🔘درباره ی چادرش
قرار بود اولین برف خدا که بیاید همه چیز تمام شده باشد.
نمی دانم چطور حساب کرده بودند که به این تحلیل رسیدند !اما حساب و کتابشان از جنس صبحانه در بغداد ،ناهار در اهواز و شام در تهران بود و تصورشان از خاک وطن ،شهر هرت!
قرار بود اولین برف که بیاید بنشیند روی سلسله ی موی پریشانشان !این حرف ها وقتی به ذهنشان رسید که داشتند توی راهبندانی که وسط خیابان درست کرده بودند دل می دادند و قلوه می گرفتند!
گفتگویشان از جنس هفتاد به یک بود !با مشت و سنگ و تیزی.تجربه نشان می دهد این قماش قدرت داشته باشد از سیاهی، رویِ ادبیات چاله میدانی را سفید می کند وقتی مردها را کف خیابان لخت می کنند! فرقی ندارد که دراویش ریاکار باشند یا انجمن پادشاهی!بی ریشه ها در بی ریشهگی هم سلکند !
وقتی جلو در بهشت شهدای کف خیابان صفاًصفا ایستاده بودند ، مادر عالم چادرش را تکاند، برف ها ریختند روی سر شهر! برف های روی سیاهی چادرش آمده بود کثیفی های دوماه را بشویند و ببرند.
عطر فاطمیه که توی کوچه و خیابان پیچید رفته بودند توی دخمه هایشان....
همه چیز برگشته بود سر جای خودش بود.
✍️طیبه فرید
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
⚪️شیشه نانو
امروز اخبار گفت: شیشهای به همت دانشمندان نانو در ایران اختراع شده که حرارت را عبور نمیدهد، خوشحال از این اکتشاف، دلم ناخواسته راهی کوچههای مدینه میشود.
شب، تاریکی و کوچههای خشت و گلی، که نه عایق صوتاند و نه حرارت.
آنوقت علی (ع) میماند و کودکان یتیم
فاطمه(س) که باید آرامشان کند و تنها به وصیت دختر پیامبر جامه عمل بپوشاند. اما کسی هست که علی(ع) را آرام کند؟
این حجم از غربت برای سکان زمین و آسمان چقدر غیر محاسبه است. دیوارهایی که آه علی(ع) را هم عبور میدهند و درهایی که عایق حرارت نیستند و به سرعت آتش میگیرند.
علی (ع) میماند از کهکشانی از غم که اگر تا آخر دنیا هم بین شیعیانش تقسیم شود، باز هم از درد علی (ع) کم نمیکند.
✍️فاطمه میری
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
☑️تلنگر
گاهی اوقات اینقدر که از دیدن چای، در استکان بلوری احساس خوشایندی داریم از نوشیدن آن این احساس را نمیکنیم. این حال دل ما ناشی از نگاهی است که پروردگار عالم نسبت به حفاظت آن سفارش داشتهاست.
امام علی علیه السلام فرمودهاند:« العُيونُ طلائعُ القُلوبِ/چشم ها، پيشقراولان دل هايند.»
یعنی چشم میبیند و دل تاثیر میپذیرد و ما از چشمانی که مشغول به دیدار تصاویر و مکانها و افرادی که در مسیر خداوند مبتلا نیستند، چگونه میتوانیم انتظار ابتلا به معنویت و آرامش را داشته باشیم!؟
و چه بسا آن لذتی که از داشتههای دیگران می بینیم بههنگام کسب، نه به طعم ظاهرش خوش باشد و نه آن طور وسوسه انگیز.
✍🏻 فاطمه شکیب رخ
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🕊🏚
دلم کبوترانه ز لانه پر میکشد تا آشیانه بگیرد در حریمت...
کبوترانی که جلد حرماند، لانهزاد شدهاند و دیگر کبوتر هرجایی نیستند و به هر بامی پرنمیکشند، آخر غیر از حریم شما بارگاهی به این با صفایی کجا بیابند تا کولهبار غم و رنجشان را بر آن وانهند و سبکبال شوند؟!
برخی کبوترها نیز با وجود اینکه از حرم دورند اما جلد حرماند و خانهزاد حرم.
در وادی عشق، عاشق برای وصال به معشوق پر نمیخواهد، به زبان کبوترانه محب و محبوب، عاشق و معشوق همپرند، بگذار بهتر بگویم همدل و یکدلاند پس بُعد منزلی بینشان نیست هر چند به ظاهر فرسنگها از هم فاصله دارند اما چون تار و پودشان یکیست، حال و قالشان هم عین یکدیگر میشود اصلا گویی در هم حل شدهاند.
چه خوب که دل، جلد بامت شد و مبتلایت...
✍️مرضیه رمضانقاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#خبر_خوب
📘کتاب شهید الکرخ به قلم لیلاگودرزیانفرد، عضو تحریریه مجتهده امین به دست کتابخوانها رسید
این کتاب روایتی مستند از زندگی شهید احمد روستایی است که در زندان الکرخ بغداد به شهادت میرسد و بعد از ۳۵ سال پیکرشان تفحص و به میهن میگردد.
این کتاب توسط انتشارات حماسه ماندگار و به قلم لیلا گودرزیان فرد نوشته شده است و کتاب برگزیده اولین همایش بین المللی نهضت ترجمه است که بیش از۷۰۰ فرهیخته از ۲۰ کشور جهان درآن حضور داشتند.
در این همایش برای نخستین بار رییس جمهور محترم حجت السلام والمسلمین رئیسی پیام تقدیر فرستادند.
کتاب شهید الکرخ توسط فرهیختگان غیر ایرانی به پنج زبان عربی، انگلیسی، اردو، اسپانیایی، کردی و سورانی ترجمه شده است .
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖خون تازه در رگهای نظام
🏴یکبار دیگر زمین، رنگ آسمان گرفته و عِطرِ بهشت، هوا را تسخیر کرده، گویی از آسمان به زمین پلی از جنس نور زدهاند. دوباره فاطمیه از راه رسید و به برکت ذکر مادر سادات، عطر حضور شهدایی از جنس سلمان و ابوذر، عمار و مالک اشتر، خاک سرزمین ما را عطرآگین کردهاند. ملت شهیدپرور ایران مانند فاطمیه چند سال اخیر، از چند روز مانده به شهادت بزرگ بانوی دو عالم حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) منتظر قدوم سربازان خمینیاند تا برای ساعاتی خود را به دریای نور و رحمت الهی بسپارند که تطهیر شوند.
