🔴 کم شدن حساسیت رسانهی ملی به پخش شدن زنان نیمه عریان، به چه علت است؟!
🔹«المپیک ۲۰۲۴» از شبکه ورزش پخش میشود و تماشاگران زن که بخش اعظم آنان نیمه عریان هستند، غالبا دیده میشوند، مطمئنا بعضی از صحنهها سانسور میشود اما جا دارد که بیشتر به این موضوع حساسیت نشان داده شود!
🔹 ما مالک چشمهایمان نیستیم، ما امانتدار چشمهایمان هستیم!
رسانهی ملی در جمهوری اسلامی ایران حق ندارد زمینه را برای آلودگی چشمان فراهم کند!
ترس آن است که نکند وجود اندک زنان نیمهعریان در اجتماع باعث کاهش غیرت ملی_دینی در رسانهی ملی شده باشد!
🔹نکتهی دیگر آنکه، ارزش یک مسابقهی المپیک که فرد ایرانی در آن نیست چقدر است؟ آیا میتوان ارزشش را چنان بالا دانست که از شعاری چون اذان در رسانهی ملیای که بناست شعارهای اسلامی را عظیم کند، گذشت؟!
این مورد تعجببرانگیز حتی قبل المپیک از شبکه ورزش دیده میشد که برای یک فوتبال نه چندان مهم به زیرنویس کردن وقت اذان کفایت میشد!
🔹اگر نمیتوان پخش را قطع کرد، میتوان صدای گزارشگر نباشد و اذان به جای آن پخش شود و یا اذان زنده در محلی که گزارشگر در حال گزارش دادن است اجرا شود که صدای این شعار مهم، شنیده شود!
🔹 اگر حدودالهی و شعائر توحیدی مهم باشد قطعا راهی خلاقانه برای جمع پخش بازیها و عدم تخطی از حدود الهی یافت خواهد شد!
📝زهرا خندان
📡 اخبار جهان هنر/ روبش
🆔 @roubesh
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
🔴 کم شدن حساسیت رسانهی ملی به پخش شدن زنان نیمه عریان، به چه علت است؟! 🔹«المپیک ۲۰۲۴» از شبکه ورزش
آقا این اذان بحث مهمیه. جدی بگیرید. اونایی که روانشناس هستند. اونایی که جامع شناس هستند. بیان روی اهداف و تاثیرات اذان مقاله و ... بنویسند.
💠 بـرگزاری دوره راه نـاتــمــام
بزرگداشت استاد محمدحسین فرج نژاد در یزد
⭕️خواهران و برداران
سر فصل ها :
🔸️ جنگ شناختی
🔹️ دشمن شناسی
🔸️ غرب شناسی
🔹️ سواد رسانه
🔸تاریخ معاصر و انقلاب اسلامی
🔹نقد فیلم
با حضور اساتید استانی و کشوری
⏰️ زمان برگزاری دوره :
🔹ویژه طلاب و دانشجویان ۱۷ تا ۱۹ مرداد ماه ۱۴۰۳، ۸صبح تا ۱۴
مدینه العلم کاظمیه
🔸ویژه دختران دانش آموز نهم، دهم و یازدهم ۱۷مرداد ، ۷صبح تا ۱۹
مکان به ثبتنام کنندگان اعلام میشود.
🔹ویژه پسران دانش آموز نهم و دهم ویازدهم ۱۷ تا ۱۹مرداد ماه، اردوگاه علی آباد
🌐 لینک ثبت نام :
https://artyazdplus.ir/rahnatamam/
ℹ️ ارتباط با ما :
@rahenatamam_ir
و
@Majnun_69 برادران
@salavatti313 خواهران
هدایت شده از 💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
باغ انار 1.mp3
زمان:
حجم:
3.04M
عِمران واقفی:
ما امپراطوریِ باغِ انار را پیش خواهیم برد. به زودی به دروازه های قدس خواهیم رسید. اتوبوسهایی مملو از جوانان ایرانی. برای فتحی عظیم و روایت فتح نوین باید رسانه بود. باید قلم بود. اینجا در باغ انار درخت هایی تربیت می کنیم که تمام ساقه هایشان قلم خواهد شد. و با خون روی تنِ بلوری کاغذ بنویسند. هزاران قلم. هزاران لشکر.
از پشت قدس زنان و مردانی کم سن و سال به سوی مهدی خواهند شتافت. قلمهایی در دست شان. همگی رسانه مهدی خواهند شد. صدای مهدی بلند است. قلم ها دانهدانه واژه های خارج شده از دهان مبارکش را خواهند نوشت. دهانش شیرین است. و دختران اورشلیم هم خواهند دید امپراطوری عظیمِ مهدی را.
او به زودی با هزاران قله به میدانِ کارزار خواهد شتافت. و امپراطوری حق در زمین به دست او تاسیس خواهد شد.
و قلم هایی می خواهد برای روایت. قلمهای دیجیتال. تصویرگر. نویسنده. داستاننویس. فیلمساز. انیمیشنساز. انفجار نور از آتشفشانهایِ هنرمندِ باغ انار خواهد بود. و این از نتایجِ سحرِ تمدن نوین اسلامی خواهد بود.
ما به قله آتشفشانی میرویم. هرکس با ماست شام اولش را بردارد. پول یامفت نداریم. تازه ماشین هم نداریم. پیاده از میان کوه ها گز خواهیم کرد. مهدی خواهد آمد. اورشلیم نزدیک است. حالا چی بپوشیم؟
#صوت_نهایی
#اورشلیم
#دهانش_شیرین_است
#امپراطوری_باغ_انار
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📚 #معرفی_کتاب | «حکایت پای دار»
🔹«مشروطه» یکی از عبرتانگیزترین مقاطع تاریخ ایران است؛ ذرهبهذرهی وقایعش، از آغاز این نهضت تا پایان تراژیک آن و روی کار آمدن رضا پهلوی، درسهایی آموختنی برای امروزِ ما ایرانیان دارد.
🔹مشروطه با یک نیت پاک و یک چشمانداز ارزنده برای فردای ایران آغاز شد: تاسیس «عدالتخانه». کمی بعد اما دستهای ناپاکی وارد این ماجرا شد. کار به جایی رسیده بود که مطالبهی «مشروطهی مشروعه» با تندترین واکنشها همراه میشد و سرِ شیخی که خواهان ورود احکام شرع به قوانین مجلس بود، بر دار میرفت!
🔍 ادامه را بخوانید:
khl.ink/f/57305
#آرامشدرون_طوفانبرون♡
#پارت39
پیرزنهای قبیله مشغول آشپزی شدند و پیرمردهای قبیله هم مشغول آوردن هیزم...فرمانده با لذت به منظرهی پیش رویش خیره شده بود. همگی با چهرهای باز و خوشحال با یکدیگر حرف میزدند و صفا و صمیمیت درون کردار هریک موج میخورد. خیلی وقت بود که این همه صمیمیت را یک جا ندیده بود!
دو نفر از افراد قبیله گوسفندی را قربانی کردند تا برای شام آماده کنند. سید و مهدینار و مهندس با دیدن گوسفند چشمانشان برقی زد و خیلی سریع رفتند برای کمک! مردم قبیله با آنکه از حرفهایشان سردرنمیآوردند، گذاشتند تا برای شام کمک کنند.
غزل، یگانه، شهبانو، طهورا و افراح هم که در آشپزی وارد بودند به کمک زنان قبیله رفتند. بقیهی بچهها همراه استاد و فرمانده دور آتش نسبتا بزرگی که برپا بود نشستند و مشغول صحبت شدند. یکی از پسران قبیله که نوجوان بود، برای همگی نوشیدنی ریخته بود و بین همهی اعضا پخش میکرد.
استاد واقفی که با صمیمیت کنار فرمانده نشسته بود، پرسید:« راستی فرمانده...از کجا فارسی یاد گرفتی؟!»
فرمانده همانطور که مینوشید گفت:«در زمانهای قدیم که تجارت میکردیم و با مردم سرزمینهای زیادی آشنا میشدیم، با بازرگانها و تاجرهای پارسی بسیاری ملاقات کردیم به همین خاطر...»
استاد سرش را با غرور تکان داد و به آتش روبهرویش خیره شد.
طبیب قبیله که توجه طاهره و شفق را به خود جلب کرده بود و با اصرار آنها کمی از فوت و فنهای خود را به آنها میآموخت. رجینا و نورسا هم با دخترکی گرم گرفته بودند! دخترک وراجی که مدام برای آنها حرف میزد، همهچیز چادرها را به آنها نشان میداد و آنهایی که سعی در فهمیدن حرفهای او داشتند...
با هنرنمایی و دستورزی سید، مهدینار و مهندس بوی کباب بره توی فضای جنگل پیچید و آب دهان همه را به راه انداخت.
احف و یاد روبهروی هم روی زمین نشسته بودند و هردو با لذت بو کشیدند. احف که دستانش پر از خرده سنگ بود با لبخند گفت:«واهااای عجب بویی داره...حتی ازون قبلیشم بهتره!»
لبخندی که از روی لذت بر چهرهی یاد نقش بسته بود، جمع شد و گفت:«از قبلیش؟!»
احف آرهای گفت و سنگریزه ای به سمتش پرتاب کرد.
-«مگه قبلنم کباب بره خوردی؟!»
احف دوباره آرهای گفت و سنگریزهای به طرفش پرتاب کرد!
-«کی؟ کی خوردی؟!»
-«وقتی تو قرارگاه رحیق بودیم همون دختره...اونجا برامون کباب درست کرد و ازمون پذیرایی کرد.» احف این را گفت و دوباره سنگریزهای به طرفش پرتاب کرد.
یاد با اخم گفت:«ما اینجا نون و شیر خوردیم اونوقت شما اونور کباب بره میزدین؟!...»
هنوز حرفهایش تمام نشده بود که احف با پررویی آرهای گفت و سنگریزهای به طرفش پرتاب کرد. منتها سنگریزه امتداد دهان یاد را در پیش گرفت و وارد دهانش شد. با اینکار احف چشمان یاد از تعجب گشاد شد و احف که دید اوضاع خیط است پا به فرار گذاشت...یاد هم دورتادور قبیله دنبالش گذاشت! همگی با دیدن آن دو شروع به خندیدن کردند.
احف درحالی که نفسنفس میزد ایستاد و دستانش را به نشانهی تسلیم بالا برد. یاد هم!...
معین با خنده به آنها نزدیک شد و مشک آب را به دستشان داد.
میرمهدی که هنوز لبخند بر لب داشت از فرمانده پرسید:«فرمانده! دین شما چیه؟!»
فرمانده قهقهای زد و نگاهش را از احف و یاد گرفت. سپس گفت:«ما قبلا مجسمهی مادر و پدر و میپرستیدیم...ولی بعد از اون خدا رو میپرستیم ولی دین نداریم! گفتم که ما زیر سایهی هیچکس نیستیم! به ما میگن، بیپرچم!»
#نقدونظر؟🤓🌱
#t_y
#آرامشدرون_طوفانبرون♡
#پارت40
میرمهدی با دقت به حرفهای فرمانده گوش داد. بعد گفت:«نظرتون درمورد دین اسلام چیه؟!»
-«چی هست؟!»
این را فرمانده گفت که درگیر مرتب کردن پوست روباه دور گردنش شد.
میرمهدی خواست توضیح دهد که با صدای یکی از مردان قبیله که خبر سرو شام را میداد، ترجیح داد در فرصت مناسبی درموردش صحبت کند.
میز چوبی بزرگ و طویلی در قبیله گذاشته بودند و به تعداد زیادی کندهی درخت و تختهسنگ برای نشستن...
روی میز به تعداد همگی بشقاب و قاشق چوبی و جامهای آهنی گذاشتند. زنها کوزههای آب و شربت را روی میز میگذاشتند و پس از آن دخترها میوه و سبزیهای جورواجور را کنار بقیهی چیزها جای میدادند. فرمانده استاد و بقیهی بچهها را به سمت میز شام هدایت کرد و خودش هم درجایگاهش نشست. پس از دقایقی مهندس و سید و مهدینار به همراه چندتن از مردان و پسران قبیله کباب بره را که غذای اصلی محسوب میشد را آوردند و از آن رونمایی کردند. بچهها منتظر بودند که بقیه شروع کنند تا آنها هم بتوانند شروع کنند.
فرمانده تیکه گوشتی را از ظرف اصلی کند و شروع به خوردن کرد. با اینکارش بقیه هم شروع به خوردن کردند...رحیق کنار دخترک کوچکی نشسته بود که مادرش را هزاران سال پیش از دست داده بود. به او غذا میداد و با مهربانی با او برخورد میکرد! درست مثل یک خواهر بزرگتر...
غذا در فضای گرم و صمیمی سرو شد. پس از شام دخترها و برخی پسرها برای تمیزکاری و کمک به مردم قبیله ملحق شدند. رحیق برای افراد قبیلهی کوچک خودش نامهای نوشت و توسط یک کبوتر سفید آن را روانه کرد تا برای نبرد بزرگشان به آنها ملحق شوند. پس از پرواز کبوتر خیالش راحت شد و به بقیه پیوست. زنان و مردان مشغول برپایی چادرهای بیشتری برای مهمانهای تازه وارد شدند. فرمانده قبل از اعلام خاموشی و استراحت، به مردم قبیله جهت برپایی مراسم همگانی قبیله یادآوری کرد و شب هنگام که آتش قبیله کوچک و کوچکتر میشد، همگی به چادرهایشان هدایت شدند.
هنوز گرگومیش بود که همگی با صدای طبل بیدار شدند. بچها کورکورانه از چادر بیرون زدند که با صحنهی جالب روبهرویشان مواجه شدند! مردم قبیله دورتادور آتش بزرگی که برپا شده بود نشسته بودند و دستانشان را به صورت دعا بالا گرفته بودند. روی صورتشان طرحهایی با خطوط مشکی کشیده بودند. فرمانده هم کنار آنها نشسته بود و دیگر خبری از لباسها و پوست روباهش که او را پرابهتتر نشان میداد، نبود. مردی که صورتش را کاملا سیاه کرده بود و موهایش را ریزبهریز بافته بود، با طبلی که در دست داشت؛ به دور آتش میچرخید و چیزهایی را بلند بلند میگفت.
طهورا از رحیق پرسید:«اینا دارن چیکار میکنن؟!»
رحیق بدون اینکه برگردد جواب داد:«یه جور مراسم دعاست...قبل از هرکار مهمی که میخوان انجام بدن، این مراسم و اجرا میکنند. من هم ندیده بودم ولی درموردش شنیده بودم!»
کسی دیگر حرفی نزد و همگی محو اجرای مراسمشان شدند. پس از خوانش مرد طبل بدست، دو نفر از پیرزنهای قبلیه چیزهایی را از ظرف سفالی در آوردند و روی آتش ریختند. کمی بعد هم دو نفر از افراد قبیله دیگ پر از آبی را به زحمت آوردند و روی آتش ریختند. آتش خاموش شد و دود غلیظی فضای جنگل را احاطه کرد. همگی دستهایشان را بالا گرفتند و فرمانده چیزی را به زبان دیگری بلندبلند گفت.
#نقدونظر؟🤓🌱
#t_y
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸سرنوشت انقلاب را برایتان بگویم ... | در آینده ایران و اسرائیل، تقابل مستقیم خواهند داشت 🔸
📆 (سخنرانی آیت الله حائری شیرازی در جمع سپاه استان اصفهان - انتهای دهۀ ۶٠)
⚔️ امروز در عالم دو ولایت مطرح است: «#ولایت_اهلبیت(ع) نسبت به مسلمانان خالص» و «#ولایت_یهود برای مسلمانان ناخالص».
هر دوی این ولایتها #در_حال_رشد هستند و باید هم رشد کنند. ببینید چه میخواهم بگویم! در اینطرف، ولایت امام دارد سر بلند میکند. در آنطرف هم ولایت اسرائیل دارد سر بلند میکند. در این وسط، کسانی هستند که باید یا جذب این بشوند یا جذب آن بشوند. اگر هنوز جذب نشدهاند، بهخاطر این است که این دو ولایت هنوز بهاندازۀ کافی به #رشد_نهایی خودشان نرسیدهاند. اسرائیل هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است. نهضت امام هم هنوز به رشد نهایی خودش نرسیده است.
⚔️ کسانی که با امام مخالفت میکنند، اینها میمانند تا اینکه بالاخره از زیر پرچم اسرائیل سر دربیاورند! چون در عالم، دو ولایت بیشتر نخواهد بود. منتها این دو ولایت، هنوز به حد کافی بزرگ نشدهاند. در آینده، وقتی این دو کاملاً رشد بکنند، با یکدیگر #رودررو خواهند شد؛ یعنی دیگر هیچ مملکتی، بین [نهضت] امام و اسرائیل واسطه و فاصله نخواهد بود. الان سوریه و لبنان واسطه هستند. در آینده، حکومت اسلامی و اسرائیل [ #مستقیماً ] با هم اصطکاک پیدا خواهند کرد؛ یعنی ولایت اهلبیت(ع) یک طرف، یهود هم یک طرف! تمام کسانی که نمیتوانند زیر بار یهود بروند، میبینند که چارهای جز قبول ولایت اهلبیت(ع) ندارند. آنوقت، اهلبیت(ع) رشد میکنند. در این وضعیت است که تمام جوامع، جز یهودیصفتان، سراغ امام زمان(ع) میآیند و این مقدمۀ ظهور امام زمان(ع) خواهد شد.
⚔️ شما میپرسید: «چرا یهود، قطب مقابل ولایت اهلبیت(ع) است؟» در روایت داریم کسانی که با اهلبیت(ع) مخالفت کنند و بغض ایشان را داشته باشند، #یهود_این_امتاند.
زینب کبری(ع) در همین ایام محرم و صفر، در کوفه صحبت کرد. حضرت به اهل کوفه گفت: «ضربت علیکم الذلة و المسکنة»! یعنی همانچیزی را که قرآن به یهود نسبت داده، حضرت خطاب به کوفیان میگوید! اینجا مقصود از کوفیان، تنها اهل کوفه نیست. کوفه در آن روز، نمونهای بوده برای تمام کسانی که امام حسین(ع) را ترک کردند. قرآن به یهود گفت: (ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ) و زینب کبری هم خطاب به کسانی که امام حسین(ع) را تنها گذاشتند، چنین گفت. امروزه هم، #ولایت_فقیه، همان تجلّی ولایت اهلبیت(ع) است؛ آنهایی که ولایت فقیه را نپذیرفتند، ولایتشان به #ولایت_یهود منتهی خواهد شد!
⚔️ #سرنوشت_این_انقلاب را برایتان گفتم تا اگر سختیها و فشارهایی پیش آمد، بدانید کسی که بناست در صف اهلبیت(ع) باشد را تحت فشار قرار میدهند. این شخص اگر به درد اهلبیت(ع) نخورد، به صف دشمنان ایشان ملحق خواهد شد. در مقابل هم، بسیاری افراد از صف دشمنان بیرون میآیند و به صف شما میپیوندند. بدانید که صف انقلاب، این است و این مشکلات را دارد تا زمانی که جلوه پیدا بکند.
@haerishirazi
@anarstory
15.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تخلیه اطلاعاتی ناموفق منافقین که با هوشیاری فرد هدف خنثی شد
@BisimchiMedia
هدایت شده از اَنار نیوز🎙
#فوری♨️
قسمت سوم مجموعه کلیپ #تا_آخرین_نفس امشب منتشر میشود✅
به گفتهی خانوم شفق صوفی، یکی از تولیدکنندگان این مجموعه کلیپ، قسمت سوم این مجموعه تقریباً آماده است و پس از انجام کارهای نهایی، امشب منتشر میشود🌹
#تا_آخرین_نفس مجموعه کلیپی است که از اول محرم تا الان، دو قسمت از آن منتشر شده است🥀
🆔 @ANAR_NEWSS 🎙