🔖من خدیجهام!
محمّدجان لحظهای به من گوش بسپار، من خدیجهام!
از همان ابتدا که تو را و خدایت را و راهت را شناختم و حق را آشکار در وجودت یافتم، شیفتهات شدم، واله و حیران!
میدانی! یقین دارم خدایت نورِ وحدانیتش را برقلبم چنان تابانید که مرا عاشق خود کرد و عاشقِ او به طور قطع، مجذوب تو نیز خواهدشد و من نیز چنین شدم.
تو قبل از بعثت نیز شهرهی خلق بودی به نامِ «محمّد امین» و من به خوبی میشناختمت، اما آن زمان که رسالتت آشکار گشت و تو را در میان خلق، مهجور و بییاور یافتم با خدای خود عهد کردم که هر آنچه از مال و مکنت به من بخشیده، در راه گسترش حق و حقیقت تقدیم کنم تا سهم ناچیزی در نشر حق داشتهباشم.
از خدا که پنهان نیست از تو چه پنهان! از همان روزهای ابتدایی که نفحهی الهی جانم را زنده کرد و نور سیمای تو قلبم را تسخیرکرد، سیل ملامت و طعن ازسوی بخیلان و سران قریش مرا احاطه کرد، همانها که مرا از یاریت منع میکردند و با تمام وجود جلوی پایم سنگاندازی میکردند، اما من با خدایم عهد بسته بودم تا پای جان در این راه بایستم، مال و منال و جاه و مقام که دیگر ارزشی نداشت. اما خدای تو بسیار بخشندهتر از من بود، این را زمانی فهمیدم که دعاهایم مستجاب شد و من لایق همسری بهترین خلق خدا شدم.
محمّدم! میدانی خوشترین ساعت عمرم چه زمانی بود؟ همان روز که خدای جل و علا فاطمه را نور چشمانمان قرار داد. همان روز که طعن و کین و تحقیر زنان قریش جانم را بیش از پیش آزرده ساختهبود چراکه آنان با تحریک همسرانشان سعی در ناامید کردن من داشتند و حتی هنگام تولد فاطمه نیز مرا یاری نکردند و گفتند: «آن روز که ما تو را از یاری محمّد برحذر داشتیم، به ما اعتنا نکردی، او با اعتقادات و اندیشههایش برای همسران ما که سران قریش هستند، زحمت و سختی بسیار ایجادکرد، اما تو با مال و مکنت و آبرویت، از او حمایت کردی، که اگر نبود این حمایت، محمّد اکنون اینچنین قدرت و عزت نداشت. اکنون ما با تو بیگانهایم...» اما آنها ندانستند که خدای تو بزرگتر و برتر از همه آنهاست و مرا با پاکترین زنان بهشتی در آن هنگامه سخت نیز یاری کرد.
جان دل! سختترین روزها در شعبابیطالب را هنوز به یاد دارم. همان روزها و شبهای پرالتهاب و پرتنش که تازه مسلمانان با رنج بیخانمانی، گرسنگی، تشنگی و ناامنی روزگار را سپری کردند و تنها حضور مقتدر تو آرام جان همگیمان بود؛ اما در تمام این لحظات، بزرگترین دلخوشیام این بود که علی بزرگترین حامی و یاور توست، همو که تو را از جان عزیزتر میداند و تو نیز او را که محبوب خداست چون جان، عزیز میداری.
محمّد جان! اکنون که دریافتم عمرم رو به پایان است، بزرگترین غم من، تنها ماندن توست و تنها دلخوشیام این است که «فاطمه» جای مرا برایت پر خواهد کرد.
فاطمه! فاطمه! فاطمه! عزیزِ دلِ مادر! مرا ببخش که در خردسالی از تو جدا میشوم و تو باید علاوه بر تحمل رنج بی مادری، امین و سنگِ صبورِ پدر نیز باشی، اگرچه میدانم این رنج در مقابل آنچه بین در و دیوار برای حمایت از ولایت بر سرِ تو و فرزندت میآید به مراتب سبکتر است. برای تمامِ روزهای بیمادریت دعا میکنم و محمّد را به تو و تو را به خدای محّمد میسپارم.
