كتاب موسوعه كربلا ج1 (عربي)
https://books.rafed.net/view.php?type=c_fbook&b_id=3226
http://alhassanain.org/m/arabic/?com=book&id=1337
كتاب موسوعه كربلا ج2 (عربي)
https://books.rafed.net/view.php?type=c_fbook&b_id=3230
http://alhassanain.org/m/arabic/?com=book&id=1338
زيتون (ترجمه فارسي خصائص الحسينية) نویسنده: آيت اللّه حاج شيخ جعفر شوشترى
محقق و مترجم: علی عطائی اصفهانی
http://alhassanain.org/m/persian/?com=book&id=757
سوگنامه كربلا
سوگنامه كربلا نویسنده: سيّد بن طاووس مترجم :محمّد طاهر دزفولى
http://alhassanain.org/m/persian/?com=book&id=73
مقتل امام حسين (ع) - فارسي
http://alhassanain.org/m/persian/?com=book&id=71
مقتل الحسین از مدینه تا مدینه نویسنده: آيت الله سيد محمد جواد ذهنى تهرانى (فارسي)
http://alhassanain.org/m/persian/?com=book&id=203
مقتل بهلول - نویسنده: حسين محمدى گل تپه(فارسي)
http://alhassanain.org/m/persian/?com=book&id=618
امام حسين و عاشورا از ديــدگــاه اهــل سنـت(فارسي)
http://alhassanain.org/m/persian/?com=book&id=340
تفاخر مرد اموی و هاشمی
دو نفر از قریش بر یکدیگر تفاخر و فخر فروشی می کردند یکی از نبی هاشم و دیگری از بنی امیه بود یکی از آن دو می گفت «قَوْمِي أَسْخَى مِنْ قَوْمِكَ» قوم من بخشنده تر از قوم تو هستند و دیگری می گفت قوم من بخشنده تر از قوم تو هستند! قرار گذاشتند هريك به نزد قوم خود برود و از آنان مالى درخواست كند. مرد اموى نزد 10 نفر از اقوام خود رفت و تقاضاى خود را مطرح كرد. هريك آنان ده هزار دِرْهَم به او دادند.
مرد هاشمى نيز ابتدا نزد عبيد اللّه بن عباس[1] رفت و او 100 هزار دِرْهَم به او داد. آنگاه نزد امام حسن (عليه السّلام) رفت، امام حسن مجتبی (علیه السلام) سوال كرد «هَلْ أَتَيْتَ أَحَدًا مِنْ قَوْمِي؟» قبل از اینکه نزد من بیایی پیش کسی دیگر از قومم رفتی؟ او گفت نزد عبید الله بن عباس رفتم و 100 هزار داد. امام حسن مجتبی (علیه السلام) 130 هزار دِرْهَم به او داد. مرد هاشمى نزد امام حسين (عليه السّلام)آمد و تقاضاى خود را مطرح كرد. امام حسین(عليه السّلام) فرمود: هَلْ أَتَيْتَ أَحَدًا قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَنِي؟ آيا پيش از آنکه نزد من بیایی نزد دیگری هم رفتی؟ گفت: نزد برادرت حسن بن علی(علیهما السلام) رفتم و 130 هزار دِرْهَم به من داد. و فرمود: «لَوْ أَتَيْتَنِي قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَهُ لَأَعْطَيْتُكَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، وَلَكِنْ لَمْ أَكُنْ لِأَزِيدَ عَلَى سَيِّدِي»ابتدا نزد من مىآمدى بيش از اين به تو مىدادم، اما من بر مولا و آقايم(امام حسن مجتبی علیه السلام) پيشى نمىگيرم و لذا امام حسین (علیه السلام) هم 130هزار دِرْهَم به مرد هاشمى داد.
مرد اموی با 100هزار دِرْهَم آمد و مرد هاشمی با 360 هزار دِرْهَم آمد ، مرد اموی گفت از 10نفر از قومم 100هزار دِرْهَم گرفتم و مرد هاشمی گفت از 3 نفر از قومم 360 هزار دِرْهَم گرفتم فَفَخَرَ الْهَاشِمِيُّ الْأُمَوِيَّ لذا مرد هاشمی بر مرد اموی فخر و مباهات کرد و مرد اموی سرافکنده گشت و دانست که فضيلت و شرافت از آن بنی هاشم است.
مرد هاشمی و مرد اموی از هم جدا شدند و هريك نزد قوم خود رفتند. مرد اموى ماجرا را براى هم قومان خود بازگو كرد و گفت كه اين درخواست تنها آزمايشى بود و من نياز مالى نداشتم. ولذاپول را برگرداندوَرَدَّ عَلَيْهِمُ الْمَالَ فَقَبِلُوهُ آنان نيز پولها را پس گرفتند، ولى مرد هاشمى وقتى ماجرا را براى آن سه تن را گفت وَرَدَّ عَلَيْهِمُ الْمَالَ و خواست پولها را پس دهد فَأَبَوْا أَنْ يَقْبَلُوهُ آنان نپذيرفتند و گفتند«لَمْ نَكُنْ لِنَأْخُذَ شَيْئًا قَدْ أَعْطَيْنَاهُ» مالى را كه دادهاند پس نمىگيرند. [2]
[1] برخی منابع عبد اللّه بن عباس(متوفی68 هـ ق) آوردند." عبيد اللّه بن عباس متوفی 58 هـ ق ".
[2] «مكارم الأخلاق لابن أبي الدنيا (المتوفى ٢٨١هـ ق )» (ص134):
443 - حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ، نا سُلَيْمَانُ بْنُ حَرْبٍ، قَالَ: نا أَبُو هِلَالٍ الرَّاسِبِيُّ، عَنْ حُمَيْدِ بْنِ هِلَالٍ قَالَ: تَفَاخَرَ رَجُلَانِ مِنْ قُرَيْشٍ: رَجُلٌ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ، وَرَجُلٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ، فَقَالَ هَذَا: قَوْمِي أَسْخَى مِنْ قَوْمِكَ، وَقَالَ هَذَا: قَوْمِي أَسْخَى مِنْ قَوْمِكَ، قَالَ: سَلْ فِي قَوْمِكَ، حَتَّى أَسْأَلَ فِي قَوْمِي، فَافْتَرَقَا عَلَى ذَلِكَ. فَسَأَلَ الْأُمَوِيُّ عَشَرَةً مِنْ قَوْمِهِ، فَأَعْطَوْهُ مِائَةَ أَلْفٍ ، عَشَرَةَ آلَافٍ ، عَشَرَةَ آلَافٍ. قَالَ: وَجَاءَ الْهَاشِمِيُّ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، فَسَأَلَهُ، فَأَعْطَاهُ مِائَةَ أَلْفٍ، ثُمَّ أَتَى الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، فَسَأَلَهُ فَقَالَ لَهُ: «هَلْ أَتَيْتَ أَحَدًا مِنْ قَوْمِي؟» قَالَ: نَعَمْ، عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ الْعَبَّاسِ فَأَعْطَانِي مِائَةَ أَلْفٍ، فَأَعْطَاهُ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ مِائَةَ أَلْفٍ وَثَلَاثِينَ أَلْفًا، ثُمَّ أَتَى الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا، فَسَأَلَهُ فَقَالَ: هَلْ أَتَيْتَ أَحَدًا قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَنِي؟ قَالَ: نَعَمْ، أَخَاكَ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، فَأَعْطَانِي مِائَةَ أَلْفٍ وَثَلَاثِينَ أَلْفًا، قَالَ: «لَوْ أَتَيْتَنِي قَبْلَ أَنْ تَأْتِيَهُ لَأَعْطَيْتُكَ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ، وَلَكِنْ لَمْ أَكُنْ لِأَزِيدَ عَلَى سَيِّدِي» ، فَأَعْطَاهُ مِائَةَ أَلْفٍ وَثَلَاثِينَ أَلْفًا. قَالَ: فَجَاءَ الْأُمَوِيُّ بِمِائَةِ أَلْفٍ مِنْ عَشَرَةٍ، وَجَاءَ الْهَاشِمِيُّ بِثَلَاثِمِائَةِ أَلْفٍ وَسِتِّينَ أَلْفًا مِنْ ثَلَاثَةٍ، فَقَالَ الْأُمَوِيُّ: سَأَلْتُ عَشَرَةً مِنْ قَوْمِي فَأَعْطَوْنِي مِائَةَ أَلْفٍ، وَقَالَ الْهَاشِمِيُّ: سَأَلْتُ ثَلَاثَةً مِنْ قَوْمِي فَأَعْطَوْنِي ثَلَاثَمِائَةِ أَلْفٍ وَسِتِّينَ أَلْفًا، فَفَخَرَ الْهَاشِمِيُّ الْأُمَوِيَّ. قَالَ: فَرَجَعَ الْأُمَوِيُّ إِلَى قَوْمِهِ، فَأَخْبَرَهُمُ الْخَبَرَ وَرَدَّ عَلَيْهِمُ الْمَالَ فَقَبِلُوهُ، وَرَجِعَ الْهَاشِمِيُّ إِلَى قَوْمِهِ، فَأَخْبَرَهُمُ الْخَبَرَ وَرَدَّ عَلَيْهِمُ الْمَالَ، فَأَبَوْا أَنْ يَقْبَلُوهُ، وَقَالُوا: «لَمْ نَكُنْ لِنَأْخُذَ شَيْئًا قَدْ أَعْطَيْنَاهُ»
این داستان با جملات و کلمات مختلف در منابع وارده شده است.
«الفاضل ، محمد بن يزيد المبرد (المتوفی ٢٨٥هـ ق)» (ص30)/ «الأمثال من الكتاب والسنة ، الترمذي، الحكيم (المتوفی نحو ٣٢٠ هـ ق)» (ص88)/ «الجليس الصالح الكافي والأنيس الناصح الشافي، المعافى بن زكريا (المتوفی٣٩٠هـ ق)» (ص89)/ «البصائر والذخائر، أبو حيان التوحيدي (المتوفی نحو ٤٠٠هـق)» (9/ 131)/ «التبر المسبوك في نصيحة الملوك، أبو حامد الغزالي (المتوفی505هـ ق)» (ص101) / و...
کور شد فقط بخاطر اینکه توی سپاه عمر بن سعد سیاهی لشکر بود!