🏴به گمانم عهدی است بین این شهدا و مادر سادات، درست مانند عهدِ امام انقلاب که در روزهای شهادت مادرشان رزق هر سال کشور از مادر میگیرند.- رزق یک سال کشور را در شبهای فاطمیه میگیریم. (رهبر انقلاب، فاطمیه سال۹۰).-
🏴آری تو گویی سربند «یا زهرا» و «میرویم تا انتقام سیلی زهرا بگیریم» که بر پیشانی این شقایقهای گلگون مهر شده، کارگر افتاده که این گلهای پرپر شده را بعد از سالها دوری از خاک وطن، در ایام شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به آغوش ملت برمیگرداند تا حال و هوای قلبها، مغزها و روحهای خوابزده و غافل ما را غبارروبی کنند. روز تشییع شهدا روز میعاد دوبارهی ملت خداجوی ایران با امامین انقلاب، شهدای عزیز و آرمانهای والای انقلاب اسلامی است. گویی خون تازهای از آرمانهای انقلاب به رگهای پیکر این نظام تزریق میشود و حیات مجدد به آن میبخشد، چرا که »مظهر قدرت ایران» شهدا هستند. ما معتقدیم، خون شهیدان «تضمینکنندهی استقلال ملت و سربلندی اسلام» است و نظام جمهوری اسلامی امروز «امانت شهیدان» است و برکت خون آنهاست که انقلاب را پابرجا و تضمین کرده است.
🏴به فرمودهی رهبر انقلاب: «باور به شهادت، باور به عظمت شهیدان برای یک ملت، عمق معنوی شخصیت و هویت آن ملت است. چطور میشود که یک ملت در چشم مردم دنیا با عظمت شناخته شود؟ چطور میشود که یک ملت به جای اینکه از عوامل گوناگون سیاسی دنیا تأثیر بپذیرد، بر روی همهی حوادث دنیا اثر میگذارد؟ چطور یک ملتی به چنین مقامی دست پیدا میکند؟ چطور میشود که یک ملت بدون اینکه ابزارهای پیچیدهی نظامی داشته باشد و بدون اینکه امکانات تبلیغاتی وسیعی داشته باشد، آنچنان در دنیا و در میان ملتها اثر میگذارد که ملتها مجذوب او میشوند؟ وقتی یک ملتی آحادش، جوانهایش، پدر مادرهایش، ایثار در راه خدا، فداکردن خود در راه هدف الهی را به عنوان یک ایمان پذیرفتند، این ملت یک عمق عظیم قدرت پیدا میکند؛ به طور طبیعی این ملت مقتدر میشود، قوی میشود، یک ملت سرآمد میشود؛ بدون اینکه سلاح داشتهباشد، بدون اینکه ثروت فوقالعادهی نقدی در اختیارش باشد.» (بیانات رهبر انقلاب، ۸۹/۸/۲۷).
✍️آمنه عسکری منفرد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
و اما صبر
اشک ،آه و ناله دیگر کارسازنبود.
ندایی از طوفان درونم میآمد، قوی باش، ایستاباش مثل دیوار، مانع شو برای تمام غصه ها،ترس ها وسردی ها.
چاره ای جز برگشت نبود، عمر و جوانی در حال گذر است. من اما باید به زندگی، به فردا به خوشبختی،به امید بازمی گشتم.
در هیاهوی احساسات و افکار تاریکم به دنبال طلوعی بودم ازجنس نور، به گرمی عشق و به استواری کوه.
امید روزنه ی کوچکی در وجودم بودکه نویدصبحی روشن را می داد.
شایدمعنای تمام اینهایک واژه سه حرفی باشد،صبر.
ص مثل:صلابت
ب مثل:بردباری
ر مثل:رهایی
صلابت دربرابر تاریکی ودرد،بردباری دربرابر رنج سختی تابه آرامشی رسیدهمانندرهایی،اینگونه است صبروتحمل آدمی ،اماصبرزینبی چگونه است!؟
همه این واژههاکافی نیست و نمی تواند اوج صبر زینب کبری (س)راتوصیف کند،بلندمرتبه بانویی که صبرش فراتروسنگین ترازحدتصورماانسان هاست.
✍سیده ناهید موسوی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
و تویی
🌀و تویی که بهفرمودهی قرآن به مرگ مبتلا نگشتی و نزد پروردگار عالم روزی داری.
از ثقل جسم خاکی رهیدی و با رهایی از بند دنیا به حیات طیب دست یافتی.
تو خود بگو با کدام منطق می توان داغ این فراق را باور نمود که در سومین سالگرد عروجت، دل ها هنوز با نبودت نا آشنایی می کند.
چشم ها باران دارد و عطر حضورت بیش تر از گذشته حس می گردد.
🌀بیچاره آنکه می پنداشت؛ با حذف جسمانی تو، رهایی از حضورت را خواهد چشید.
حال آنکه مردان خدا را جز شهادت به رزق حیات طبیه نخواهد رساند.
✍🏻فاطمه شکیب رخ
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
"برایم چای بریز"☕️
آنگاه که آسمان دل مبدل به ظُلـمـتکده شود تنها صحبتها و دلداریهای اوست که چون اخترتابناکی آسمان دل را پر فروغ میکند، شب غم به سر میرسد، ابرهای سیاه دلتنگی پا به فرار میگذارند و لبخند رضایت روی لبانم نقش میبندد.
از زندگی که دلسرد و آشفته شوم، فقط چائی با گل محمدی از دستان مهربان اوست که میتواند دلگرم و آرامم کند؛ گلگفتههایش همچون عطر گل محمدی در چای، خستگی را از تن و جان به در میبرد.
او باغبان باغ زندگی من است، باغبانی چیرهدست که با دستان پر مهرش غم را از دل خزانزدهام میچیند و باغ دل را پایش میکند و نور عشق و امید را از قلبش میتاباند در زندگیام.
سیارهای سراسر نور است، آغوشش بهترین مکان جهان برای خالی کردن بغضها و طوفان دلتنگیها؛ آنگاه که قلبم گره میخورد به قلب همچون آئینهاش، از صدای تپش قلبم تمام دلگویههایم را میشنود، آنگاه موسیقی ضربان قلبم موزون میشود، به ناگاه سرم خم میشود روی شانههای مهربانش و تمام دلهرهها، نگرانیها و اضطرابها همچون مذاب آتشفشان، از چشمهایم سرازیر میشود روی گونهها.