🖋آمنه عسکری منفرد
#من_خدیجهام
#دهم_رمضان
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
برایم مادری کن روز محشر..
تو ام المؤمنينی یا خدیجه...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#وفات_حضرت_خدیجه
بانوی بزرگ امّت اسلام
------------------------------
🎤 نشر=صدقهٔ جاریه
کنار مزار خدیجه سلام الله علیها:
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله کانون عواطف بود. آن حضرت هرگز خدمات، ایثارها، فداکاریها، شایستگیها، محبتها و فضائل خدیجه سلام الله علیها را فراموش نکرد. هنگامی که با ده هزار سرباز جنگی وارد مکه شد و کعبه را از لوث بتها پاک کرد، اشراف مکه با اصرار و الحاح خواستند تا به خانه آنها قدم بگذارد، اما آن حضرت به رسم وفا کنار قبر خدیجه آمد، آنجا خیمه زد و ایام اقامتش در مکه را در کنار قبر همسرش سپری کرد.
این عمل پیامبر صلی الله علیه و آله، نه تنها درس حقشناسی به امت بود، بلکه پیام دلنشین و دلنواز به حضرت خدیجه سلام الله علیها داشت: “هان، ای سنگ صبور من! ای همسر با وفا! اگر در همه روزهای سخت زندگی، در دوران محاصره اقتصادی و در آن روزگار خفقان و اختناق جانکاه در کنار من بودی و آن همه رنج و مشقت را به جان خریدی، اکنون من پس از فتح قلعههای شرک و نفاق، به کنار تربت پاک تو آمدم تا شادیام را با تو تقسیم کنم.”
۱. مصباح المتهجد، ص ۸۱۲
۲. تاریخ طبری، ج۳، ص۷۵
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
انسانِ پولکی
✍نساء خلیلی
ماهی که پولکی باشد، پولکش سپر حفظ جان اوست. این سپر مانع ورود مواد سمی، میکروبها و ویروسها به جان او میشود. اما اگر انسان پولکی باشد، چه میشود؟ انسان پولکی، ارزش و معیار را در پول خلاصه میکند. برای او کسی ارزشمندتر و مفیدتر است که برق پولکهایش چشمهای بیشتری را برباید.
او همه چیز را از عینک هفترنگ و بزک شده پولک میبیند. نه تنها معیار حرکتش پول میشود، بلکه آن را به کل عالم و کائنات تعمیم میدهد. موقع راهپیماییها که میشود، میگوید حتما ساندیس دادن اینها رفتند، اگر نه که شاید اضافه حقوق دادند، وگرنه در این سرما، در این گرما چه کسی بعد از چهل و خردهای سال حاضر به بیرون آمدن است. در نگاه او همه در تُنگِ محدود زندگی پولکیاند. صغیر و کبیر، همهٔ معیارها و حتی ارزشها باید با پول سنخیت داشته باشد و گرنه انسان هزاره فلان که بدون پول تحرک ندارد.
سوالش این است که مگر میشود کسی جانش را در راه خدا بدون واریزِ پولکی بدهد؟ مگر میشود مدافع حرم باشی و از جانت بگذری و پولک نخواهی؟ غافل از آنکه شهدا مرگی تاجرانه را با سود ابدی نه پولکی به دست آوردند، سودشان در حیات عند ربهم و نظر به وجه الله و سرخوشیای و روزیهایی است که پایان و رنج ندارند نه پولک.
انسانِ پولکی از آنجا که دوتا دوتایش هم پولکی شده، منکر آن است که با زبان روزه بدون پولک هم میشود، در زیر آفتاب سوزان یا در سرما استخوان سوز رفت و موتور حرکت هم از پولک نباشد و برای احیای امر به معروف و نهی از منکر، اقامه حجاب قدمی برداشت.