حذاء بن رَبَاحِ قاضی گفت : مرد نابینایی که شاهد کشته شدنِ حسین [علیه السلام]بود را دیدم و مردم می آمدند و از علت نابینایی او سوال می کردند و آن مرد نابینا گفت : شاهد کشته شدنِ حسین [علیه السلام] بودم اما حتی ضربه ی شمشیر به او نزدم تیری هم به سمت او پرتاپ نکردم زمانی که حسین [علیه السلام] کشته شد به خانه برگشتم نماز عشاء را خواندم و خوابیدم یکی به خوابم آمد گفت رسول خدا(صلوات الله علیه و آله) را اجابت کن ! گفتم منو چه به رسول خدا[صلوات الله علیه و آله] ! من را گرفت و با شدت کشید و نزد حضرت رسول(صلوات الله علیه و آله) برد در حالی که حضرت در محراب غمگین نشسته و آستین بالا زده و دستش بر گونه اش بود و پوستى در برابر حضرت بود و مَلَك و فرشتهاى در مقابل حضرت ايستاده بود و شمشيرى از آتش بدست او است و نُه نفر از رفيقان مرا كُشت و بهر يك از آن نُه نفر شمشير مي زد سرا پايشان را شعله آتش فرا می گرفت و همینکه آن مَلَک مکث می کرد آن ها زنده می شدند و آنان را یکی پس از دیگری لحظه به لحظه (کشته و زنده شدن پیاپی)کُشت تا [کُشتن و زنده شدن]هفت مرتبه تکرار شد! نزدیک حضرت رفتم ونشسته خود را سمت حضرت رساندم. گفتم: سلام بر تو اى رسول خدا، به خدا قسم من نَه شمشيرى زدم و نَه نيزهاى افكندم و نَه تيرى نشانه رفتم؛(در ريختن خون فرزندانت دست نداشتم) حضرت فرمودند: راست گفتی اما برای دشمن سیاهی لشکر بودی! حضرت فرمود نزدیک تر بیا نزدیک تر رفتم ناگهان تشتی پر از خون حسین [علیه السلام] دیدم از آن خون بر [چشم]من کشید و کور شدم و چیزی را نمی بینم.
👆ترجمه بر اساس نقل بن جوزی از علمای اهل سنت👆
👇منبع از کتب شیعه
مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب - متوفی 588هـ ق)، ج4، ص58:
سُئِلَ عَبْدُ اللَّهِ الرَّيَّاحُ الْقَاضِي الْأَعْمَى عَنْ عَمَائِهِ فَقَالَ كُنْتُ حَضَرْتُ كَرْبَلَاءَ وَ مَا(ص59)قَاتَلْتُ فَنِمْتُ فَرَأَيْتُ شَخْصاً هَائِلًا قَالَ لِي أَجِبْ رَسُولَ اللَّهِ فَقُلْتُ لَا أُطِيقُ فَجَرَّنِي إِلَى رَسُولِ اللَّهِ فَوَجَدْتُهُ حَزِيناً وَ فِي يَدِهِ حَرْبَةٌ وَ بُسِطَ قُدَّامَهُ نَطْعٌ وَ مَلَكٌ قِبَلَهُ قَائِمٌ فِي يَدِهِ سَيْفٌ مِنَ النَّارِ يَضْرِبُ أَعْنَاقَ الْقَوْمِ وَ تَقَعُ النَّارُ فِيهِمْ فَتُحْرِقُهُمْ ثُمَّ يُحْيَوْنَ وَ يَقْتُلُهُمُ أَيْضاً هَكَذَا فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ اللَّهِ مَا ضَرَبْتُ بِسَيْفٍ وَ لَا طَعَنْتُ بِرُمْحٍ وَ لَا رَمَيْتُ سَهْماً فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَ لَسْتَ كَثَّرْتَ السَّوَادَ فَسَلَّمَنِي وَ أَخَذَ مِنْ طَسْتٍ فِيهِ دَمٌ فَكَحَّلَنِي مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ فَاحْتَرَقَتْ عَيْنَايَ فَلَمَّا انْتَبَهْتُ كُنْتُ أَعْمَى.
👇منبع اهل سنت
«بستان الواعظين ورياض السامعين، ابن الجوزي (المتوفی٥٩٧هـ ق)» (ص262):
415 - حِكَايَة غَرِيبَة
وَقَالَ الْحذاء بن رَبَاح القَاضِي رَأَيْت رجلا مكفوفا قد شهد قتل الْحُسَيْن وَكَانَ النَّاس يأتونه ويسألونه عَن ذهَاب بَصَره قَالَ فَكَانَ يَقُول شهِدت قتل الْحُسَيْن وَلَكِنِّي لم اضْرِب بِسيف وَلم أرم بِسَهْم فَلَمَّا قتل الْحُسَيْن رجعت إِلَى الْمنزل وَصليت الْعشَاء الْأَخِيرَة ونمت فَأَتَانِي آتٍ فِي مَنَامِي فَقَالَ لي أجب رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم فَقلت مَا لي وَله فأخذني وجذبني جذبة شَدِيدَة وَانْطَلق بِي إِلَيْهِ فَإِذا رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم جَالِسا فِي الْمِحْرَاب مغتما حاسرا عَن ذِرَاعَيْهِ آخِذا بخده وَبَين يَدَيْهِ نطع وَملك قَائِم بَين يَدَيْهِ وَبَين يَدي الْملك سيف من نَار وَكَانَ لي تِسْعَة من الْأَصْحَاب فَقتل أَصْحَابِي التِّسْعَة كلما ضرب الْملك أحدا التهبت نَفسه نَارا فَكلما قَامَ الْملك صَارُوا أَحيَاء فَقَتلهُمْ مرّة بعد أُخْرَى حَتَّى قَتلهمْ سبع مَرَّات فدنوت من النَّبِي صلى الله عَلَيْهِ وَسلم وحبوت إِلَيْهِ فَقلت السَّلَام عَلَيْك يَا رَسُول الله وَالله مَا ضربت بِسيف وَلَا طعنت بِرُمْح وَلَا رميت بِسَهْم فَقَالَ لي صدقت وَلَكِن كثرت السوَاد أدن مني فدنوت مِنْهُ فَإِذا طشت مَمْلُوء دَمًا من دِمَاء الْحُسَيْن فكحلني من ذَلِك الدَّم فانتبهت أعمى لَا أبْصر شَيْئا.