یک بغل درد و دل و بغض آوردهام پس آغوش پر مهرت را باز کن مادر...
تقدیم به مادر عزیزم و همهی مادران زمینی که فرزندانشان در هر سنی که باشند مراقب آنها هستند و همچنین مادران آسمانی که یادشان در دل فرزندانشان هنوز زنده است.
✍️مرضیه رمضانقاسم
#سواد_فرزندی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔔دشمنی
در جلسه نشستهام و برای چندمین بار در جلسههای مشابه، میپرسم؛ دشمن اصلی حضرت زهرا که بود؟!!
با جوابی که میشنوم، مغزم سوت میزند؛ هیچ کس جوابی ندارد. در جلسهی دیگری، کسی داد زد؛ یزید ...
مادرها سکوت کردهاند، جوانترها بر و بر نگاهم میکنند.باورش سخت است ولی نه آنقدرها هم.
نه وقتی همین الان هم داریم چوب دشمن نشناسیمان را میخوریم.
همین حالا که دشمنی دشمن، همه جوره ثابت شده.
با همان دروغی که حالا دیگر همه فهمیدندش.همه، یعنی همهی کسانی که میخواهند که بدانند، نه کسایی که گوشهایشان را گرفته و چشمهایشان را بستهاند.
دشمن کارش دشمنیاست، این را هم سال۷۸، هم ۸۸, هم ۹۸, هم حالا همین الان همین لحظه با همهی ابزارهایش ثابت کرده.
حتی همان وقتی که دولت ایران، دارو ندارش را گذاشت برای برجام، اما نشد که بشود، آن هم فقط به خاطر دشمنی.
دشمنیِ همان دشمنی که از سال ۲۸، با کودتاش، دشمنیاش را ثابت کرد ولی بعد این همه سال، هنوزهم کسانی به زور و برخلاف ادعای خودش، تلاش دارند مبراش کنند.
اما درد، این است که وقتی دشمن را نشناسی، وقتی نفهمی از کجا چوب میخوری، هیچ وقت مشکلت حل نمیشود.
آن هم وقتی که دقیقا دشمن به همین، دلخوش کرده.وقتی دقیقا دشمن اعتراف میکند به پروژهی هزار چاقو، اما هنوز بعضی باور نکردهاند بالارفتن قیمت دلار، بخشی از همین پروژه است که ماههاست با ایجاد اغتشاش، دارد کلید میخورد.
هنوز هم باور نکردهاند دشمن در دشمنی شوخی ندارد. از بی بی سی و اینترنشنال، توقع دارند از رهبری تعریف کند که تمام ترس آنها از اوست.
یادشان رفته دشمن در دشمنی صراحت دارد و آن لفاظیهای اندکش هم، به قدری ضد ونقیض دارد که بشود زیربارش نرفت.
بعضی انگار یادشان رفته اگر زمان امیرالمومنین علیهالسلام به معاویه، و زمان امام حسین علیه السلام، به یزید ، میگفتند دشمن شماره یکت کیست؟ بیشک امام علی و امام حسین علیهما السلام را معرفی میکردند.
امروز دشمن با هزارچاقوی جنگ فرهنگی، ایجادشبهه عقیدتی، فساد، تحریم،جنگ اقتصادی، ایجادناامنی، اغتشاش، به جنگ نام جمهوری اسلامی آمده...
درد این است که تولی را با غرق روزمرگی ها شدن و تبری را با همین نا آگاهیها و فریب دشمن از یاد بردهایم همانها که زمانی در شعر «فروع دین»، ورد زبانهایمان بود اما حالا بچههایمان اصلا آن شعر را بلد نیستند...
همان که طبق حدیث،اگر فردی تمام نمازهایش را بین رکن ومقام، روزهایی را روزه و. شبهای را یاقیام وشب زندهداری بگذراند، اما به قدر ذره خردلی،حب یکی از آن دو نفر،توی دلش باشد، با سر به جهنم خواهد افتاد، اما هنوز خیلیهامان نه دشمنان خودمان را شناختهایم نه دشمنان زهرای بتول را، نه حتی وقتی به آیهی «لتجدن اشدالناس عداوه للذین آمنوا، الیهود والذین اشرکوا، میرسیم» دنبال تطبیقی برایش می گردیم..
درد این است که هرقدر از عمر و ابوبکر ویهود و امریکا، کمتر بدانیم وبگوییم، دیرتر و کمتردشمن را خواهیم دید، کمتر خواهیم شناخت و پیشبینی خواهیم کرد.
درد این است که اگر تولی،کنار تبری نباشد، ایمان ما ونسل آیندهمان خواهد لرزید...
درد این است که تولی و تبری نباید مظلوم بماند، اگر دنبال رشد هستیم...
همین
✍️زهرا نجاتی
#سبک_زندگی
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#طنز
🔅دو قدم مانده که اخلاق به یغما برود
✍️سمیه رستمی، عضو تحریریه مجتهده امین
تقریباً هرسال حول حوش دو قدم مانده که پاییز به یغما برود و هجوم استوری باران روی شیشه، چغندر پخته و باقالی داغ با گلپر؛ وارونگی هوا هم رخی نشان میدهد، نشان دادنی. اینجور که به نظر میرسد هوای گرم برای هوای سرد شاخ میشود و میرود بالاتر از او میایستد. همزمان با این پدیده است که غول بیشاخودم آلودگی ظاهر میشود و مردم را با یک فن اِشگل گربه، خفت میکند. البته جای شکرش باقی است که وارونگی هوا و غول آلودگی هوا ته تهش دو ماه از سال سروکلهشان پیدا میشود. اما وارونگیهایی هم هستند که کل یوم شرف حضور دارند، صبح تا غروب مشغول کار خفتگیریاند. مثلاً وارونگی جیب که اغلبِ مردم را در مینوردد. واقعش این است که سابقبراین دخلوخرج مردم با هم میخواند. خوب هم میخواند. گاهی در دستگاه شور گاهی همایون. بلکه یک چیزی هم آن تهمَهها میماند، اسمش پسانداز بود. البته مدتی هست که منقرض شده. الان میزان خرج با اینکه کمتر از قبل است، اما بالاتر از میزان درآمد میایستد. اتفاقاً این وارونگی جیب هم تولید غول فقر میکند لاکردار که این یکی بهمراتب از آلودگی هوا بدپیلهتر بوده و دارای تعداد قابلتوجهی دم و شاخ است. کلاً جوری است که شاعر میفرماید: «از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود، زنهار از این مخارج، این غول پرشاخ و دم»
🔗متن کامل در صفحه شخصی نویسنده
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🍃جلوهای از اسم اعظم
✍️فاطمه رجبی بهشت آباد، عضو تحریریه مجتهده امین
در دنیای نوشتن، آدم بخواهد از مادر حرف بزند، بیشتر یاد «پروست» میافتد. رمانی به مثابه یک نامه بزرگ به مادر. گزیدهشده و گذرا اما عمیقِ آن را در رمان «جویس» میبینیم. وقتی «استیون ددالوس» در خوابگاه مدرسه بیتاب شب بهخیرگفتنهای مادرش میشود و گریه میکند.