کاش میشد دمی عینک پولکی انسان ترک برمیداشت و لذت کار و جهاد انسان تراز انقلاب را میدید که بیهیچ پولکی هم میشود، حرکت و شتاب داشت.
اما درد اینجاست که این انسانهای پولکی کم کم پرتوهای پولک را به تفکر خوبها هم رساندند. خوبانی که وقتی صحبت از اقامهٔ شرع میشود، اولین سوالشان این است که با این معشیت؟ اتصال قبول باور به معیشت جز با دستگاهٔ جوشهای پولکی ممکن نیست.
اما تجربهٔ زیست انبیا ثابت کرده است که باور الهی و ایمانی، به معیشت ربط مستقیم ندارد؛ حتی در ابتدا آن دلی قابلیتِ بیشتری برای پذیرش این باور را دارد که بیپولکتر است. اگر غیر از این بود که اول مومن به حضرت محمد باید سران قریش و امپراطور رم و ایران بودند نه عمار، بلال و مقداد.
بیاییم دنیا را کمی بیپولک ببینیم. «ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد/که خطی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی»
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
🏴🏴🏴
#کارگاه
#یادداشتنویسعلمی
◼️اداره پژوهش مرکز مجازی و غیرحضوری برگزار میکند.
💠موضوع: کارگاه یادداشت نویسی علمی با محوریت زنان مقاومت و یادداشت زنانه از جنگ
💠با ارائه:سرکار خانم میریطایفهفرد
(عضو شورای انجمن علمی پژوهشی تاریخ)
❇️این کارگاه با رویکرد پژوهشی است.
🗓زمان: پنجشنبه، بیست و سوم اسفند ماه، ساعت: ۱۵ تا ۱۷
🔹لینک شرکت در کارگاه
https://faryan.cloud/join/jz-ac2/workshop/
🔹ورود تنها به صورت مهمان
اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم🌹
┄┅═══••✾••═══┅┄
🌐کانال معاونت پژوهش
🆔https://eitaa.com/jz2602
📚«دست های من کمند»
✍️به قلم طیبه فرید
🌱اینجا همه چیز به هم ربط دارد.از حرف های یکشنبه صبح خانم دال توی اتاق اساتید تا مهمان برنامه محفل.وسط دو زنگ منطق نیم ساعتی مال خودم بودم.از سرما چپیدم توی صندلی مشکی کنار بخاری.تلفن تند تند زنگ می خورد و خانم دال پشت سر هم جواب می داد.بین تماس ها با هم درباره چالش های دوران بلوغ دخترها حرف زدیم.بحث نماز شد و اینکه چطور باید با کاهل نمازی نوجوان رفتار کرد.گفت و گو داغ شده بود که خانم دال با غمی تو چشم هایش گفت« یادم رفت بگم هفته قبل یکی از مدرسه های ابتدائی همین نزدیکی دانش آموزای سومیشو برای جشن تکلیف آورده بودامام زاده.خیلی جشنشون سوت و کور بود یکی از معلما زنگ حوزه رو زد که یکی نیست بیاد برای این بچه ها حرف بزنه؟»(امام زاده دیوار به دیوار حوزه ست)
خانم دال می گفت «معلم بچه ها گفته توروخدا اصلا درباره نماز و روزه حرف نزنین خانواده ها برای همین امام زاده اومدنم کلی اعتراض کردن.به ما میگن مدرسه باید به آموزشش برسه .چکار داره به این کارا!»
