eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
1.8هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
285 ویدیو
22 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
از انسان بی‌خدا تا انسان الهی؛ تداوم نبرد تمدن غرب و انقلاب اسلامی ✍ زینب صفایی در میانه قرن پانزدهم، اروپاییان بر آوار کلیسا و نهاد دین، بنایی تازه برپا کردند؛ بنایی که شعارش انسان بود اما در عمق خود، اعلام طغیان علیه حقیقت بود. بشر غربی از خدا بُرید تا خود را مطلق سازد؛ و این سرآغاز عصری شد که به نام رنسانس شناخته شد اما در واقع، غروب معنویت بود. اومانیسم، نخستین خشت تمدن جدید غرب بود؛ اما این انسان‌محوری به‌زودی بدل به خودپرستی نظام‌مند شد. انسان غربی به نام آزادی، از خدا رها شد و به اسارت سرمایه، ماشین و قدرت درآمد. معنا از ساحت روح به ساحت بازار کوچ کرد. آن‌گاه انسان نه خلیفه خدا، بلکه ابزار بازتولید سود تعریف شد. سکولاریسم مرحله دوم این انحراف بود؛ جدایی امر قدسی از عرصه عمومی، که در باطن به انحصار معنابخشی توسط دولت و سرمایه انجامید. تمدن غرب در ظاهر دین را به حریم خصوصی راند، اما در عمل آیین تازه‌ای آفرید: آیین مصرف، رقابت و سلطه. اینگونه بود که سکولاریسم نه انکار خدا، بلکه جابه‌جایی معبود بود؛ پرستش انسان بی‌روح به جای خدای حیّ. لیبرالیسم، حلقه سوم این زنجیر بود. وعده رهایی می‌داد، اما به بردگی نرم کشاند. آزادی لیبرال، ظاهراً انسان را از قید شاهان رها کرد، اما بند نامرئی بازار را بر گردن او انداخت. حق انتخاب انسان، در میان کالاها و تبلیغات خلاصه شد و تمدن، آرام‌آرام به ماشین استثمار تبدیل شد. تمدن غرب در ظاهر با علم و صنعت شهره شد، اما پشت این پیشرفت منطقی نهفته بود: تصرف! علم مدرن در غرب نه برای فهم حقیقت، بلکه برای تسلط بر طبیعت و انسان به‌کار رفت. استعمار چهره خشن همین عقلانیت فنی و اقتصادی است؛ عقلانیتی که جهان را مزرعه استخراج می‌داند. از هند و آفریقا تا آمریکای لاتین، ردّ همین عقل سلطه‌گر بر جای ماند؛ عقلی که با نام پیشرفت، زمین و جان انسان‌ها را غارت کرد. امروز نیز در عصر رسانه، همان منطق در لباسی تازه ادامه دارد: استعمار ذهن‌ها! دشمن دیگر نیازی به اشغال خاک ندارد؛ کافی است ذهن‌ها را بگیرد و ارزش‌ها را جابه‌جا کند. کافی است جوانان ملت‌ها باور کنند که تمدن غرب، یگانه الگوی پیشرفت است. این همان جنگ روایت‌هاست؛ همان براندازی نرم که حقیقت تاریخ را تحریف می‌کند تا سلطه فرهنگی جاودان شود. اما در میانه این تاریکی، مشعلی افروخته شد: انقلاب اسلامی ایران. تمدن اسلامی‌ایرانی در پرتو انقلاب اسلامی، تنها راه رهایی را در بازگشت آگاهانه و خلاق به خویشتن الهی و شیعی خود می‌بیند؛ بازخوانی حکیمانه حقیقت انسان بر مدار توحید و ولایت. در جهانی که انسان در میان انبوه داده‌ها گم شده است، باید دوباره از انسان متعهد به حق سخن گفت؛ انسانی که آزادی‌اش در عبودیت معنا می‌یابد و عزتش در اتصال به امر قدسی. انقلاب اسلامی، تجسّم همین درک تازه از انسان است: انسان مؤمن، عاقل و عدالت‌خواه که در برابر ظلم می‌ایستد و خود را مسئول در برابر خدا و خلق می‌داند. بدین ترتیب تمایز بنیادین دو تمدن روشن می‌شود: در غرب، انسان محور است چون خود را خالق می‌پندارد؛ در تمدن اسلامی انقلاب، انسان خدامحور است چون خلیفة‌الله است. مخلوقی که مأمور به اقامهٔ عدل است. تمدن غرب زمین و انسان را می‌بلعد تا بپاید؛ تمدن اسلامی انسان و زمین را پاس می‌دارد تا معنا بماند. تمدنی که برخاسته از انقلاب اسلامی است، زمین را امانت الهی و انسان را حامل رسالت