وقتی خاطراتتان را مینوشتید، بیشتر از همه از مادر مینوشتید. وابستگی و مهر و محبت شما به مادرتان از جنس علاقه «پروست» و «جویس» نبود. از شیرخوردنتان نوشتید و جای گرم و نرمتان بر پشت مادر و بعد همه جا دنبال او بودن. یک علاقه تمامعیار که وقتی در چهارده سالگی برای پیدا کردن کار به شهر رفتید، همان ساعات اول، اندوهی در شما بیدار شد و در چشمانتان اشک حلقه زد؛ اندوهی به نام دلتنگی برای مادر. روزها را به سختی سر میکردید تا برسید به شب که اشکها را در سکوت شب زیر لحاف به یاد مادر رها کنید.
بیشک اگر سفرها و دفاع از وطن وقتی برایتان میگذاشت و میخواستید ادامه علاقه خود را به مادرتان لابهلای روزنوشتهایتان جاودانه کنید، عمیقتر و صمیمیتر از او مینوشتید و شبیه رمانی میشد که شخصیت اصلیاش مادر بود.
آن موقع نمیدانستید این سفر آغاز سفرهایی دیگر است و دوری هر چه بیشتر از مادر. سفرهایی که بر قصه زندگیتان اثر گذاشت. وقتی نمیتوانستید زودتر خودتان را به مادر برسانید و فقط زنگ میزدید، او از پشت گوشی شما را میبوسید. انگار صدایتان، قاسم را تمام و کمال برایش مجسم میکرد و صورت و گردنتان را سفت میبوسید.
یکی از سفرها، ناخواسته طولانی شده بود. پیش از سفر رفته بودید که بگویید فقط دو شب مأموریت میروم، زود بر میگردم. ولی قبول نمیکرد. بیمقدمه گفت «اینقدر نگو امریکا امریکا، من مادرتم! شاید دیگر من را نبینی». قصه نارضایتی مادرها خیلی کشدار نیست و زود راضی میشوند. لبخندی به لبتان آمد و کف پایش را بوسیدید. بعدها، طبق همان پیشبینی خودش که شاید دیگر من را نبینی، او را روی تخت بیمارستان دیدید. سوریه بودید. خودتان را به او رساندید. به همه گفتید بروید، خودم امشب پیش مادر میمانم. تا صبح فقط کف پایش را بوسیدید و به صورتتان کشیدید و گریه میکردید که ببخش من فرزند خوبی برایت نبودم.
هرچند «پروست» در رمان بلند خود هیچ وقت از مرگ مادرش حرفی نزد و در ادبیات جاودانهاش کرد، شما نیز بعد از رفتن مادر، به نیابتش به مادر شهدا سر میزدید. این گونه مادر را برای خود جاودانه کردید و باز به او وصل شدید. مادر نرفت، همان حوالی خانواده شهدا عطرش را حس میکردید.
#حاج_قاسم
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌میگویند فرض محال؛ محال نیست چه برسد به فرض حقیقت!
✍️زهرا سبحانی، عضو تحریریه مجتهده امین
🔺بانویی را تصور کنید
که پدرشان، فاضله شهری ساخته که ارمغانش برای بانوان جامعه، عزت و احترام باشد.
و برای تکریم دختر، هدیهای به بزرگی فدک تقدیماش کند؛ نشان به نشانی آیهی
«وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ لاتُبَذِّرْ تَبْذِیراً»، (1)
حالا عدهای از راه نرسیده؛ بیایندو به نام پدرش، حقش را غصب کنند؛ آن هم
درست در روزهای داغ بی پدری!
🔺بانویی را تصور کنید که
در میان شهر و دیار خود، بزرگ باشد و محترم؛ و کَرم و کِرامتش شهرهی آفاق باشد، ولی بد روزگار، مجبورش کند تا حقاش را از ناحق مطالبه کند!
نه اینکه مطالبه کردن بد باشد؛ نه!
زجر مطالبهی حق از ناحقّان را میگویم.
🔺تصور کنید
همه به راستگو بودنش معترف باشند حتی آنهایی که از او و خاطرات مادرش، کینه دارند؛
آن وقت برای صدق گفتارش از او شاهد بخواهند!
🔺تصور کنید
دو شاهد بیاورد؛ علی که حق مع اوست و ام ایمنی که بهشتی بودناش را همه تصدیق کنند ولی جناب قاضی بی خیال علمش شود و به بهانهی ذی نفع بودن علی و زن بودن ام ایمن، شهادت را نپذیرد.
🔺بانویی را تصور کنید
که یَلی مثل حیدر همسرش باشد
آن وقت در هنگامهی اهانت پلیدان به خودش، سکوت همسر را افتخار بداند؛ چرا که به وصیت پیامبر(ص) عمل کرده!
🔺بانویی را تصور کنید
که غربتاش را فقط بیت الاحزان می داند و....
فرض این تصورات، کم کم دلات را آب میکندو از سد چشمانات عبور میکند؛ تا بعد از گذشت قرنها، خاطرت را تلخ کند.
میتوانست از خیر هدیهی پدرش؛ بگذرد و بیخیال ارثیهاش شود و اصلا به روی خود نیاورد، کما اینکه پدرش با غاصب خانهاش در مکه، چنین کرد!
اما همهی راه ها را رفت تا اتمام حجت کند با همهی جهانیان!
برای من و تو!
برای انبوه قصههای مظلومیت!
شاید حقوق خواندهها بهتر بدانند که منظورم چیست!
از اِن عدد، مصداق برای این تصورات، میگویم
از زنهایی که از ارثشان میگذرند تا سقوط قطع صلهی رحم، دامنشان را نگیرد...
زنانی که خوب میدانند در صورت مطالبهی حقشان ؛ سنت جاهلیت آنها را از دورهمیهای فامیلی به جرم نکرده، طرد میکند.
زنانی که بخاطر حفظ روابط، تا نوهو نتیجه هم به احترام برادر، به احترام خانوادهی همسر و حتی به احترام مورچههای روی دیوار ارثیه، سکوت میکنند تا برادر و یا آن فامیل سببی، سلامش را جواب دهند....
فارغ از ادا و اطوار کسانی که هیچ حرمتی برای ادب و احترام، قائل نیستند
همین جمع خودمان (که مجلس اولی را تمام نکرده مجلس دوم را شرکت میکنیم تا عنایت بانو علیهاالسلام قسمتمان شود) چند دست از این نمونهها سراغ داریم؟
اگر عاشق اهل بیت علیهم السلام هستیم؛ بیاید
به حرمت این روزها و این شبها و به حرمت یتیمی آل الله، معرفت به خرج دهیم و سنت جاهلیت را بعد از هزار چهارصد سال به خاک بسپاریم
آنجا که حضرت زهرا سلام الله علیها میفرمایند:
وَ اَنْتُمُ الانَ تَزَْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا أَفَحُکْمَ الْجاهِلِیَّةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَومٍ یُوقِنُونَ. (2)
بانی مجلس عزای فاطمه!
عزادار بانوی دوعالم!
باکی بر مصایب مادرمان!
تمام کنید این غفلتی که سرانجامش، تکرار قصههای تلخ مظلومیت زنانیست که از روی جبر و اجبار، از حقشان میگذرند.
◾️▪️السلام علیک ایتها الفاطمة الشهیده▪️◾️
________----------________
1.آیه ی 26 سوره ی اسرا
2. فرازی از خطبهی فدکیه. (و شما اکنون گمان میبرید که براى ما ارثى نیست، آیا خواهان حکم جاهلیت هستید، و براى اهل یقین چه حکمى بالاتر از حکم خداوند است، آیا نمی دانید؟)
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
هدایت شده از 🍃 شاعران حوزوی 🍃
#آدینه_شعر🍃🌹
نفس هایم در این دنیا چه با اکراه می آید
میان جمع نامردان، چه بی همراه می آید
زمستانی شدم دائم ، دل پژمرده ام زیرِ
سکوت سرد عادتها، چرا کوتاه می آید
کمی از عطر نرگس شد تمام آرزوی من
منم پروانه ی شمعی که با یک آه می آید
برای دیدنش خون از جگر با غصه می خوردم
صدای ناامیدی از درون چاه می آید
زمین تشنه ی جانم سوال از آسمان پرسید:
بهار سبز ایامم ، چه وقت از راه می آید؟!
از این سوسو زدن های ستاره باز فهمیدم
که پایان شب ظلمت، میان ماه می آید...
رها شد قلبم از درد و گرفتم فال زیبایی:
که مژده بر همه عالم، شب دلخواه می آید...
#زهره_قاسمی
💠 #شاعران_حوزوی
💠 @shaeranehowzavi
🌱تقدیری به نام دوست داشتن
اینکه کسی را زیاد دوست داشته باشند، بخشی از تقدیر آن فرد و جامعه است. شما را دوست داشتند. «اسمهایی وجود دارد که وقتی آنها را به یاد میآوری، دوست داری طرز نشستنت را درست کنی و انگار داری با همان شکوه و شیفتگی اولیه با آنها صحبت میکنی».
بعد از نبود پدرشان، به شما نگاه میکردند. به شکلی مبهم حس میکردند شما که باشید، اوضاع روبهراه است. معجزهای بودید؛ بیشتر از همه برای دختربچهها و پسربچههایی که بابایی بودند و حالا هیچ کدام پدری نداشتند. خودتان هم خوب میدانستید باید بیشتر به اینها سر زد و آغوشتان بوی پدرشان را بدهد و اگر در مجلسی بودید و اتفاقاً دخترکی هم آنجا بود، بیاختیار با دیدن شما خاطراتش با پدرش برانگیخته میشد و به سمت شما میآمد و خودش را توی آغوشتان میانداخت و آنقدر گریه میکرد که خیالش راحت میشد اگر پدر نیست، شما هستید. بعد که آرامش میکردید، با خودش میگفت از این به بعد میشود هر وقت خاطرهای از پدر یادم افتاد، به جای گریه، لبخند بزنم و یاد شما بیفتم و مهربانی و یتیمنوازیتان؛ هنوز یکی هست که حضورش مثل یک گوشه امن است و آدم را از هرچه اضطراب و دلتنگی است، خالی میکند.
حاجی! تو چند نفر بودی که خاطر همه آن دختربچهها و پسربچهها با دیدنتان راحت میشد؟ مگر میشود پدر همه آنان، همرزم شما بوده باشد که بچههایشان با دیدن شما هوایی میشدند و میخواستند اشکشان را بر شانه شما بریزند و عقده دل پیش شما باز کنند؟ مردی پرصلابت که هم و غمی جز وطن نداشت، وقت دیدار با فرزندان شهدا، حوصله به خرج میداد و یک به یک با همه سلفی میگرفت. با اشک میآمدند و با لبخندی بدرقهشان میکردید.
اکنون همه آن دختربچهها و پسربچهها نوجوان و جوان شدهاند، اما همه در ساحت درد هستند. «از دور صدای گریه دختربچهای میآید. گریهای که تمام زوایای خانه را بیدار میکند». مگر آدم چند بار یتیم میشود!
✍️فاطمه رجبی بهشت آباد
#جان_فدا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔖در فتنهها چون شتر دوساله
[۱]. بر اساس شواهد صحنه امروز دنیا، اکنون نظام جمهوری اسلامی با یک جنگ عظیم نرم مواجه است؛ زیرا تمام دشمنان جمهوری اسلامی و تمام عالم استکبار در مقابل نظام صفآرایی کرده و «نقاب دیپلماسی» را از چهره برداشتند، تا جایی که مسئولان غربی و آمریکایی و اسرائیل در مسائل داخلی ایران به عنوان «دفاع از حقوق زنان»، به دنبال «فتنه انگیزی و ایجاد اغتشاش» هستند. وقتی انسان «تجهیز»، «صفآرایی»، «دهانهای با حقد و غضب گشودهشده و دندانهای با غیظ فشردهشده علیه انقلاب، امام خمینی و آرمان های نظام اسلامی» را می بیند، وجود این «جنگ نرم» را لمس میکند هرچند ممکن است که اینها را نبیند.
[۲]. اما واقعیت این است؛ که وقتی دنیای غرب با وجود تمام ادعاهایش همه «هیمنهٔ پوشالی» خود را در معرض نابودی و ویرانی میبیند، «عزت و اقتدار دنیای اسلام»، «قدرت رو به رشد جمهوری اسلامی ایران در منطقه حساس جهان» به عنوان «الگوی مقاومت» را برنمیتابد؛ لذا با همهٔ هست و نیست خود به میدان میآید تا ملتی را که حتی تحریمهای شدید اقتصادی و سیاسی نتوانست به زانو درآورد، با ایجاد «فتنههای عظیم» در معرض تزلزل و فروپاشی قرار دهد. دنیای غرب در راستای تحقق این خیال باطل، به دنبال «انهدام سنگرهای معنوی نظام، یعنی؛ ایمانها، عزمها، معرفتها و پایهها و ارکان نظام» است. پس تلاش میکند تا برای از بین بردن نظام جمهوری اسلامی ایران «پشتوانه مردمی انقلاب و اعتماد مردم به نظام» را دچار تزلزل نماید، تا از این طریق ایران اسلامی را به یک «نظام دستنشاندهٔ مطیعِ منقاد در مقابل خویش» تبدیل کند.
[۳]. «رسانهها و دستگاههای تبلیغاتی» خصوصاً «رسانههای مجازی بیگانه» که وابسته به استکبار و طاغوت هستند، میداندارترین عناصر دشمن نظام اسلامی هستند و از این امکانات فضای رسانهای، برای به آشوب کشیدن جوامع از طریق؛ «القای بیاعتمادی میان مردم و ارکان نظام»، (از جمله نیروهای مسلح و انتظامی) و «آموزش و تشویق به اغتشاشگری در جامعه»، به اهداف شوم و پلید خود دستیابند. امروز موثرترین و قویترین سلاح بینالمللی، «سلاح تبلیغات و ارتباط رسانهای» است که به فرموده رهبر انقلاب، از «بمب اتم» هم بدتر و خطرناکتر است همچنین در این برهه، که قدرت امنیتی و جاسوسی سرویسهای گوناگون امنیتی و تبلیغاتی دنیا؛ نتوانست با وجود تمام تلاشهای خود در جهت «عدم پوشش خبری موفقیتهای سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی» از یک طرف و از سویی «معجزه بزرگ اربعین» که امسال از همه سالها و همه دوران تاریخ باشکوهتر و معظمتر انجام گرفت» (۱۴۰۱/۶/۲۶) ، قد عَلَم کند و از طرفی از نظر امنیتی و اقتصادی «تمام هیمنهٔ پوشالی» خود را «در معرض تخریب و واژگونی در برابر دیدگانِ عالم» میبیند، نوکِ پیکانِ حملات خود را در مسیر تحریک عواطف و غیرت ملت مسلمان ایران قرار داده؛ تا با «ایجاد فتنه طراحی و برنامهریزی شده»، با «موجسواری بر ادعای احقاق حقوق پایمال شده زنان در جامعه ایران و مسئله حجاب» یک مسئله داخلی را دستآویزی برای ایجاد آشوب در کشور قرار دهد. او که خود در این آزمون، «رسواترینِ عالم» است و سالانه «آمار جنایات عظیم و دهشتناکش بر علیه زنان و دختران» گوش فلک را پر کرده است، «با استفاده از قدرت رسانه و جنگ نرم و در زمین فضای مجازی خود» به دنبال «کلیدزدن فتنهای جدید در کشور ایران است. امروز هیچ کشوری دیگری در دنیا پیدا نمیکنید که اینجور آماج حملات باشد، دشمنان قسم خوردهٔ این ملت، هر روز «عرصهٔ جدیدی» را در مقابل جمهوری اسلامی میآرایند تا «هویت اسلامی» را از ملت ایران به یغما ببرند .
[۴]. در چنین شرایطی ملت بصیر ایران باید با «بصیرت» که مانند «قطبنمایی» در زندگی پیچیده امروز راهگشاست و با «پایبندی به قانون» در سایه «امنیت و آسایش» با «حفظ اتحاد ملی» مانند چهل سال گذشته در مقابل فتنه دشمنان این نظام بایستند. در این میان نقش «خواص انقلابی بصیر» در جهت «تبیین» و روشنگری و هدایت جامعه به سمت خیر و صلاح و «حفظ و تثبیت هویتملی و دینی» بسیار تاثیرگذار است. به فرموده مولای متقیان در حکمت اول نهج البلاغه، «کُن فی الفِتنهِ کابنِ اللَبون، لا ظَهرٌ فَیُرکَب و لا ضَرعٌ فَیُحلَب» «در فتنهها چون شتر دوساله باش که نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند.»
✍️آمنه عسکری منفرد
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🔅چه شباهتی
انتظار پسر، مادر را سالها پیرتر از سنش نشان میداد، غم فراقِ جگرگوشهاش را در بقچهای پیچیده و روی گردهاش نهاده بود.
اشک که میریخت تا مغز استخوان هر بینندهای را میسوزاند.
صدایش در نمیآمد گویی یک نفر چنگ انداخته در گلویش از بس یک عمر بغض گلویش را، قورت داده بود.
پسر آمد، اما از مادر پوست و استخوان و از پسر استخوانی بیش باقی نمانده بود.
✍️ مرضیه رمضان قاسم
#مادر_شهید
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
📌مگر اینجا ایران نیست!
✍️زهرا سرمیلی، عضو تحریریه مجتهده امین
چرا وقتی دم از #شهدا_حجاب_غیرت می شود؟ همه جوری نگاهت میکنند که انگار تو کافر شدهای! همه با نیش خند برایت چشم نازک میکنند! شما بگویید مگر حرف نادرستی زدهایم؟
نمیفهمم چرا ایران ما به این روز افتاده است؟ همهاش در حال تقلید از غرب میباشد برای غرب حاضر است سر هم میهن خود فریاد بکشد و او را تخریب کند.
همیشه فکر میکردم اسلام با ایران زنده است اما چرا چند روز به این فکر میکنم که اسلام دارد فراموش میشود! چرا عدهای از مردم ما دیگر میهن دوست نیستند؟ چرا هر وقت در گروهی دم از اسلام میزنی تو را حذف میکنند! مگر چیز عجیبی گفتیم یا نعوذبالله کفر گفتهایم؟!
وقتی به عمق مسأله فکر میکنم میبینم تقصیر خود ماست که از مردم فاصله گرفتیم، داشتیم میدیدیم مردم دارند راه را اشتباه میروند اما لام تا کام امر به معروف و نهی از منکر نکردیم!
نگویید به ما ربطی ندارد که این جمله برای نویسنده عذاب آور تر از آن است که بتواند ادامه بدهد.
نمیدانم چرا مردم اینقدر سست شدهاند؟ پدر و برادر دیگر رگ #غیرت خود را از ریشه خشکاندهاند که مبادا کسی به آن ها بگویید: «بی کلاس!» این است غرب وحشی که هیچ کداممان فکر نمیکردیم اینقدر در خانوادهها جایگاه پیدا کند! این بود آرمانهای انقلاب؟
قلمم از اینکه مارکش ایرانی نیست شرم میکند بنویسد، اما ای کاش همه مان قلم بهدست می شدیم برای #ایران اسلامی.🇮🇷
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
#طنز
📌فحاشی به سبک اهل فرهنگ و ادب
✍️سمیه رستمی،عضو تحریریه مجتهده امین
در کتاب احوالات مریدان لاکچریه فی خانقاه غیر انتفاعیه باب سخن و مهارتهای کلامی آمده است: روزی مریدان دسته به دسته با نظم و ترتیب برجای بنشسته. چشم و گوش فرانهاده که پیر چه گوید و پیر در بحر تفکر و سکوت غرقه همی. که ناگاه با فریاد گفت: ای فرزند دشنام و ناسزا، فحش فضحیت، دری وری و لیچار و حرف چارواداری همگی به اتفاق یکی باشند و خود را گولْمال ننمایید، همه فحش غیر فرهنگی هستند و دور از شأن آنکه رخت علم بر تن دارد. چرت بعضی مریدان از فریاد او پاره پوره گشته و بعضی زهره بترکید. یکی از مریدان که با پارتی به خانقاه اندر شده بود گفت: ای پیر! گاهی ادب حکم میکند به فحش دادن! پیر آه محکم از نهاد بلکه حتی گزارهاش هم برخاست که: مرا خواندن یاسین در گوش چهارپایان خوشتر تا گفتن حکمت نزد بعض شمایان. مرید دیگری گفت: در نزد اهل فتوت و جوانمردی یکی را باید دو تا پاسخ گفت، نه هیچ، که شرط انصاف و عدالت این باشد.
پیر از جای بِجَست و گفت: کلاس را کنسل میکنم و به تربیت چهارپایان همت میگمارم که مرا امیدی به این جمع نیست. کمی پا به پا شد بلکه مریدان اصرار به ماندن کنند. مریدان همه سر در گوشی و بیخبر از حال وی. بچه درس خوان کلاس گفت؛ ای پیر! قبل رفتن در باب فحش فرهنگی ما را نصیحت و پندی ده که کلام بیفحش چون املت بی گوجه باشد.
پیر چون این بشنید گفت: حال که التماس میکنید میمانم و برجای تالاپی نشست و گفت: چه نیکو پرسشی بود. از عقل اندک خود بهره بردی یا از جایی خواندی؟ مرید گفت: حالا! و از جواب امتناع کرد. پیر ضایع گشت اما به سبب شوق علمآموزی به روی خویش نیاورد که مریدان جوانند و خام و از قدیم گفته باشند آنچه پیر در خشت خام بیند جوان در اینستاگرام نبیند.
پیر نگاهی عمیق به مریدان کرد و گفت: فحش فرهنگی لازمه ادبیات عصر کنونی است و یک جور مهارت کلامی است. آن را که در طریقت کسب معرفت است از واجبات باشد. مبادا روزی ساحت علم و ادب فروگذارد و فحش غیر فرهنگی از خود در بدهد. پس فراگیری ساخت فحش فرهنگی به تناسب احوالات و شرایط زمانه واجب است. مریدی چاپلوس گفت: ای پیـــر! پیر گفت: خموش! مرا حافظه اندک است. میان کلام من نپر چون غوک. زمان و مکان از یاد برم و فحش غیر فرهنگی حواله دهم تو را. مریدان چشم گرد کردند و گفتند: غوووک؟! و پنداشتند که کار از دست بشد و پیر فحش غیر فرهنگی بداد. پیر گفت: ای بابا! اعصاب بر آدمی باقی نمیگذارید. غوک همان وزغ است بیسوادها!همان قورباغه خودمان. پس مریدان به آسودگی نفس کشیدند و اولین فحش فرهنگی را فراگرفتند.
پیر دستی به ریش خویش کشید و گفت: پس بدان ای فرزند! فحش باید مناسب سن بوده و رعایت سایز شود. اگرچه سن یک عدد است اما رعایت آن حکم ادب است. پس بالای پنجاه شصت را از شاهنامه بهره برده و بگویید: ای پلشت زشت کردار! ای دیو سرشت بیمقدار! خدا را! خدا را! به رعایت حال ضعیفان و بیماران به هنگام فحش گفتن. پس آنان را فحش ویتامینه بدهید. از میوهجات چون شفتالو و زردآلو و صیفی جات چون خیار چنبر و خربزه و دستمبو و سبزیجات چون کرفس و کلم و شنبلیله. فحش فرهنگی باید نقطه زن باشد و صاحب فحش بداند از کدام نواحی مورد اصابت قرار همیگرفته و همچنین باید تولید داخل باشد. مبادا فحش خارجی بر لب آرید که تهاجم فرهنگی است.
مریدی گفت: ای پیر!میشود با فحش جذب توریست کنیم. مگر نه آنکه از قدیم گفتهاند: فحش را بینداز صاحبش آن را مییابد. فحش خارجی بدهیم تا خارجیها برای برداشتن فحششان بیایند. حال کردید فکر اقتصادی را؟! پیر در وی نگاهی انداخت حاوی انواع و اقسام فحشهای آب نکشیده و گفت: مگر در خارجه قحطی فحش است که برای یک مشت فحش ناقابل به این دیار سفر کنند. مرید بسی خز شد.
پیر ادامه داد: فحش باید که بیس علمی و تخصصی داشته باشد. مریدی پنهانی از بغل دستی خویش پرسید: بیس را معنی چه باشد؟ مرید بغل دستی گفت: تو چگونه بدین خانقاه درآمدی که معنی بیس نمیدانی؟ بیس را معنی پایه و بنیان است. افتاد؟! پیر پچپچ ایشان بشنید و گفت: این سرو صدا از کدام پدر محترقه بود و مریدان را چشمها گردالی گشت که پیر این دفعه دیگر فحش غیر فرهنگی ناجور بداد. پیر گفت :هرگز مباد که کرسی تدریس و تعلیم به فحش غیر فرهنگی آلوده کنم. پدری که دچار احتراق درونی شده باشد را پدر محترقه گویند و این نوعی فحش سازی بر پایه علم لغت و صرف و نحو است.
مریدان همه در شگفت شدند از علم و بلاغت پیر چندان که یقهها چاک دادند و از خانقاه بیرون دویدند و پیر برای جمله ایشان غیبت همی رد کرد.
❇️منتشر شده در دفتر طنز حوزه هنری تهران
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌱شهید سلیمانیِ حداقلی
✍زینب نجیب، عضو تحریریه مجتهده امین
دشمن برای دشمنی حربههای متعددی دارد.
گاهی تخریب... گاهی ترور... گاهی تحریف...
گاهی در مرحلهای هدفش حاصل میشود و گاهی مجبور است هر سه را با هم، یا یکی را پس از دیگری عملیاتی کند.
مانند دشمنی با رسول الله (ص) ابتدا به خیال خام خود، در اوج حماقت، به پیامبر مکرم اسلام اهانت کردند تا شاید به روش تخریب، شخصیت ایشان را تحقیر کنند. آنها نمیدانستند که مشتی خاک به سوی آفتاب پاشیدن نهتنها از درخشش خورشید نمیکاهد بلکه خاک به سوی خودشان باز میگردد.
در وهلهی بعد نقشهی ترور حضرت را کشیدند که این نیز موفق نشد.
بعد از آن تصمیم گرفتند در کنار ایشان سکوت کنند و ادعای ایمان داشته باشند اما در هر فرصتی به تحریف ایشان و دین مبین اسلام مبادرت ورزند که البته در این زمینه به موفقیتهایی دست یافتند.
یکی از همین تحریفها اعتقاد به دین حداقلی است، دینی که فقط ساحت فردی انسان را پوشش میدهد و در برابر مسائل اجتماعی منفعل است. دین سکولار یا به قولی اسلام رحمانی دینی که ظاهری جذاب دارد و باطنی پوشالی که حتی قدرت حفظ خودش را هم ندارد.
حال امروز که دشمن از تخریب و حتی ترور حاج قاسم ناکام مانده، دست به تحریف او زده است.
او که بیشرمانه و بزدلانه شخص او را ترور کرد امروز در پی حذف شخصیت حقیقی اوست.
بههوش باشیم و بدانیم او فراجناحی بود اما بهشدت انقلابی بود.
اصلاً انقلابی و انقلابیگری خط قرمزش بود.
جمهوری اسلامی را حرم میدانست و اطاعت از ولایت فقیه را یکی از شئون عاقبت بخیری.
یادمان باشد خلق دوگانههای "امت و ملت" در وصف او حربهی دشمن است. محدود کردن او تنها به عنوان یک قهرمان ملی حداقلی کردن اوست.
🍃او قهرمان ملت بود و الگوی مقاومت امت🍃
#جان_فدا
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🌨دوشنبهی بارانی
✍️طیبه فرید، عضو تحریریه مجتهده امین
آخرین باری که دیدمت دوشنبه بود و باران می بارید.با خنده رفتی. با خانم جان برایت آش پشت پا درست کردیم و ریختیم توی کاسه های کشمیری و گلسرخی، بردیم در خانه ی همسایهها.
کاسه ی کشمیری! کاسه ی گلسرخی!
یادت هست چقدر به این کاسه ها حساس بود که لب پر نشوند! سال به سال فقط از توی بوفه میآوردشان بیرون و غبارشان را با دستمال یزدی می گرفت و دوباره می گذاشتشان سر جایش.
روزی که تو رفتی، آش پشت پایت را ریخت توی همان کاسه ها و داد به همسایه ها. بی سابقه بود!
من از این شکلی دل کندنش ترسیدم!
کاسه ی گلسرخی بی کعبش را، خاص تر تزیین کرد و خودش برد در خانه ی بهجت خانم اینها!
میگفت وصله یِ تنِ ما توی خانه ی بهجت خانم است، لیلا ابرو کمانیترین دختر بهجت خانم! وصله ی تن ما! خانم، باکمالات. در چادر سیاه مثل ماه شب چهارده میتابید!
آخرین باری که دیدمت دوشنبه بود! داشت باران می بارید. عکس امام(ره) را زده بودی روی سینهات.
کوله پشتیات را برداشتی و ما تا مسجد همراهت آمدیم، سوار اتوبوس که شدی، باران داشت بند می آمد، خانم جان حس دل کندن داشت، من هم! اما باران زودتر از همه از تو دل کند وقتی اتوبوس از انتهای خیابان داشت محو می شد.
باران بند آمده بود. جزیره ی مجنون آخرین جایی بود که تو را دیده بودند.
خبر نیامدنت که رسید، خانم جان نه گریه کرد و نه حرفی زد! فقط اُترجها را از سر شاخههای درخت چید و مربا درست کرد. برای تو، تو که هیچوقت باز نگشتی!
بهجت خانم اینها از این محل رفتند و لیلا ازدواج کرد. خانم جان فراموشی گرفت، اما تو را هیچوقت فراموش نکرد! زمستان امسال خانم جان نیست که برایت مربا درست کند. دوشنبه است! دارد باران می بارد. اترج ها سر شاخه ها سنگینی می کنند، همه را میچینم و میدهم واحد انفاق مسجد. یکیاش را می گذارم روی طاقچه کنار عکست!
شب خواب می بینم خانم جان دارد مربای اترج درست می کند و می ریزد توی کاسه های گلسرخ و تو می بری برای همسایه هایتان توی بهشت.
دو روز بعد یک شیشه مربا از مسجد برایم می آورند. رویش نوشته شادی روح مادر شهید حسینی و فرزند شهیدش صلوات.
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI