیتی، فوراً پیكره عضوی میشود که در عالم بعد نمود پیدا میکند.
همه عذاب و بهشت و جهنم، همه اینها در خود من است؛ اما درك آن در این عالم(دنیا) محال است؛ زیرا در نظام این عالم هستیم. مانند جنین در رحم مادر که درکی از عالم دنیا ندارد. وحی همینقدر به من میفهماند كه از نظام جنینی که بیرون آمدی و به شما چشم و گوش و افئده داده شد، از این به بعد، اختیار ساخت خودت را به خودت میدهیم.
پس ما در این عالم كه قرار گرفتیم، خون این عالم که همان اعمال من است، دائماً در حال حركت است و ملائكه مربوطه آنها را میگیرند و بدن دیگری برای عالم بعد درست میكنند. اما برخی به علت ضعف فهم آیات و روایات تصور میكنند اینکه گفته شده ملائكه اعمال انسان را مینویسند، به این معناست که مثلاً كاغذ طولانی خاصی دارند و نوشتن معمولی منظور است.
#شخصیت
#جهاد_تبیین
#چیستی_انسان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مراقبه-۱
فخری مرجانی
تا به اینجا رسیدیم به اینکه؛ قرآن ما را توجه میدهد که از جهات مختلف، تحت مراقبۀ دقیق و شدید هستیم و لحظهبهلحظه حركات و همۀ کارهای ما به وسیلۀ ملائكه تبدیل به شخصیت دیگری میشود و بعد از پایان عالم دنیا و جداشدن از بدن مادی، بر اساس همان كارها زندگی پیچیدۀ جدیدی شروع میشود. حتی قرآن میفرمایـد: هیچ لفظی از شما صادر نمیشود؛ مگر اینکه مأموری هست كه آن را ثبت میکند. توضیح دادیم كه منظور از نامۀ اعمال، وجود كاغذ و طومار و قلم و... نیست.
اگر افق فكری ما، در پهنه هستی، اینچنین باز شود و پیوستگی دقیق و بسیار حساس این عالمها را توجه كنیم، خودبهخود، حالتی در ما پیش میآید كه ما هم مراقب اعمال خودمان میشویم. این مطلب در قرآن به صراحت امر شده و یكی از ضروریات زندگی است. این مراقبه، زیربنا و ركن اصلی زندگی ما در سیروسلوك و حرکت به سوی معنویات است. منهای این مراقبه، هر دستورالعملی با هر قدرت مجاهدهای انجام دهیم، آثار آن ظهور پیدا نخواهد كرد.
در سوره حشر، آیه 18 میفرماید:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّاللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ». اى كسانى كه ایمان آوردهاید، تقوای الهی پیشه کنید و هر كس باید بنگرد كه براى فرداى خود، از پیش چه فرستاده است و تقوای الهی پیشه کنید؛ در حقیقت، خدا به آنچه مىكنید آگاه است.
از اول تا آخر همه درباره مراقبه است.
اولاً خطاب به مؤمنین است؛ زیرا تا کسی وارد وادی ایمان نشود و افق فكری او در پیوستگی این عالم (دنیا) با عالم غیب باز نشود، اینگونه مطالب برای او قابل درک نیست و چهبسا مسخره هم بكند. مانند بچهای كه به كلاس اول رفته و چون نمیتواند پیوستگی مطالب مطرحشده در كلاس را به زندگی بیست سال آیندۀ خود ربط دهد؛ بالاترین پیروزی برای او این است كه مثلاً روی صندلی تازه بنشیند یا زور بگوید و صندلی جدیدی بگیرد یا در بهترین كلاس بنشیند و در ورزش، كاپیتان شود. یعنی به لذتهای محدود این دوره دلخوش كند.
ادامه دارد...
#چیستی_انسان
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#پویش_نوشتن
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مراقبه_۲
فخری مرجانی
بنابراین؛ قرآن، كسانی را خطاب قرار میدهد كه ایمان آوردهاند:«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوااللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّاللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ».
در این آیه، تقوای الهی را دو بار تكرار میكند: اولی انجام وظیفه است؛ یعنی انجام واجبات و ترك محرمات: «وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ» باید نفس به آنچه فرستاده است، توجه كند.
اگر انسان تقوای اوّلی را پیشه كند، قابلیت پیدا میكند به نفس و فطرت خود برسد و این نفس توجه كند كه من این هیکل و جسم نیستم. یعنی آنقدر مجاهده كند كه به حقیقت خود برسد. مجاهدهای سخت، اما ضروری است.
الآن نمیتوانم حس كنم كه منم كه میبینم؛ بلكه به چشم توجه میكنم. حداكثر اگر كمی از علوم دبیرستانی بلد باشم، میگویم مركز بینایی در مغز است! اما نمیتوانم بفهمم كه من میگویم، من میشنوم. چشم و گوش و سایر حواس بدنى هیچیك درك و شعور ندارند، چشم نمىبیند و گوش نمىشنود؛ بلكه وسیلۀ دیدن و شنیدن را براى نفس آماده مىسازد.
اگر انسان، ایمان و توجه اولی پیدا كند؛ آنگاه آن ایمان اولی را در ترك محرمات و انجام واجبات جدی بگیرد، کمکم میتواند به حقیقت برسد. راه دور و درازی نیست. راهی بسیار نزدیك و مستقیم و شدنی است؛ من را احساس خواهد کرد. «وانّ الراحِلَ الیك قریبُ المسافه وانّكَ لا تَحتَجِبُ عن خلققك الّا ان تَحجُبَهم الاعمالُ دوننك» و هركه به سوی تو سفر كند، راهش بسیار نزدیك است و تو از نظر بصیرتِ خلق پنهان نیستی؛ جز آنكه اعمال آنها حجاب از شهود جمالت گردیده است. (دعای ابوحمزه ثمالی)
وقتی به حقیقت نفس رسید، این نفس باید توجه پیدا كند؛ یعنی حقیقت خود انسان باید توجه پیدا کند كه: «ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ» به آنچه فرستاده است برای فردا.
اگر انسان به چنین رشدی برسد و مشاهده كند كه اعمال او به حقایق حساستر و بالاتری تبدیل میشود؛ آنوقت جدی و حساس خواهد شد، چون اهمیت آن را میفهمد. و در نهایت مثل كسی است که کالای با اهمیتی درست میكند و اهمیت آن را می داند، بعد از پایان کارش، دوباره آن را بررسی میكند كه نكند اشكالی داشته باشد. این همان تقوای دوم است «وَاتَّقُوا اللَّهَ» که با دید مشتری ریزبین به آن نگاه می¬كند؛ نگاهكردنی برای اصلاح نواقصی كه احیاناً وجود دارد.
در رحم مادر، خودم اختیار دخالت در ساختار این جسم را نداشتم، اما الآن اختیار دست خودم است. آنجا من كارهای نبودم، بالأخره هرچیزی ساخته شد، چند روز بعد، خاك میشود! اما الآن من برای زندگی آن عالم، دوست زیبایی درست میكنم. باید توجه كنم كه این دوست خیلی باوفا باشد، ثابتقدم باشد و وسط راه، من را رها نكند. باغی كه برای آن عالم درست كردهام را درست بررسی كنم. الآن دست خودم است. اگر از باطن رسیدم، دیگر نمیگویم کار خیر انجام دادم و تمام شد! یکبار كار خیر كردم، چند بار بررسی میكنم، نكند آفت داشته باشد، نكند از بین برود و....
چنین انسانی از عُجب، غرور، خودبرتربینی، توقّعات طلبكارانه از خدا و هر چیزی كه عمل صالح را بعد از انجام تهدید میكند، به دور است.
«إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» و خدا هم مراقب ماست.
#حقیقت_خود
#نظام_هستی
#چیستی_انسان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI