# غمِ فقدانِ پدر یا انحرافِ امت؟
✍زهرا السادات محمدی
در اندیشهام که آیا شدت اندوه و حزن فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها)، تنها از فقدان پدر بود یا دلیل دیگری در پس آن نهفته است؟
اگر این اندوه را صرفاً به غمِ از دست دادنِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) محدود کنیم، در حقیقت شأن و منزلت والای آن بانو را تنزل دادهایم. هرچند رحلتِ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مصیبتی بس عظیم بود، اما علت اشکهای پیوسته و سوزِ دلِ فاطمه(سلاماللهعلیها) تنها همین نبود.
پاسخ این ادعا در خطبهی حکیمانهی ایشان نهفته است؛ آنجا که میفرمایند:
«ثُمَّ قَبَضَهُ اللهُ اِلَیهِ قَبضَ رافَهٍ و اختیارٍ و رَغبَهٍ و ایثارٍ، بمحمد صلی الله علیه و آله،…»
آن گاه خداوند، پیامبرش را از سرِ مهر و لطف، با اختیار و رغبت بهسوی خود برد و جانِ او را در جوار رحمت خویش آرامش داد.
براستی کسی که این حقیقت را باور دارد که خداوند از شدت محبت و علاقه به حبیب خویش، او را از رنجهای دنیا رهانیده و در جوار رحمت خود سکنی داده، چگونه ممکن است که طاقت از کف دهد؟ کسی که یقین دارد جای خالی پیامبر با حضور نَفسِ رسولالله(صلی الله علیه و آله) دیگر خالی نخواهد بود و تلاش های او با وجود جانشینش به ثمر خواهد نشست. چگونه ممکن است که چنان محزون گردد که مورد اعتراض واقع شود؟
فاطمه(سلاماللهعلیها) در خانهی وحی پرورش یافته بود؛ او از آیندهی امت اسلام بیخبر نبود. رنجهای شبانهروزی پیامبر را در طول بیستوسه سالِ رسالت با تمام وجود درک کرده بود؛ رنجهایی که پدر و همسرش در برابر فتنهها و آزارها متحمل شده بودند، هنوز در خاطرهی او زنده بود.
او میدانست که نهال اسلام هنوز ریشه نگرفته و ثمر نداده است. اگر حق، بر محور ولایتِ ولیِّ زمان استوار بماند، نورِ معرفتِ اسلام جهانی میشود. اما فاطمه(سلاماللهعلیها) از آینده خبر داشت؛ از بازگشت امت به جاهلیت، از انحرافی که در اثر غفلت مردم از واقعهی غدیر پدید میآید.
او از روزهای تلخ پیش رو آگاه بود:
از جگر پارهپارهی حسنبنعلی(علیه السلام)، از واقعهی جانسوزِ کربلا، از اسارت خاندان و فرزندانش، از مظلومیتِ امامان معصوم و از رنجهایی که امت اسلام، در دوران غیبت آخرین حجت الهی، متحمل خواهند شد.
فاطمه(سلاماللهعلیها) تنها برای پدر نمیگریست؛ او از غمِ امروزِ ما آگاه بود . اندوهِ او از تکرارِ انحرافهایی بود که اکنون جهان اسلام را تا لبِ پرتگاه کشانده است.
آری، اندوه فاطمه(سلاماللهعلیها)، اندوهِ حقیقت بود حقیقتی که هنوز هم در پس ابرهای ظلم و جور به انتظار طلوع نشسته است؛ اندوهِ انحرافِ امت.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اگر من امروز روضهخوان بودم…
✍🏻 زهرا کبیری پور
اگر امروز قرار بود من برایتان روضه بخوانم،
اول از همه میخواستم مادرها جلوتر بیایند…
چون روضهای که میخواهم باز کنم،
روضهایست که مادرها با تمام جانشان لمس میکنند...
میگفتم:
امروز نمیخواهم از داغِ تاریخ بگویم،
نمیخواهم زخمها را برایتان بشمارم،
نمیخواهم تکرار کنم چه شد و کجا اتفاق افتاد؛
امروز فقط میخواهم دربارهی یک #مادر حرف بزنم...
