eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
904 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
یعنی دخترا از امام چه می‌خواستند؟🙄😐
🔹آیت‌الله حائری شیرازی🔹 🔸بی تقوایی یعنی از سرمایه خوردن🔸 نفسانیات در قدم اول سود دارد، اما قدم آخرش خراب است؛ مثل کسی که مرغی تخم‌گذار داشته باشد و آن را سر ببرد. چنین کسی دیگر تخم‌مرغ ندارد، اما مرغ و پلو دارد؛ ولی فقط امروز دارد، فردا دیگر نه از مرغ خبری هست و نه از تخم‌مرغ. بی‌تقوایی یعنی از سرمایه خوردن. انسان ‌وقتی دروغ گفت، از سرمایه خورده است. ممکن است با دروغ گفتن، گاهی ده تومان گیر انسان بیاید؛ اما وقتی فهمیدند دروغ گفته، دیگر به حرفش اعتنا نمی‌کنند؛ دیگر مرغی نیست تا تخم بگذارد؛ یعنی کمتر بخور، همیشه بخور! مرغ را نخور و تخم‌مرغش را همیشه بخور. بی‌تقوایی، خرج کردن یک‌شبه است. کسی که مثلاً دلش هوای آب‌گوشت کرده است و تنها لباسش را بفروشد و با پولش آب‌گوشت بخرد و بخورد، شب که شد دیگر لباس ندارد تا خود را گرم کند و در سرما می‌ماند. با لباسی که یک عمر گرمش می‌کرد، شکمش را یک روز گرم کرد و تمام شد. پس انسان باید اصل تقوایش را نخورد، آن را حفظ کند و از سرمایه نخورد. کارِ از روی تقوا، مثل باغداری است؛ یکی دو سالِ اولش خرج دارد و دخلی ندارد. بعد که درخت‌ها رشد می‌کنند، میوه می‌دهند و مخارج جدید هم کمتر می‌شود، به‌تدریج بر دخل و درآمد اضافه می‌گردد و از خرج کم می‌شود. اگر انسان روی اصول تقوا حرکت کند، این‌طور است. @haerishirazi @anarstory
2.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتی واقعی، تقاضای جالبی را از رهبر انقلاب می‌کند... ⭕️ ! 🌏 👇 🆔 @takhribchi110
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست چه طوفان می کند این موج ِ خون در جان ِ پُر دردم وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان چه نامردم اگر زین راهِِ خون آلود برگردم در آن شب های طوفانی که عالم زیر رو می شد نهانی شب‌چراغ عشق را در سینه پروردم برآر ای بذر پنهانی سر از خواب ِِ زمستانی که از هر ذرهٔ دل آفتابی بر تو گستردم ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان دلی در آتش افکندم،سیاووشی برآوردم چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز ز خاکستر نشین ِ سینه آتش وام می کردم