#تمرین147
عادل
مرضیه، خواهر شما است و توی تالار عروسی کار میکند. استوری ها را نگاه میکند و یک دفعه لبخندی روی لبش می آید و میگوید:
- آخرش ساناز جون رو گرفت.
ساناز جون سالها با کامبیز دوست بودند. البته در خفا. حالا که ساناز جون گرفته شده خیلی حس بدی دارید. البته چیزی که زیاد است شوهر است. والا. دارید به روزهایی فکر میکنید که او موهایش را ول میداد در باد و ترک موتور کامبیز همه غلطی میکرد و شما داشتید درس میخواندید و به فکر پیشرفت خودتان و مملکتتان بودید. حالا او خوشبخت شده و شما نشدید. اما صبر کنید همه چیز که در این چیزها نیست. چه بسا زنهایی که موقعیت ازدواج نداشتند و جز زنان سرآمد نسل خودشان شدند ... اصلا انسان نباید اینقدر خودش را منحصر کند در اینکه حتما فلان چیز باعث خوشبختی است. آیتالله بهجت فرمودند کسانی که همسر میخواهند نماز جعفر طیار را به ترتیبی که در کتاب زادالمعاد آمده بخوانند...خب مبارک است. دیگر فکرتان را درگیر نکنید. حتی این نماز برای پیدا کردن شغل و سایر گرفتاری هم مناسب است...هنوز که در فکر شوهر کردن سانازجون هستید. همینطور ذهنتان درگیر شده که مرضیه، خواهر بزرگتان میزند روی شانهتان و میگوید آبجی! آهای آبجی! ساناز رو اطلاعات سپاه گرفته. شوهر نکرده که. از بس تابلوبازی در آوردید و رفتید توی فکر، مرضیه هم فهمید دارید به چه چیزی فکر میکنید. مرسی، اَه.
ساناز رو به خاطر حمل یک تکه میلگرد که نوکش تیز شده بود گرفتند. میگویند با کامبیز میرفته کنار اتوبوس و بانک و شیشه هایشان را میآورده پایین. این ساناز هم خیلی چشم سفید بوده و ما نمیدانستیم. ساناز حیا کن. مملکتو رها کن.
خب داشتم میگفتم. این ساناز حالا آزاد شده و آمده خانه. کامبیز را ول نکرده اند. اصلا آن میله هم متعلق به کامبیز بوده. ساناز میگوید کامبیز گولش زده. البته بعید هم نیست. ساناز یک دختر پر شر و شور است که مادرش مدام زده توی سرش و راه درست زندگی کردن را نشانش نداده. مادر ساناز کارمند بانک است. از آن زنهای سانتی مانتال که بچه را توی خانه جا میکنند مثل مرغ و خودشان سر کار و ...میروند. ساناز از نوجوانی گوشی به دست بزرگ شده و همه همّ و غمش انتقام از مادرش بوده. بله. انتقام از مادری که کارمند بانک است. پس شیشه های بانک اولویت اولش بوده. مادر ساناز که اعتقادی به خون شهدا و این حرفها نداشته در تمام طول زندگی اش در امنیت جمهوری اسلامی زندگی میکرده به نظام فحش میداده و همزمان حقوقش را میگرفته و به ریش حکومت میخندیده و مغز ساناز را با جمله های زیر پر میکرده.
این مملکت به درد زندگی نمیخوره. باید پولجمع کنیم و از این مملکت بریم. مرده شور ببره این ترافیک رو باید بریم خارج. امروز روغن زیتونم تموم شده و سوپری سرکوچه روغن زیتون خوب نداره لعنت به این رژیم. آخرش هم با این همه خوشگلی خوشبخت نشدم. مرده شور بابات رو ببرن که من رو بدبخت کرد.
بله. دیدید چه شد؟! مادر ساناز از دست بابای ساناز مینالد. بابای ساناز توی یک دوره ای مسئول بود. مذهبی هم بوده. اما عقاید خاصی داشته. حالا جایش در این تمرین ۱۴۷نیست که بررسی کنیم. ولی در کل آدم نبوده. با خانواده مهربان نبوده. چون زنش دو تا دختر زاییده کم محلی اش کرده و رفته یک زن دیگر گرفته. واقعا خاک بر سر بی لیاقتش. ساناز و مهناز خواهر هستند. ولی از اول این تمرین شما صدای مهناز را هم نشنیدهاید. از بس که مهنازجون خانوم است. ایشالا یک شووَر خوب گیرش بیاید. نه. صبر کنید. گفتیم که ملاک خوشبختی اینها نیست. مهناز جون با تمام مشکلاتش جنگیده و الان دانشجوی پزشکی است و بورسیه شده. یک موسسه خیریه هم دارد و توی مسجد محل کمک های اولیه درس میدهد. تازگی ها یک بسیجی میخوادش. گفته میخوامت. البته خواهرش را فرستاده خواستگاری مهناز جون.
شما رفته اید خانه مهنازجون و سانازجون. مهناز کف خانه افتاده و دارد گریه میکند. به نظر شما چه اتفاقی افتاده؟
اینجوری شروع کنید👇
🔸مهناز همینجور که خون روی صورتش را پاک میکرد گفت...
#تمرین
#روایت
#نماز_جعفر_سلاماللهعلیها
#اغتشاش
#شکستن_شیشه_بانک
#نفرت_دختر_از_مادر
#نفرت_زن_از_شوهر
#نفرت_از_نظام_به_خاطر_رفتار_یک_مسئول
#روابط
@ANARSTORY
برای دختر همسایه🙄
دختر همسایه حواست را جمع کن گولت نزنند. دختر همسایه تو ارزشمندی. تو را گول میمالند که ازت سوءاستفاده کنند. بله. پس چی!
ای دختر همسایه به کشور من نگاه کن. یک مخروبه به جا مانده از جنگ و قتل و تجاوز. منظور شبکه های خارجی از آزادی یعنی همین مخروبه. کشورت را دوست بدار. از مردان سرزمین با تمام وجودت محافظت کن.🤔 مردان واقعی کسانی هستند که برای حفظ این خاک از جانشان گذشته اند. ایشالا یه شوهر خوب هم نصیبت شود. نصیب ما هم شود. والا.😐
یک سخنی هم با پسر همسایه داشته باشیم. شما هم زودتر درست رو تمام کن و برو سر کار و دست یکی از دخترهای همسایه را بگیر و خوشبخت بشوید و زندگی کنید دیگه. مسخرهشو در آوردید. زندگی، محبت، زن و شوهری. یک زندگی ناناز با بچه و سیسمونی صولتی و دخمل همسایه و عجیجم و عجقم و ....🙊
در کل سعی کنید عشق و محبت را در ایران رواج دهید. بیشتر از پیش. این کسانی که اغتشاش میکنند از طالبان و داعش هم بدترند. ایشالا شووَر خوب گیرشان نیاید. خوردی؟ هستهشو تف کن. اصلا حقشانه. والا. ما اینجا در افغانستان به خون و خاک کشیده میشویم. یک عده ای میروند چیز رایگان میدهند، بغل رایگان. دختر باید سنگین و رنگین باشد. پسر همسایه نمیآید دختر رایگان بگیرد. میرود دختر آکبند میگیرد با گارانتی. والا😐. اگرم خواستید کشف حجاب کنید قبلش یه دوش بگیرید. مخصوصا ورزشکارا که عرق میکنند. حالمان را به هم زدید. مرسی عه.
#برای_دختر_همسایه
#برگ
#اغتشاش
#کشف_پشم
تاریخ دقیق براندازی حکومت آخوندی از نظر یک برعنداز👈👈👈چارده پونزده شونزده...هرکی بگه شونزده نیست، هیفده هیجده نوزده، بیست😐😐😐😐😐😐.
#تمرین161
#اغتشاش
#شرارت
#اسماعیل_واقفی