گریه آسمان و زمین
فَمَا بَكَتۡ عَلَيۡهِمُ ٱلسَّمَآءُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَا كَانُواْ مُنظَرِينَ [دخان: 29]
آسمان و زمین بر کافران گریه نکرد و به آنها مهلتى داده نشد!
و در روایات آمده که آسمان و زمین فقط بر حضرت یحیی(علی نبینا و آله و علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) گریه کرد.
طبق روایاتی بعد از شهادت امام حسین علیه السلام ،گریه آسمان تا ۴۰ روز و برخی دیگر تا ۴ماه ادامه داشته است و طبق برخی روایات آسمان خون بارید.
گریه آسمان: سرخی آسمان در بين الطلوعین(از اذان صبح تا طلوع آفتاب) است همچون سرخی آسمان، وقت غروب که در مشرق نمایان است.
گریه زمین : دَمٌ عَبِيطٌ خون تازه که در زیر هر سنگی آن را بلند می کردند دیده می شد.
منابع از کتب شیعه:
تفسير القمي ،ج2،ص291./ كامل الزيارات ؛ ص91-90. روایت 9 و 15. و...
منابع از کتب اهل سنت :
«الطبقات الكبير» (6/ 455 ط الخانجي)/ «أنساب الأشراف للبلاذري» (3/ 209)/ «تفسير الطبري = جامع البيان ط دار التربية والتراث» (22/ 33) /«المعجم الكبير للطبراني» (3/ 119.114.113) / «تفسير الثعلبي = الكشف والبيان عن تفسير القرآن ط دار التفسير» (23/ 525)/ «تفسير البغوي - طيبة» (7/ 232)./ ".«الهداية الى بلوغ النهاية» (10/ 6738) / «تفسير ابن عطية = المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز» (5/ 73) / «تفسير الماوردي = النكت والعيون» (5/ 253) / «تفسير السمعاني» (5/ 127) / «تفسير القرطبي = الجامع لأحكام القرآن» (16/ 139) /«تاريخ دمشق لابن عساكر» (14/ 226) و...
نخوری می خورند!
👆مربوط به این زمان نیست👇
مردی زیورآلات دختر امام حسین علیه السلام را ربود و گریه کرد! دختر امام حسین علیه السلام به او گفت [تو که زیورآلات من را بردی]برای چه گریه می کنی ؟
گفت زر وزیور دختر پیامبر[صلوات الله علیه و آله] را به یغما و غارت بردم و گریه نکنم؟!
دختر امام حسین علیه السلام گفت پس اینطوره برگردان!
گفت: می ترسم کسی دیگر به یغما و غارت ببرد.
الأمالي( للصدوق)، ص۱۶۴.
منابع اهل سنت:الطبقات الكبير ج۶ص۴۴۴ ط الخانجي/سير أعلام النبلاء - ط الرسالة ج۳ص۳۰۳.
👇شیعیان عرب هستند خواه زبان گویش شان عربی باشد یا غیر عربی👇
عَنْ ضُرَيْسِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِكِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَمُ.(1)
محدث قمی رحمة الله علیه در سفينة البحار چه گفته؟
مرحوم محدث قمی در بیان معنای عجم فرموده:
عجم
تفسير القمّي: وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ* فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (2)، قال الصادق عليه السّلام: لو نزل القرآن على العجم ما آمنت به العرب و قد نزل على العرب فآمنت به العجم فهذه فضيلة العجم.
در تفسیر قمی (علی بن ابراهیم قمی رحمة الله علیه-متوفی قرن 3هجری قمری)آمده: ذیل آیه شریفه" وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ اگر ما قرآن را بر برخی از عجم ها (غیر عرب زبانها) نازل می کردیم و آن عجم ها قرآن را (با برترین فصاحت ) بر عرب زبانها می خواندند این عرب زبانها ایمان نمی آوردند" امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر قرآن بر عجم (غیر عرب زبان)نازل می شد عرب زبانها ایمان نمی آوردند و این در حالیست که قرآن بر عرب زبان نازل شده و عجم(غیر عرب زیان) به قرآن ایمان آورده است پس این آیه فضیلت عجم هست.
مرحوم محدث قمی رحمة الله علیه در ادامه از کتاب معانی الاخبار مرحوم شیخ صدوق رحمة الله علیه(متوفی381هجری قمری)روایتی را ذکر می کند و می فرماید:
معاني الأخبار: عن ضُرَيْس بن عبد الملك قال: سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:
نحن قريش و شيعتنا العرب و عدوّنا العجم.
