eitaa logo
❲ ؏‌ـلیهان . .💚 ❳
493 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.6هزار ویدیو
12 فایل
'بِسمِ رَبِّ غائِب . .🌠' ❲تولدمون : ‌‌¹⁴⁰²/⁰¹/⁸❳ •| بنویسید ڪہ شبِ تار ، سَحَر میگردَد ؛ یڪ نفر مانده از این قوم ، ڪہ برمیگردد🫀! |• علیھان؟! هدیھ خدا . . کپی؟! از شیرِ مادر حلالتر ، هدف ما چیز دیگریست .) ؛ من ؟ دختِ بابا رضا : )🩵 :⇩ @Axjrjgx
مشاهده در ایتا
دانلود
دانلود+دعای+فرج+علی+فانی.mp3
2.71M
دعاۍ فرج میخوانیم به نیابت از تمامۍ شھدای والا مقام✨🖤 : 《 اِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عَاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ 》🪐📿 ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313
❲ ؏‌ـلیهان . .💚 ❳
دعاۍ فرج میخوانیم به نیابت از تمامۍ شھدای والا مقام✨🖤 : 《 اِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَ
امروز شنبه ، مُوَرخ 18 شهریور 1402 مطابق با 23 صفر 1445 قمری ؛🌱 امروز شنبه متعلق به پیامبر عظیم الشأن اسلام حضرت محمد |ص| ؛🔮⛓ ᗩᒪIᕼᗩᑎ_313
هدایت شده از محمدحسین پویانفر
۶۹۰ بشیم؟! یک هل بدید.💔🌹
واکنش من به کسی که لف میده🥲
هدایت شده از أنا من الحسین
سرمو کجا بکوبمممممم://///٪/ @farhangi02
هدایت شده از کرانه عشق🇵🇸
▫️از نظر من این ۳تا کار دولت برای اربعین عالی بود اولیش: گرفتن ارز بود،به ساده ترین شکل ممکن ارز گرفتیم شیک و مجلسی. دومیش: وضعیت جاده ها از رشت تا مهران انگار کاغذ دیواری کرده بودن جاده رو از بس صاف بود👌 سومیش: رد شدن در کوتاه ترین زمان از مرز، باور کردنی نبود سرعت عبورمون... ➕ سبحان برکتی
اشکان علینژاد😂💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰دفاع از زن محجبه در ترکیه 🔹درگیری لفظی در مترو، چون به حجاب یک زن مسلمان گیر داده شده آزاد شدن حجاب نه تنها دوقطبی را از بین نمی برد، بلکه بیشتر می‌کند!
‏مین‌هایی که صدام تو خاک ایران کار گذاشته هنوزم به طور کامل کشف و‌ خنثی نشده، اونوقت یه عده فکر می‌کنن با پایان دوره حسن روحانی، آثار خرابکاری‌هاش هم تموم شده!🚶🏻‍♀
❲ ؏‌ـلیهان . .💚 ❳
وطن ؟ واژه عجیبی‌ست .. دل و روحت که عجین شده با این خاک شهید خیز .. جز در این خاک .. آرامش ندارد :)
دیدی؟ همین ‌.. تموم شد .. همه سختیا همه شیرینیا همه چیزایی که برای اولین بار حسشون کرده بودی .. حالا دیگه برمیگردی به زندگی عادی .. عزیزانی که امسال رفته بودید .. به حق حضرت مادر ان‌شالله زیارتاتون قبول باشه .. حالا وقتشه جلایی که سید الشهدا به قلباتون داده رو حفظ کنید .. نوری که به قلباتون سرازیر شده رو تو شهراتون پخش کنید .. دِین تونو نسبت به نور دو عین ، امام حسینِ جان به جا بیارید .. شکر گذار خدای حسین باشید، و .. همیشه در پناه حسین زندگی کنید :) ان‌شالله همه اونایی که اربعین جسمشون تو مسیر نبود هم .. به زودیِ زود ، آقا بطلبه :) یا حق ! 🍃
❲ ؏‌ـلیهان . .💚 ❳
برای بهترین دوست های خود دعا "شهادت" کنید🙂 شهید سید مجتبی علمدار🌱
حاج آقا باید برقصه!!! چند سال قبل اتوبوسی🚐 از دانشجویان دختر یکی از دانشگاه‌های بزرگ کشور آمده بودند جنوب. چشم‌تان روز بد نبیند… آن‌قدر سانتال مانتال و عجیب و غریب بودند که هیچ کدام از راویان، تحمل نیم ساعت نشستن در آن اتوبوس را نداشتند. وضع ظاهرشان فوق‌العاده خراب بود. آرایش آن‌چنانی، مانتوی تنگو روسری هم که دیگر روسری نبود، شال گردن شده بود. اخلاق‌شان را هم که نپرس… حتی اجازه یک کلمه حرف زدن به راوی را نمی‌دادند، فقط می‌خندیدند و مسخره می‌کردندو آوازهای آن‌چنانی بود که... از هر دری خواستم وارد شوم، نشد که نشد؛ یعنی نگذاشتند که بشود... دیدم فایده‌ای ندارد! گوش این جماعت اناث، بدهکار خاطره و روایت نیست که نیست... باید از راه دیگری وارد می‌شدم… ناگهان فکری به ذهنم رسید… اما… سخت بود و فقط از شهدا بر‌می‌آمد... سپردم به خودشان و شروع کردم. گفتم: بیایید با هم شرط ببندیم! خندیدند و گفتند: اِاِاِ … حاج آقا و شرط!!! شما هم آره حاج آقا؟؟؟ گفتم: آره!!! گفتند: حالا چه شرطی؟ گفتم: من شما را به یکی از مناطق جنگی می‌برم و معجزه‌ای نشان‌تان می‌دهم، اگر به معجزه بودنش اطمینان پیدا کردید، قول بدهید راه‌تان را تغییر دهید و به دستورات اسلام عمل کنید. گفتند: اگر نتوانستی معجزه کنی، چه؟ گفتم: هرچه شما بگویید.🥀 گفتند: با همین چفیه‌ای که به گردنت انداخته‌ای، میایی وسط اتوبوس و شروع می‌کنی به رقصیدن!!! اول انگار دچار برق‌گرفتگی شده باشم، شوکه شدم، اما چند لحظه بعد یاد اعتقادم به شهدا افتادم و دوباره کار را به آن‌ها سپردم و قبول کردم🥀🥀 دوباره همه‌شون زدند زیر خنده که چه شود!! حاج آقا با چفیه بیاد وسط این همه دختر و... در طول مسیر هم از جلف‌ بازی‌های این جماعت حرص می‌خوردم و هم نگران بودم که نکند شهدا حرفم را زمین بیندازند؟ نکند مجبور شوم…! دائم در ذکر و توسل بودم و از شهدا کمک می‌خواستم... می‌دانستم در اثر یک حادثه، یادمان شهدای طلائیه سوخته و قبرهای آن‌ها بی‌حفاظ است…🥀 از طرفی می‌دانستم آن‌ها اگر بخواهند، قیامت هم برپا می‌کنند، چه رسد به معجزه!!! به طلائیه که رسیدیم، همه‌شان را جمع کردم و راه افتادیم … اما آن‌ها که دست‌بردار نبودند! حتی یک لحظه هم از شوخی‌های جلفو سبک و خواندن اشعار مبتذل و خنده‌های بلند دست برنمی‌داشتند و دائم هم مرا مسخره می‌کردند کنار قبور مطهر شهدای طلائیه که رسیدیم، یک نفر از بین جمعیت گفت: پس کو این معجزه حاج آقا به دنبال حرف او بقیه هم شروع کردند: حاج آقا باید برقصه... برای آخرین بار دل سپردم. یا اباالفضل گفتم و از یکی از بچه‌ها خواستم یک لیوان آب بدهد. آب را روی قبور مطهر پاشیدم و... تمام فضای طلائیه پر از شمیم مطهر و معطر بهشت شد… عطری که هیچ جای دنیا مثل آن پیدا نمی‌شود! همه اون دخترای بی‌حجاب و قرتی، مست شده بودند از شمیم عطری که طلائیه را پر کرده بود. طلائیه آن روز بوی بهشت می‌داد... همه‌شان روی خاک افتادند و غرق اشک شدند سر روی قبرها گذاشته بودند و مثل مادرهای فرزند از دست داده ضجه می‌زدند … شهدا خودی نشان داده بودند و دست همه‌شان را گرفته بودند. چشم‌ها‌شان رنگ خون گرفته بود و صدای محزون‌شان به سختی شنیده می‌شد.هرچه کردم نتوانستم آن‌ها را از روی قبرها بلند کنم. قصد کرده بودند آن‌جا بمانند. بالاخره با کلی اصرار و التماس آن‌ها را از بهشتی‌ترین خاک دنیا بلند کردم... به اتوبوسدکه رسیدیم، خواستم بگویم: من به قولم عمل کردم، حالا نوبت شماست، که دیدم روسری‌ها کاملا سر را پوشانده‌اند و چفیه‌ها روی گردن‌شان خودنمایی می‌کند. هنوز بی‌قرار بودند… چند دقیقه‌ای گذشت… همه دور هم جمع شده بودند و مشورت می‌کردند... پرسیدم: به کجا رسیدید؟ چیزی نگفتند. سال بعد که برای رفتن به اردو با من تماس گرفتند، فهمیدم دانشگاه را رها کرده‌اند و به جامعة‌الزهرای قم رفته‌اند … آری آنان سر قول‌شان به شهدا مانده بودند. اگر دلت لرزید یه صلوات برا سلامتی آقا امام زمان بفرست . . 🤍✨
❲ ؏‌ـلیهان . .💚 ❳
این صحن و سرا ، رختِ عزا پوشیده :)🖤
ذره پروری است ؛🖤✨
پرنده ی بی پر و بال هستیم ، اما آمده ایم در صحن و سرایت پرواز کنیم ؛ 💔
هدایت شده از همون‌بغلی‌که‌تو‌تنهاییت‌نیازش‌داری*
بنرایِ حقوقی تا 10 صبح باید بمونه ❗️❗️❗️ . چک میکنم تک به تک چنلارو .
❲ ؏‌ـلیهان . .💚 ❳
_
همه پر طاووس می‌خواهند، من .. دیدار تو .. :) عیبی ندارد ؛ جور هندوستان هم میکشم :)!