مادری که تمام زندگیاش را خرج ما کرد،
آنقدر که آخرین دعاهایش هم برای ما بود…
اگر روضهخوان بودم،
امروز میگفتم:
تصور کنید مادری را که آخر شبها برای همسایه دعا میکند؛
برای مریض، برای گرفتار، برای غریبه…
همه را جلو میاندازد، خودش را میگذارد آخر...
حالا همان مادر، روزی رسیده که حتی غصههای خانهی خودش را هم
در طبق میگذارد باز هم برای نجات ما...
میگفتم:
ای زنها…
این مادر، هر چه داشت خرج کرد
تا نسل ما،
ایمان ما زنده بماند....
اصلاً اسم این مادر را که میشنوید، انگار بوی آرامش میآید...
و بعد…
آرامآرام نزدیک میشدم به لحظهای که هیچ کتابی نمیتواند کامل توضیحش دهد...
لحظهای که یک مادر
در برابر هجومها،
در برابر بیحرمتیها،
ایستاد...
با همان دستانی که برای حسن و حسین لباس دوخته بود...
با همان قلبی که برای کودکِ در بطنش جا باز کرده بود...
اگر روضهخوان بودم،
نمیگفتم چه شد،
نمیگفتم چگونه افتاد،
نمیگفتم کجا شکست؛
چون اینها را شما بهتر از من میدانید...
من فقط میگفتم:
زنها
تا حالا دیدهاید مادر، وقتی احساس کند «خانه»اش در خطر است،
چطور میایستد؟
اصلاً نگاه مادر در چنین لحظهای عوض میشود؛
دیگر در نگاهش آن آرامش نیست،
ترس هم نیست،
انگار چیزی شبیه نور میجوشد از دلِ چشمانش...
مادرِ ما هم همینطور ایستاد...
با بدنی که توانش کم شده بود،
با قلبی که از داغ رسول خدا پر بود،
با شانههایی که دنیا بر روی آنها سنگینی میکرد.
میگفتم:
فقط یک تصویر را به دل بسپارید:
مادری که بین آتش و هجوم،
باز هم نگران «امام» است
فقط امام...
اینجا اگر روضهخوان بودم،
سکوت میکردم...
چون زنانِ مجلس خودشان ادامهی روضه را میفهمند...
زنها بلدند بفهمند که وقتی مادر،
با هزار درد،
خودش را به قامتِ پدر خانه میرساند،
یعنی چه...
و در آخر،
اگر من امروز روضهخوان بودم،
میگفتم:
خانم…
جِلوی نگاه ما هم بایست،
همانطور که آن روز جلوی ظلم ایستادی...
کاری کن
دختران این امت
پشتِ درهای امتحان
روی پای خودشان بمانند...
کاری کن
مادرها
دستِ فرزندانشان را در تاریکیهای دنیا گم نکنند...
کاری کن
دل ما و فرزندانمان
لایقِ یاری آخرین حجتت شود...
مادر…
اگر صدایمان میرسد
پناهمان بده،
همانطور که یک روز
با پهلوی شکسته
پناه اماممان شدی...
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
انتشار گفتگوی سرکار خانم فاطمه شکیب رخ با خبرنگار خبرگزاری حوزه پیرامون جایگاه حضرت زهرا سلام الله در نگاه حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله
https://www.hawzahnews.com/news/1320489/
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
بسمالله
«از زبان ما دورماندهها»
🍂خواستم بگویم کاش خاک بودم زیر قدمهایت یا خاکی که در آغوشت گرفت یادم آمد از لحظهای که فرزندانت، چنان در آغوشت، جا گرفتند و ملایک اشک ریختند، چه خوب که آن لحظه را ندیدم..
🍁خواستم آرزو کنم جای قنبر و مقداد و ابوذر بودن را یادم آمدلحظه ای که پشت در، قیامت شد، چه خوب که نبودم..
🥀خواستم آرزو کنم جای فضه بودن و بوسیدن خاک پایت را، یادم آمد «یا فضه خذینی» را، چه خوب که نبودم و ندیدم صحنههای جانکاه پایان مادریت برای محسن را..
🍂خواستم آرزو کنم کاش گرد شمع فرزندانت میگشتم و یاری برای برداشن باری از علی علیه السلام، میشدم... اما مگر میشد علی را تکیه بر دیوار غربت بعد از زهرا در حسرت او دید و نمرد؟!
خواستم...
امروز از پس هزارسال، نشستهام به کناری و غم بی مادریم را با فرزندانت، شریک میشوم اما
مادرم که کنیزی از کنیزانت بود،
شبانه نبردند، روز بود، 🍂
🥀مخفیانه نبردند، آشکارا بود..
🍁پهلوش شکسته نبود
🍂جوان نبود...
🍁فرزندان قد و نیم قد نداشت،
🥀محسنش را پشت در، نگرفته بودند،
🥀تنها یادگار خیرخلق الله نبود..
🍂تنها مادر بود و هنوز پشتم از غمش خم است.
فکر میکنم چه بر زینب و حسین و حسن و امکلثوم، گذشت؟!
مولاتنا! با خودعهد میکنم تمام مادریهایم را،
تمام دلسوزیهایم راز
تمام عشقم را،
تمام زنانیگم را،
تمام مادریم را،
تمام خودم با همه ناچیزیم را
وقف همانی کنم که تو خودت را وقفش کردی، وقف ولایت.
شاید که من وامانده از همراهی در روزگار، اینطور باتو پیوند بخورم.
دستگیرمان باش مادر.
پ.ن اثرحسنروحالامین
✍زهرا نجاتی
@AFKAREHOWZAVI
غم فقدان پدر یا انحراف امت؟
انتشار یادداشت خانم زهرا سادات محمدی
🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی، فارس نیوز
https://farsnews.ir/howzavian_fars/1763986258434443972
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اطناب یا عدم اطناب؟
✍بهناز کچوئیان
در توصیف زیادگوییِ کلام، عبارات گوناگونی بهکار میرود: اطناب، تطویل و حشو.
اطناب در لغت به معنای «پرگویی» و «دراز کردن سخن» است و در اصطلاح علم معانی، ادای کلام با عباراتی بیشتر از میزانی است که مردم عادی معمولاً برای بیان همان معنا به کار میبرند، چه این افزونی در جمله باشد، چه بیرون از آن. به بیان دیگر، اطناب آنجاست که تعداد الفاظ از مقدار معانی فراتر رود، البته مشروط بر اینکه این افزونیِ لفظ، مبتنی بر فایده باشد. همین شرط، مرز اطناب را از تطویل و حشو جدا میکند.
تطویل آن است که برای بیان معنا از الفاظ فراوانی استفاده شود که میتوانند جانشین یکدیگر شوند و حذف برخی از آنها لطمهای به معنا نمیزند. در تطویل، بر خلاف اطناب، افزونی لفظ بر معنا فاقد فایده است و اجزای زائد آن نامشخص میماند. اما اگر لفظ زائد مشخص باشد، آن را حشو مینامند.
در اینجا مناسب است نگاهی به روضههای این روزها بیفکنیم. جنس این «بیشتر گفتنها» چیست؟ آیا میتوان از برخی عبارات گذشت و روضه را کوتاهتر خواند؟ یا اساساً چیزی زائد وجود دارد که قابل حذف باشد؟
یکی از اهداف اصلی روضه، تأکید بر لزوم بیان مصائبی است که بر حضرت زهرا(سلامالله علیها) وارد شد؛ چنانکه آیتالله فاضل لنکرانی و آیتالله جوادی آملی نیز بر آن تصریح کردهاند.
آیتالله محمدجواد فاضل لنکرانی در درس خارج اصول خود تأکید میکند که برخی نمیخواهند مردم از فجایعی که بر خانه اهلبیت(علیهمالسلام) وارد شد آگاه شوند؛ خانهای که پیامبر(صلیالله علیه و آله) شش ماه، هر روز در برابر آن میایستاد و آیه تطهیر را تلاوت میکرد: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ». این تکرار برای چه بود؟ برای اینکه مردم بدانند این خانه چه جایگاهی دارد. اکنون چرا برخی میکوشند این حقایق را پنهان کنند؟
از سوی دیگر، آیتالله عبدالله جوادی آملی با بیان اینکه جبرئیل بر همه پیامبران نازل نمیشد ولی بر صدیقه طاهره(سلامالله علیها) فرود میآمد، یادآور میشود که بزرگترین مصیبت آن بود که نگذاشتند مقام حقیقی حضرت آشکار گردد.
با توجه به سخنان این دو عالم بزرگ، برجستهسازی مقام حضرت زهرا(سلامالله علیها) میتواند یکی از عوامل اطناب در روضهها باشد.
اما جنبهی دیگری نیز وجود دارد: لزوم گریه. اشک، روغن چراغ دل است؛ هرچه این روغن صافتر و مرغوبتر باشد، شعله روشنتر و زلالتر میشود. پس وقتی خطیبی «ناحلةُ الجِسم» را معنا میکند یا «باکیةُ العین»، «مُنهدّةُ الرکن» یا «مُعصّبةُ الرأس» را شرح میدهد؛ و خطیب دیگری از زمین خوردن مادر، از درماندگی کودکان یا از شکستن یک مرد میگوید؛ و دیگری باز بیشتر میگوید، غرض، افزایش گریه است. گریهای که چراغ دل را میافروزد، نهتنها خود را روشن میکند، بلکه تا شعاعی گسترده نور میپراکند.
▪️شاید علت اطناب در روضهها همین باشد...
➖➖
منابع:
دانشنامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر اسماعیل سعادت، تهران: سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴، ج۱، ص۴۵۱.
www.rasanews.ir
al-falah.ir
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
روضهی مکتوب
یادداشت نجمه صالحی
🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی، فارس نیوز
https://farsnews.ir/howzavian_fars/1763987186400896801
🔗لینک متن در کانال نویسنده
https://eitaa.com/zemzemh60/4865
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
اطناب یا عدم اطناب؟
انتشار یادداشت خانم کچوئیان
🔗لینک متن در صفحه نویسندگان حوزوی، فارس نیوز
https://farsnews.ir/howzavian_fars/1763987479209645952
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
دلالتِ زلال دل
✍فهیمه رحمانی
چگونه بیندیشیم؟ سطحی به وسعت تاریخ بشری یا عمیق به بلندای قامتِ امّابیها؟!
اشک، زلالِ دل است که از چشمهی چشم میجوشد و اسرار درون را برملا میکند.
همهی انسانها در طول عمر خود بارها گریستند؛ اما بُکّائینی که از شدت گریهشان، انسانها به شگفت آمدند و نام و یاد آنها با زلال اشکشان آمیخته شد، بیش از چند نفر نیستند.
اولین، آدمِ ابوالبشر است که از فراق بهشت گریست، آنقدر که نامش با اشک چشمانش گره خورد.
دوم، یعقوب نبی بود که از فراق یوسفش میگریست، آنقدر که نور چشمانش در خونِ دل و اشک چشمانش به سیاهی فرورفت.
یوسف نیز در فراق پدر بسیار گریه کرد و در این جرگه وارد شد.
و حضرت علی بن الحسین(ع) که بیستوسه سال آشکارا در تمام روزهای سال بر عاشورا میگریستند.
افراد دیگری هم در میان بُکّائین نامشان آمده است؛ اما تنها بانوی این جرگه، حضرت فاطمه بنتمحمد مصطفی(ص) است.
ایشان در فراق پدر به این اشکهای آتشین دچار شدند و از غم دوری پدری میگریستند که بابِ وحی الهی بود و جز خداوند، کسی یارای درک وجود او را نداشت.
با وجود این غم عمیق و این جراحتِ التیامنیافته، تمام همّت خود را برای یاری حق به کار گرفت. برای احقاق حق خویش که مسیر راهزنان خلافت را میبست، تلاش کرد.
نه مانند فتنهانگیزانِ قدرتطلب که خون مردم را فرش راه خود میدانند و به هر فتنهای دست میآلایند تا بر اریکهی قدرت تکیه بزنند، و نه مانند بزدلانِ بیدستوپا که اگر نهیبی بشنوند از معرکه میگریزند (معاذالله از این نسبتها)، بلکه در صراط مستقیمی که از مو نازکتر و از شمشیر تیزتر است، با دقّت و همّت حرکت کردند و با وجود غم عمیقی که شمع وجود ایشان را آب میکرد، برای جلوگیری از انحراف ایجادشده از بذل جان خود دریغ نورزیدند.
اما آیا گمراهی صحابه قصهی روز سقیفه بود؟ یعنی این همه انحراف و کژی، ناگهان و خلقالسّاعة در یارانی مخلص و یکرنگ پدید آمد؟ یا این رنگبهرنگی در وجود آنان بود و فقط در این موقعیت برای بروز و ظهور یافتن مجال پیدا کرد؟
امروز هم همان روز سقیفه و همان روز عاشوراست. اصلِ راهیافتن و هدایتشدن، کنار زدن گرد و غبار از سر و روی پیامبرِ درون و حجّتِ باطن است؛ همان ودیعهی الهی، عقل و فطرت. که «العقل ما عُبِدَ به الرحمن و اکتُسِبَ به الجنان».
اگر قرار بود برای گمراهیِ گمراهان، عالم بنشینند و فقط گریه کنند، باید از آغاز رسالت رسول خدا مینشستند و تنها گریه میکردند.
عوام چنیناند:
گاو را باور کنند اندر خدایی عامیان
نوح را باور ندارند از پی پیغمبری
اصلاً گمراهیِ گمراهان و کژرویِ کژروان چه ارزشی دارد که با زلال اشک بانوی دو عالم سنجیده شود؟
مگر اینکه بگوییم ایشان بر زحمتهای بیستوسه سالهی حضرت ختمیمرتبت و خوندلهایی که در راه هدایت بشر خوردند، میگریستند؛ که آن نیز منتسب میشود به وجود عزیز و با منزلت رسولالله(ص).
والسلام علی من اتّبع الهدی.
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
" اشرف سادات "
قدیمترها امکان نداشت کسی قمی باشد و خانهی شهید محمد معماریان را نشناسد. یک محلهی زینبیه بود و یک مسجد و اهالی باصفایش و یک «اشرف سادات».
اشرف سادات همه کارهی محل بود؛ زمان جنگ خانهاش از پایگاه بسیجهای پشت جبهه و مساجد بیشتر برو بیا داشت.
خانمهای محله سه شیفت اینجا کار میکردند. قند میشکستند، کلاه میبافتند، لباس میدوختند و تعمیر میکردند، مغزجات بستهبندی میکردند...
جنگ که تمام شد، کار اشرف سادات تمام نشد! کمیتهی امداد قم روی انگشتش میچرخید. کمک به محرومان، تهیه جهیزیهی نوعروسان و هر کار خیری که فکرش را بکنید...
گذشت و گذشت تا اشرف سادات بدجوری پایش شکست و زمين گیر شد. بهتر است بگویم یک طرف شهر دستش روی دست شد. ولی محمدش نگذاشت مادر، زمین گیر شود طوری شفایش داد که مردم طور دیگری فرش خانهی اشرف سادات شوند. دستمال سبز شفا عطر تربت شفای اباعبدالله علیه السلام را از خود ملکوت حائر حسینی به دنیا آورد و آیت الله العظمی گلپایگانی، آن مرجع عالیقدر مرحوم، به نخی از این پارچه در کفنشان استعانت و تبرک جست.
یادم هست همان بچگیهایم بیماری سختی گرفتم، مادرم مرا برای شفا به خانهی شهید معماریان برد و اشرف سادات، پارچه سبز را آورد و پرسید کجایت درد میکند؟ و من گفتم همه جا. چون استخوان درد شدیدی داشتم. پارچه را به تمام بدن من کشید و ذکر گفت. مادرم هم نذر کرد، آن سال دیگهای غذای ظهر عاشورای مسجد زینبیه را بشوید که من خوب شوم...
حالا بعد سی و چند سال، هنوز روضههای خانهی اشرف سادات برقرار است. دیشب همه خاطرات کودکیام زنده شدند. روضههای پرشور این خانه و گریههای اشرفسادات و درخواستش برای رعایت حجاب، مسجد زینبیه و آدمهایش، دیگهای غذا و محرمهای آن سالها، آب تربت و پارچهی سبز شفا...
و خدا را شاکریم که اشرفسادات هنوز در این شهر نفس میکشد و دم در خانهاش ایستاده است. همچنان مثل سروی استوار، به استواری همان روزی که محمدش را خودش درون قبر گذاشت.
✍سعیده رحیمی
https://eitaa.com/srahimi50313
#جهاد_تبیین
#جهاد_روایت
#مجله_افکار_بانوان_حوزوی
@AFKAREHOWZAVI
نقش تحلیل مردم در شهادت حضرت زهرا و خانهنشینی امیرالمؤمنین علیهالسلام با استناد به سخنان مقام معظم رهبری
▪️بعد از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله، جامعه اسلامی وارد مرحلهای حساس شد؛ مرحلهای که در آن، شناخت درست از جایگاه اهلبیت علیهمالسلام و تحلیل دقیق شرایط سیاسی میتوانست مسیر آینده امت را تعیین کند. اما آنچه اتفاق افتاد، چیزی جز بیتوجهی مردم به معیارهای الهی و ضعف در فهم مسائل اساسی نبود. مقام معظم رهبری بارها تأکید کردهاند که «آنچه باعث مظلومیت حضرت امیر شد، نبود تحلیل مردم بود»(12/8/1372). این جمله، نه فقط شرح یک واقعه تاریخی، بلکه بیانگر یک اصل مهم در فهم تحولات اجتماعی و سیاسی امت اسلامی است.
♨️ تحلیل دقیق تحولات پس از رحلت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نشان میدهد که یکی از عوامل بنیادین در انحراف مسیر خلافت، فقدان درک عمیق و تحلیل صحیح سیاسی در میان عموم مسلمانان بود. جامعهای که در زمان حیات پیامبر، بارها شاهد تصریح ایشان بر ولایت و جانشینی امیرالمؤمنین علیهالسلام بود- از جمله در واقعه غدیر خم- در #لحظه_حساس پس از رحلت، نتوانست بر اساس معیارهای وحیانی تصمیمگیری کند. این ناتوانی در فهم و تحلیل، موجب شد تا بخش قابل توجهی از امت، تحت تأثیر فضای اجتماعی، فشارهای قبیلهای و ملاحظات غیرالهی، از مسیر تعیینشده توسط پیامبر منحرف شوند و زمینهساز انتقال قدرت به کسانی شد که فاقد مشروعیت الهی بودند. این انتقال قدرت، نهتنها موجب تضعیف جایگاه اهلبیت علیهمالسلام شد؛ بلکه به بروز ظلمهای آشکار علیه حضرت زهرا سلاماللهعلیها انجامید؛ شخصیتی که در منظومه معرفتی شیعه، نهتنها دختر پیامبر، بلکه حجت الهی، معیار حق و مدافع بیبدیل ولایت محسوب میشود. حضرت زهرا سلام الله علیها با تمام توان در برابر این انحراف ایستادند؛ اما جامعهای که تحلیل نداشت، نهتنها همراهی نکرد، بلکه در برابر مظلومیت ایشان #سکوت کرد.
📌رهبر انقلاب این دوره را «دوران غربت حقیقت» مینامند؛ دورانی که مردم حقیقت را دیدند اما از آن عبور کردند.
این تجربه تاریخی نشان میدهد که تحلیل سیاسی، فقط کار نخبگان نیست؛ بلکه وظیفهای عمومی است. جامعهای که قدرت تحلیل نداشته باشد، در برابر فتنهها و انحرافها شکست میخورد. بصیرت، چراغ راه امت اسلامی است؛ چراغی که اگر خاموش شود، تاریکی جهل و انحراف همهچیز را فرا میگیرد. مقام معظم رهبری همیشه بر شناخت دشمن، فهم موقعیت و تحلیل دقیق تأکید دارند. امروز هم، برای حفظ اسلام ناب و مقابله با جبهه باطل، باید از این تجربه درس گرفت و تحلیل صحیح را در زندگی اجتماعی و سیاسی جاری کرد. این نهتنها وظیفه خواص، بلکه مسئولیت همه امت اسلامی است.
✍️🏻فاطمه لطف آبادی
#یادداشت #فاطمیه
#رحا_بانو (رسانه بانوان حوزوی)
@rahaa_banu