ضُرَيْسِ بن عبدالملک از اصحاب امام صادق علیه السلام می گوید شنیدم که امام صادق علیه السلام فرمود: ما قریش هستیم و شیعیان ما عرب و دشمن ما عجم است.
بيان: أي العرب الممدوح من كان من شيعتنا و إن كان عجما، و العجم المذموم من كان عدوّنا و إن كان عربا(3)
محدث قمی در توضیح روایت فرموده: منظور از عرب که در روایت مدح شده شیعیان ائمه معصومین علیهم السلام هستند هرچند که زبانشان عربی نباشد و عجم در روایت که مذمت آن آمده منظور دشمنان ائمه هدی علیهم السلام هستند هرچند عرب زبان باشند.
نکته:بی سوادی به این است که هر جا ابی عبد الله در روایت باشد خیال می کنه امام حسین علیه السلام است در روایت "نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَمُ" از امام صادق علیه السلام است.
وقتی علی بن ابی طالب علیه السلام سید العرب باشد همچنانکه از عائشه زوجه پیامبر صلوات الله علیه و آله نقل شده "حديث عائشة -رضي اللَّه عنهما-: "أنا سيد ولد آدم، وعلي سيد العرب [پیامبر(صلوات الله علیه و آله] فرمودند: من سید فرزندان آدم(علی نبینا و آله و علیه السلام) هستم و علی (علیه السلام) سید عرب هست"(4) بر این اساس شیعیان امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام عرب هستند.
(1) معاني الأخبار،ص: 404.
(2)شعراء 199-198.
(3) سفينة البحار، ج6، ص: 165.
(4)«الجامع لعلوم الإمام أحمد[المتوفی241هجری ق] - علل الحديث» (15/ 148).
إنه كان سُقى، ثم أفلتَ، ثم سقى فأفلتَ، ثم كانت الآخرة توفى فيها، فلما حضَرته الوفاة قال الطيب وهو يختلف إليه: هذا رجلٌ قد قَطَع السّم أمعاءه
امام حسن مجتبی علیه السلام مسموم شدند و بهبود یافتند مجدداً مسموم شدند و بهبود یافتند در مسمومیت آخری وفات کردند .زمانی که حضرت در حال احتضار بودند طبیب در حالی که دور حضرت می گشت گفت این مردیست که سَمّ أمعاء و روده هایش را بریده است.
منبع اهل سنت :«الطبقات الكبير» (6/ 386 ط الخانجي)
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ ع
اى پسر شَبيب! اگر براى چيزى گريه مىكنى، براى حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام گريه كن. چرا که او، همانند قوچ، سر بُريده شد و هجده مرد از خانوادهاش همراه او كشته شدند و همانندى در زمين نداشتند. آسمانهاى هفتگانه و زمينها، براى كشته شدنش گريستند و چهار هزار فرشته براى يارىاش به زمين فرود آمدند؛ امّا به آنان اجازه داده نشد. آنان در كنار قبر حسين عليه السلام، آشفته و پريشانحال، به سر مىبَرند تا قائم عليه السلام برخيزد. آنان از ياران او خواهند بود و شعارشان اين است: «يا لثارات الحسين؛ اى خونخواهان حسين!».
عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج1 ؛ ص299.
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
عَنِ الرَّيَّانِ بْنِ شَبِيبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِي أَوَّلِ يَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ يَا ابْنَ شَبِيبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْيَوْمَ هُوَ الْيَوْمُ الَّذِي دَعَا فِيهِ زَكَرِيَّا ع رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ فَنَادَتْ زَكَرِيَّا وَ هُوَ قائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى فَمَنْ صَامَ هَذَا الْيَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ كَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَكَرِيَّا ثُمَّ قَالَ
به نقل از ريّان بن شَبيب-: در روز اوّل محرّم، بر امام رضا عليه السلام وارد شدم.
فرمود: «اى پسر شَبيب! آيا روزهاى؟».
گفتم: نه.
فرمود: «اين، همان روزى است كه در آن، زكريّا عليه السلام، پروردگارش عز و جل را خواند و گفت:
«پروردگارا! از جانب خود، نسلى پاك به من عطا كن، كه تو همانا شنواى دعايى» .
خداوند، دعايش را به اجابت رسانْد و به فرشتگان، دستور داد كه به زكريّا عليه السلام ندا در دهند، «در حالى كه در محراب به نماز ايستاده بود: خداوند، تو را به يحيى مژده مىدهد!» .
پس هر كس امروز را روزه بگيرد و آن گاه، خداوند عز و جل را بخواند، خدا، دعاى او را اجابت مىكند، همان گونه كه براى زكريّا عليه السلام اجابت كرد».
ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق) متوفی 381 ه ق،عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 299.- نشر جهان .تهران.چ اول.1378.
اَلسَّلاَمُ عَلَی الْحُسَيْنِ
وَ عَلَی عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَی أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ
وَ عَلَی أَصْحَابِ الْحُسَيْنِ
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود👇
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِي كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُحَرِّمُونَ فِيهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ
اى پسر شَبيب! محرّم، ماهى است كه مردم دوران جاهلیت برای آن حرمت قائل بودند لذا ظلم و کشتار را در ماه محرم حرام می كردند
فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِيِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِي هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّيَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ
امّا اين امّت، حرمت آن را نشناختند و حرمت پيامبرش را نگه نداشتند. در اين ماه، فرزندان او را كشتند و زنانش را به اسارت گرفتند و بار و بنه اش را غارت كردند.
فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِكَ أَبَداً
خداوند، هرگز آنان را نيامرزد
ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق) متوفی 381 ه ق،عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 299.- نشر جهان .تهران.چ اول.1378.
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ ثَمَانِيَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِي الْأَرْضِ شَبِيهُونَ وَ لَقَدْ بَكَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِكَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ يُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَيَكُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ ع
اى پسر شَبيب! اگر براى چيزى گريه مىكنى، براى حسين بن على بن ابى طالب عليه السلام گريه كن. چرا که او، همانند گوسفند، سر بُريده شد و هجده مرد از خانوادهاش همراه او كشته شدند و همانندى در زمين نداشتند. آسمانهاى هفتگانه و زمينها، براى كشته شدنش گريستند و چهار هزار فرشته براى يارىاش به زمين فرود آمدند؛ امّا به آنان اجازه داده نشد. آنان در كنار قبر حسين عليه السلام، آشفته و پريشانحال، به سر مىبَرند تا قائم عليه السلام برخيزد. آنان از ياران او خواهند بود و شعارشان اين است: «يا لثارات الحسين؛ اى خونخواهان حسين!».
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّيَ الْحُسَيْنُ ص أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ
اى پسر شَبيب! پدرم، از پدرش، از جدّش [امام باقر عليه السلام] برايم نقل كرد كه وقتى جدّم حسين- كه درودهاى خدا بر او باد- كشته شد، آسمان، خون گريست و خاك، سرخ شد.
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ بَكَيْتَ عَلَى الْحُسَيْنِ حَتَّى تَصِيرَ دُمُوعُكَ عَلَى خَدَّيْكَ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ كُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِيراً كَانَ أَوْ كَبِيراً قَلِيلًا كَانَ أَوْ كَثِيراً
اى پسر شَبيب! اگر براى حسين عليه السلام، چنان گريه كنى كه اشكهايت بر گونهات جارى شوند، خداوند، همه گناهانت را از كوچك و بزرگ، و كم و زياد، مىآمرزد».
ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق) متوفی 381 ه ق،عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 300.- نشر جهان .تهران.چ اول.1378.
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَيْكَ فَزُرِ الْحُسَيْنَ ع
اى پسر شَبيب! اگر خوشحال مىشوى كه خداى عز و جل را ملاقات كنى و گناهى نداشته باشى، حسين عليه السلام را زيارت كن.
ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق) متوفی 381 ه ق،عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 300.- نشر جهان .تهران.چ اول.1378.
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ
اى پسر شَبيب! اگر خوشحال مىشوى كه در غرفههاى ساختهشده در بهشت، با پيامبر صلى الله عليه و آله ساكن باشى، قاتلان حسين عليه السلام را لعن كن.
ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق) متوفی 381 ه ق،عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 300.- نشر جهان .تهران.چ اول.1378.
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ يَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ ع فَقُلْ مَتَى ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً
اى پسر شَبيب! اگر خوشحال مىشوى كه ثوابى همانند شهيدشدگان با حسين بن على عليه السلام داشته باشى، هر وقت ياد حسين عليه السلام افتادى، بگو:" اى كاش با آنها مىبودم و به رستگارى بزرگى، نايل مىشدم!".
ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق) متوفی 381 ه ق،عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 300.- نشر جهان .تهران.چ اول.1378.
قسمتی از فرمایش امام رضا علیه السلام به رَيَّان بْن شَبِيب که اول محرم نزد حضرت مشرف شده بود
يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ مَعَنَا فِي الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَيْكَ بِوَلَايَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ.
اى پسر شَبيب! اگر خوشحال مىشوى كه با ما در درجههاى عالى بهشت باشى، براى اندوه ما، اندوهگين باش و براى خوشحالى ما، خوشحال باش و همواره، ولايت ما را داشته باش. بدان که اگر فردی سنگى را [هم] دوست داشته باشد، خداى عز و جل او را در قيامت، با آن، محشور مىكند».
ابن بابويه، محمد بن على(شیخ صدوق) متوفی 381 ه ق،عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج1، ص: 300.- نشر جهان .تهران.چ اول.1378.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تحریف تاریخ
نسبت دادن اوصاف و القاب و اشعار سکینه بنت مصعب بن زیبر ، به حضرت سکینه بنت الحسين عليهما السلام (وفات:۵ ربیع الاول ۱۱۷ هجری قمری)
بررسی مطلب 👆"عربی".
رویای روز یازدهم محرم
👈فهرست👉
پایگاهاطلاعرسانی آیتاللهغیبغلامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان علامه امینی درباره وحدت
#وحدت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مسجد نبوی در کنار قبر پیامبر صلوات الله علیه و آله بجای اینکه از خداوند متعال بحق نبی رحمت طلب باران کند بحق واعظ و فقراء و بهائم طلب باران می کند!
#حماقت
دفاع عن العترة الطاهرة عليهم السلام_1_1.0.apk
18.52M
دفاع عن العترة الطاهرة عليهم السلام
#apk
یا علی مدد حیدر
دفاع عن العترة الطاهرة عليهم السلام #apk
سلام علیکم
برنامه اندرویدی دفاع عن العترةالطاهرة علیهم السلام محتوای سایت ملک الروابط
http://kingoflinks.net/Menu.htm
http://kingoflinks.net/Menu.htm
به زبان عربی هست
#پیشنهاد_دانلود
دفاع عن العترة الطاهرة عليهم السلام.epub
13.21M
دفاع عن العترة الطاهرة عليهم السلام
محتوای سایت ملک الروابط با قابلیت جستجو
اجرا با "Reasily - EPUB Reader"
#apk
Reasily_2021.11h.apk
3.81M
"Reasily - EPUB Reader"
مایکت:
https://myket.ir/app/com.gmail.jxlab.app.reasily
گوگل پلی
https://play.google.com/store/apps/details?id=com.gmail.jxlab.app.reasily
عائشه و جنگ جمل (10جمادی الاولی سال36 هجرت)
قبل از آنکه صحابه پیامبر صلوات الله علیه و آله ، و تابعین شورش کنند و عثمان بن عَفّان«سوم خلیفه اهل سنت» به گفته اهل سنت «شهید الدار» را بکشند و در زباله دان «حَشِّ كَوْكَب» [که در آن زمان خارج از محدوده قبرستان بقیع بود و معاویه بن ابی سفیان به بقیع ملحق کرد] انداختند و تا سه روز دفن نشد و مسلمانان اجازه دفنِ خلیفه مسلمین را در قبرستان مسلمین «بقیع» ندادند و در مقابر یهود دفن کردند ، عائشه زن پیامبر صلوات الله علیه و آله و دختر ابوبکر در آن زمان می گفت اقتُلوا نَعْثَلا، قَتَل اللَّه نَعْثَلًا پیر خرفت «عثمان» را بکشید اما زمانی که عثمان کشته شد و حکومت به دست امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام رسید پیراهن و قَمیص عثمان را عَلَم کرد که عثمان مظلوم کشته شده است و لذا در سال 36 هجرت سوار بر شتر ، با همدستی طلحه و زبیر جنگ جمل را ، علیه خلیفه مسلمین امیر المؤمنین علی ابی طالب (علیه السلام) راه انداخت و مسلمانان را به کشتن داد.
کلید واژه ها و جملات براي تحقيق:
اقتلوا نعثلا فقد كفر/ أَعْدَاءُ عُثْمَانَ يُسَمُّونَهُ نَعْثَلا، تَشْبِيهًا بِرَجُلٍ مِنْ مِصر ، كَانَ طَوِيلَ اللِّحْيَةِ اسمُه نَعْثَل. وَقِيلَ: النَّعْثَلُ: الشَّيْخُ الأحْمَقُ، وذَكَرُ الضِباع. وَمِنْهُ حَدِيثُ عَائِشَةَ «اقتُلوا نَعْثَلا، قَتَل اللَّه نَعْثَلًا» تَعْني عُثْمَانَ. وَهَذَا كَانَ مِنْهَا لمَّا غاضَبَتَهْ وذَهَبَتْ إِلَى مَكَّةَ./ قتل والله عثمان مظلوما والله لأطلبن بدمه /فمنعوهم من أن يدفنوا فأدخلوهم حش كوكب / حَتَّى ترك على مزبلة ثَلَاثَة أَيَّام لم يدْفن فدفنه أبن االزبير فِي خُفْيَة فِي بِئْر فِي حش كَوْكَب /نُبِذ عثمان ثلاثةَ أيام لا يُدفن/ فلما سمع القوم ذلك قَعدوا له على الطريق بالحجارة، وخرجوا به يُريدون حُشَّ كوكب؛ مكانًا كانت اليهود تَدفن فيه موتاهم / يدفن بدير سلع مقبرة اليهود /حَشُّ كَوْكَب: بفتح أوله، وتشديد ثانيه، ويضم أوله أيضا، والحشّ في اللغة: البستان، وبه سمّي المخرج حشّا لأنهم كانوا إذا أرادوا الحاجة خرجوا إلى البساتين.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استدلال زیبای #استاد_قرائتی
وقتی #مولوی_عبدالحمید #امام_جمعه_اهل_سنت_زاهدان جوابی برای گفتن نداشت.
#اولی_الامر
منافات نداشتن وفات با شهادت
نوشتن وفات فاطمه (سلام الله علیها) منافاتی با شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ندارد.
استعمال و بکار گیری واژه هلاک و وفات در متون عربی ، به جای مرگ طبیعی ، و کشته شدن و شهادت👇
👈 هلاک به معنای مرگ طبیعی و کشته شدن
✅ شمول واژه هَلَکَ به معنای وفات و مرگ عادی در آیه
وَلَقَدْ جَاءَکُمْ یُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فِی شَکٍّ مِّمَّا جَاءَکُم بِهِ ۖ حَتَّی إِذَا هَلَکَ قُلْتُمْ لَن یَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا ۚ کَذَلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ (غافر:۳۴)
پیش از این یوسف با دلایل روشن به سراغ شما آمد، ولی شما پیوسته در آنچه او برای شما آورده بود تردید داشتید. تا زمانی که از دنیا رفت، گفتید: هرگز خداوند بعد از او پیامبری مبعوث نخواهد کرد! این گونه خداوند هر إسرافکار تردید کننده ای را گمراه می سازد.
در آیه شریفه هَلَکَ به معنای رایج نیست بلکه به معنای مرگ عادی است همچنانکه کلمه وفات ، هم بر مرگ عادی و هم شهادت و کشته شدن گفته می شود.
پس باید گفت که تعبیر به وفات فاطمه (سلام الله علیها) ، به معنای مرگ طبیعی نیست و با شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (سلام الله علیها) منافات ندارد هرچند که استعمال وفات در مرگ طبیعی غالب باشد.
⁉ هَلَكَ رَسُولُ اللَّهِ -صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ [1]
⁉️فقالوا هلك رسول الله (صلى الله عليه وسلم)[2]
✅استفاده از واژه هلاک برای خلفای اهل سنت
❗فَلَمَّا هَلَكَ أَبُو بَكْرٍ [3] ولی مرگ ابوبکر عادی بود.
❗️عن عبد الله بن عمرقال لما هلك عمر بن الخطاب [4] ولی اهل سنت گویند شهید شد
👈وفات = مرگ طبیعی یا کشته شدن و شهادت
⁉️وَفَاة حَمْزَة بن عبد الْمطلب[5] تُوفّى حمزةُ بن عبد المُطّلب لِتسْع وخمسين
در عین حال که وَفَاة حَمْزَة بن عبد الْمطلب آمده و همه می دانند که حمزه سید الشهداء علیه السلام در جنگ احد به شهادت رسید و از آن حضرت به قتیل المهراس یاد می کنند (مهراس سنگ گودی که آب باران در آن جمع شده در دره های کوه احد ر این سنگها بوده و علی علیه السلام در جنگ احد کنار پیامبر صلوات الله علیه و آله ماند از حضرت دفاع می کردو حضرت رفت از مهراس آب آورد و صورت خونین پیامبر صلوات الله علیه و آله را شست).
⁉️ [6] لما جاء نبأ وفاة جعفر بن أبي طالب رضي الله عنه [7]
همه إذعان دارند که حمزه سید الشهداء علیهالسلام و جعفر بن ابی طالب علیهما السلام شهید شدند و در عین حال از واژه وفات استفاده شده است.
⁉️خليفه دو م و سوم اهل سنت به مرگ طبیعی از دنیا رفتند یا شهید شدند؟
ذِكْرُ وَفَاةِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ٤٠ ق هـ ٢٣ هـ[8]
ذِكْرُ وَفَاةِ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ٤٠ ق هـ ٢٣هـ
❗️ذِكْرُ وَفَاةِ عُثْمَانَ بْنِ عَفَّانَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ٤٧ق هـ ،٣٥هـ[9]
❗️عُثْمَانَ بن عفان شهيد الدار.[10] شَهِيدِ الْمِحْرَابِ، أَبِي حَفْصٍ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ ……عُثْمَانَ بن عفان شهيد الدار.[11]
❗️أَنَّ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ غُسِّلَ وَكُفِّنَ وَصُلِّيَ عَلَيْهِ، وَكَانَ شَهِيدًا [12] حملوه [عثمان بن عفان]على باب بَعْدَ مَا غَسَّلُوهُ وَكَفَّنُوهُ[13]
همانطوری که مشاهده می کنید استعمال کلمات عربی با فارسی کاملا متفاوت هست و جالب اینکه پیروان عمربن خطاب می گویند که اگر فاطمه (سلام الله علیها) شهید شده چرا غسل و کفن کردند؟ غافل از آنکه خودشان نمی دانند از مرگ خلیفه دومشان و سومشان به شهادت تعبیر کردند و در عین حال غسل و کفن هم شدند!
یکی نیست بگه شهید در معرکه جنگ غسل و کفن ندارد! نه هر شهیدی!
اما قربون برم خدا را یک بام و دو هوا را
دختر پیامبر (صلوات الله علیه و آله) فاطمه زهرا (سلام الله علیها ) را کشتند و بازی با واژه ها کردند که "وفاة فاطمة "،"وفات فاطمه" در برخی کتب یا تقویم ها نوشته شده در حالی که وفات ، هم بر مرگ طبیعی، و هم بر کشته شدن و شهادت گفته می شود.
[1]«المنتخب من مسند عبد بن حميد ت مصطفى العدوي (المتوفى 249هـ ق)» 1/ 173 رقم 160.
[2] «تاريخ دمشق لابن عساكر» (17/ 54).
[3]«تفسير الطبري = جامع البيان ط هجر» (1/ 54).
[4]«تاريخ دمشق لابن عساكر» (23/ 470).
[5]«سمط النجوم العوالي في أنباء الأوائل والتوالي» (1/ 472).
[6]«أعمار الأعيان» (ص37).
[7]«فتاوى نور على الدرب للعثيمين» (9/ 2 بترقيم الشاملة آليا)
[8]«الثبات عند المَمات،إبن الجَوْزي(المتوفى: 597هـ)» ص99.
[9]«الثبات عند المَمات،إبن الجَوْزي(المتوفى: 597هـ)»ص 99 و ص 101.
[10]«تفسير ابن كثير ت سلامة» (4/ 238)
[11]«تفسير ابن كثير(المتوفى: ٧٧٤هـ)، ت سلامة» ج4 ص238.
[12]«تاريخ المدينة لابن شبة (المتوفى: ٢٦٢هـ)» ج3ص924.
[13]«البداية والنهاية ط الفكر» (7/ 191).