می‌داند. این نگاه، نه فقط اخلاقی بلکه تمدنی است: بر محور ولایت و عدالت استوار است، نه سلطه و منفعت. آینده بشر در سایه چنین نگاهی معنا می‌یابد؛ جهانی که در آن علم با اخلاق، قدرت با عدالت و پیشرفت با کرامت جمع شود. همان تمدن نوین اسلامی که افق نهایی جهاد فکری و فرهنگی ملت ایران است. امروز در جهانی که از معنا تهی و از حقیقت بریده است، زمان آن رسیده است که صدای تازه‌ای از مشرق برخیزد؛ صدایی که انسان را نه مصرف‌کننده بی‌هویت، بلکه موجودی مسئول، متعهد و مسلمان آزاد معرفی کند. آینده تاریخ از آن ملتی است که میان علم و ایمان، میان عقل و وحی، آشتی برقرار کند. و این رسالت، بر دوش ایران انقلاب اسلامی است: سنگر نخست در جبهه مقابله با تمدن بی‌خدا و بازتعریف انسان بر مدار کرامت و ولایت. @AFKAREHOWZAVI
«سایه ی رحمت خدا» ✍زاهده خادمی کوشا وقت خداحافظی فرا رسیده بود...حضرت ،اهل بیتشان را فراخواندند تا با آنها وداع کنند ،بعداز گفتگویی کوتاه و بیان وصایا،در حالیکه سرمبارکشان بر دامان امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بود، دیده از جهان فرو بستند و دعوت حق را لبیک گفتند. رحلت جانسوز پیامبر خاتم(صلی الله علیه وآله)، نقطه ی آغاز مصائب اهل بیت (علیهم السلام) و مسلمانان جهان بود ،از همان لحظه ی وداع که سایه ی رحمت خداوند از سرمسلمین برداشته شد،گروهی اما زیر سایه ی سقیفه، آغازگر دشمنی ها و کینه توزی ها شدند؛کینه توزی هایی که تا این لحظه نیز ادامه دارد . سقیفه،ولایت علی علیه السلام ــــ که خواست و اراده ی خداوند بود ــــ را از مدارحقیقی اش،خارج کرد و ضربه ای سهمگین برپیکر جامعه ی مسلمین وارد ساخت. همین واقعه سبب دو دستگی مسلمانان ـــ شیعه و سنی ـــ شد که در طول سالیان، گروه هایی از این دو مذهب با شکل های افراطی وگوناگون در جوامع بشری ظاهر شدند و شد آنچه نباید می شد! وحال تنها امیدمان به ظهور حضرت حجت، ( عجل الله تعالی فرجه الشریف) است تا همه چیزمطابق خواست و اراده ی خداوند در جایگاه حقیقی خودش قرار بگیرد. «الهی! عجل لولیک الفرج» @AFKAREHOWZAVI
" ثانیه‌های مرده " ✍ فاطمه محسنی پور زمان‌های مرده به ساعت‌هایی می‌گویند که به طور معمول قابل استفاده نیستند. مثل زمانی که منتظر رسیدن اتوبوس هستید یا زمانی را که در ماشین در انتظار رسیدن به مقصدی سپری می‌کنید. حتی زمانی که منتظر آماده شدن سفره غذا هستید. اما کسانی که معنای «الفرصه تمر مر السحاب امیر المومنین» رو درک کردن ، از این ثانیه ها نخواهند گذشت .در احوالات «صاحب جواهر» آمده است پس از اینکه فرزندش از دنیا رفت بر بالین او حاضر شد و زمانی که دیگران مشغول غسل و کفن فرزندش بودند او از فرصت استفاده می‌کرد و به نوشتن کتاب «جواهرالکلام» می‌پرداخت. این کتاب ارزشمند بیش از ۴۰ جلد در فقه استدلالی تالیف شده است. میر محمدحسین خاتون‌آبادی در رساله‌ای که در بیان عدد تألیفات علامه مجلسی نگاشته است، تألیف‌های عربی و فارسی او را حدود ۶۰ عنوان کتاب بیان کرده . که تنها کتاب بحارالانوار ۱۱۰ جلد و کتاب مرآة العقول او ۲۵ جلد است. او پس از جمع کردن کل سطرهای آثار مکتوب مجلسی و تقسیم آن بر دوران عمر او نتیجه گرفته است که او در هر روز تقریباً ۳۳ صفحه سیصد کلمه‌ای نوشته است. جدای از ثانیه‌های مرده ما اینک با یک هیولای زمانخور مواجه هستیم . صفحات اینستاگرام، کلیپ‌های فضای مجازی، طنز، دانستنی، آشپزی، سرگرمی ... محتواهایی که در ازای هیچ، تک تک ثانیه‌های ما را می‌بلعند. به یاد فرمایشی از امام کاظم (ع) می‌افتم که فرمودند: «خسارت دیده و ورشکسته کسی است که عمر خود را هرچند به اندازه یک ساعت هم که شده بیهوده تلف کرده باشد».[نزهه الناظر ص ۱۲۳] بقول حضرت علامه:« ما ابد در پیش داریم.» ابد را دریابیم ...!! @AFKAREHOWZAVI
🔍 📚 کارگاه روایت آزاد 🎙 با حضور: مریم دوست‌محمدیان ✍ نویسنده، مدرس ادبیات دراماتیک و پژوهشگر حوزه جنسیت، نویسنده رمان «جان عاشق» و زندگینامه داستانی «لبخند مصطفی» 🗓 زمان برگزاری: پنج‌شنبه ۲۲ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۹ تا ۱۲ 📍 قم، میدان نواب، تالار فرهنگ و هنر شهر 💵 هزینه ثبت‌نام: ۳۰۰ هزار تومان (اعضای مؤسسه: ۱۵۰ هزار تومان) 📌 برگزارکننده: مؤسسه فرهنگی هنری افق بصیر 📞 راهنمای ثبت‌نام: ۰۹۹۶۶۳۸۷۳۶۵ 📲 ثبت‌نام مجازی: 📲@Ofogh_basir1404 🌐 eitaa.com/ofogh_basir_04 🔰 با از برنامه‌های فرهنگی هنری باخبر باشید 🆔 @Honarestan_net @AFKAREHOWZAVI
نامی برای هزاران امید جایگاه زن و رسالت او در مسیر تاریخ کجاست؟ پاسخ امیدبخش این پرسش را باید در قلب اندیشۀ مهدویت جستجو کرد. یکی از عمیق‌ترین تحولات فکری در جهان امروز، بازخوانی هویت و رسالت زن در چارچوب تمدنی است. در این میان، اندیشه مهدویت، یک نظریه انتزاعی نیست، بلکه به مثابه نقشه راهی زنده و پویا، جایگاه بی‌بدیلی را برای زنان ترسیم می‌کند. بر اساس این نگاه، زن مسلمان، حلقه اتصال جامعه کنونی به جامعه آرمانی آینده است؛ او تنها منتظر نمی‌نشیند، بلکه بستر را برای طلوع خورشید عالم‌تاب فراهم می‌سازد. این نوشتار در پی تبیین این نقش محوری و الزامات آن است. اساس شکل‌گیری یک جامعه منتظر،درک صحیح از «عصر غیبت» است. این دوره، به معنای قطع ارتباط با امام نیست، بلکه آزمایشی الهی برای سنجش میزان ایمان و عقلانیت بشری است. در این زمینه، قرآن کریم با زیبایی تمام نوید می‌دهد: «وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ» (قصص: ۵)؛ "و خواستیم بر کسانی که در زمین به ضعف کشیده شده‌اند منّت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] و وارثان [زمین] قرار دهیم." این آیه، آینده‌ای درخشان را برای مستضعفان راستین ترسیم می‌کند، اما تحقق این وعده، نیازمند بسترسازی و آماده‌سازی شرایط است. جامعه‌ای که گرفتار غفلت و بی‌خبری باشد، چگونه می‌تواند وارث زمین شود؟ بنابراین، اولین گام برای هر منتظر، به‌ویژه زنان که قلب تپنده کانون خانواده و جامعه هستند، روشنگری و تبیین حقیقت غیبت و انتظار است. درک این واقعیت که جهان هرگز از حجت الهی خالی نمی‌ماند،کلید فهم عصر غیبت است. در روایتی گرانسنگ، امام صادق (علیه السلام) این حقیقت را کوتاه و گویا بیان می‌فرمایند: «لَوْ بَقِیَتِ الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»؛ (کافی ۱۰/۱۷۹/۱)"اگر زمین بدون امام بماند، هرآینه [اهلش را] در خود فرو می‌برد." این کلام نورانی به خوبی نشان می‌دهد که وجود امام، ضامن بقای نظام هستی و هدایت نامحسوس بشر است. او ناظر بر اعمال ما و حافظ دین خداست. بنابراین، انتظار فرج به معنای فعالیت و حرکت در مسیری است که آن امام همواره ترسیم کرده است. در این منظومه فکری،نقش زنان بی‌بدیل است. آنان به عنوان مادران و مربیان نسل آینده، مسئولیت خطیر «تربیت انسان‌های صالح» را بر عهده دارند. انسان‌هایی که قرآن آنان را وارثان زمین می‌خواند، در دامان پاک و آگاه همین مادران پرورش می‌یابند. این مهم‌ترین مأموریت زن منتظر است: ساختن سرمایه‌های انسانی برای جامعه آینده. تاریخ اسلام گواهی می‌دهد که زنان همواره در صحنه‌های سازنده حاضر بوده‌اند و روایات نیز از نقش‌آفرینی خاص آنان در دولت کریمه مهدوی خبر می‌دهند. اما این نقش‌آفرینی، بر پایه «ایمان» و «تعهد» استوار است. امروزه یکی از بزرگ‌ترین چالش‌های پیش رو،«بحران هویت» است که با هجوم فرهنگ بیگانه، هویت اصیل زن مسلمان را نشانه رفته است. در چنین شرایطی، زن آگاه با مراجعه به آموزه‌های ناب اسلام، هویت حقیقی خود را بازمی‌یابد. او با «خودسازی» و «علم‌اندوزی» خود را برای ایفای نقش تاریخی‌اش آماده می‌سازد. او می‌داند که تمدن نوین اسلامی بدون مشارکت فعال و آگاهانه نیمی از پیکره جامعه محقق نمی‌شود. زن مسلمان،نگهبان ثقل اصیل در عصر غیبت و زمینه‌ساز ظهور است. او با تبیین حقایق، روشنگری می‌کند؛ با بازیابی هویت خویش، به خودباوری می‌رسد و با تربیت نسل صالح، سرمایه اصلی انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) را فراهم می‌سازد. توانمندسازی او در ابعاد گوناگون، نه یک انتخاب، که یک ضرورت حتمی برای گذار از جامعه موجود به جامعه موعود است.و اینگونه است که زن مسلمان با درک صحیح از فلسفه غیبت و انتظار فعال، نه تنها در مسیر خودسازی گام برمی‌دارد، بلکه به عنوان مربی نسل آینده و انتقال‌دهنده ارزش‌های اصیل اسلامی، نقش بی‌بدیلی در شکل‌گیری تمدن مهدوی ایفا می‌کند. ✍خدیجه عبدالهی @AFKAREHOWZAVI
زن مسلمان و معماری امنیت روانی؛ تحلیلی بر کارکرد زن در الگوی سوم اسلامی 📌 در عصر حاضر، یکی از نشانه‌های بحران تمدنی غرب، فروپاشی امنیت روانی خانواده است؛ بحرانی که از دل تحمیل الگوهای نادرست از زن و زندگی برآمده است. در چنین شرایطی، اندیشه اسلامی از دل خویش «الگوی سوم زن مسلمان» را عرضه کرده است. الگویی که نه در بند لذت و مصرفِ فردگرایانه غرب گرفتار است و نه در انزوای سنتی و حذف اجتماعی، بلکه جمع میان ایمان، عقلانیت و کنشگری تمدنی را به نمایش می‌گذارد. در متن این الگو، «مادر» تنها یک نقش احساسی یا مراقبتی ندارد، بلکه هسته‌ای معرفتی ـ تمدنی در معماری آرامش روانی و معرفتی جامعه است. زیرا آرامش جامعه از آرامش نسل می‌جوشد، و آرامش نسل از امنیت روانی‌ای می‌آید که مادر در نخستین زیست جهان کودک بنا می‌گذارد. ۱. امنیت روانی؛ مؤلفه‌ای تمدنی، نه صرفاً روان‌شناختی امنیت روانی در منطق اسلامی، به‌معنای سکون نفس بر مدار معناست؛ یعنی انسان در ارتباط با خدا و غایت آفرینش خود احساس جهت‌مندی دارد. این مفهوم بسیار گسترده‌تر از تعادل هیجانیِ کلاسیک است. در تمدن مادی، امنیت روانی معمولاً به مصرف، لذت لحظه‌ای و احساس رضایت حاصل از تأمین نیازها فروکاسته می‌شود، اما در دیدگاه توحیدی، امنیت حقیقی در یقین و احساس حضور معنا شکل می‌گیرد. از این منظر، خانواده نخستین نهاد بازتولید این معناست و زنِ مؤمن در جایگاه مادر، نقش کانونی در پیوند آرامش با ایمان ایفا می‌کند. اگر جامعه بخواهد در برابر جنگ روایت‌ها و هجوم روانی عصر دیجیتال پایدار بماند، به این نقطه‌ی تولید امنیت روانی بازمی‌گردد: خانه‌ای که در آن ایمان و عاطفه درهم تنیده‌اند. ۲. مادر؛ معمار شبکه شناختی نسل جدید الگوی سوم زن مسلمان، نقش مادر را از سطح رفتارهای مراقبتی به سطح مهندسی شناختی ارتقا می‌دهد. به تعبیر دقیق‌تر، مادر الگوی سوم نه تنها از فرزند حفاظت می‌کند، بلکه جهان ذهنی و احساسی او را می‌سازد. کودک در تجربه نخست خود از محبت مادر، نخستین تصویر از عدالت، مهر و قُرب الهی را شکل می‌دهد. در این مکانیزمِ شناختی، مادر «واسط تجربه ایمان» است: از طریق گفتار، لحن، دعا، نحوه‌ی مواجهه با خطا و بحران، ساختار عمیق احساس امنیت یا بی‌قراری را در فرزند تثبیت می‌کند. به همین دلیل، قرآن کریم، ایمان و آرامش را دوشادوش هم مطرح می‌کند: «الَّذینَ آمَنوا و تَطمئنُ قلوبُهم بذِكرِ الله» زنِ مؤمن در الگوی سوم، با آرامش مبتنی بر ایمان خود، همان ذکر خدا را در سیمای روزمره تجسم می‌بخشد و از خانه، پناهگاه ذهنی نسل آینده می‌سازد. ۳. خانه؛ خط مقدم امنیت در جنگ شناختی در میدان جنگ شناختی، هدف اصلی دشمن «تغییر احساسی و ادراکی انسان از خودش» است. امروزه فشار رسانه‌ها در بازتعریف هویت زن و مادر، به‌گونه‌ای طراحی شده که مادر مسلمان خود را «غیر مؤثر» و «عقب‌مانده» ببیند. این دقیقاً حذف نرم است؛ حذف نه با زور، بلکه با اغوا. در مقابل، بازشناسی الگوی سوم، نوعی بازتعریف مأموریت تمدنی زن مسلمان است. اگر سردار نظامی مرز جغرافیا را پاس می‌دارد، مادر مؤمن از مرز روان و ایمان نسل پاسداری می‌کند. زن مسلمانِ این الگو با شناخت میدان رسانه‌ای، از زبان روایت و بازنمایی برای تحکیم امنیت روانی فرزندان خود بهره می‌گیرد. او به‌جای پناه بردن از جهان رسانه، رسانه را میدان دعوت، تربیت و آرامش می‌کند؛ از بازسازی روایت‌های خانوادگی گرفته تا خلق آیین‌های عاطفی کوچک که ایمان را به تجربه تبدیل می‌کنند. ۴. بازسازی گفتمان مادرانه در تمدن نوین اسلامی اگر تمدن نوین اسلامی را تمدنی بر بنیان معنا و ایمان بدانیم، یکی از ارکانش بازتعریف گفتمان مادرانه خواهد بود. این گفتمان باید از دو آفت رها شود: ابتدا، نگاه احساسی‌گرای صرف که مادر را تنها منبع محبت و فداکاری می‌بیند؛ و از سوی دیگر، نگاه تکنوکراتیکِ غربی که نقش مادری را کالایی یا ماشینی می‌کند. در مقابل، گفتمان فاطمی الگویی از زن می‌نماید که عاطفه‌اش از ایمان زاده می‌شود و معرفتش از عقل توحیدی تغذیه می‌گیرد. او کارگزار آرامش تمدنی است، نه مصرف‌کننده امنیت روانی وارداتی. الگوی سوم زن مسلمان، تصویری از زنی می‌آفریند که در نقطه تلاقی ایمان و آگاهی ایستاده است. مادر، در پرتو این الگو، فقط مربی نسل آینده نیست؛ مهندس روان امت آینده است. امنیت روانی هر جامعه‌ای، از زبان و نگاه زنی آغاز می‌شود که خود را حامل معنا می‌داند و نه محصور در نقش. تمدن اسلامی اگر بخواهد در برابر طوفان جهانی اضطراب و تردید پایدار بماند، باید دل مادر مؤمن را سنگر نخست خویش بداند. ✍الناز موسوی یکتا @AFKAREHOWZAVI
🔖مرگ بر آمریکا؛ شعاری در خور ماهیت آمریکا ✍️زینب گودرزی در طول تاریخ معاصر، گروهی از جریان‌های ساده‌انگار که خود را صاحب فضل، تدبیر و روشنفکری دانسته و می‌دانند، حیات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایران را گره زدند به، دخالت‌های بی‌جای بیگانگان. این درحالی‌ست که ایران کشوری با تمدن کهن، دارای تاریخی غنی، موقعیت استراتژیک و سوق الجیشی،در منطقه غرب آسیا که همواره آن‌را کانون توجهات جهانی به ویژه آمریکای مستکبر قرار داده است. ماهیت استکبار؛ بر سلطه‌جویی و دست‌اندازی به منافع دیگران است. برای استمرار نفوذ خود، به احداث پایگاه‌های نظامی، غارت منابع و معادن، مداخله در امور داخلی کشورها می‌پردازد. 《این همان استکباری است که ما با آن خصومت داریم و علیه آن شعار می‌دهیم.》بیانات امام خامنه‌ای۱۳/آبان/۱۴۰۴ برخی از همین ساده لوحان که اتفاقا از _چهره‌های مشهور سیاسی_فرهنگی_هستند، علت دشمنی آمریکا با ملت ایران را، در "شعار مرگ بر آمریکا" می‌دانند. دکتر محمد مصدق_نماد ملی‌گرایی، استقلال طلبی_ شعار مرگ بر آمریکا سرنداد و حتی دست دوستی، سمت آمریکا دراز کرد، اما آمریکا استقلال و ملی شدن نفت ایران را که باعث قطع تامین منافع استکباری‌‌اش بود را برنتافت. کودتای آمریکایی_ انگلیسی (۲۸/ مرداد/۱۳۳۲) ؛ نشان از ذات و ماهیت مزورانه آمریکا دارد. ساده اندیشی و غفلت مصدق در اعتماد بی‌حد به آمریکا و بازگشت شاه فراری و ۲۵ سال سلطه و دیکتاتوری‌اش، راهی برای تسلط مجدد آمریکا بر کشور ما و دست‌یابی سهل بر منابع و موقعیت‌های حساس و استراتژی و پرمنفعت ما، برای آمریکا شد. استکبار جهانی؛ برای رسیدن به اهدافش نقاط قوت و اقتدار ملت‌ها را سلب می‌کند و با تحریم، ناامیدی، نشر اکاذیب بوسیله امپراتوری رسانه‌ای‌اش و جلوگیری از مقاومت، در صدد به زانو درآوردن ملت های غافل است. این‌ها گوشه‌ای از ذات استکبار است، ماهیتی جدا ناشدنی که اگر ذره‌ای اهل عقل و تامل باشیم، خواهیم دانست که صرفاً "شعار مرگ بر آمریکا" باعث دشمنی او بر ملت‌های جهان به ویژه ایران نمی‌باشد. @AFKAREHOWZAVI
به بهانه تصویب طرح اصلاح قانون مهریه ✍فاطمه راعی مهریه در سنت اسلامی، ریشه در آیه قرآن و بر مبنای «صداق» یا «صدقه» (به معنای هدیه یا نشانه‌ی صدق و راستی مهر مرد نسبت به زن) تعریف شده است. این مفهوم در گذر زمان و در نظام حقوقی ما دچار تحول کارکردی شده و امروزه، علاوه بر جنبه‌ی هدیه، به عنوان یک پشتوانه و ابزار حمایتی از زن در جریان زندگی مشترک و به‌ویژه پس از بروز اختلافات و مشکلات، در نظر گرفته می‌شود. این تغییر کارکردی، فارغ از قضاوت درباره درستی یا نادرستی آن، یک واقعیت اجتماعی و حقوقی است که بی توجهی به آن می‌تواند منجر به تضییع حقوق افراد شود. طرح اصلاح قانون مهریه که اخیراً کلیات آن در مجلس تصویب شد، متشکل از چند محور اصلی است که نکات قابل توجهی دارد و در هر سه جنبه، حمایت‌های قانونی از زنان کاهش جدی داشته است: ۱. کاهش سقف مهریه و تغییر نحوه وصول یکی از محورهای اصلی این طرح، کاهش سقف مهریه قابل پیگیری قانونی از ۱۱۰ به ۱۴ سکه است. زن در صورت درخواست مهریه، تنها تا ۱۴ سکه را می‌تواند از طریق قانون پیگیری کند و حکم عدم پرداخت (ممنوعیت خروج یا جلب) بگیرد، و مهریه مازاد بر آن عندالاستطاعه می‌شود. که همین ۱۴ سکه نیز در صورت اثبات اعسار (ناتوانی پرداخت) زوج، ابتدا تقسیط شده و تنها در صورت عدم پرداخت مجدد اقساط، پس از طی مراحل قانونی، حکم جلب زوج صادر می‌شود. در نظام قانونی که مهریه تبدیل به یکی از عوامل حمایتی از زنان شده و در صورت بروز مشکل صرفاً می‌توانند به آن متوسل شوند، کاهش سقف آن به ۱۴ سکه نه تنها بازدارندگی لازم برای مرد را نخواهد داشت، بلکه منجر به، به حاشیه رفتن حق زن در دریافت مهریه می‌شود. ۲. تغییر در حق حبس زوجه (حق امتناع) حق حبس یا حق امتناع زوجه، یکی دیگر از موارد حمایتی زنان است که طبق آن زن حق دارد تا دریافت کامل مهریه، از تمکین به زوج خودداری کند. در اصلاحیه جدید آمده است که در صورت پذیرفته شدن اعسار زوج و یا تقسیط مهریه یا پرداخت حتی یک قسط یا بخشی از آن، حق حبس زوجه ساقط می‌شود. با این تغییر، زن اهرم فشاری که برای طلب همان اندک مهریه ۱۴ سکه‌ای را هم داشت، از دست می‌دهد، زیرا به محض تقسیط شدن، حق امتناع او از بین می‌رود. ۳. اصلاح قانون عسر و حرج و حق طلاق ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی بیان می‌دارد که زن در صورت عسر و حرج در دوام زندگی مشترک می‌تواند تقاضای طلاق کند و اگر مرد امتناع کرد، به اذن حاکم شرع می‌تواند طلاق داده شود. در این اصلاحیه، عسر و حرج تنها در صورتی محقق می‌شود که زوجه حداقل دو سال متوالی جدا زندگی کند و تشخیص دادگاه نسبت به او کراهت شدید داشته باشد. سوال اصلی آن است که اگر زنی در زندگی متحمل عسر و حرج شدیدی شده باشد، اما توانایی و یا حتی اجازه زندگی جدا و مستقل را نداشته باشد، دیگر امکان تقاضای طلاق و اثبات عسر و حرج را ندارد؟! این سه مورد ذکر شده از اصلی ترین موارد طرح اصلاح قانون مهریه بود که در هر سه، جنبه های حمایتی قانون از زنان کاهش جدی داشته است. نکته قابل توجه آن است که در مقدمه این طرح هدف تنظیم این طرح، حمایت از خانواده و حفظ و تحکیم آن، ذکر شده، البته گویا خانواده در ذهن نویسندگان طرح صرفا در قوانین حمایتی از مرد خلاصه می‌شود و زن هیچ جایگاهی ندارد، و دور از انتظار هم نیست در طرحی که در اسامی نویسندگان آن اسم یک زن هم به چشم نمی‌خورد، از زنان حمایت شود. @AFKAREHOWZAVI
تصادف زمان در فرهنگ ایرانی، ایام و مناسبت‌های سالانه، بیش از یک سری رویدادهای تاریخی یا مذهبی، نمادی از ارزش‌ها، احساسات و مفاهیم عمیق اجتماعی هستند. ما ایرانی‌ها، از قدم اول تا آخرین لحظه، سعی می‌کنیم اقدامات مهم خود را با ایام خاص سال، همچون روزهای مذهبی، ملی و سیاسی، هماهنگ کنیم. این هماهنگی، نه تنها به عنوان یک عادت فرهنگی، بلکه به عنوان یک «فرهنگ ایمانی و اخلاقی» در نظر گرفته می‌شود. از این تقارن، نه تنها خوش‌یمنی و برکت برمی‌آید، بلکه یک الهام گرفتن از نور و نهضت دینی و ملی نیز صورت می‌گیرد. این امر، در واقع نشان‌دهنده یک ارتباط عمیق و پیوندی بین زندگی روزمره و ارزش‌های مذهبی و ملی است. در سال ۱۴۰۴ ه.ش، روز ۱۳ آبان، که به عنوان «روز استکبارستیزی» شناخته می‌شود، با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها همزمان شده است. این تلاقی زمانی، می‌توان یکی از مهم‌ترین و عمیق‌ترین تداخلات تاریخی و معنوی در فرهنگ ایرانی باشد. این روز، نه تنها به عنوان یک تاریخ، بلکه به عنوان یک پیام ایمانی، ملی و اخلاقی، در سرتاسر جامعه ایرانی احساس می‌شود. این تداخل را می‌توان یک نظام معنوی و فکری دانست که نشان می‌دهد، دفاع از حق و مبارزه با ظلم، در تمام دوره‌های تاریخ، بخشی از هویت اسلامی و ملی ایران است. روز ۱۳ آبان، نمادی از مبارزه با ستم و ظلم است. مقام معظم رهبری در سخنرانی‌ ۱۳آبان سال ۱۴۰۴، بیان داشتند: «کلمه‌ی «استکبار» یک کلمه‌ی قرآنی است، در قرآن به کار رفته.استکباریعنی خودبرتربینی؛ این معنای «استکبار» است؛ [یعنی] یک دولت، یک انسان، یک مجموعه، حالت خودبرتربینی داشته باشد» بنابراین، استکبارستیزی نه تنها مبارزه با سیاست های اشتباه، بلکه مبارزه با تکفیر و ستم نیز به شمار می‌رود. روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، به عنوان یکی از مهم‌ترین روزهای تاریخی در فرهنگ اسلامی، یادآور این است که ایشان، در برابر ظلم و ستم، با ایستادگی، مبارزه و فداکاری، نماد استکبارستیزی و ظلم‌ستیزی شناخته می‌شوند. حضرت زهرا سلام الله علیها در دفاع از حق و حقیقت، جان خود و حتی جان جنین ۶ماهه‌اش را نیز فدا کردند. ایشان نه تنها از طریق عمل، بلکه با خطبه‌های غرّا و تکان دهنده، موضع خود را در برابر ستم و تحریف مشخص کردند. این مبارزه، نه تنها مربوط به زمان خود بود، بلکه به عنوان یک الگوی ایستادگی در برابر ستم، در تمام دوره‌های تاریخی مورد توجه قرار می‌گیرد. این تلاقی زمانی، یک فرصت است برای تأمل و بازگشت به ارزش‌های اصلی. این روز، نه تنها یادآور شهادت یکی از نمادهای امامت و ولایت است، بلکه یک دعوت به «عمل و مبارزه در عرصه استکبارستیزی» نیز به شمار می‌رود. چقدر تاکنون در عرصه استکبارستیزی و دفاع از حق و مظلوم، قدمی برداشته‌اید؟ آیا این روز، فرصتی برای بازسازی اراده و ایستادگی در برابر ظلم و ستم نیست؟ این سوال، نه تنها به شما می‌پردازد، بلکه به همه افرادی که در جامعه ایستادگی می‌کنند، دعوتی است تا در مسیر دفاع از حق و مبارزه با ظلم، پیشرو و نمادی از استکبارستیزی باشند. ✍ فاطمه پورشهامی @AFKAREHOWZAVI