با اینکه هر یکشنبه صبح توی مسیر بالاشهر و خیابان منتهی به حوزه که یکی از محله های ثروتمند نشین شیرازست به شکل محسوسی بی حجابی را بیشتر می بینم اما از حرف های خانم دال تعجب کردم.توی دنیایی که انسان غربی بعد از سال ها دست و پا زدن در کلاف سردرگُم زندگیِ سرمایه داری، داشت برای نجات از پوچی زندگیِ مدرن دنبال ایمان می گشت ،وسط شهری که کوچه پس کوچه هایش پر بود از مسجد و امام زاده یک عده همشهری از اینکه بچه هایشان نماز و روزه یاد بگیرند حس خوبی نداشتند.حرف های خانم دال بوی جدایی می داد.توی اندازه بزرگترش همین رفتار می شد جدایی دین از همه عرصه های زندگی!سیاست ،اقتصاد....حالا توی اندازه کوچکترش جدایی دین از علم!شبهه نخ نمای قرون وسطائی!شاید اگر سابقه دیدن جمعیت سنگین اعتکاف و شب های قدر و ...را نداشتم از حرف های خانم دال به تحلیل غلطی می رسیدم.مشکل کجا بود؟چی شد که تجربه گروهی از آدم ها در یک نقطه دیگر عالم، از استنباط اسقف ها و کشیش های خودشان تعمیم پیدا کرد به مردم یک جای دیگر؟کی پل ارتباطی بین آدم ها را خراب کرد که حقیقت به گوش بعضی ها نرسید؟بعضی هایی که هم پول داشتند و هم رسانه! توی مسیر خانه همه اش به این فکر می کردم که من کجای این اتفاق ها هستم؟
وسط حدیث نفس کردنم اینترنت تلفنم را روشن کردم.خبر از استیضاح وزیر اقتصاد بود و کل کل های ترامپ و زلنسکی.بین خبرها چشمم افتاد به کلیپی درباره جزئیات شهادت محسن حججی در استان الانبار عراق. راوی لحظه به لحظه اش را باجزئیات می گفت.با اینکه تکراری بود اما صداش توی گوشم سوت می کشید
«حججی بچه آیت الله عظمی نبود!پولدار نبود و خانه شان بالاشهر نبود.باباش یه راننده تاکسی معمولی بود.داعشی ها می گفتن ما خیلی اذیتش کردیم اما اون ازمون خواهش نکرد دست از سرش برداریم! حججی یه جوری رفت که حواس وطن پرستای بی اعتقادو هم تحریک کرد»
خودم را گذاشتم جای محسن حججی!از تصور اتفاقات توی کوچه های الانبار پشت سرم درد گرفت.کتف هام.دست هام!
داعشی ها به مردم می گفتند «این ایرانیِ مجوس حرسِ خمینیه»زن ها و مردها و بچه ها سنگ می زدند تف می انداختند،هووو می کشیدند بی آن که درکی از مجوس وحرس خمینی داشته باشند.آن ها هم قربانی خواب مصنوعی بودند.محسن حججی از پا کشیده می شد روی خاک ...اما بیدار بود.درد قلوه سنگ ها و تیزی های روی زمین وقتی می نشست توی تنش با همه زوری که داشت نمی توانست نظرش را عوض کند.وقتی رسیدم خانه پر بودم از احساس های متعارض...چطور باید حفره چند کیلومتری بین آدم ها را با دست پر می کردم؟حفره عمیقی که محسن حججی به سهم خودش قسمتیش را پر کرد.وقتی وطن پرست های بی اعتقاد از دیدن شجاعتش به وجد آمدند.از خودم دلخور بودم که عرضه پر کردن این حفره عمیق را نداشتم.توان بیدار کردن آدم هایی که توی خواب مصنوعی غرق بودند.
دم غروب از توی آشپزخانه حرف های میهمان محفل به گوشم می خورد.اسمش یگانه بود و تنها دختر خانواده خیلی ثروتمند آذربایجانی...خانواده ای که اسما مسلمان بودند اما رسماً توی کفر دست وپا می زدند.تقدیر دست دخترک را گرفته بود و عین مومن آل فرعون یواشکی ایمان آورده بود.یواشکی حجاب می گرفت و نماز می خواند.خبر که به خانواده اش رسید شدند حذیفه و ابوجهل و مغیره و خودش سمیه مادر عمار...پوستش را کنده بودند.با خوف و رجا با تهدید و ارعاب جانش را برداشت و خودش را رساند ایران.همین ایران خودمان.می گفت شما توی نعمت غرقید نمی دانید سعادت بهتان رو کرده!
