eitaa logo
فلسفه و عرفان
4.9هزار دنبال‌کننده
499 عکس
216 ویدیو
342 فایل
🌿 ﷽ ارائه درسگفتارها، کتب، تقریرات و مقالات فلسفه و عرفان درتلگرام👇 http://t.me/PHILO_MYS
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره شادروان دکتر احمد مستند تازه را درباره مرحوم دکتر فرديد ديدم. جالب بود. گرچه به آن می توان نقدهایی داشت. من هيچ گاه دکتر فرديد را از نزديک نديدم. اما با برخی دوستان نزديک او آشنایی و رفاقت داشتم. در مرکز دائرة المعارف در آن سال ها يکی از موضوعات گفتگو در "گعده" های علمی مان با استادان و همکاران همين دکتر فرديد بود و احوال و اطوار و آرای گاه عجيبش. از دکتر دينانی درباره اش بسيار شنيده ام و حکاياتی را در دفاترم ثبت کرده ام. از جمله از تماس های تلفونی چند ساعته او با فرديد که گاهی به شش هفت ساعت و بل بيشتر متجاوز می شد و در اين ميان کار به نزاع و دعوا هم می کشيد. اما در مجموع دکتر دينانی نسبت به جديت تفکر او اعتقاد گونه ای داشت. مرحوم دکتر شرف از پيش از انقلاب با او آشنا بود و حکايت های شيرينی درباره اش نقل می کرد؛ از جمله دفتری که در رابطه با فلسفه حزب رستاخيز نوشته بود و دکتر شرف آن را خوانده بود. از ديگران مانند مرحوم زرياب و خیلی های دیگر هم مجموعه ای از حکایات درباره فردید در دفاتر خاطراتم دارم. برای خوانندگان کیهان فرهنگی و بعدها مجله کیان و خوانندگان دکتر سروش، فرديد متفکر قابل اعتنایی قلمداد نمی شد و نمی شود. در همين مستند هم بيشتر مصاحبه شوندگان بيش از آنکه به عمق تفکر او بپردازند به نقد اطوار و احوال او پرداختند. راست است که احوال و اطوار او چندان به مخالفانش و حتی برخی دوستانش خوش نمی آمد. با اين وصف نمی توان فرديد را خواند و جدی بودن برخی از محورهای انديشگی او را نديد. او بسيار خوانده بود و زبان هم خوب می دانست و آدم اهل تأملی بود. در منظومه فکری او (اگر بتوان آن را منظومه ای خواند) پاره هایی هست که قابل توجه است و می تواند آدم را به انديشيدن فراخواند. با اين وصف به نظرم مشکل او شلختگی در فکر و زبان بود. اگر به جای سخن گفتن بيشتر می نوشت به نظرم می توانست به انديشه خود نظمی دهد. اصولا روشنفکرانی از ما که بيش از آنکه بنويسند خطابه را شغل شاغل خود کرده اند از دقت فکری و نظم انديشگی کمتری بهره مندند. نوشتن منضبط را جدی بگيريم... دکتر حسن انصاری @AGLOESHG
📌 تکامل فلسفه به کدام روایت؟ ❇️ روایت فلاسفه یکی از مسائل مهم در دوران اخیر و بخصوص بعد از آشنایی ایرانیان با اندیشه‌های فلسفی غرب، مسئله تکامل فلسفه و امتداد اجتماعی آن است. مسئله‌ای که اول بار توسط فیلسوف بزرگ اسلام سید جمال الدین اسدآبادی (ره) مطرح شد و بعد از آن فیلسوفان بزرگی همچون امام خمینی، علامه طباطبایی، شهید مطهری و آیت الله العظمی خامنه‌ای برای آن یک بنیاد فلسفی و متعالی فراهم آوردند که به تولید آثار بسیار ارزشمندی منتهی شده است. بر این اساس و در این روایت، فلسفه اسلامی بواسطه بهره‌مندی از معارف قرآن و روایات معصومین (علیهم السلام) از غنای درونی و اساس منطقی صحیحی برخوردار است و بر پایه معارف عمیق اسلامی دارای یک سامان متعالی و وحیانی است که قابل مقایسه با فلسفه یونان نیست. https://eitaa.com/hekmat121/2019 لذا می‌بایست به طور عمیق و دقیق، عمق معارف آن را شناخت و با استفاده از همه ظرفیت‌های منطقی و محتوایی آن، الگوهای کلان معرفتی و نظامات اجتماعی را استنباط کرد. از اینرو هیچ نیازی به تغییر منطق فلسفه اسلامی و رنسانس مبنایی و محتوایی در آن نیست. هرگونه ادعای رنسانس فلسفی و تغییر منطق و روش در آن ناشی از عدم شناخت و تعلیم درست فلسفی است و موجب انحراف از مسیر تکاملی حکمت و فلسفه خواهد شد. آیت الله العظمی خامنه‌ای در این زمینه می‌فرماید: «ما به یا اساس فلسفه‌مان احتیاج نداریم. ... میتوان در مبانی موجود فلسفىِ ما را پیدا کرد که اگر گسترش داده شود و تعمیق گردد، جریانهای را در خارج از محیط ذهنیّت به‌وجود میآورد و تکلیف جامعه و حکومت و اقتصاد را معیّن میکند. دنبال اینها بگردید، این نقاط را مشخّص و رویشان کار کنید؛ آن‌گاه یک درست کنید. از ، از « »، از . (بیانات در دیدار جمعی از نخبگان حوزوی 29/10/1382) در این روایت، تکامل فلسفه به معنای «لبس بعد از لبس» براساس حرکت جوهری است که همان جوهره‌ی پیشین تکامل وجودی پیدا می‌کند و بر عمق و دقت آن افزوده می‌شود. 🛑 روایت دگر اندیشان فلسفی در مقابل رویکرد اول، یک روایت دیگری وجود دارد که معتقد به باز اندیشی در منطق فلسفه اسلامی و ناتوانی فلسفه موجود در نظام‌سازی اجتماعی است. در این رویکرد، طیف‌های مختلفی وجود دارد که از جمله آنها جریان احمد و سید و اتباع آنها است. بر اساس این اندیشه‌ها، فلسفه اسلامی یک پدیده‌ی تاریخی متاثر از فلسفه یونانی است که در تاریخ اسلام تغییرات قابل توجهی داشته است و در برخی مسائل جهت دینی پیدا کرده است اما جوهره یونانی آن حفظ شده است و به همین جهت فلسفه موجود در جامعه اسلامی باید بسط و تکامل پیدا کند و از حیث‌های مختلفی باید تغییر کند. برخی به منطق هرمنوتیک و روش پدیدارشناسی روی آورده‌اند و از این منظر به بازخوانی فلسفه اسلامی پرداخته‌اند و برخی براساس منطق دیالکتیک و فلسفه‌ی شدن، به تاسیس منطق و فلسفه جدید می‌اندیشند. البته این جریانات، ممکن است به تعریف و تمجید از فلسفه اسلامی هم بپردازند و آن را به عنوان یک امر تاریخی در محترم همضض بشمارند اما باید توجه کرد که این یا از باب اضطرار است و یا تفاهم و تقیه. و الا باید در بسیاری از بنیان‌های منطقی و اصول معرفت‌شناختی و هستی‌شناسی آن تجدیدنظر کرد. یکی از مروجان این روایت می‌گوید: «فلسفه موجود باید بسط و تکامل پیدا کند؛ هم از لحاظ "استناد منطقی به وحی" و هم از لحاظ "امتداد عینی پیدا کردن و معطوف شدن به عمل اجتماعی".» این اظهارات به خوبی نشان می‌دهد که مدعیان آن معتقدند که باید یک رنسانس فلسفی صورت پذیرد تا فلسفه جدیدی تأسیس شود و بنیان جدیدی برای عینیت و عمل اجتماعی فراهم شود. در این روایت، تکامل فلسفه به معنای «کون و فساد» در فلسفه مشایی و منطق دیالکتیک (تغییر و تغایر) است که باید جوهری نابود شود و جوهری دیگر متولد شد. •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2020