eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
905 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا.......خداوند عالمیان به استاد برگ، و تمام اساتید باغ انار، لبخند شهید سردار سلیمانی را، بار دیگر از جایگاه ویژه ی نزد خودت، به زندگی ایشان عطا بفرما. و نیت خوب ایشان را ختم به زیارت کربلا بفرما.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از حسین ابراهیمی
الیوم انجام بر هر مؤمن و مؤمنه‌ای از نان شب واجب‌تر شد تا هرچه حضرتش بخواهد. عزیزان تا سه روز دیگر این تمرین را انجام دهند. حتمنِ حتمنِ حتمن.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسات شیشه ای با باغبان بزرگوار پادشاه وارونه. @ANARSTORY
هدایت شده از حسین ابراهیمی
نمونه‌هایی از جابه‌جایی فعل و فاعل در داستان معاصر: دید که ته سیگار را جویده است. تف کرد. سر میدان مجسمه، آهنگ ملایمی حواسش را گرفت. کسی می خواند. آرام و خسته و زنانه. به دور و بر نگاه کرد. در کوچکی دید، زرد و سیاه. . . احمد محمود/ سه دیدار تازه اگر يک روز خودم هم دکتر خوبی بشوم و بخواهم اين درد را درمان کنم تا آن روز پايی باقی نمانده است. خدا لعنت کند آن رطوبت را. چند روزی بود که درد نمی‌کرد. چقدر راحت بودم. فکر کردم هوای خشک این‌جا کار خودش را کرده، اما حالا فکر می‌کنم تغيير فضا راه علاج درد نيست. درد را بايد از ريشه کند و اين طور حرفها... نادر ابراهیمی / باد باد مهرگان درویشی که پردۀ شمایل را به دیوار آویخته بود، زبناش از صدا باز ماند؛ چه که تماشاگرانش همه چشم از پرده و گوش از صداش واگرفتند، سر به سوی اسب سیاه و دختر گرداندند و گوش فرادادند به درق‌درق باوقار سم اسب بر سنگفرش خیابان، که پرده‌دار نفیر از سینه برکشید... محمود دولت‌آبادی کدخدا که از خانه بیرون آمد، پاپاخ، سگ اربابی، از روی دیوار باغ شروع کرد به وق وق و پرید توی کوچه... غلامحسین ساعدی/ عزاداران بیل ... پس اگر شب نیمه شعبان در جشن سالروز ولادت امام زمان شرکت کردم، صرفاً به دلیل اعتقادات و باورهای شخصی‌ام بوده نه برای یافتن سوژه و نوشتن قصه و داستان. کمی دیرتر/ سیدمهدی شجاعی پاترول زرشکی با حاشیۀ طلایی از پیلوت بیرون آمد. عبدالفرحان زودترن شسته بود جلو. شیدا و سعید نشستند عقب. راننده رفت سمت جنوب و وارد بزرگراه صدر شد. بر سنگفرش خیس شانزه‌لیزه / مولود قضات و .... و ...... بسیار است. @ANARSTORY