«وقتی دل و زبان یکی نیست» تأملی در پدیده‌ی تعارف از منظر ارتباطات انسانی ✍ لیلا رستمی ما ایرانی‌ها از همان کودکی با واژه‌ی «تعارف» بزرگ می‌شویم؛ رفتاری که ریشه در فرهنگ مهمان‌نوازی و احترام دارد و به‌ظاهر نشانه‌ی ادب و شخصیت است. اما هر رفتار فرهنگی، زمانی که از حدّ تعادل خارج شود، پیامدهای ناخواسته‌ای به دنبال دارد. در علوم ارتباطات، تعارف نوعی ادب‌ورزی زبانی به شمار می‌آید؛ یعنی برای حفظ حرمت دیگران و لطافت کلام، حقیقت درونی خود را با زبانی نرم بیان می‌کنیم. براساس نظریه‌ی ادب براون و لوینسون، چنین راهبردهایی برای حفظ چهره‌ی اجتماعی افراد به کار می‌رود. با این حال، مشکل زمانی پدید می‌آید که نیت درونی با کلام بیرونی هم‌سو نباشد. در این حالت، تعارف به نوعی ناهم‌خوانی هیجانی¹ تبدیل می‌شود و زمینه‌ی سوء‌تفاهم، سردرگمی و برداشت نادرست را در تعاملات انسانی فراهم می‌کند. در زندگی روزمره، گاه به نام تعارف سخنی می‌گوییم که از درون به آن رضایت نداریم. شنونده نیز بر اساس گفته‌ی ما تصمیم می‌گیرد، نه بر اساس احساس پنهان ما. این دوگانگی، از دیدگاه ارتباطات انسانی، به کاهش اعتماد میان‌فردی و در نهایت تضعیف سرمایه‌ی اجتماعی اعتماد می‌انجامد. پیامد چنین رفتاری، سردرگمی در روابط، کاهش صداقت در تعاملات و شکل‌گیری نوعی فشار روانی در گوینده است؛ زیرا فرد میان احساس درونی و رفتار بیرونی دچار تعارض می‌شود. این تعارض، به مرور، سلامت روان و کیفیت ارتباط را تضعیف می‌کند. شاید زمان آن رسیده باشد که شفاف‌تر و در عین حال مؤدب‌تر باشیم؛ صادقانه اما محترمانه سخن بگوییم. اگر به امری رضایت نداریم، با احترام بیان کنیم و اگر تصمیمی نداریم، وعده ندهیم. زبان ما نماینده‌ی دل ما در میدان ارتباط است؛ هرچه این دو هماهنگ‌تر باشند، روابط انسانی نیز پایدارتر و سالم‌تر خواهند بود. دل و زبان اگر یکی شوند، هم احترام می‌ماند و هم اعتماد. ¹ emotional dissonance @AFKAREHOWZAVI
. معصومیت از دست رفته بابابزرگ شیرین ودوست داشتنی بود.محاسن بلندوسفیدی داشت.بااینکه مسئله گوی شهر بود و تمام کتابهای کتابخانه ی بزرگش را خوانده بود،با نوه های کوچکش همبازی میشد. هروقت پای تلویزیون محو کارتونی میشدم از پشت نوک موهایم را میکشید و خودش را پشت دستهایش قایم میکرد .انگار که چون مرانمیبیند من هم دیگر نمیبینمش. من مفهوم شوخی را از بابابزرگ یادگرفتم.شوخی هایش ناب وخلاقانه بود.با بزرگ وکوچک شوخی میکرد. نه سن وسال مانعش میشد نه پرستیژ و جایگاه علمی اش. فقط یک مانع داشت. خط قرمزش گناه بود. لبخند خدا را به بهای لبخند مردم میخرید. دنیای بعداز بابابزرگ ها، دنیای شوخی های بی ارزش وخنده های بی خداشده. مفهوم نامحرم از مد افتاده. همه باهم خواهر وبرادرند. نه همه دوست های اجتماعی هم شده اند. حرف زدن های ضروری جایش را به شوخی های غیر ضروری داده. بابابزرگ ها به ما یاد داده بودند الفبای شوخی بین نامحرمان،حلقه های زنجیر میشود برای حبس های ابدی. نگاههای نامحرمان تن وروح انسان را زخم میزند. اما دوره دوره ی بابابزرگ های بی آلایش نیست. دوره زیبارویان غرق در آرایش ست. یک زن ومرد جوان باهمه جذابیت هایشان، مینشینند روبروی هم شوخی های بامزه میکنند و از خنده روی میز ولو میشوند. این روزها که مجاز پر شده از کلیپ های وایرال شده از تاک شو های پراز شوخی تمام تلاشم را میکنم تاقضاوتشان نکنم،شاید کسی این چیزهارا به بابابزرگشان یاد نداده باشد. چشم‌هایمان را که ببندیم وخودمان را پشت دستهایمان قایم کنیم بازهم خدا مارا می‌بیند. ✍زینب ابوترابی @AFKAREHOWZAVI