دخترک از کشور غریبه آمده بود از پشت دوربین های محفل سهم خودش را خالی کند توی آن گودال عمیق.
#بخش_اول
#ادامه_دارد
#جهاد_تبیین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
مجله افکار بانوان حوزوی
📚«دست های من کمند» ✍️به قلم طیبه فرید 🌱اینجا همه چیز به هم ربط دارد.از حرف های یکشنبه صبح خانم دال
.
📚دستهای من کمند
#ادامه
✍طیبه فرید
نزدیک افطار بود. با خودم دخترهای نه ساله مدرسه بالا شهر را مرور می کردم که همین اول راه محکوم بودند خیلی چیزها را نبینند و نشنوند. من نمیدانم شاید قصه مهمان محفل، آینده یکی از دخترهای دبستانی مدرسه بالا شهر باشد. شاید تقدیر دستشان را بگیرد و برساندشان به ساحل امن نجات. خدا کار خودش را می کند اما من باید نسبتم را با حججی پیدا کنم! با خواب مصنوعی آدم های آن طرف گودال. من که توی ایمان آوردنم نه ارعابی بوده و نه شکنجه ای. کل زخم های زندگی ام دو تا خراشی بوده که موقع پوست گرفتن بادمجان روی دستم افتاده که آن هم ربطی به ایمانم نداشت! کدام شب از درد فاصله ها و گودال عمیقی که چشم انتظارست سهم خاک خودم را توش بریزم خواب به چشمم نیامده بود؟
باید با خانم دال تماس می گرفتم و می گفتم دست های من برای پر کردن این فاصله های عمیق کمند!
بیا با هم خاک بریزیم و این چاله را پرش کنیم...
ـ الو....
سلام خانم دال.
https://eitaa.com/tayebefarid
#بخش_پایانی
#جهاد_تبیین
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
.
#پیام_ارسالی
#فیلم_پیشمرگ
سلام
وعرض ادب و احترام
طاعات و عبادات قبول
#پیشمرگ
#فیلمی است که
کومله رو زده
زن زندگی آزادی رو به شکلی زده
ضد پان ترک و پان کرد هست
ضد جریان نفوذ و عافیت طلب و ترسو هست
آدمی احساس غرور و هویت میکنه
به عمق جمله آقا پی میبریم
که
جنگ ۸ ساله گنجی است
که گوهرهای زیادی برای معرفی داره
با قصه ای جذاب که خیلی از افراد جامعه نشنیدند
حتی شما
با محوریت
شهید قهرمانی
که اعجوبه ای بوده و ناشناخته مونده
شهید عزیز سعید قهاری
این فیلم انقلابی که تو جشنواره فجر مورد پسند همه سلیقه ها قرار گرفت
و سیمرغ آرا مردمی رو برد الان ته جدول استقبال مردمی است
تنها فیلم دفاع مقدسی هست که توی این ۴۳ دوره جشنواره فجر موفق به کسب این سیمرغ شده است.
نیاز به یا علی همگانی داره
تا فیلمساز انقلابیش رو یاری بدیم
بعد
تک تیرانداز
این دومین فیلمش هست
که با بی مهری مواجه شده درحالی هرکدام جز جذاب ترین فیلم های سینمای کشورند
و اگر این هم شکست بخوره پیامی است مبنی بر اینکه فیلم هایی با مفاهیم اصیل و انقلابی مخاطب ندارد پس دیگر نسازید
ممنون میشم به همه دوستان برسونید
که معرف و مروج این معروف باشند
یا علی....
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI