eitaa logo
مجله‌ افکار بانوان‌ حوزوی
769 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
274 ویدیو
22 فایل
*مجله #افکار_بانوان_حوزوی به دغدغه‌ی #انسان امروز می‌اندیشد. * این مجله وابسته به تولید محتوای "هیأت تحریریه بانو مجتهده امین" و "کانون فرهنگی مدادالفضلا" ست. @AFKAREHOWZAVI 🔻ارتباط با سردبیر: نجمه‌صالحی @salehi6
مشاهده در ایتا
دانلود
شهادت‌امام‌موسی‌بن‌جعفر‌علیه‌السلام🖤🌹 در غـمِ خورشیــدِ  پشتِ ابر ، باران می گریست ماهتاب ، از این هــلالِ رو به پایان می گریست در سیَه چالی که دیگر ، روز و شب فرقی نداشت از فــراقِ رویِ او ،خورشیــد تابان می گریست کُـنــجِ زنــدان بود ، امّا  غــرقِ  طوفـــانِ   بلا بود موسی در دلِ امواج و طوفان می گریست در مناجاتش نوایِ درد می آمــــد به گـــوش در نمـازش تک تکِ آیات قـــرآن می گریست هر رکوع و سجده اش از بس که سنگین می گذشت  از خجالت ، حلقهٔ زنجیــرِ بی جان می گریست جایِ زندانبــان ِ بی شــرم ، از سرِ شـرمنــدگی  بر چنین احوال ، حتی چشم زندان می گریست روزه داری  که  میـــانِ  سفــرهٔ  افـــطارِ  او ناله می زد تازیانه ، سفره ، بی نان می گریست روزهای واپسـیـن ، رنگ دعــایش فــرق داشت یاد مادر بود و در سوگش فراوان می گریست ذکر "یارَب نَجِّنــی مِنْ سِجْنِ هارونُ الرَّشید" زیرِ لب  می خواند و با حالی پریشان می گریست روز وشـب در انتـظار دیدن معصــومه بود از غمِ دلتنــگیِ شــاه خراسـان می گریست با زبــان روزه ، یاد کــربلا بــود ، از عطـــش  روضه می خواند و به یادِ شاه عطشان می گریست شکر ، دیگر ، دختــرش جـان دادن او را ندید گرچه با حسرت ، چنان ابر بهاران می گریست کــربلا ، امّا ســرِ خورشیـــد را بـر نِـیْ زدنــد پای نیــزه دختـری با  آه سوزان می گریست در ردیف از بس نوشتم گریه را بغضم شکست "کیمیا" هم در غزل با اشک پنهان ، می گریست (کیمیا) 💠 @shaeranehowzavi
«دوست ابن دوست» ✍️طیبه فرید اول وقت، صدای در بلند شد. فرستاده‌ی امام آمده بود.در چوبی که با صدای قیژ قیژ باز شد، فرستاده نگاهی به دو طرف کوچه انداخت و اجازه گرفت و وارد حیاط شد و بعد از درنگی کوتاه بی‌مقدمه گفت: جناب وزیر امام امر فرمودند که این امانت را پیش خودتان نگه دارید به زودی به آن نیاز پیدا می کنید. وزیر بقچه را دو دستی و با احترام از فرستاده گرفت و به صورتش نزدیک کرد. عطر دستان امام را روی پارچه بویید و گره‌اش را باز کرد و با تعجب دید امام لباس قیمتی هدیه را پس فرستاده است. سابقه نداشت هدایای او را پس بفرستد اما حالا این اتفاق افتاده بود و تاکید کرده بود این بقچه را نگه دار تا زمانش برسد! یقین داشت مسئله ای پیش روی اوست، که او بی خبر است و امام آن را پیش بینی کرده. پیراهن را با احترام معطر کرد وگذاشت توی صندوق و درش را قفل کرد. به خودش و مأموریتی که داشت فکر می‌کرد. در ذهنش گذشت که آخرش این روزهای پر حسرت تقیه تمام می شود و می تواند یک دل سیر امام را ببیند.همه‌اش شده پیغام ونامه! شیعه باشی و محب حضرت موسی بن جعفر اما نتوانی محبتت را ابراز کنی! واز آن تلخ تر مجبور باشی در دربار عباسی ها وزارت کنی! به کسی چیزی نگفته بود اما خاطره ی آن روز آرامش می کرد. نشسته بود پیش امام و سر درد و دلش را باز کرده بود، و امام به او گفته بود: علی نگران نباش خدا در كنار سلاطین جور، دوستانی دارد که با وجود آنها از سایر دوستان خودش محافظت می كند و تو هم یکی از آن ها هستی. از آن روز نگاهش به ماجرای وزارت هارون عوض شده بود. او وزیر هارون نبود، در دربار عباسی دوست خدا بود و ماموریتش حفظ جان دوستان خدا، پدرش هم همین‌طور بود، دوست ابن دوست. یار ذخیره‌ی امام در دل دستگاه هارون. چیزی که سلطان عباسی حتی ذره ای هم احتمالش را نمی داد، مثل فرعون که موسی را توی خوابش دیده بود و نشناخته بود، خدا موسی را فرستاده بود در دل کاخ فرعون و او ذره‌ای احتمالش را نمی داد. از قصه ی فرستاده ی امام چند روزی گذشته بود. آن روز صبح مثل همیشه وارد کاخ شد، حس و حال کاخ مثل همیشه نبود. دربان‌های تالار چپ چپ نگاهش می کردند، پایش که به تالار رسید خلیفه که تا آن لحظه انتظارش را می کشید با توپ پُر گفت: جناب وزیر! به ما خبر رسیده هدایای قیمتی دربار را به اغیار می بخشی! من ندیدم جامه ی قیمتی دیوانی که به تو هبه دادم را بپوشی! تو چه صنمی با موسی بن جعفر داری؟ پیراهن را چه کردی؟ این کلمات که از دهان هارون بیرون می آمد، عشق و دلتنگی نسبت به امام وجود علی بن یقطین را پر می کرد! می خواست به خلیفه بگوید موسی بن جعفر محبوب من است و من جان فدایش هستم، می خواست بگوید لباس دیوانی که آسان است من با خدا عهد کردم در مسیر مولایم خون قلبم را بدهم! می خواست بگوید موسی بن جعفر قیمتی‌ترین دارایی من در دنیاست،اغیار تویی و دودمانت! اما همین ها را با کلماتی دیگر گفت! با زبانی که هارون نمی فهمید! دست کرد در لباسش و کلید آن معجزه را از جیب پیراهنش بیرون آورد و گرفت رو به هارون و گفت: خلیفه امر کند فرستاده ای از دربار جهت راستی آزمایی آنچه بدخواهان در سعایت از من نقل کرده اند به خانه ام برود و در صندوقی که در اناق من است را با این کلید باز کند و لباس دیوانی را نزد شما بیاورد! با کلام آخرِ علی بن یقطین خشم خلیفه فروکش کرده بود، و وقتی فرستاده ی دربار، پیراهن دیوانی را برای هارون آورد، امام در همه جا جریان داشت، حتی در کاخ عباسی ها. وعلی دلتنگ تر و عاشق تر از همیشه! 🥀تقدیم به پیشگاه نورانی و خاطر معطر حضرت موسی ابن جعفر روحی فداه🥀 *علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۴. *جلوه های اعجاز معصومین، قطب راوندی، ج ۱،ص۴۷٠ @AFKAREHOWZAVI
اوج مظلومیت مطامیر زندانی است پلکانی با سقف بسیار کوتاه، عموما تا عمق ۲۰الی ۵۰متری زمین که زندانیان باید مدت حبس خود را بر روی پله‌های کم عرض آن می‌گذارندند و عملا نه قادر به نشستن بودند و نه قادر به ایستادن و باید ماه‌ها در حالت خمیده می‌ایستادند. به واسطه تنگی جا نه می‌توانستند نماز بخوانند و نه حتی در جای خود بچرخند. مولای‌مان امام موسی کاظم علیه السلام مدت‌ها در مطامیر زندانی بودند! السّلام عَلَیَ الْمُعَذَّبِ‏ فِی‏ قَعْرِ السُّجُونِ‏ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیود* * بخشی از زیارت‌نامه امام کاظم(ع) مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 99، ص 17، بیروت، مؤسسة الطبع و النشر، چاپ اول، 1410ق. @AFKAREHOWZAVI
جهادگری در شرایط خاص ✍️نجمه صالحی می‌خواست فروشگاهش را افتتاح کند از پدرش خواست تا همه اقوام را دعوت کند و افتتاحیه خوبی برپا شد. معمولا هر وقت کار جدیدی را می‌خواهیم شروع کنیم، حمایت دیگران برایمان مهم است خصوصا اگر آن یک نفر تنها فرد تاثیرگذار زندگی‌مان باشد و چون کوه پشت سرمان! دلمان گرم است به حضورش و قوی کار را ادامه می‌دهیم! او نیز برای تبلیغ دین نوظهورش چنین تکیه‌گاهی لازم داشت، کسی که حتی در مقابل مخالفت‌ها، حامی او باشد! و عمو و سرپرست کودکی‌اش این کار را انجام داد! او با فهم عمیق و درک دقیق راه روشن برادرزاده‌اش تصمیم گرفت تا آخر عمر همراهی‌اش کند. او در برابر خدای محمد(ص) تسلیم بود. در روزگار غربت اسلام حامی دین شد! او با از خودگذشتگی بی‌مثال خود از یک کفیل و حامی پا فراتر نهاد و با بذل جان، مال، فرزندان و فداکردن سروری و ریاستش بر قریش، در حمایت از رسالت محمد(ص) جهاد کرد. او به دلیل حفظ جان نبی(ص) و عمق بخشیدن به ریشه‌های درخت اسلام، هیچ گاه به شکل علنی از دین اسلام دفاع نکرد، بلکه بیشتر حمایت مادی، روحی و اخلاقی از پیامبر(ص) و پیروان او می‌کرد. او یک مجاهد فی‌سبیل‌الله بود. عالم‌گیر شدن اسلام نتیجه جهاد او و جهادگرانی همچو اوست. در روایتی در کتاب الغدیر، جلد ۷، پیشوای پنجم(ع) ایمان وی را سنگین‌تر از ایمان همه می‌داند و در این مورد می‌فرماید: «اگر ایمان همه خلق را در یک کفه میزان قرار دهند و ایمان ابوطالب را در کفه دیگر، ایمان رجحان دارد». 🥀بیست و ششم رجب سالروز رحلت سیدالبطحاء علیه السلام تسلیت🥀 @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُجاهد مُخلص ✍🏻 زهرا کبیری پور وقتی حرف از جهاد می‌شود، اولین واژه‌ای که به ذهن می‌رسد اخلاص است. امروزه از واژه‌ی جهاد بسیار استفاده می‌شود، اما در همان کارهای جهادی اسم شخص و سازمان حتما باید در پایان کار امضا شود؟! اما در روزگار صدر اسلام، در هنگامی که نهال اسلام نوپا بود و ریشه ندوانده بود و در روزگاری که هجوم دشمنان همچون بادهای سهمگین این نهال نوپا را به این سو و آن‌سو می‌کشاند. افرادی همچو ابوطالب(علیه‌السلام) عموی پیامبر با تمام هستی خود از جان، مال، فرزندان و حتی موقعیت اجتماعی‌سیاسیِ خود استفاده کرده و تکیه‌گاهی قدرتمند برای این نهال جوان شدند. افراد مخلص و مجاهدی که جزئیات دقیقِ ایثار و جهاد آن‌ها به طور کامل در هیچ کتابی روایت نشده است! افراد گمنامی که در راه جهاد برای اسلام دنبال کسب نام و نشان نبودند و هرجا که به آن‌ها نیاز بود سراسیمه حاضر می‌شدند و از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کردند. عموی پیامبر یکی از معروفترین مجاهدان خاموش صدر اسلام بود که در اخلاص و گمنامیِ او همین بس که در طول تاریخ حتی نسبت به ایمان او نیز از طرف دشمنان خدشه‌وار شده است. زندگیِ نورانی حضرت ابوطالب(علیه‌السلام) در تسلیم بر اوامر خداوند خلاصه شده بود و تاریخ گواهی می‌دهد که او با از خودگذشتگیِ خود در کسوت یک حامی در حمایت از مأموریت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) از هیچ کوششی کوتاهی نکرد. اگر نهال نوپای اسلام امروز به یک درخت تنومند، مبدل شده و در تمام دنیا سایه افکنده است، نتیجه‌ی حمایت مجاهدان مخلصی مانند حضرت ابوطالب(علیه‌السلام) است که با تمام هستیِ خود از آن محافظت کردند. و تلاش این مجاهدان خاموش و مظلوم صدر اسلام به زودی با ظهور آخرین سلاله‌ی پیامبر و گسترش عدالت او در تمام جهان به ثمر خواهد نشست. ▪️۲۶ رجب سال‌روز رحلت حضرت ابوطالب(علیه‌السلام) تسلیت باد▪️ @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ابراز ارادت در تجلیل از مقام حضرت ابوطالب(ع) 💠 ابوطالب، ابومطلوب هم هست حجت الاسلام والمسلمین جواد محدثی، استاد و نویسنده حوزه علمیه قم، در یادداشتی به بهانه همایش بین المللی حضرت ابوطالب، حامی پیامبر(ص) از این شخصیت عظیم تاریخ اسلام تجلیل کرد. ابوطالب، ابومطلوب هم هست. فرزند رشیدش علی، هم طالب حق بود هم مطلوب خلق. چون حقِ مجسّم بود، معیار حق‌جویان و میزان حق پرستان بود؛ ای خدا را محبّ و هم محبوب/ حق طلب را تو طالب و مطلوب. اگر حسودان و عنودان، در ایمان ابوطالب تشکیک می‌کنند؛ چون با علی خرده حساب دارند و چون به علی هیچ وصله‌ای نمی‌چسبد، برچسب‌های ناچسب را به ابوطالب می‌زنند و عقدۂ پسر را بر سر پدر خالی می‌کنند، تا از علی انتقام بگیرند. وگرنه ابوطالب، مؤمن قریش بود و مدافع قرآن، و گوهر ایمانش را در صدف تقیّه حفظ کرد، تا بتواند از حقیقت محمدی دفاع کند و چتر حمایتش را بر سر نبوت محمدی بگستراند. علی، فرزند چنین پدری است که در اوج غربت پیامبر، سینه سپر کرد و سدی در برابر سیل کفر و شرک شد، تا ایمان از دستبرد کفر مصون بماند و توحید، در تاریکی شب شرک بدرخشد. ابوطالبِ مؤمن و موحّد، حتی از شعر، شمشیری ساخته بود، برای دفاع از ایمان و توحید. بی‌جهت نبود که پسر ابی‌طالب، اسدالله الغالب، دوست داشت اشعار ابوطالب، گردآوری، تدوین، روایت و نشر شود و می‌گفت: «ابوطالب بر دین خدا بود و در شعرش علم و حکمت فراوان است.» اکنون، طالبان حق را سزاست که نام و یاد ابوطالب(ع) را که مطلوب خلق و خالق و محبوب عام و خاص بود، زنده و گرامی بدارند و نشان دهند که: ابوطالب، ابومطلوب هم هست... @HOWZAVIAN
◾️به بهانه‌‌ی رحلت 💠 پرده‌دار پرده‌نشین ✍ علی اسفندیار همیشه می‌گویند: کار را آن کس کرد که تمام کرد. درست. اما چه کسی شروع می‌کند؟ چه کسی مبتدای حرکت‌هاست؟ چه کسی در نقطه آغازینِ رویدادها قرار دارد؟ و پرسش‌های جدیِ دیگر. گفتن از «ابوطالب» گفتن از آغاز است، سرودن از سرچشمه است و «خاموشی»، خصلت سرچشمه‌ها!‌ این سکوت را اهالی رود و مردمان پایین دست، سخت می‌شنوند؛ هیاهوی رود مگر می‌گذارد؟! چشمه‌ها حال چشمه را بیشتر می‌دانند؛ ابوطالب اگر پسر عبدالله را به آغوش و پناه امن خود نمی‌کشید، جوششی رخ نمی‌داد، جریانی به صدا در نمی‌آمد، اسیری به آزادی نمی‌رسید، دختری زنده نمی‌ماند، زهرایی ظهور نمی‌کرد، اسداللهی بر طاغوت غالب نمی‌شد، ما نیز در کعبه و کربلایی وقوف نمی‌یافتیم و عِطر عِترت را عالم‌گیر نمی‌دیدیم؛ همه و همه حاصل آن چشمه‌ی خموش و پرجوش است.  سید بطحای ما، بذل نفس را از دوران سقایت حاجیان تمرین می‌کرد، تا این که چشمه هشت‌ساله را در هنگامه‌ی خشکسالی به آسمان نشان داد، آن گاه ابر را به باران فرا خواند و مردمِ سوت و کور آن زمان را حیات نوشاند! ابرهه کجاست که تسخیر ابرها را ببیند و از دریاشدن زمزم مکه، قالب تهی کند؟! هنوز وقت پیام بریِ ابوطالب فرا نرسیده است، ابوطالب نخستین حافظ طلوع پیامبر است، ماه بطحا باید پرده‌نشین باشد تا شب‌زده‌ها، پذیرای صبح شوند. همان خشک‌های باران خورده، حالا شده‌اند دشنه‌کش مسیر خاتمِ اوصیا! و کفیل باکفایت رسول همچنان خاموش بود، از پشت چشم‌‎های سران بت‎ها باخبر بود و از اسرار مصطفا آگاه؛ بی‌دلیل نیست که حال چشمه را چشمه می‌داند! یقه سفیدهای بی‌خیال آن زمان، با ریش سفیدی طالبُ المؤمنین مدیریت می‌شدند تا فتنه‌های سیاه، راه را بر علنی‌شدن انقلابِ پیامبر نبندد. به راستی چه قرابتی بین ما و آن پرده‌دار پرده‌نشین برقرار است؟ و چه نسبتی با دودمان محمد(ص) داریم؟ با صلب شامخ «طالبِ حقیقت» است که زمین، از صاحبان زمان، رنگ و رو گرفت و انوارشان چشمگیر شد. با ابوالائمه است که دوازده اقیانوسِ تمام‌نشدنی، دارایی ما شدند، و اکنون شُکر این شرب مدام را بر کدام آستان سر بساییم؟! آری! ابوطالب کارهای آغاز اسلام را به خوبی به اتمام رساند؛ ابوطالب با آغازش، پایان اسلام را ضمانت کرد تا وقت دیدارِ «آن یار غایب»، و اگر محبتِ محمد را فرو نمی‌خورد ما رشحه‌ای از عشق سرشارش نمی‌نوشیدیم. ای «نَبَعُ الاِمامَه»، ای چشمه آرام نور! چه هنرمندانه و پنهانی عشق را سر می‌کشیدی و چه هنرمندانه، هنرِ کتمان را به ما آموختی تا عشق عالم‌گیر شود. اگر پدرت عبدالمطلب می‌گفت: أنا ربّ الابل و للبیتِ ربُّ، تو نیز خدای کتمان عشق و لامیّه‌های آشکاری و خدا نیز خدای آخرین پیامبرش! و آخر سخن این که: در کار گلاب و گل حکم ازلی این بـود/ کین شاهد بازاری وان پرده‌نشین باشد. @HOWZAVIAN
◾️به بهانه‌‌ی رحلت 🔷 پدر حقیقت ✍️فاطمه ابن علی 🔹مولود ربیع اگرچه پدر نداشت اما عمویی نصیبش شده بود که او را بر فرزندان خود مقدم می داشت. ابوطالب پسرعبدالمطلب و مومن آل ابراهیم و آل اسماعیل (علیهما السلام). صاحب مقام اصطفائیه و آخرین وصی ابراهیم خلیل و اسماعیل (علیهما السلام) که ودیعه نبوت اسماعیلی را به پیامبر اسلام سپرد. موحدی که لحظه ای آلوده به شرک نشد و همواره در آشکار و نهان خدای ابراهیم را می پرستید؛ به سمت کعبه نماز می خواند و بر آیین حنیف پایبند بود؛ اما هیچگاه اظهار به اسلام نکرد. 🔹درفضای غبارآلود جاهلیت و بت پرستی، راهبرد سیاسی حضرت ابوطالب برای حمایت از پیامبر همین تقیه و کتمان ایمان به اسلام بود. ایشان با نفوذ راهبردی در میان کفار قریش و بزرگان مکه توانستند ۱۰ سال از پیامبر و دینی که خداوند بر او فرستاده بود در میان کفار لجوج و قدرتمند حجاز محافظت کنند. این تصمیم راهبردی عامل بقای ایشان در شورای دارالندوه نیز بود که علاوه بر تاثیر گذاری بر آرا و تصمیم گیری های بزرگان قریش و دیگر بزرگان مکه، از اخبار و تصمیمات آنان هم مطلع میشدند و در پیشبرد سیاستهای تبلیغ اسلام کمک شایانی به مسلمانان میکردند. حمایت های حضرت ابوطالب از پیامبر آنقدر گویاست که هیچ نویسنده ای در تاریخ نتوانسته آن را نادیده بگیرد. یادداشت کامل را اینجا بخوانید. ✅@awaken_ir @AFKAREHOWZAVI
✍️زهره قاسمی، عضو تحریریه مجتهده امین بر قلب مبارک پیمبر صلوات بر حیدر و بر سوره ی کوثر صلوات صد شاخه گل محمدی بر حَسَنین تا شاد شوند آن دو برادر، صلوات بر باقر و بر صادق و سجاد، درود بر باغ گل غریب مادر صلوات بفرست در خانه ی موسی هدیه بر نجمه و بر رضا و خواهر صلوات از عمق دلت بگو تو بی حد و حساب بر هادی و بر جواد اطهر صلوات شاد است حسن که دائما میگویی بر مهدی اوصیا مکرر صلوات بر آل علی و فاطمه نور فرست تا کل جهان شود معطر صلوات💚 ... @AFKAREHOWZAVI